eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.7هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
313 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام(بخوانیدوارسال کنید): چشم وا كرده شدم دست به دامان حسن مادر افکند مرا در یم احسان حسن روزی از دست علی خوردم و از خوان حسن از همان روز شدم بي سر و سامان حسن بر جبینم بنويسيد مسلمان حسن دل خود را سر هر بام هوایی نکنم طلب عشق ز هر بي سر و پايي نكنم رو به هر قبله و هر قبله نمايي نكنم پيش هر سفره كه پهن است گدايي نكنم نان هر سفره حرام است به جز نان حسن چه مقامی و چه نامی چه مرامی دارد چقدر لطف به بیمار جذامي دارد خنده در پاسخ آن سائل شامي دارد وه که ارباب دو عالم چه امامی دارد همه اينها غزلي هست به ديوان حسن آنکه نامش شده احلی من عسل كيست حسن آنكه بخشندگيش گشته مثل كيست حسن معني حي علي خير العمل كيست حسن مرد نام آور پيكار جمل كيست حسن شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن ارث مظلومیت از غربت بابا دارد قد خم ،سینه ی خون ،دیده ی دریا دارد جگری سوخته از زخم زبانها دارد گر بگوییم غریب الغربا جا دارد خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن زهر آمد به سراغش جگرش ريخت به هم جگرش ريخت به هم بال و پرش ريخت به هم زينبش آمد و چشمان ترش ريخت به هم همه ي خاطره ها در نظرش ريخت به هم دل پريشان شده از حال پريشان حسن چقدر سخت گذشته است به او در کوچه چه مراعات نظیریست حسن ،در ، کوچه باز هم خاطره ی گریه و مادر کوچه قاتل جان حسن می شود آخر کوچه کوچه عمریست که آورده به لب جان حسن (چشم نامرد به ناموس علي تا افتاد) وای بر من زد و بر صورت گل جا افتاد ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد خواست تا پا بشود باز هم اما افتاد شعله ي آه كشد سينه ي سوزان حسن
بى خانه زیر سایه ی دیوار خوش ترست دیوانه بین کوچه و بازار خوش ترست از هر چه بگذرم سخن یار خوش ترست یعنى کلام حیدر کرار خوش ترست: من عاشق محمدم و جار می زنم در باطن سکوت، عذاب است... شک نکن حرف حساب حرف حساب است... شک نکن دنیاى بى رسول خراب است... شک نکن این"حرف" نیست، چند "کتاب" است... شک نکن من عاشق محمدم و جار می زنم عبد محمدیم اگر، نوش جانمان پیوند خورده ایم به دریاى بى کران فریاد می زند جگرم موقع اذان اى اهل عرش، اهل زمین، اهل آسمان: من عاشق محمدم و جار می زنم باید به جاى آه کشیدن دوا نوشت یا ایها الرسول، به جاى دعا نوشت باید همیشه بعد نبى، آل را نوشت معراج هم که رفت در آنجا خدا نوشت: من عاشق محمدم و جار می زنم جبریل را فرشته نگو نوکرش بگو یا نه، غلام حلقه بگوش درش بگو بالاتر از همه ست، نه بالاترش بگو جان نفس نفس زدن دخترش، بگو: من عاشق محمدم و جار می زنم دو نیم می کند تن هتاک را على ما هم سپرده ایم به شیرخدا، على فریاد می زنم صد و ده بار یا على یا مظهر العجائب و یا مرتضى على: من عاشق محمدم و جار می زنم بالاتر است از همه ی مردم زمین هر آن کسى که با صلوات است همنشین لحظه به لحظه با نفس "امّ مومنین" فریاد می زند جگر من فقط همین: من عاشق محمدم و جار می زنم یزدان نوشت، حیدر کرار هم نوشت دست شکسته... دست گرفتار هم نوشت زهرا میان آن در و دیوار هم نوشت با خون خویش بر نوک مسمار هم نوشت: من عاشق محمدم و جار می زنم...
. ای قبله‌یِ عوالمِ بالا حسین جان ای شُعله شُعله آتشِ دلها حسین جان حٰا سین و یا و نونِ خدا ، یاحسین جان ماییم و هر نفس نفسِ ما حسین جان یک واژه است عزتِ دنیا حسین جان هرچه به دل به سینه به سَر داشتی علیست ذکری که در تمامِ سحر داشتی علیست نامی که در گشودنِ در داشتی علیست جانت علیست هرچه پسر داشتی علیست ای سر به پات رفته به مولا حسین جان چشمِ تو گَشت و از همه ما را خطاب کرد لطفش بلند باد که کارِ ثَواب کرد هرکس که بندگیِ تو را انتخاب کرد او را نگاهِ مادرت عالیجنات کرد گفتیم بعدِ حضرتِ زهرا حسین جان آشفته زُلفم و تبِ طوفانم آرزوست کنعانم آرزوست سُلیمانم آرزوست یک بار از لبِ تو حسن جانم آرزوست با خون رقم زنم که دو سلطانم آرزوست امشب بیا بزن رگِ ما را حسین جان مست است آنکه بر درِ میخانه ایستاد مرد است آنکه تا تَهِ پیمانه ایستاد سر نیست آن سری که رویِ شانه ایستاد در پایِ عشق جُز تو که مردانه ایستاد ؟ آن کیست غیرِ زینب کُبریٰ حسین جان تو میرسی و با تو خبرها یکی یکی لبخند میزنی به پسرها یکی یکی اُفتاده‌اند پیشِ تو سرها یکی یکی با ماه هاشمیت قمر ها یکی یکی عباسَ نوکرم شبِ فردا حسین جان شعرم رسیده است به اَبیاتِ آذری هَر کیم اِلَر مَحضَرِ آقامَ نوکری زهرا اِلَر خادِمَ عباسَ مادری زینب واری نَقَدَ اَبلفضلَ یاوری نقش اولدی روی بیرق سقا حسین جان ما پیر میشویم شبیهِ حبیبِ تو شبهای جمعه‌ایم پُر از بویِ سیبِ تو امشب سلامِ ما به لبِ بی نصیبِ تو ما را که کُشته است صدایِ غریبِ تو جان خواستی به چشم بفرما حسین جان @emame3vom دلی به سینه طپیدو دوباره شیداشد به عشق عشق گره های کورمان واشد دوباره چشم پراز شوروشوق دریا شد ببین دوباره زمین سفره دار بالا شد حضور کیست که میخانه ها زیاد شدند حسین آمدو دیوانه ها زیاد شدند به شوق آمدنی چشم آسمان تر شد وخودبه خود به هوایش دلم کبوتر شد همینکه کشتی اربابمان شناور شد وزید بوی خداو جهان معطر شد همینکه فجر درآغوش هل اتی خندید به شوق خنده ی او کل ماسوا خندید گرفته مرتبه فطرس به احترام حسین بلندمرتبه شد هرکه شد غلام حسین خدا علیک رسانده است درسلام حسین به کام ماست بهشتی که شد به نام حسین به ذره گر نظری طفل بو تراب کند به آسمان رودو کار آفتاب کند بهار با نفسش رخت سبز میپوشد برای بوسه به پایش فرشته میکوشد پیمبراز لب او شهد وحی مینوشد چرا که چشمه ی توحید محض میجوشد رسول در بغلش جان هل اتی را دید حسین آمدو تندیسی از خدارادید دوباره دست زمین را به آسمان دادند دوباره برسر هر مأذنه اذان دادند همینکه کرب و بلارا نشانمان دادند به خاک مرده به لطف حسین جان دادند به لطف خون خدا زندگی بهاری شد میان هررگ خلقت حسین جاری شد مسیرخانه ی او میشود مسیرنجات چه عاجزند به توصیف رتبه اش کلمات زلطف چشم حسین است چشمه های حیات هنوز تشنه ی لبهای اوست آب فرات به خاک زد قدم ازاو زمین مقام گرفت و از خدای خودش اختیار تام گرفت زمین به خاک قدمهای او تبسم کرد همینکه مرتبه اش دید دست و پا گم کرد بهشت خلق شد آن لحظه که تبسم کرد ودر نگاش خداراعلی تجسم کرد به لطف عشق دلم میهمان بالاشد حسین آمدو نعم الامیر دنیا شد .
آفتاب خدا نمایان شد بین دریا دوباره طوفان شد ماه در پشت ابر پنهان شد خانه ای بازهم چراغان شد چون رسیده دوباره پیغمبر به تحقق رسیده رویاها نعمت آمد دوباره از بالا کشتی نوح آمده اینجا گشته مجنون این پسر لیلا بیقرارش هزار شمس و قمر در این خانه باز غوغا شد دو جهان غرق در تمنا شد باب رحمت در آسمان واشد یکی از اهل بیت بابا شد میدهد مژده بر فلک اختر تو به سمت خدا نظر داری ارث زهراست گر جگر داری باغ طوبایی و ثمر داری بعد از امشب توهم پسر داری مهر فرزند هست روی جگر این جهان هر زمان ولی دارد مشکل و غم سینجلی دارد ذوالفقارش چه صیقلی دارد فاطمه بازهم علی دارد در شجاعت مثال او حیدر کوثر از لعل او سبو گیرد عالم از نامش آبرو گیرد کعبه با بودنش وضو گیرد عمه بوسه ز روی او گیرد شافع محشر است و خود محشر ریزه خوار دعای او افلاک قدر وشانش فراتر از ادراک پیش پایش شود سلیمان خاک او کجا و کجا خس و خاشاک مثل و همتا ندارد او دیگر همچو دریا که بر خروش آید خواب و بیدار هم به هوش آید خون رگهای ما بجوش آید از دل دشت چون به گوش آید بانگ الله اکبر ،، اکبر همچو یک شیر نر به میدان زد از همه زودتر به میدان زد تا که قرص قمر به میدان زد آرزوی پدر به میدان زد از پی اش چشم ساقی لشگر بین آن ازدحام تا افتاد پیش چشم امام تا افتاد و علیک السلام تا افتاد وسط قوم شام تا افتاد آمد از ره پدر ولی مضطر هستی اش را به خالقش بخشید پدر افتاد تا پسر را دید روی جسم جوان خود خوابید ثمرش را روی عبایش چید یک عبا و هزار تا پیکر @emame3vom .
. تو فرزند حسینی وبه عالم سروری داری تو را جبریل هم گوید رخ پیغمبری داری لباس رزم میپوشی وقار حیدری داری میان مه رخان اما ،تو روی دیگری داری که من ازکودکی گشتم گرفتارت علی اکبر شکسته پشت تاریکی زمژگان سیاه تو غلامانت همه سائل به یک گوشه نگاه تو وغم را از دل عالم برد آن روی ماه تو خدا کرده هنرمندی چه میباشد گناه تو که فتنه دردلم کردی به رخسارت علی اکبر * گرفتار خودش کرده مرا پیغمبر رویت هزاران غمزه میبارد زناوکهای ابرویت هزاران آینه داری به زیر طاق گیسویت که حاتم هم شده سائل به همراهم سر کویت که شاید منتخب گردد به دیدارت علی اکبر * من آن صیدم که دردام سرزلفت به زنجیرم زخوانت لقمه ای خوردم که تا روز ابد سیرم وتاج نوکریت را چو شاهان روی سر گیرم سر کویت بمانم تا به لطف خود کنی پیرم نرانی عبد بیچاره زدربارت علی اکبر * به روی بام احسانت کریمانه علم داری به مانند عموی خود،حسن،خوان کرم داری که احمد هرچه را دارد،کنارهم،توهم داری به ظاهر زآنچه اودارد نبوت را تو کم داری وعطر احمدی بارد زگفتارت علی اکبر عقابت را به میدان جنون مستانه میراندی رجز رادر دل دشمن تو حیدر وار میخواندی عدو در ترک میدانت وتو مردانه میماندی ومحشر کردی و اورا به روی خاک غلطاندی تحیر مانده در چشمان زپیکارت علی اکبر ** دو پای آسمان خم شد به قد قامت به جزم تو چه تکبیری بلند شد از حرم هنگام عزم تو وبرپا گشت طوفانی زمیدانگاه رزم تو پیمبر جامی آورده برای رزم وبزم تو کسی آگه نمیگردد زاسرارت علی اکبر @emame3vom .
. بسم علی حضرت رحمان علی باطن نورانی قرآن علی نفس علی روح علی جان‌علی منکر تو نیست‌ مسلمان علی بنده الله شدم‌ با علی یا علی یا علی‌ و یا علی کیست علی آینه دار خدا جان‌ نبی بود و نگار خدا بوده به دستش همه کار خدا در دل ما هست کنار خدا ای نجفت کعبه دلها علی یاعلی و یاعلی و یاعلی هرکه نشد خوار درت خوار شد حب تو میزان شد و‌ معیار شد خال لبت کعبه ی سیار شد شیعه تو اصل و نسب دار شد خورده به قنبر نسب ما علی یاعلی و یاعلی و یاعلی صدق تویی صادق و اصدق تویی حیدری و قادر مطلق تویی فاتح کارزار خندق تویی حکم رسول است فقط حق تویی پس همه باطلند الا علی یاعلی و یاعلی و یاعلی گوش بفرمان لبت آفتاب حب تو ایمان  شد و بغصت عذاب باتو حساب بدی ام بی حساب جای نبی در شب هجرت بخواب گفت نبی بین خطرها علی یاعلی و یاعلی و یاعلی سنگ تو بر سینه زدن دین ما نوکریت مذهب و آیین ما سر بزن ای شاه به تدفین‌ ما کاش بیایی دم تلقین‌ ما زود به دادم برس آنجا علی یاعلی و یاعلی و یاعلی روی جهاز شتران‌ ماه شو روشنی آخر این راه شو کوری آن‌ چند نفر شاه شو رخ‌بنما و ولی الله شو نیست کسی غیر تو مولا علی یاعلی و یاعلی و یاعلی آه که هنگام‌ عداوت شد و.. بر ولی الله خیانت شدو.. پشت علی خلوت خلوت شدو.. پشت در خانه قیامت شدو.. گفت‌ در آن فاجعه زهرا علی.. یاعلی و یاعلی و یاعلی.. .
. متن شعر فراق امام زمان (عج) -( سلام ما بـه تـو ای تالـی کتـابِ اللّه) در فراق صاحب العصر و الزمان بقیة الله الأعظم (عج) سلام ما بـه تـو ای تالـی کتـابِ اللّه سلام ما به تو ای ملجأ و اميد و پناه سلام ما به نمـاز و قنـوتِ تـو ای ماه نشستـه ام سر راهت، در انتظارِ نگاه (از آن زمان که گدایم به درگهت،شاهم) . الا که وعـده ی حقّی،ظهور تو معهود مسیرِ سبز نیایش به جمعه ی موعود به جز وصال تو هرگز نخواهم از معبود تویی ز نالـه ی أمَّـنْ یُجـیبِ مـن مقصود (خوشم که سوی تو افتاده مقصد و راهم) . سرور دیده ی غمدیده ام شدم از دست دوباره بُغض من و جمعه ها به هم پیوست منم وَ قافیـه هـای شـده اسیـر شکست گسسته از همه پیوند و با غم تو نشست (به راه عشق خودت کن همیشه آگاهم) . برای صـدقِ سخن بر تو آورم دو گواه دلی که سوخته از هجر و دیدگانِ به راه اگـر چـه توشـه ندارم بـه غیـر بارِ گنـاه برای عاشق دل خسته کو به جز تو پناه (خلاف عاشقی است از تو جز تو را خواهم) . شد از فراق تـو بدر وجـود من چو هلال به هجر روی تو تا کی به سربَرَم به ملال چقـدر در طلبـت شـد ز دیـده اشک زلال به عشق روی تو تا کی زنم به حافظ فال (قـرار قلـب غمینـم نیـامدی ماهـم) . بیا که صحبت سقا و مشک و دیده شده کنـار نهـر و شـریعه یکـی خمیـده شده دو دست ساقی عطشان ز تن بریده شده سری ز ضرب عمود عدو دریده شده (شبیه صبح و شب تو اسیر این آهم) @emame3vom پی نوشت: زیارت ناحيه مقدّسه: لأَندُبَنَّكَ صَباحاً و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً. هر صبح و شام بر تو گريه میکنم و آن قدر بر تو می گریم تا اشک چشمم تبدیل به خون شود؛ شاعر: .
❣﷽❣ اُم ابیهای پیمبر برزمین خورد دردانه عرش مطهربرزمین خورد گوینده ی الله اکبر برزمین خورد بین درودیوار کوثر برزمین خورد بانواسیر ی، بین آن دیوار ودر شد شاه کرم زهراًست من براو گدا یم من مستحق باغهای هل أتایم زهرا کریم است و گدایی بی‌نوایم بر چادرزهرا، دخیله انبیایم بانویی محشر به زهرا مفتخر شد درپشت در،یاری نمودی مرتضی را هفتادمردک میزند اینجاشما را یعنی صدایت آبرو داده دعا را بنگرعلی زهرای خود،درشعله ها را چشمان زینب درمیان کوچه تر شد تو مادر آبی و باران راتو دادی برسایل دلخسته ات نان راتودادی تنها نه قرص نان که ایمان را تو دادی تنهابزرگی بزرگان را تو دادی نام توبانوبهرشیعه مفتخر شد تنهاشمیم عطرجانها نام زهراست ما اهل پایینیم بالا نام زهراست ما «نزّل القرآن فیها» نام زهراست گل را نمی فهمیم حورا نام زهراست چون زندگی شیعه با نام توسرشد دربین آتش آن درو دیوار میسوخت زهرای هجده ساله درانزار میسوخت خانه میان شعله ی غمبار میسوخت تنها پی بیداری انصارمیسوخت دیدی شکسته ازلگد درپای در شد دین در خطر باشد سپر ، افتاد حیدر درکوچه ها رو به خطر ، افتاد حیدر چشمش به سینه ،میخ در ، افتاد حیدر برناله و چشمان تر ، افتاد حیدر مشت ولگدها راهی دستان وسرشد آن کشتی طوفان‌ زده آمدبه ساحل با خطبه ی زهراشده اسلام کامل برخطبه روز غدیر خم مکمل شکل دگر در بین کوفه گشت نازل زینب میان کوفه شاهدبهره سرشد هر قفل بسته با خلافت وا نگردد غصب خلافت تاابد، والا نگردد خسته شدید از دین ولی زهرا نگردد حیدرکه تنهانیست چون، تنها نگردد زهرابرای لشکری، مردخطر شد راه شلمچه درمسیر شاهراهست داعش اسیر یک سلیمان سپاه است بر امر ت، ای سیدعلی تنها نگاه است ماراوجوده رهبری پشت و پناه است بایک اشاره دشمن دین دربه در شد دین خدا از راه زهرا بایدآموخت از صبروتنهایی مولا بایدآموخت ازفاطمیه نینوارا بایدآموخت ایثار را از شاه دلها بایدآموخت روز علی بی فاطمه گویابه سر شد تسبیح عمر من بدون دانه گردید شدآب شمع دل، که بی پروانه گردید بازوی من افتاد وقت شانه گردید با رفتن تو خانه‌ام ویرانه گردید ازبعدتو چشمان حیدر دیده تر، شد از چشم‌های بی سو امشب خار ‌گیرم من انتقامت را از این مسمار ‌گیرم حالا منم که دست بر دیوار گیرم ازچشم خود تا زنده‌ام من، کار ‌گیرم حالم فقط با گریه برتوخوب تر شد طفلان زداغ تو دو صدها بار مردند اینان به دیداره در و دیوار مردند طفلان به جایی‌شان بگیرد خار ‌مردند زهرا نباشی کودکان انگار مردند عمر علی بی فاطمه ، ای وای سر شد گرید برای، تو حسن، در را که بیند زینب بنالد خاک مادر را که بیند مادر به لب گوید برادر را که بیند بوسه زند رگ های حنجر را که بیند او "عصرعاشو را ز حنجرباخبر شد بانوالهی هیچ کس گریان نگردد همچون حسین تشنه ات عطشان نگردد دربین صحرا لحظه ای ،عریان نگردد پامال زیرمرکب اسبان نگردد اینگونه کار دلبره زینب به سر شد راهی به خیمه ذوالجناح وکو سوارش سر بر زمین می‌کوبد و رفته قرارش یار همه‌بود ونباشد هیچ یارش افتاده درگودالی و مادر کنارش خواهر برایش مثل مادر خون جگر شد غلامی (مجنون کرمانشاهی) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
. آیِنه در آیِنه نورِ مُکَرَم زینب است جلوه در جلوه تجلیاتِ خاتم زینب است خطبه در خطبه امیرالمؤمنین دَم زینب است زُهره در زُهره ظهورِ اسمِ اعظم زینب است آنکه با عشقِ حسینی گَشته همدم زینب است (با مُسَمَط با قصیده با غزل با مثنوی صائِبی از اصفهان و بیدلی از دهلوی جودی و یَغما و نَیِر،شهریار و مولوی می بَرَد اما دلم را مصرعی از مُنزوی این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است) نامِ او پُر کرده عالم را حجابش بیشتر خُطبه اش بنیان کَن و فصلُ الخِطابش بیشتر غیرتش مبهوت ساز است،انقلابش بیشتر محملش دارد تماشا و رکابش بیشتر گفت با عباس پُشتیبانِ پرچم زینب است شمع اگر این است دل پروانه باشد بهتر است مِی اگر این است پُر پیمانه باشد بهتر است سر اگر خاکِ درِ میخانه باشد بهتر است عقل در توصیفِ او دیوانه باشد بهتر است در شهامت برتر از سارا و مریم زینب است عشق وقتی می تپد عاشق، پرستو می‌شود دستِ عاشق زود از حالِ دلش رو می‌شود هر که با خورشید شد آیینه ی او می‌شود دخترِ شاهِ نجف هم شاه بانو می‌شود یک تن اما حامیِ ناموسِ عالم زینب است از همان اول خدا میخواست او را...شُد حسین اصلاً او با اولین پلکِ تماشا شُد حسین فاطمه شُد مرتضی شُد پیش از آنها شُد حسین گرچه نامش بود زینب بعدش اما شُد حسین او حسین است و حسینش هم مُسَلّم زینب است گرچه بر بال و پرِ خود سلسله دارد هنوز او که باشد سایبانی قافله دارد هنوز می‌رود پشتِ برادر فاصله دارد هنوز با سرِ هر زلفِ او صدها گله دارد هنوز آنکه ریزد در فراقت اشک ماتم زینب است ............................................................
تو که می تــوانی بمانی بمان عزیزم تو خیــلی جـوانی بمان تو هم مثل من نیمه جـانی بمان زمــین گـیر من،آســمانی،بمان اگر می شـود می توانی بـمان تو نـیلوفرانه تـریـن یاس شـهر وجود تو کانون احـساس شهر دعا گوی هر قـدر نشناس شهر نکش دست از دست دستاس شهر نباشـی، چـه آبی چه نانـی بمان چه شد با علی همسفر ماندنت چه شـد ماجرای سـپر ماندنـت چه شد پـای حـرف پـدر ماندنـت پس از غـصه ی پشـت در ماندنت نـدارد علــی هـمزبانی بمــان برای علی بی تو بـد می‌شود بدون تو غم بی عـدد می‌شود نرو که غــرورم لــگــد می‌شود و این سـقف،سـنگ لحدمی‌شود تو باید غــمم را بدانــی بمــان چرا اشــک را آبـرو می‌کــنی چرا چــادرت را رفـو می‌کـــنی چرا اسـتخوان درگـلو میکــنی چرامـــرگ را آرزو میکـــــنی چه کم دارد این زنــدگانی بمان 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 @navaye_asheghaan