نوحه امام حسن علیه السلام
جانم
جانم اِی جانم و جانانم
ای حبّ تو رُکنِ ایمانم
به عشقت همیشه میخوانم
کریمِ آلُ الله،سبطِ رسولُ الله
مُعلّمِ سقّا،امامِ ثارُالله
مولا حسن جانم...
مولا
به قربان کرمت مولا
منم خاک قدمت مولا
می آییم به همین زودی
ما به سمتِ حرمت مولا
گنبدِ زیبایت،چه دیدنی باشد
مدح تو در آنجا،شنیدنی باشد
مولا حسن جانم...
ای وای
دلم شده ز غصه آواره
از روضه های جگرِ پاره
از روضه های کوچه و سیلی
از روضه های گوش و گوشواره
می گویم این را با،قلب زار و محزون
قاتل تو بوده،مُغَیرهٔ ملعون
مولا حسن جانم...
#هفت_صفر #هفتم_صفر
#بیست_و_هشت_صفر
#بیست_و_هشتم_صفر
#امام_حسن #امام_حسن_مجتبی
#حاج_امیر_عباسی
.👇👇
☑️ فضیلت گریه بر امام حسن مجتبی (ع)
از ابن عباس روایت شده که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: که چون فرزندم حسن را به زهر شهید کنند ملائکه آسمانهای هفتگانه بر او گریه کنند و همه چیز بر او بگرید حتی مرغان هوا و ماهیان دریا و هر که بر او بگرید دیده اش کور نشود روزی که دیده ها کور می شود و هر که بر مصیبت او اندوهناک شود، اندوهناک نشود دل او در روزی که دلها اندوهناک شوند و هرکه در بقیع او را زیارت کند قدمش بر صراط ثابت گردد در روزی که قدمها بر آن لرزان است.
📚منبع:
منتهی الامال؛ جلد ۱؛ صفحه ۲۸۳
#هفت_صفر
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
.
☑️ تشییع پیکر پاک امام حسن علیه السلام
در ارشاد مفید در بیان وصیت آن حضرت آمده است: «هر گاه من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان، مرا غسل ده، کفن نما و بر تختخهای (تابوتی) گذارده، کنار مزار جدم رسول خدا(ص) ببر، تا تجدید عهدى کنم. سپس مرا به سوی قبر جدهام فاطمه بنت اسد(مادر امیرالمؤمنین) منتقل کن و در آنجا به خاک بسپار.»
سپس آنحضرت فرمود: به زودى خواهى دید جمعى به این گمان که مىخواهى مرا در کنار قبر جدم به خاک بسپاری، براى جلوگیرى گرد هم مىآیند و مقابلتان میایستند. اکنون به تو سفارش مىکنم برای خدا سعى کن در پاى جنازه من، خونی ریخته نشود. ... مروان و سایر بنی امیه که جزو دار و دسته او بودند یقین کردند که مردم مشایعت کننده قصد دارند بدن مطهر را در کنار رسول خدا به خاک بسپارند؛ از اینرو خود را مجهز به تجهیزات نبرد کردند و با اجتماع خود راه را بر کاروان عزادار بستند. همینکه امام حسین(ع) بدن مبارک را به سوی مزار شریف پیامبر(ص) حرکت دادند تا تجدید عهدی با جدش رسول خدا کرده باشد؛ طرف مقابل (پیروان سقیفه) در قالب جماعتی در مقابلشان صف آرایی کردند و مانع آنها شدند. عایشه هم سوار بر قاطری به جمع آنها ملحق شد؛ در حالیکه میگفت: ما را با شما چه کار؟! میخواهید کسی را وارد خانه من کنید که من محبت و ارادتی نسبت به او ندارم؟
مروان نوکر معاویه که زمینه را برای عقده گشایی مناسب دید دهان باز کرد و گفت: عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن شود و حسن در کنار پیامبر؟! چنین چیزی نشدنی است و بعد با جمله «وَ أَنَا أَحْمِلُ السَّیْفَ» تشیع کنندگان را تهدید به جنگ و برخورد شدید کرد.
نزدیک بود فتنهای به پا شود که ابن عباس جلو رفت و خطاب به مروان گفت:« ارْجِعْ یَا مَرْوَانُ مِنْ حَیْثُ جِئْتَ » برگرد به همان جایی که بودی؛ ما قصد نداریم این بدن مطهر را در کنار رسول خدا به خاک بسپاریم؛ تنها قصدمان این است که با زیارت دادن این بدن مبارک، تجدید عهدی با رسول خدا(ص) شده باشد و بعد از آن به سمت بقیع رفته و او را بنابر وصیت حضرتش در کنار قبر مادربزرگش فاطمه [بنت اسد] به خاک میسپاریم.
مطمئن باش اگر وصیت کرده بود که بدن مطهرش را کنار رسول خدا دفن کنیم تو کوچکتر از آن بودی که بتوانی مانع ما شوی، و لکن آنحضرت به خدا و رسولش و نیز حرمت قبر شریفش بیش از دیگران عالم است و میدانست که نباید خرابى در آن پدید آید، چنانچه این کار را دیگران کردند و بدون اذن آنحضرت(ص) به خانهاش وارد شدند.
و باز در ارشاد آمده است: ابن عباس پیش آمد و خطاب به عایشه گفت: این چه رسوائى است؟ عایشه! روزى بر استر و روزى بر شتر! (اشاره به جنگ جمل) میخواهى نور خدا را خاموش کنى و با دوستان خدا بجنگى؟ بازگرد! و از آنچه میترسیدى خیالت راحت باشد که ما طبق وصیت، بدن مطهر را اینجا دفن نمیکنیم خوشحال باش که تو به هدفت رسیدى ولی خدا هر گاه که باشد انتقام اهل بیت عصمت را از دشمنانشان خواهد گرفت.
«وَ قَالَ الْحُسَیْنُ وَ اللَّهِ لَوْ لَا عَهْدُ الْحَسَنِ إِلَیَّ بِحَقْنِ الدِّمَاءِ وَ أَنْ لَا أُهَرِیقَ فِی أَمْرِهِ مِحْجَمَةَ دَمٍ لَعَلِمْتُمْ کَیْفَ تَأْخُذُ سُیُوفُ اللَّهِ مِنْکُمْ مَأْخَذَهَا وَ قَدْ نَقَضْتُمُ الْعَهْدَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ وَ أَبْطَلْتُمْ مَا اشْتَرَطْنَا عَلَیْکُمْ لِأَنْفُسِنَا»؛ و امام حسین(ع) فرمود به خدا سوگند! اگر برادرم با من پیمان نبسته بود که خونی ریخته نشود، می دیدید که چگونه شمشیرها جان شما را می ستاند، شما همان روسیاهانی هستید که عهد میان ما و خودتان را شکستید و شرایط آنرا باطل ساختید.
آنگاه جنازه امام حسن مظلوم (ع) را به طرف بقیع برده و در کنار قبر جدهاش فاطمه بنت اسد به خاک سپردند.
📚منبع:
شیخ مفید؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ ج ۲؛ ص ۱۶
#هفت_صفر
#شهادت #امام_حسن_مجتبی_ع
. @emame3vom
.
☑️ علل گریه امام حسن (ع) هنگام شهادت
امام حسن (ع) به هنگام شهادت می گریست. شخصی از آن حضرت پرسید: شما چرا گریه می کنید؟ زیرا نسبتی که شما با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دارید کسی ندارد و بیست بار پیاده حج بجا آوردی و سه بار مالت را با خدا تقسیم کردی؟
قال علیهالسلام:
انما أبکی لخصلتین لهول المطلع و فراق الأحبة(۱)
امام حسن علیهالسلام فرمود:
برای دو مورد گریه میکنم:
برای هراس از لحظه ی دیدار و دیگری جدایی یاران.
و در حدیث دیگری آمده است: امام حسین علیهالسلام از امام حسن علیهالسلام پرسید: چرا بیتابی می کنی؟ با اینکه بر پدرانت رسول خدا و علی علیهالسلام و مادرانت فاطمه و خدیجه و داییهایت قاسم و طاهر و بر عموهایت حمزه و جعفر وارد می شوی؟.
قال علیهالسلام:
یا أخی ما جزعی الا أنی أدخل فی أمر لم أدخل فی مثله و أری خلقا من خلق الله لم أر مثلهم قط(۲)
امام حسن علیهالسلام فرمود:
برادرم! بی تابی من جز برای آن نیست که وارد فضایی می شوم که تاکنون وارد چنین فضایی نشده ام و آفریدگانی از خلق خدای می بینم که هرگز چون آنها را ندیده ام.
و در حدیث دیگری آمده است: از امام علیهالسلام علت گریه اش را پرسیدند.
قال علیهالسلام:
انی أسلک طریقا لم أسلکها، و أقدم علی سید لم أره(۳)
امام حسن علیهالسلام فرمود:
من رهسپار راهی هستم که تاکنون گام در آن ننهاده ام و مهمان بزرگواری هستم که ندیدمش.
📚منابع:
(۱): بحارالانوار، ج ۶؛ ص ۱۵۹
(۲): تاریخ چهارده معصوم علیهمالسلام، ص ۴۰۴
(۳): حلیة الابرار؛ ج ۴، ص ۵۸
#هفت_صفر
#شهادت #امام_حسن_مجتبی_ع
...................
☑️ گریه امام حسین(ع) در مصیبت شهادت امام حسن(ع)
حضرت امام حسن (ع) در روز شهادت خود هنگامی که امام حسین (ع) برای غربت و مظلومیت برادر گریه میکردند، فرمودند:
" روزی، به سختی روز شهادت تو نیست، ای اباعبدالله"
📚منبع:
معالی السبطین، ج ۲، ص ۱۰
مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۸۶
#هفت_صفر
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
. @emame3vom
ای کاش بگیرند دو چشمِ پسرش را
تا در دلِ این طشت نبیند جگرش را
بدجور غریبانه نفَس میزند آقا
آتش زده با غربت خود دور و برش را
خوب است که آغوش حسین است کنارش
تا که نزد هِی به زمین بال و پرش را
نه اُمِبنین نه که ابالفضل توان داشت
عباس گرفته است کنارش کمرش را
تا خواهرش اینجا نرسیده است بگویید
بر طشت نریزد جگرِ شعلهورش را
از زهر نبود اینهمه خونابه که آمد
آن کوچه نشان داد خدایا اثرش را
صد شُکر سرش بر روی دامان حسین است
تا بر روی حجره نکشد باز سرش را
افسوس حسن نیست به گودالِ حسینش
تا شمر نگیرد روی آن سر تبرش را
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#حسن_لطفی
@navaye_asheghaan
خون جگر داد زد غریبی من را
زهر بهانه ست کوچه کشت حسن را
وای از آن مسجد و مرور بلایا
بر سر منبر مغیره بود خدایا
سبِّ علی میکنند و فکر بهشتند
نامه بیعت به عمرو عاص نوشتند
کشت مرا داغ کوثری که شکسته
خاطره ی بغض مادری که شکسته
حق بده هرروز زارزار کنم من
خاطره ی کوچه را چکار کنم من؟
آی کسی که سوال میکنی از من
تا به کنون دیده ای کتک بخورد زن؟!
پیش روی مادری که نور کهن داشت
یک نفر آمد جلو که دست بزن داشت
غصه همین بس بوَد که شانه به شانه
دست به دیوار آمدیم به خانه
دست پلیدی به ظرف کوثر من خورد
بشکند آن دست که به مادر من خورد
داغ زدند عاقبت دل پر او را
با لگد انداختند چادر او را
آنکه به کوچه شکست شیشه و بارش
یک پسر هفت ساله بود کنارش
کشت مرا آه سینه سوز حسینم
روزی کسی نیست مثل روز حسینم
گرچه جگر بین طشت و حال خراب است
کی سر من درمیان بزم شراب است
گرچه به تابوت تیر اینهمه خورده
پیرهنم را کسی بزور نبرده
آی ابالفضل پیش زینبمان باش
دختر حیدر کجا اراذل و اوباش؟!
کاش که شمشیر بر تنم بنشیند
خواهر من را کسی اسیر نبیند
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#سید_پوریا_هاشمی
@navaye_asheghaan
حسن شدم که پُر از ماتم فدک باشم
حسن شدم که خودم شاهد کتک باشم
میان راهروی خانه دود مانده هنوز
تمام پیکر زهرا کبود مانده هنوز
چه سوختم! که نزد بعد سوختن حرفی
نزد ز لکّه ی خون، روی پیرهن حرفی
حریف روضه میخ و لگد نخواهم شد
ز هرچه کوچه تنگ است رد نخواهم شد
عصای دست شکسته شدم، شکسته شدم
ز روی قاتل مادر چقدر خسته شدم
همینکه با غضب خود جلو می آمد زد
نشد درست ببینم، کشیده را بد زد
تمام شهر مدینه روی سرم پیچید
عقب که رفت، دو تا پای مادرم پیچید
رکاب صبر علی بودم و نگین خوردم
زمین که خورد، زمین خوردم و زمین خوردم
همینکه پاشدم ازجا دوباره افتادم
کنار خون روی گوشواره افتادم
نشد که قدرت خود را به او نشان بدهم
غبار چادر او را نشد تکان بدهم
شکستگی جبینم شدید شد آنجا
سه چار موی سیاهم سفید شد آنجا
بخند جعده! از اینکه به من جسارت شد
بخند جعده! حسن از مدینه راحت شد
اگرچه تیر به تابوت من رسیده حسین
هنوز غربت من را کسی ندیده حسین
مرا مقابل چشم همه لگد نزدند
به خنجری که سرم را نمی بُرد نزدند
مسیر لشکریان خشکی لبم نشده
کسی مزاحم خلخال زینبم نشده
به روی نیزه سرم زیر آفتاب نرفت
میان تشت زر و مجلس شراب نرفت
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#رضا_دین_پرور
@navaye_asheghaan
گفتم این اشک که مرهم بشود حیف نشد
مرهمِ آتشِ قلبم بشود حیف نشد
سالها بود دعایم قسمم آرزویم
زودتر سهمِ لبم سَم بشود حیف نشد
که مغیره نرود بر روی منبر پیشم
طعنهها نیز کمی کم بشود حیف نشد
مادرم گفت نگو ، هیچ نگفتم به کسی
زینب ای کاش که مَحرم بشود....حیف نشد
فدک و کوچهی امن و درِ بی آتش و دود
گفتم این سه ، همه با هم بشود حیف نشد
رفته بودیم به مسجد که مگر مادرمان
یک نفس راحت از این غم بشود حیف نشد
وقت برگشت از آن کوچه به او میگفتم
که خوشی قسمتِ ما هم بشود حیف نشد
هرچه کردم به کناری بروند و برویم
راهی از کوچه فراهم بشود حیف نشد
خواستم چادرِ مادر نخورَد خاک که خورد
ذرهای شرم مجسم بشود حیف نشد
خواستم نشکند آنروز غرورم که شکست
جایِ او قامت من خم بشود حیف نشد
کوچهاش سنگ و دلش سنگ و دو دستش سنگین
خواستم ضربتِ او کم بشود حیف نشد
ایستادم به روی پنجهی پا تا رویم
مانعِ سیلیِ محکم بشود حیف نشد
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#حسن_لطفی
@navaye_asheghaan
در هیئت حسینم و در هیئت حسن
در خدمت حسینم و در خدمت حسن
هم صحبت حسینم و هم صحبت حسن
هم رعیت حسینم و هم رعیت حسن
دست کرم حسن شد و احسان حسین شد
روح و روان حسن شد و جانان حسین شد
قبله حسن..،مساحت ایمان حسین شد
از ملت حسینم و از ملت حسن
در مجلس حسین و حسن روضه خوان خداست
آقا؛ حسین..،امام؛ حسن..،ماسوا؛ گداست
اصل بهشت..،سینهزنی پای این دوتاست
در جنت حسینم و در جنت حسن
روح اذان حسین شد و ربنا حسن
کشتی حسینِ فاطمه شد..،ناخدا حسن
شیرینیِ حسین حسین است یا حسن
در "یاحسین" ریخته شد لذت "حسن"
پیر نجف حسینیه را تا درست کرد
زینب گریست..،ماتم عُظمیٰ درست کرد
زهرا غذای هیئتشان را درست کرد
نان حسین خورده ام از برکت حسن
ظرف حسن فرات به جوی حسین بُرد
لبتشنه را به سمت سبوی حسین بُرد
ما را حسن پیاده به سوی حسین بُرد
دور حسین پُر شده با زحمت حسن
یک روح در میان دو تن بوده از قدیم
پائین پای این دو..،وطن بوده از قدیم
صحن حسین..،صحن حسن بوده از قدیم
پس خاک کربلاست همان تربت حسن
آن کوچه..،بی حسین..،حسن را اسیر کرد
سیلیزدنبهفاطمه او را چه پیر کرد
در زیر چکمه چادر مادر که گیر کرد
آسیب دید بین گذر غیرت حسن
یک عمر اشک ریخت..،به گریه وضو گرفت
از هر مسیر تنگ که می دید..،رو گرفت
آن گوشواره را که شکستند..، او گرفت
این خاطره است اوج غمِ غربت حسن
#سید_پوریا_هاشمی
#بردیا_محمدی
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#بردیا_محمدی
#سید_پوریا_هاشمی
@navaye_asheghaan
من عمریست در گیر و دار دلم
چنان موم در اختیار دلم
دلی که غم خویشتن را نداشت
هوای کسی جز حسن را نداشت
حسن عشق ما نه که عشق خداست
کسی که بفهمد حسن را کجاست؟!
حسن صبر در صورت آدم است
حسن حیدر و فاطمه باهم است
حسن موقع جنگ کرار بود
حسن بهر مولا علمدار بود
جمل، سر به سر را به اتش کشید
زن فتنه گر را به آتش کشید
برای همه خیرها داشت او
هوای سگ کوچه را داشت او
حسینی بمان و حسینی بمیر
ولی از حسن روزی ات را بگیر
چه ها دید تا اهل ایمان شدیم
حسن سوخت تا ما مسلمان شدیم
چو رفتیم در وادی مجتبی
دل ما شد آبادی مجتبی
نگو که بقیعش چه خلوت شده
ببین روضه هایش قیامت شده
تو ای زائر اربعین کربلا
تشکر کن از حضرت مجتبی
روی بام هستی علم ساخته
برای همه او حرم ساخته
ولی حیف با غصه درگیر شد
حسن از همان کودکی پیر شد
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
@navaye_asheghaan