السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ
چقدر بی هوا تو را زده اند
عده ای بی حیا تو را زده اند
زینبت دیده بر زمین خوردی
جلوی مجتبی تو را زده اند
چادرت خاکی و تنت زخمی ست
بر روی خاک ها تو را زده اند
یک زن پا به ماه بودی تو..
نانجیبان چرا تو را زده اند؟
این یکی با غلاف آن با پا..
هرکدام از جفا تو را زده اند
بازو و پهلویت شکسته شده
یاس من تا کجا تو را زده اند!؟
آخرش هم به چاه می گویم..
بی گناه و خطا، تو را زده اند
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
@navaye_asheghaan
السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَة
السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَة
مادرم خورد زمین و دلِ آدم خون شد
دلِ آدم نه، دلِ حضرتِ خاتم خون شد
صورتش خورد به دیوار، به ضربِ سیلی
بعد از آن صورت و چشم و سرش از دم خون شد
ضربه ی دستِ عدو کار خودش را می کرد
آه..دیدم رُخِ چون آیينه کم کم خون شد
شبنمِ چشم ترش ریخت به خاکِ کوچه
خاک از داغِ غمش گِل شد و شبنم خون شد
گوش او پاره شد و زینت گوشش بشکست
گوشِ هرکس که شنید این غمش، از غم خون شد
مادری را جلوی چشم پسر زَد ای وای..
از چنین صحنه خدایا، دلِ عالم خون شد
ملتمس ناله بزن در غمِ آن ياسِ کبود
خونِ دل خور، که دلِ دشمن او هم خون شد
*ان شاءالله در جایی استفاده شود که حق شعر و روضه مادر سادات ادا بشه.التماس دعا
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
@navaye_asheghaan
61647_1398116134837_478480.mp3
572.5K
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
#زمزمه #تک_ضرب
▪️نوحه ایام فاطمیه
ای گل افسرده ام
یار سیلی خورده ام
چادرت خاکی شده
از غمت آزرده ام
پیش چشم مجتبایت بر زمین افتاده ای
تا به خانه دست لزرانت به دستش داده ای
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة...
دیدمت در پشت در
سینه زخمی بی پسر
گشته بودی مضطر و
ناله می کردی پدر
دست بسته،دلشکسته، بر تو میکردم نگاه
ذوالفقارم در نیام و سر به زیر و بی سپاه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة...
در میان بستری
ناتوان و لاغری
با وصیتهای خود
بر دل من آذری
صحبت از تابوت خود ای جان جانانم مکن
حرفی از مردن مزن زهرا،تو حیرانم مکن
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة...
پیکرت را می برم
روی دوش ای دلبرم
نیست اما فاطمه
رفتن تو باورم
شهر بابایت پیمبر دفن تو اما غریب
شد مزارت بی نشانه سرنوشت تو عجیب
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة...
رفتی و گشتم غریب
داده ام از کف شکیب
حیدرت بیچاره شد
ذکر من امن یجیب
بی تو با اطفال بی مادر چه سازم فاطمه
کن دعایم ای همه راز و نیازم فاطمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة...
✍اسماعیل تقوایی
@navaye_asheghaan
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
آنکس که زد به روی تو باید زند نقاب
از من نگیر رو که شدم از خجالت آب
هر شب کنار آهِ تو من آه می کشم
در خاکِ بستر تو علی شد ، ابوتراب
در بین بی محلیِ یک شهر ، فاطمه
قنفذ به خنده ، جان مرا میدهد عذاب
شرمنده ام از این که ورم کرده بازویت
سهم تو تازیانه شد و سهم من طناب
زهرا به خونِ محسنمان می خورم قسم
روزِ قیامتی رسد و می شود حساب
اعجل وفات ، قصه به جانم نشانده است
زهرا همیشه ذکر تو بوده است مستجاب
نه سال ، در کنار تو چون لحظه ای گذشت
اینقدر بهر پر زدن خود نکن شتاب
حامد آقایی
حضرت زهرا (س)
@navaye_asheghaan
61647_1398116134837_478480.mp3
572.5K
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
#زمزمه #تک_ضرب
▪️نوحه ایام فاطمیه
ای گل افسرده ام
یار سیلی خورده ام
چادرت خاکی شده
از غمت آزرده ام
پیش چشم مجتبایت بر زمین افتاده ای
تا به خانه دست لزرانت به دستش داده ای
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة...
دیدمت در پشت در
سینه زخمی بی پسر
گشته بودی مضطر و
ناله می کردی پدر
دست بسته،دلشکسته، بر تو میکردم نگاه
ذوالفقارم در نیام و سر به زیر و بی سپاه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة...
در میان بستری
ناتوان و لاغری
با وصیتهای خود
بر دل من آذری
صحبت از تابوت خود ای جان جانانم مکن
حرفی از مردن مزن زهرا،تو حیرانم مکن
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة...
پیکرت را می برم
روی دوش ای دلبرم
نیست اما فاطمه
رفتن تو باورم
شهر بابایت پیمبر دفن تو اما غریب
شد مزارت بی نشانه سرنوشت تو عجیب
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة...
رفتی و گشتم غریب
داده ام از کف شکیب
حیدرت بیچاره شد
ذکر من امن یجیب
بی تو با اطفال بی مادر چه سازم فاطمه
کن دعایم ای همه راز و نیازم فاطمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة...
✍اسماعیل تقوایی
@navaye_asheghaan
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
#شعر_پایداری
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
بشر از لطف خداوند مکدر میشد
شرم میکرد اگر صاحب دختر میشد
اشک، لالایی بی واژهی مادرها بود
گورِ بی فاتحه، گهوارهی دخترها بود
ناگهان یک نفر این قائله را بر هم زد
(عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد)
آنکه بر شانهی خود پرچم اسلام گرفت
دخترش فاطمه، بانوی جهان نام گرفت
عشق را طبع خداوند به توصیف آورد
شرف هر دوجهان... فاطمه تشریف آورد
سیده، محترمه، ممتحنه، حنانه
حانیه، عالمه، اُم النجبا، ریحانه
عطر او آمد و عالَم نفسی تازه گرفت
و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت
شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد
زن به شکرانهی او چادر شوکت سر کرد
خواست تا خیرکثیرش به دوعالَم برسد
تا عقیق شرف الشمس به خاتم برسد...
مادرانه به طرفداری احمد برخاست
تا ابوجهل سرِ عقل بیاید، برخاست
جلوهای کرد و دلیل «زَهَقَ الباطل» شد
و از آن نور، سه آیه به زمین نازل شد
بیگمان بولهب آنروز پُر از واهمه بود
دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود
* *
بنویسید که معصومهی عصمت زهراست
سند محکم اثبات نبوت زهراست
دختری که لقبِ اُم ابیها دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد
و خداوند اگر «وَاعتَصِموا» میگوید
از کرامات نخ چادر او میگوید
سورهی دهر چنین گفته به مدحش سخنی
تا ابد، دهر نبیند به خود اینگونه زنی
نه فقط جلوهی او سورهی انسان آورد
چادرش یکشبه هفتاد مسلمان آورد
راه عرفان خداوند به او وابستهست
جز درِ خانهی زهرا همه درها بستهست
زهد با دیدن او حسِ تفاخر دارد
قرة العین نبی، وصله به چادر دارد
همه در خدمت بانوی دوعالم بودند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند
فضه هم بود؛ ولی باز خودش نان میپخت
نان برای دل بیتاب یتیمان میپخت
بارها خادمهاش گفت به لطفت شادم
(من از آنروز که در بند توأم آزادم)
فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود
یعنی آیینهی پیغمبر و مولا شده بود
غیر زهرا که بجز حق به کسی راغب نیست
احدی کفو علی بن ابی طالب نیست
آفتاب از افق خانهیشان سر میزد
هرزمان فاطمه لبخند به حیدر میزد
کار او عشق علی بود؛ چه خیر العملی!
کیست خوشبختترین مرد جهان غیر علی؟!
وقت آن شد بنویسید که حجت: زهراست
سند محکم اثبات ولایت: زهراست
اولین شیعهی بیتاب علی زهرا بود
که سراپای وجودش سپر مولا بود
یک جهان هم اگر از بیعت خود بر میگشت
بازهم فاطمه دور سر حیدر میگشت
نسل زهرا و علی، سلسلهی طوبی شد
میوهی این شجره، نایبةُ الزهرا شد
آسمانها پس از او یکسره کوکب دیدند
چادر فاطمه را برسر زینب دیدند
زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است
خطبهی دم به دمش وارث تیغ دودم است
او که چون مادر خود پای ولایت مانده
یکتنه فاتحهی کاخ ستم را خوانده
* *
تا ابد در دل ما هست غم عاشورا
این خبر را برسانید به تکفیریها
یاعلی از لب سردار نیفتاده هنوز
علم از دست علمدار نیفتاده هنوز
کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟
پسرفاطمه کافیست که فرمان بدهد
همه از خاتمهی معرکه آگاه شوند
فاتحان باخبر از (( نصر من الله)) شوند
باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود
شیعه عکس العملش سخت و خشن خواهد بود
ننگ بادا به ابوجهل، به همدست یهود
لعن تاریخ به موذی گریِ آل سعود
سپر خویش کنم غیرت سرداران را
به جهانی ندهم یک وجب از ایران را
سربلندیم اگر، تکیه به دنیا نکنیم
آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم
غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده
سایهی چادر او از سرمان کم نشده
بنویسید امید دل زهرا مهدیست
چارهی کار همه مردم دنیا مهدیست
✍ #مجید_تال
@navaye_asheghaan
79350_1400925150601_1851058.mp3
1.95M
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
#زمزمه
▪️زمزمه و نوحه ایام فاطمیه
جان دادی و من غرق غم و غربت و آهم۲
چشمت بگشا بار دگر کن تو نگاهم ۲
حیدر غریب است، حیدر غریب است، حیدر غریب است۲
زهرای عزیزم، زهرای عزیزم، زهرای عزیزم...
تنها شده ام، ای همهی پشت وپناهم
با رفتن تو لشگر غم گشته سپاهم
من بی تو چسازم، من بی تو چسازم، من بی تو چسازم
زهرای عزیزم...
من مانده ام و یاد تو و چار یتیمت
آید به مشام همه در خانه شمیمت
انسیه ی حورا، انسیه ی حورا، انسیه ی حورا
زهرای عزیزم...
شد قسمت تو فاطمه تشییع شبانه
هستم بسر خاک تو مظلوم زمانه
مخفیست مزارت، مخفیست مزارت، مخفیست مزارت
زهرای عزیزم...
گویم چه در پاسخ پیغمبرم ای جان
بودی تو امانت زپدر در برم ای جان
ای ام ابیها، ای ام ابیها، ای ام ابیها
زهرای عزیزم...
✍اسماعیل تقوایی
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
@navaye_asheghaan
12658.mp3
680.5K
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
#زمزمه_حضرت_زهرا_س
کی دیده که پرنده ای کنار لونه گم بشه
یه مادری تو کوچه ای ، که داره خونه گم بشه
آخه چطور تو رو زده
( که خون به چشمت اومده)2
ای جوان مرتضی
نیمه جان مرتضی
قدکمان مرتضی
توی کمین نشسته و کمربه کینه بسته و
یه نامه پاره پاره و یه گوشواره شکسته و
بگوبه هرکی دشمنه
کسی زن و نمیزنه
ای جوان مرتضی
نیمه جان مرتضی
قدکمان مرتضی
#حضرت_زهرا (س)
#زمزمه
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
#بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
سجادهام معطر، از بوی ربنا بود
آنچه شنیده میشد، از من فقط "خدا" بود
یک عمر آه و نفرین، از این و آن شنیدم
تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود
دیشب برای مردم، تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم، یک دم به فکر ما بود
طفلان من به جایِ مردم گرسنه بودند
افطار خانهی ما در سفرهی شما بود
امروز را نبینید این بی حیا لگد زد
دیروز پشت این دَر، جمعیت گدا بود
من هیچ شکوهای از بیگانگان ندارم
آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود
من درد مرتضی را با جان خود خریدم
در راه عشق باید آمادهی بلا بود
دستم شکست اما من درد حس نکردم
اسم علی دوا بود، ذکر علی شِفا بود
رفتم برای مردم حجت تمام کردم:
او را که می کشیدید او حجت خدا بود
ای کاش میشکستند این دست دیگرم را
اما به جای این دست، آن دست بسته وا بود
با کفشهای خاکی، در خانهام قدم زد
آن خانهای که فرشش، بال فرشتهها بود
ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سرم به در خورد، فضه! علی کجا بود؟!
تازه میان کوچه قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود، حیدر برهنه پا بود
* *
تا قبر بردنم را، همسایه هم نفهمید
از بسکه مُردن من، چون شمع بیصدا بود
از بسکه قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوت من سبکتر حتی ز بوریا بود
ای آخرت وفا کن با ما شکسته دلها
با ما شکسته دلها، دنیا که بی وفا بود...
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
@navaye_asheghaan
#زبانحال_حضرت_علی_ع
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
خانمان سوزترین داغ سراغم آمد
سوز سوزنده ترین باد به باغم آمد
اول زندگی ام زندگی ام ریخت بهم
هستی ام رفت مرا باشررآمیخت بهم
عاقبت چشم و نظرچشم مراپرنم کرد
قد خیبرشکنم را غم زهرا خم کرد
آتش کینه چه بد برگ و برم راسوزاند
ورق زندگی ام را لگدی برگرداند
بر علیه م همه ی شهرتبانی کردند
خانه ی امن مرا خانه تکانی کردند
دسته جمعی به دلم خنجر غدار زدند
صورت یار مرا نقش به دیوار زدند
به زمین خوردن من را همه آخر دیدند
به امامی که زنش خورده زمین خندیدند
میخ در تا به ابد آه مرا زخمی کرد
پسرنارس در راه مرا زخمی کرد
بر سرم هر چه زغم بود و نبود آوردند
پهلوان بودم و من را به سجود آوردند
آه با بخت بداقبال شده من چه کنم
باغرورم که لگد مال شده من چه کنم
غم من پر ز کلاف است شکایت دارم
بیشتر من زغلاف است شکایت دارم
بخدا همسرحوریه ام آزار نداشت
دنده اش طاقت آن ضربه ی مسمار نداشت
شعله از فرق شروع کرد به پایش آمد
پهلویش را که شکستند صدایش آمد
بعد چند ماه که بیماری در بستر بود
بعد چند ماه که آه جگر حیدر بود
دیدم امروز که برخواسته از بستر خود
میزند شانه به موی پسر و دختر خود
دیدم امروز که دستاس گرفته در دست
جاروی خانه پراحساس گرفته در دست
ته دل شاد من از اینهمه تغییر شدم
ولی افسوس که یکباره زمینگیر شدم
پسرانم خبرش را به ببرم آوردند
خنجری تا به ابد بر جگرم آوردند
تاحسن گفت پدر مادرمان جان دادم
پاشدم راه بیفتم به زمین افتادم
سربالین عروسم که رسیدم مردم
چقدر غصه ی عمر کم او را خوردم
التماس دعا
مجتبی صمدی شهاب١۴٠٢
.
#السلام_علیک_یا_فاطمة_الزهرا
#زبانحال_حضرت_علی_ع
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
این بار را فکر خودت باش و دعا کن
لب وا کن و زخم کبودت را دوا کن
فکر خودت گر نیستی ریحانه ی من
فکری برای بی کسی مرتضی کن
با یک نگاه نیلی ات ای جان خانه
این کلبه ی تاریک را از نو بنا کن
یادش به خیر آن خنده های آسمانی
با خنده هایت عرش را مهمان ما کن
عمرم گره خورده به چشمان تو زهرا
فکر جدایی از مرا از خود جدا کن
با دست های زخمی از دستاس خانه
از زندگی من گره ها را تو وا کن
#حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#حسن_کردی ✍
.
.
#السلام_علیک_یا_فاطمة_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
آنکس که کینه داشت ز ایمان همسرم
می زد مرا مقابل چشمان دخترم
با علم اینکه حکم به صبر علی شده
دستور حمله داد به بیت مطهرم
همسایه های کوچه به یاری نیامدند
وقتی نشست، آتش کینه به معجرم
قنفذ جدایِ از همه خط و نشان کشید
با ضربه ی قلاف، به پهلو و بر سرم
پای مغیره در وسط کوچه باز شد
بر روی چادر پرِ از خاک و خون ترم
قدم ز داغ کوچه ی غربت خمیده نیست
بار غم علی ست که بر شانه می برم
تا حرف عشق زنده بماند، قلاف ها
هر زخم می زنید بر این شانه می خرم
@navaye_asheghaan