.
#امام_حسین
#محرم1446
شاعر نشست و مثنویش را مرور کرد
از بیتها و قافیه هایش عبور کرد
حس کرد لحن واژه نفسگیر می شود
و شعر در کشاکش آن پیر میشود
هر چه نوشت کاغذ خیسش توان نداشت
گویی قلم به دلهره افتاده، جان نداشت
سردرگم تلاقی غم بود و داستان....
کم کم به سر رسید و نیزه و فریاد و بعد از آن...
میدید بین معرکه دریای تشنه را
سرو به خون نشسته تنهای تشنه را
مانند پیر مرثیه خوان دم گرفت و سوخت
در اوج مصرعی دم ماتم گرفت و سوخت
کشتی شکست خورده طوفان کربلا
در خاک و خون فتاده به میدان کربلا
میدید حق روضه بدین سان ادا نشد
هر چه سرود ذره ای از کربلا نشد
آخر نشست و سر به گریبان کشید و بعد...
اندوه را به صحن بیابان کشید و بعد...
تلخیصی از شراره طوفان گرفت و خواند
ابیات شعر مقبل کاشان گرفت و خواند
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت
هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ...
و شعر گلگون شد
اگر غلط نکنم....شاعری که مجنون شد...
هنوز بر سر طبعش تب سرودن داشت
و زخم کهنه این غم سر گشودن داشت
نوشت، راوی این قصه های درد بیا
یگانه منجی دنیا، بزرگ مرد بیا
به بزم خسته این چشمهای بارانی
رسیده موقع اینکه شکوفه افشانی
شناسنامه هستی و آفتاب یقین
شکوه نام بلند تو اعتبار زمین
به جان خسته ی این بی پناه مردم شهر
به نامه عمل پر گناه مردم شهر
در این سیاهه تردید و عصر اضمحلال
فرو فتاده به ویل غم و قصور و ملال
در این زمانه که حق کنج خانه در قفس است
به جان مادرت این زخم ملحدانه بس است
تمام مقصد امّن یُجیبها برگرد
و چاره جگر بی شکیبها برگرد
#محمدهادی_کلانتریان
@navaye_asheghaan