باده بده ساقیا ولی ز خم غدیر
چنگ بزن مطربا ولی به یاد امیر
تو نیز ای چرخ پیر، بیا ز بالا به زیر
داد مسرت بده ساغر عشرت بگیر
وادی خم غدیر منطقه ی نور شد
یا ز کف عقل پیر، تجلی طور شد
یا که بیانی خطیر ز سرّ مستور شد
یا شده در یک سریر قِران شاه و وزیر
چون به سر دست شاه، شیر خدا شد بلند
به تارک مهر و ماه ظلّ عنایت فکند
به شوکت فرّ و جاه، به طالعی ارجمند
شاه ولایت پناه، به امر حق شد امیر
فاتح اقلیم جود، بجای خاتم نشست
یا به سپهر وجود، نیّر اعظم نشست
یا به محیط شهود مرکز عالم نشست
روی حسود عنود، سیاه شد همچو قیر
جلوه به صد ناز کرد لیلیِ حُسن قِدَم
پرده ز رخ باز کرد بدر منیر ظُلَم
نغمه گری ساز کرد معدن کلّ حِکَم
یا سخن آغاز کرد عَنِ اللطیف الخبیر
به هر که مولا منم علی ست مولای او
نسخه ی اسما منم علی ست طغرای او
سر معما منم، علی مجلای او
محیط انشا منم علی مدار و مدیر
حلقه افلاک را سلسله جنبان علی ست
قاعده خاک را اساس و بنیان علی ست
دفتر ادراک را طراز و عنوان علی ست
سید لولاک را علی وزیر و ظهیر
یوسف کنعان عشق بنده رخسار اوست
خضر بیابان عشق تشنه ی گفتار اوست
موسیِ عمران عشق طالب دیدار اوست
کیست سلیمان عشق؟ بر درِ او یک فقیر
ای به فروغ جمال، آینه ی ذوالجلال
#مفتقر خوش مقال مانده بوصف تو لال
گر چه بُراق خیال در تو ندارد مجال
ولی ز آب زلال، تشنه بُوَد ناگزیر
#آیت_الله_محمد_حسین_غروی
اصفهانی(ره)
#غدیریه
.