مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
تمام درس و مشقم آب بابا
ندارم در دلم من تاب، بابا
زِ بعد کربلا هم تشنه بودم
نخوابیدم شبی سیراب، بابا
شدم زهرای دشت کربلایت
شبیه مادرت بی تاب بابا
اَنیس درد بی درمان شبهام
بُوَد نور کمِ مهتاب بابا
سراپا جسم من می سوزد از زخم
کز این رو گشته ام بَدخواب بابا
به روی نیزه تا که دیدمت آه..
غمت جسم مرا کرد آب بابا
من و عمه پریشانیم و گریان
ولی شمر و سنان شاداب بابا
به شام و کوفه مردانِ حرامی
نکردن رحم بر اصحاب بابا
سر بازار بردن دخترت را
میانِ عده ای ارباب بابا
چنان سیلی زدن بر صورت من
که شد ذکرم، مرا دریاب بابا
همه رذل و همه هیز و همه مست
دلاشان بود چون مرداب بابا
من هرجا از تو گفتم، سير خوردم
لگد، همراهِ مشتی ناب بابا
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_رقیه_س
#حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
طوفان گرفت و بر دل من ظلم کم نکرد
زآن دشمنی که بر سر تو رحم هم نکرد
هم تاب من بریده شد و هم سرت پدر
کاری که شمر با دلمان کرد، غم نکرد
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_رقیه_س
#حضرت_رقیه_س
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
باید این شهر بفهمد که تو بابای منی
با همین روی پر از خون همه دنیای منی
گرچه خونیست لب و موی و دهان و رگ تو
تو شبیه منی و تو گل زیبای منی...
آنقدر گریه کنم تا که بمیرد دشمن
چون بفهمد تو همه هست و تمنای منی
تو نیایی هم اگر من زِ عطش میمیرم،
تو بیا جان که ببینند تو رویای منی
می کُشد دخترکت را به خدا این خِجلَت
من پریشانم و تو محو تماشای منی
همه شب ناله زدم از غم دوریِ پدر
جان فدای تو که لالایی شبهای منی
عاقبت با سر خود آمدی و خوشحالم
که شب تار گذشته است و..تو فردای منی
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
مناجات، مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
باب حاجاتم اگر چه در محرم کربلاست
در شب سوم ولی سَمتِ دمشقِ باصفاست
دختر ارباب ما مشکل گشائی می کند
هرچه گوییم از کراماتش دراین وادی بجاست
دست او کوچک ولی دست خدائی علیست
سفره ی نذری او هم سفره ی بذل خداست
دردمندی، مستَمندی، سوی این خانوم بیا
در کَفَش رزقِ گدا و یک نگاهِ او دواست
هر که آمد در حریمش دست خالی رَد نشد
او که مثلِ جدّه خود معدن جود و سخاست
هر چه می خواهی بگو، تأثیر دارد گفتنت
گرچه او خود واقف ازحرف دلِ شاه و گداست
یا رقیه آمدم، حاجات من را کن روا
حاجتم، پای پیاده، اربعین، کرببلاست
گفتی ای بابا چرا مویت سیاه و خونی است؟
علتش کُنجِ تنور خولی یا تشت طلاست!
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مدح_حضرت_رقیه_س
#مرثیه_حضرت_رقیه_س
#حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
نوشتم روی قلبم، آه عمه
ببین حالم شده جانکاه عمه
کف پایم پر از خار مغیلان
زِ بس که رفته ام من راه عمه
من از کرببلا تا شام دیدم
یک عده مردم گمراه عمه
همه بر ما جفا کردند بی حد
همه بودند چون بدخواه عمه
قَدَم خم گشته و رویم كبود است
منی که بوده ام چون ماه عمه
یک حسی در دلم دائم بگوید
شده عمرم دگر کوتاه عمه
شبیه من قد سرو تو خم شد
مرا چون بوده ای همراه عمه
بگو از خاطرات کربلایت
بگو از پیکر آن شاه عمه
بگو با من، بدانم چی گذشته
در آن گودی قتلگاه عمه
شِمُردی زخم های او، وَ گفتی..
..هزار و نهصد و پنجاه!، عمه
می آید عاقبت بابایم از راه
خودش گفته به من، والله عمه
می آید، می بَرد من را زِ ویران
تو می مانی و سوز و آه عمه
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_رقیه_س
#حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
تمام درس و مشقم آب بابا
ندارم در دلم من تاب، بابا
زِ بعد کربلا هم تشنه بودم
نخوابیدم شبی سیراب، بابا
شدم زهرای دشت کربلایت
شبیه مادرت بی تاب بابا
اَنیس درد بی درمان شبهام
بُوَد نور کمِ مهتاب بابا
سراپا جسم من می سوزد از زخم
کز این رو گشته ام بَدخواب بابا
به روی نیزه تا که دیدمت آه..
غمت جسم مرا کرد آب بابا
من و عمه پریشانیم و گریان
ولی شمر و سنان شاداب بابا
به شام و کوفه مردانِ حرامی
نکردن رحم بر اصحاب بابا
سر بازار بردن دخترت را
میانِ عده ای ارباب بابا
چنان سیلی زدن بر صورت من
که شد ذکرم، مرا دریاب بابا
همه رذل و همه هیز و همه مست
دلاشان بود چون مرداب بابا
من هرجا از تو گفتم، سير خوردم
لگد، همراهِ مشتی ناب بابا
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_رقیه_س
#حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
طوفان گرفت و بر دل من ظلم کم نکرد
زآن دشمنی که بر سر تو رحم هم نکرد
هم تاب من بریده شد و هم سرت پدر
کاری که شمر با دلمان کرد، غم نکرد
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_رقیه_س
#حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
باید این شهر بفهمد که تو بابای منی
با همین روی پر از خون همه دنیای منی
گرچه خونیست لب و موی و دهان و رگ تو
تو شبیه منی و تو گل زیبای منی...
آنقدر گریه کنم تا که بمیرد دشمن
چون بفهمد تو همه هست و تمنای منی
تو نیایی هم اگر من زِ عطش میمیرم،
تو بیا جان که ببینند تو رویای منی
می کُشد دخترکت را به خدا این خِجلَت
من پریشانم و تو محو تماشای منی
همه شب ناله زدم از غم دوریِ پدر
جان فدای تو که لالایی شبهای منی
عاقبت با سر خود آمدی و خوشحالم
که شب تار گذشته است و..تو فردای منی
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
گفت بابا...
می کُشد دخترکت را به خدا این خِجلَت
من پریشانم و تو محو تماشای منی
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
زبان حال حضرت رقیه سلام الله علیها
من از لگد بدم میاد
از حرف بد بدم میاد
از اونکه هی تو صورتم
سیلی میزد بدم میاد
من از طناب بدم میاد
از اضطراب بدم میاد
از اونی که نداد بهم
یه ذره آب بدم میاد
از خیزرون بدم میاد
از ساربون بدم میاد
از اونکه مارو با چشاش
میداد نشون بدم میاد
من از غذا بدم میاد
از دشمنا بدم میاد
از این روزا که میگذره
هی بی بابا بدم میاد
از آبله بدم میاد
از حرمله بدم میاد
از قاتل بابام حسین،
که سنگ دله بدم میاد
از مرد مست بدم میاد
از زجر پست بدم میاد
از اونی که سیلی زد و..
دستام و بست بدم میاد
از میخونه بدم میاد
از ویرونه بدم میاد
از اونکه با خندش مارو
میسوزونه بدم میاد
از جیغ و داد بدم میاد
از زخم حاد بدم میاد
از اون که عمه مو میزد
خیلی زیاد بدم میاد
من از شرور بدم میاد
از حرف زور بدم میاد
از اونکه برد سر تو رو..
توی تنور، بدم میاد
از جام می بدم میاد
از طبل و نی بدم میاد
از اونکه رأس بابامو
زد روی نی بدم میاد
من از سبو بدم میاد
از سُرخْ مو بدم میاد
از اونکه زَد ما رو پیشه
سر عمو، بدم میاد
من از شراب بدم میاد
از تب و تاب بدم میاد
از اونی که سر تو رو..
کرده خضاب بدم میاد
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_رقیه_س #حضرت_رقیه_س
#زمزمه_حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
31.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من از طناب بدم میاد
از اضطراب بدم میاد
از اونی که نداد بهم
یه ذره آب بدم میاد
از آبله بدم میاد
از حرمله بدم میاد
از قاتل بابام حسین،
که سنگ دله بدم میاد
- شاعر: ملتمس
- مداح: حاج مهدی سلحشور
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan