.
#شب_دهم_محرم
#روضه_شب_عاشورا
بگیر عباس جان، مهلت ز دشمن در شب آخر
که دارم احتیاجِ خلوتی با حضرتِ داور
در این بحبوحهی لشکرکشی، نجواست ترجیحم
که من مشتاقِ قرآن و نماز و ذکر و تسبیحم
دلم تنگِ مناجات است و با محبوبِ خود بودن
که این دنیا نمیاَرزد، به یک ارزن برای من
یقین دارم که امشب، در مناجاتم شبی دارم
که فردا در دلِ این دشت، مضطر زینبی دارم
شبی دارم پر از شور و پر از اشک و پر از احساس
که فردا میرود از دستِ طفلانِ حرم عباس
هزاران حرف دارم بهرِ فردایم، به جانانم
نه اکبر زنده میماند، نه قاسم، نه جوانانم
برای شِکوه از مردم، خدا را گفتگو دارم
در این صحرا، پیِ خارِ مغیلان جستجو دارم
ز گودالی، که اطرافِ حرم آماده میسازم
به گودالی، که فردا پیشِ رو دارم بپردازم
خدا را عهد میبندم، که ترکِ سر شود کارم
که در گودال هم، دست از وصالش برنمیدارم
به اشک و مویه و ناله، پیِ دلدار میگردم
به عشقِ خالقم، آمادهی دیدار میگردم
وجودم تشنهی دیدار و نیزه تشنهی کامم
به خنجر میسپارم حنجر و اعضا و اندامم
یقین دارم پس از من، حمله میگردد مباح اینجا
جسارت بر حریمِ خیمه، میگردد مباح اینجا
چه دستانی که از سیلی شود پر، بعدِ من فردا
چه احکامی که میگردد تمسخر، بعدِ من فردا
چه طفلانی که میگردند، آواره در این صحرا
چه اوضاعی، که غارت هست و گهواره در این صحرا
در آن هنگامه که، وقتِ فرارِ این یتیمان است
بهای گوشواره، بیشتر از گوش طفلان است
نه فردا در حرم سقا، نه حرفِ قحطیِ آب است
اگرچه آب آزاد است فردا، شیر نایاب است
رباب از اشکِ خود امشب، کند سیراب فرزندش
که فردا نیست در آغوشِ او، قنداقِ دلبندش
در این سو عدهای احوالِ یاران را عوض کردند
در آن سو عدهای هم، نعلِ اسبان را عوض کردند
#شب_عاشورا
#محمود_ژولیده ✍
.
.
#امام_زمان
شده فکر و ذکرِ مدامِ ما، غمِ صبح و غصهی شامِ ما
که چه بگذرد به امامِ ما، ز غمِ اسارت کربلا
ای عزیز دل، ای عزیز جان، غم و درد توست، غمِ شیعیان
غمِ فاطمی، غمِ زینبی، چه بیاورد به سرِ شما؟
چه کنی تو با غمِ جدِّ خود، قد و قامتِ خمِ جدِّ خود
که شد از غمِ پسرش دوتا، و غمِ دو دستِ شده جدا
چه بگویم از دلِ پر غمت، ز هجومِ این همه ماتمت
غم خیمهها، غم بچهها، غم نیزهها، غم عمهها
غم حنجری که بریده شد، غم جامهای که دریده شد
غم معجری که کشیده شد، غم بی کفن غم بوریا
چه حکایتی چه روایتی، چه مصیبتی چه عداوتی
ز شهادتِ شهِ تشنهای، که بریده شد سرش از قفا
سمِ اسب و تن، لگد و بدن، چه تهاجمی، به امام من
نه فقط به تیر، نه فقط به سنگ، به تَبَر، به تیغ و سرِ عصا
همه اهلبیت به اسارت و، همه دشمنان به جسارت و
همه خیمهها شده غارت و، همه کشتهها به زمین رها
همه چهرههای شده کبود، پیِ سیلی و لگدِ یهود
که به ریسمان همه بسته بود، همه زخمیاند، سر و دست و پا
همه خونجگر همه دربدر، همه بی رمق همه بی سِپر
به چه دشمنی شده همسفر، حرم حسین حرم خدا
شده شمر و خولی و حرمله، همه جا ملازمِ قافله
ز مدینه این همه فاصله، سوی شام و کوفه شده چرا؟
همه قافله پیِ نافله، به دو دستشان شده سلسله
شده پای دختری آبله، روی خار و سنگ و کلوخها
غمِ زینب است و عِتابها، چه کند به بزمِ شرابها
فقط از سِلاحِ خطابها، شده نقشهها همه برمَلا
به نبی قسم، به علی قسم، اگر آهِ دختِ علی نبود
نرسیده بود دستِ ما، سخنی ز کشتهی نینوا
بِشَوم اگر، به دلِ حزین، به تو ای امامِ زمان معین
غم فاطمه شود آشنا، به دلی که تو بکنی دعا
ز تو نصرتی اگرم رسد، و هوای تو به سرم رسد
دلِ نوکرت به حرم رسد، نشوم من از شهدا جدا
#محمود_ژولیده ✍
.
.
#شب_دوازدهم_محرم
#روضه_عبور_از_قتلگاه
قاتلان، ناموسِ زهرا را اسیری میبرند
زینب کبراست که با این حقیری میبرند؟!
او عقیله، دخترِ شاهِ بنی هاشم علی است
با چه اوضاعی بزرگان را اسیری میبرند؟!
شمرها دانند، اینها صاحبانِ کعبه اَند
باز از گودال، با وضعِ خطیری میبرند
ناقه های بی جهاز و بانوان بی پناه
نور را با نار، بی یار و مجیری میبرند
خیلِ نامحرم، کنار محرمانِ مصطفی
دستهای بسته را با بد سفیری میبرند
شمرهای بی حیا تا میتوانند از جفا
بد دهانی میکنند و بد مسیری میبرند
جمعی از اعرابِ اوباش و اَراذل، با کتک
کودکانِ خسته را چون جمعِ پیری میبرند
روزِ روشن، از میان روستاها و قُراء
با لباس پاره چون طفلِ صغیری میبرند
از کنار کشته های بی سرِ کرب و بلا
عده ای مظلومه را، جمع کثیری میبرند
حنجرِ پاره، گواهِ اینهمه بی حرمتی است
بی سر و پاها، سری را با دلیری میبرند!
با کلام الله بازی میکنند و سرخوشند
رَاس ها را مست ها با دلپذیری میبرند
ظالمان، گویی نمیدانند تا شام خراب
با ستم دارند جمع بچه شیری میبرند
گاه زیر تازیانه، گاه زیر کعبِ نی
آل عصمت را به دستور امیری میبرند
دختران حتی ز یکدیگر خجالت میکشند
کوفیان، این جمع را با سر بزیری میبرند
عاقبت اَسرار آل الله بازاری شدند
آل زهرا را ببین از چه مسیری میبرند
#محمود_ژولیده ✍
#امام_حسین
.
@navaye_asheghaan
.
#حضرت_زینب
اَلسلامُ عَلی' قلبِ زینبِ الصَّبور ولِسانَهَا الشَّکور
ایرانِ فاطمی، همه غمخوار زینبند
این ملتِ حسینی، علمدار زینبند
زینب اگر نبود، جهادی نداشتیم
قرآن و دین، نتیجهی پیکار زینبند
فرماندهانِ ما، همه شاگردِ مکتبش
رزمندگانِ ما، همه انصار زینبند
مائیم اگر، مطیعِ امامینِ انقلاب
آنان مطیعِ سید و سالار زینبند
بنیان گذاشت، اصلِ ولایت فقیه را
آلِ رسول، شاهدِ اسرار زینبند
از صبر و شکرِ اوست، به گودال قتلگاه
اجساد، در تحیّرِ دیدار زینبند
بر زینُالعابدین، چو سِپر شد به خیمهگاه
دیگر اَئمه، حیدرِ کرار زینبند
پیغمبران، مطیعِ فرامینِ حضرتش
والله اولیاء، هوادار زینبند
بعد از حسین، قافله سالارِ عشق اوست
اهلِ حریم و اهلِ حرم، یار زینبند
دستی، به نورِ معجرِ زینب نمیرسد
تا بانوان، حجاب نگهدار زینبند
هفتاد و دو شهید و اسیرانِ اهلبیت
مرهونِ خطبههای دُرَربار زینبند
در کوفه، صوتِ حیدریاَش انقلاب کرد
عشاق، محوِ نطقِ گهربار زینبند
□ □ □
رأسالحسین را، به سرِ نیزه دید و گفت:
نامردمانِ هیز، در آزار زینبند
زد آنچنان، به چوبهی محمل سرش، که خلق...
حیران هنوز، از سرِ خونبار زینبند
از کربلا و کوفه و شام و مدینه، تا...
امروز اهل درد، عزادار زینبند
بیاِذنِ او، کسی به شفاعت نمیرسد
محشر تمامِ خلق، گرفتار زینبند
آنانکه میدهند، خدا را به او قسم
روز ظهورِ یار، فداکار زینبند
#یا_زینب_کبری_ادرکنی
تیرماه۱۴۰۴/محرم۱۴۴۷
#محمود_ژولیده ✍
@navaye_asheghaan
بابا پس از تو عمریست، با گریه خو کنم من
چیزی نمانده از اشک، با خون وضو کنم من
آئینه ای ز مقتل، مانده به پیش رویم
تنها ترا میانِ آن جستجو کنم من
یعقوب کربلایم، از یوسفم خبر نیست
ای پاره پیرهن با تو گفتگو کنم من
از هیجده شهیدم، عمامه ای فقط ماند
هر روز دیده را با آن روبرو کنم من
از غصۀ اسارت، وز داغِ عمه هایم
با اشکِ نیمه شب این، غم شستشو کنم من
خونِ دلی که خوردم از شامِ بی مروّت
با چه زبان توان این سِرِّ مگو کنم من
یک بی حیا چنان بَد، تهمت به عمه ام زد
حتی اِبا ز شرح آن زشت خو کنم من
با خود خرابه ای در سینه ز شام دارم
سجاده را خرابات، دل را سبو کنم من
بالاترین عبادت، بوسه ز حنجرت بود
با خویش نوحه ها زان حالِ نکو کنم من
رفتی و عمه هم رفت، من ماندم و مصائب
هم یاد تو دمادم، هم یاد او کنم من
در دورۀ اسارت دیدم دو صد جسارت
آلامِ خویش تسکین، با ذکرِ هو کنم من
از زخمِ ساق و گردن، هرگز گِله ندارم
کِی شرحِ غربتِ خود را مو به مو کنم من
از آن هزارو نهصد زخمی که بر تنت بود
هر روز یک جراحت از تو رفو کنم من
از روضه های سختت، دل پاره پاره گردد
هر دم که باز یادِ پاره گلو کنم من
با تربتِ تو اصلاً خو کرده این مشامم
از خاکِ قتلگاهت، عطرِ تو بو کنم من
ای روزگارِ شادی دیدار تا قیامت
جز ناله چاره ای نیست، با روضه خو کنم من
روزی هزار رکعت خوانم نماز صبر و...
هر بار در سجودم، لعنِ عدو کنم من
دنیا ندارد اصلاً ظرفیتِ غمِ تو
اسرارِ روضه اَت را، در حشر رو کنم من
#شعر_شهادت_حضرت_امام_سجاد_ع
#محمود_ژولیده
@navaye_asheghaan
.
#مشایه
#یا_حسین_علیه_السلام_ادرکنی
عطر ظهور میرسد، از نفس حسینیان
درک حضور میرسد، از نفس حسینیان
کرده امامِ اربعین، باز قیام در زمین
نفخهی صور میرسد از نفس حسینیان
جاده به جاده صف به صف، قافله آید از نجف
عشق و شعور میرسد از نفس حسینیان
راهِ نجف به کربلا، راهِ رسیدن به خدا
برگ عبور میرسد از نفس حسینیان
موکب عاشقان بپاست، یاد گرسنگان رواست
رزقِ وفور میرسد از نفس حسینیان
لعلِ لبانِ تشنه را، همسفرانِ تشنه را
جامِ طهور میرسد از نفس حسینیان
سینهزنانِ کربلا، بر غم و درد مبتلا
نوحه و شور میرسد از نفس حسینیان
کرب و بلا قیامتیست، گِردِ حرم اقامتیست
شورِ نشور میرسد از نفس حسینیان
□ □ □
یادِ شرر به خیمهگاه، یادِ گذر ز قتلگاه
ذکرِ عبور میرسد از نفس حسینیان
یادِ عبور کاروان، یاد حجابِ بانوان
وقتِ مرور میرسد از نفس حسینیان
عطرِ حضورِ فاطمه، پخش شده به علقمه
نامِ غیور میرسد از نفس حسینیان
هر که کند مسیر طِی، یاد کند ز رَاس و نِی
جلوهی نور میرسد از نفس حسینیان
یادِ سرِ بریده و بانوی قد خمیده و
بوی تنور میرسد از نفس حسینیان
هم قدَمانِ قافله، پای همه پُر آبله
روضهی حور میرسد از قدم حسینیان
یاد خرابه تازه شد، داغِ سهساله تازه شد
گریه وفور میرسد از نفس حسینیان
نیمه شب و اسارت و گمشده و جسارت و
ناله چهجور میرسد از نفس حسینیان
تا که فتاد دختری، یاورِ اوست مادری
آه ز دور میرسد از نفس حسینیان
دختِ یتیمِ دربدر، گفت مرا بِبَر پدر
با تو سرور میرسد از نفس حسینیان
گریهی زینبِ حزین، نالهی زین العابدین
اشکِ غرور میرسد از نفس حسینیان
زیر شعاعِ ماهتاب، کاخِ یزید شد خراب
حق به صبور میرسد از نفس حسینیان
#امام_حسین
#محمود_ژولیده ✍
.
@navaye_asheghaan
.
#اربعین_حسینی
در نسیم #اربعین، روح و روان آید ز راه
در مسیر کربلا، یک کاروان آید ز راه
جسمهای خسته، اما روح های با شکوه
با امیدی خاص، پرتاب و توان آید ز راه
چهرهها زخمی، ز ضرب و شتم و هُرم آفتاب
رنگ و رو رفته، به دلهای جوان آید ز راه
این عقیله، دختر زهرا و پیشاپیشِ او
فاتحِ شام است، قدری ناتوان آید ز راه
برتر از صد لشکرِ پیروز، همراهِ امام
دستهای از دخترانِ نوجوان آید ز راه
رفته زیورها به غارت، زینتِ ایمان که هست
نوبهارِ عشق، چون برگِ خزان آید ز راه
ریختند از بامِ ناقه، بر فرازِ قبرها
در گلستان هر گُلی، با صد نشان آید ز راه
من نمیگویم رسیده، جمعِ معجر پارهها
لشکری از اُسوههای بانوان آید ز راه
با اماناتِ حسین و فاطمیاتِ حرم
بی رقیه، زینب کبری دوان آید ز راه
از سنان و زجر و شمر و حرمله نامی نبَر
پیشوازِ قافله، قَدّی کمان آید ز راه
هر یکی با صاحبِ قبری بگوید درد دل
روضه خوانِ ساقیِ تشنه لبان آید ز راه
یکطرف آهِ سکینه، یکطرف آهِ رباب
نجمه همراه یتیمان، دُرفشان آید ز راه
در کنار قبرِ بابا، شِکوهها از نیزه دار
صحبت از بزمِ شراب و خیزران آید ز راه
خواهری بهر برادر، پیرهن آورده است
آستینِ پارهای هم، همزمان آید ز راه
عقدهها واشد، جگرها تازه شد با نوحهها
صحبت از شهر مدینه ناگهان آید ز راه
گفت با زینب رباب، از کربلا من را مبر
نالههایم بعد از این، تا پای جان آید ز راه
#محمود_ژولیده ✍
.
@navaye_asheghaan
#السلام_علیک_یارسول_الله_یااَبالزهراء
یارسولَ الله ممنونم ز الطاف شما
اینکه هستم روز و شب اطراف و اکناف شما
نیستم از زمرهی اصحابِ ناب و راستین
هستم اما از سرِ توفیق اطراف شما
از خدا خواهم نگردم دور، یک آن از درت
تا ندانم خویش را، پنهان ز اِشراف شما
جمله ذرات جهان، هستند از اَحبابِتان
کیست داند ذرهای از کوهِ اوصاف شما
دردِ دل ناگفته دانی، یک توسل کافی است
ای دلم آئینهی رخسارِ شفاف شما
در عمل هستم غدیری، با اِطاعت از علی
نیستم هنگامهی لبیک، حراف شما
نیستم اهل فرار از تنگهی سختِ اُحد
رهسپارم با علی تا قلهی قاف شما
تو اَبالزهرائی و من عبد کویش از ازل
حبّ زهرا دارم از اَخلاف و اَسلاف شما
ای علی را برترین محبوب، محبوبِ دلم
ای خدایت با خبر از آن دلِ صاف شما
بینِ مردم، از همه کسبِ حلالیَّت کنی
جان بقریان صفا و عدل و انصاف شما
قاتلَت با حیله زَهرت داد، صد لعنت به او
ای شهادت جامهی زیبا و زرباف شما
لحظهی آخر هم از یاریِ حیدر دم زدی
دشمنت مانع شد از تثبیتِ اهداف شما
دوزخِ اهلِ نفاق از اهلِ عصیان بدتر است
در قیامت میشود روشن ز اَعراف شما
تشنه لب را جای آب از نیزه سیرابش کنند
شد گریز روضهی من، سورهی کاف شما
از دَمِ شمشیرشان، سبطِ پیمبر کشته شد
از غلافِ تیغشان، زهرای اطهر کشته شد
✍️#محمود_ژولیده
@navaye_asheghaan
#یا_حسن_المجتبی_علیه_السلام_ادرکنی
دل زنده میشوم ز وجود تو یا حسن
ما را تو بردهای نجف و کربلا حسن
دست تمام اهل سماوات سوی توست
خوانده کریمِ آل عبایت، خدا حسن
هرگز کسی ز کوی تو نالان نمیرود
حتی کسی که کرده جسارت ترا حسن
سوزِ دلِ تو، نغمهی قرآنی خداست
دل میبرد قرائتت از مرتضا حسن
اول کسی که شِبهِ پیمبر شده تویی
آئینهی تمام رخِ مصطفا حسن
بالِ فرشته فرش قدمهای فاطمیت
ای خاکِ پات، سرمهی چشمانِ ما حسن
با این وجود، کاش بمیرم برای تو
وقتی قَدَت، به مادرتان شد عصا حسن
آن صحنهی بلا که تو در کوچه دیدهای
حق داشتی، که عمر تو شد در عزا حسن
سیلی چنان مقابل چشمت به یاس خود
کز ضربِ آن، نشست به دیوار جا حسن
از بس که اعظم است مصیباتِ حضرتت
والله کربلاست به تو مبتلا حسن
وقتی به خانه، همسرِ تو قاتلِ تو شد
گفتی برو، حسین نبیند ترا حسن
آهِ رباب هم ز غمِ تو شنیدنی است
وقتی کند ز جاریِ خود شِکوهها حسن
شد خانهات ز پاره جگر، قتلگاهِ تو
گودال هم برای تو دارد نوا حسن
آماجِ تیر شد بدنت، از روی کفن
گریانِ توست، بی کفنِ کربلا حسن
✍️#محمود_ژولیده
@navaye_asheghaan
#آغاز_امامت_امام_زمان_عج
ای تاج امامت به سرت یوسف زهرا
وی خَلعت عصمت به برت یوسف زهرا
شک نیست که سلطان جهانی تو پس از این
از بعد وفات پدرت یوسف زهرا
باباست گرفتار نگاه و نفَس تو
مادر بزند بوسه سرت یوسف زهرا
المنة للّه که تو حجت حقی
عالم همه تحت نظرت یوسف زهرا
صد شکر که این تاج ولایت به سر توست
شمشیر علی بر کمرت یوسف زهرا
پیغمبر اکرم شده بس مفتخر از تو
ای هیبت احمد سپرت یوسف زهرا
تو منجی زهرایی و او چشم به راهت
کی می رسد از ره خبرت یوسف زهرا
چشمان پر اشک حسنین است به سویت
عباس شده خونجگرت یوسف زهرا
تو قبلۀ دل هایی و معنای نمازی
ما شیعۀ اثنی عشرت یوسف زهرا
رفتی به پس پردۀ غیبت به سلامت
برگرد دگر از سفرت یوسف زهرا
زیباست که طاووس جنان رخ بنماید
گسترده شود بال و پرت یوسف زهرا
بازآ که کلام تو کلام اللّهِ محض است
این است به قرآن هنرت یوسف زهرا
برگرد که احکام همه مانده معطّل
اسلام شده دربدرت یوسف زهرا
لعنت به کسانی که همه حق تو بردند
شد غصب تمام ثمرت یوسف زهرا
ای رفته به تاراج حقوقت، أقِمِ الحَرب
شد شیعۀ تو پشت سرت یوسف زهرا
روزی که مسلّط بشوی بر همه عالم
جمع شهدا دور و برت یوسف زهرا
بر بام فلک پرچم تو یکسره بالاست
تا کفر ببیند اثرت یوسف زهرا
در هم شکند قدرت پوشالی بت ها
با ضربت تیغ و تبرت یوسف زهرا
گردن بزنی چون همه طاغوت جهان را
یکجاست فقط درد سرت یوسف
بر ضارب زهرا بزنی ضربت سیلی
ای مادر تو منتظرت یوسف زهرا
ای منتقم محسن شش ماهه کجایی
صد روضه شده همسفرت یوسف زهرا
در روضۀ ارباب چه بی صبر و قراری
قربان تو و چشم ترت یوسف زهرا
ما منتظر فجر ظهوریم اماما
تا صبح قریب سحرت یوسف زهرا
از خون شهیدان حرم فتح دمیده
محسن حججی شد قمرت یوسف زهرا
#محمود_ژولیده
@navaye_asheghaan
زمان:
حجم:
683.6K
#امام_زمان_عج_آغاز_امامت
#محمود_ژوليده
ای تاج بالاي سرت با دست زهرا
تاج ولايت ، تاج عصمت ، تاج تقوا
الحق كه اين خَلْعَت به بالايت مي آيد
پيراهن آل امامت آلِ طاها
تو بهتريني، تو در عالم برتريني
دست خدا بالا سرت در هر دو دنيا
تو جانشين يازده مَردِ غديري
پس عهد و پيمان با تو مي بنديم مولا
اي در كمالِ صورت و سيرت محمد
اي هم جمال و هم جلالت عالم آرا
احكام دين، آيات حق، قرآن و عترت
كعبه تو را مي خواند اي مَردِ مُصَلّا
اي نام نابِ يوسفِ زهرا ثنايت
ذكر امام عسگري با توست زيبا
صبح و مسا، شام و سحر، ذكر تو دارند
روح و ملك ، عرش و فلك اي ماهِ بطحا
اهلِ كُرات و اِنْس و جن با هم سُرايند
در انتظار رويِ تو هستيم آقا
بر ، برگْ برگِ شاخة طوبي نوشته
برگرد اي فصل شكوه دين، بهارا
كوه و درُ و دشت و دَمَنْ با هم بگويند
عجِّلْ ظهورك ، يا اباالغوث اي مسيحا
بازآ كه هرشيعه تو را مي خواند اينك
دستِ همه مستضعفين سوي تو بالا
پس کی منادی گويد اي منصور امت
ياري كن اي مهدي حريم ممصطفي را
از زينبيه از حلب ، از شام امروز
فرياد بر مي آيد اي آقاي تنها
گفتي ميآيم چون شود زشتي فراوان
بازآ كه عالم پُر شده از فقر و فحشا
گفتي ميآيم چون شود دلها مهيا
اينك مهياي ظهور توست دنيا
اي وجهِ زيبايت سرور حَيِّ سرمد
اي جان احمد از سرايِ غيب بازآ
از شرق تا غربِ جهان در جستجويت
از بحر و برّ هر دم تحيت بر تو بادا
توصيف جان بخش تو،توصيف الهي است
اي نام زيباي تو زينت بخش دلها
@navaye_asheghaan
#پیوند_آسمانی_حضرت_رسول_اکرم_و_حضرت_خدیجه_کبری_سلام_الله_علیهما
شنیدم ز نَقلی، که در صدرِ اخبار آمد
ز پیوندِ دو زوجِ خوشبخت، با لطف ایزد
میان تمامِ خبرها که بر ما رسیده
چه زیبا حدیثی ز اوصافِ پیوند احمد
سخن از دو عشقِ حقیقی است، بینِ دو عاشق
که احمد کند خواستگاری، ز بِنتِ خُوَیلَد
ابوطالب و حمزه با روی شادان و خندان
بجای پدر لطف کردند، با میلِ بیحد
تو گوئی که این وصل، در آسمانها رقم خورد
میانِ دوتا ماه پاره، دو نسلِ سرآمد
چه فرخنده داماد و چه، شاهزاده عروسی
خدیجه عروس است و داماد باشد محمد
خجسته عروسی، که از حق سلامش رسیده
خوش اقبال داماد، آنکه به او وحی آید
عروسی که بینِ زنان عرب، تا ندارد
و داماد فخر بشر، برترین عبدِ سرمد
از این دو قرار است، عالم شود مهدِ جنت
از این دو قرار است، زهرای اطهر بیاید
از این دو قرار است پیدا شود، نور هستی
و دامادشان با ولایت به مَسند نِشیند
علی میشود، ماه دامادِ این خانواده
و زهرا شود، مادرِ یازده تا محمد
حسین و حسن، سبطِ این خاندانِ شریفند
خدیجه بُوَد جدّه و جدّ آنهاست احمد
□ □ □
برای خدای یگانه، که کاری ندارد
که بانوی بطحا، کنار پیمبر بماند
بماند که مادر، عروسیِ دختر ببیند
ولی دستِ تقدیر، اینگونه غم را رقم زد
پس از آنکه هستیِ خود را بپای نبی ریخت
کفن هم برایش نمانده، که بر تن نماید
سلامِ خدا را، که جبریل آورد بر او
به چندین کفن، چشمِ او شد منور مجدد
فقط یک نفر بیکفن ماند، آنهم حسینَش
که باید بزیرِ سمِ اسب، عریان بماند
به امید روزیکه زهرای اطهر دعایش
اجابت شود، تا کسی انتقامش بگیرد
✍️#محمود_ژولیده
@navaye_asheghaan