#ولادت_حضرت_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
شهر مدینه/بوگون دوباره/رشک جناندی
مولودپاک/دختر شاهِ/جهانیاندی
خجالتیندن/گلشنده هر گُل/بوگون سولوبدی
شأنینده بسدی/حیدره بو قیز/زینت اولوبدی
غملریزه خاتمه گلدی
دخت علی عالمه گلدی
من نجه تعریف ایلیم چون
نایبه ی فاطمه گلدی
«لطف ایلیوب خالق یکتا
گوزلرون آیدین اولا زهرا»
ایدوبدی روشن/بیت ولانی/بو ماه اَنور
گلوب جهانه/بوقیز اولا تا/حسینه یاور
پای ویروب ا.../خیرالنسایه/بیرگل زیبا
آقام حسینه/گلوبدی غمخوار/زینب کبری
منبع احسان و سخادی
گل آدی هر درده دوادی
تذکره وی ایلیر امضا
شیر زن کرب و بلادی
«لطف ایلیوب خالق یکتا
گوزلرون آیدین اولا زهرا»
عشقین یولوندا/دوشر بلایه/بودخت حیدر
غم وبلانین/شجاعتیله/قدین خم ایلر
دخت بتولون/صبرینه ایّوب/حیران قالوبدی
صبراوزی درسین/زهراقیزیندان/اوّل آلوبدی
جودو سخاده بی بدل دی
دختر فاطمه گوزل دی
بیله باجی جهانه گلمز
عشقی اورکلرده مثل دی
«لطف ایلیوب خالق یکتا
گوزلرون آیدین اولا زهرا»
قلبیمده واردی/شور تولّا/به عشق زینب
قسمت اولیدی/دوباره باهم/دمشق زینب
گوزل مزاری/ داعش الیندن/اولوبدی آزاد
(بیکَس) اودور کی/یازور ترانه/اولوبدی دلشاد
یا رب اَله دوشوب بهانه
لطف ایله بو اهل جهانه
ظهور صاحب الزمانی
شیعه لره ویر عیدیانه
«لطف ایلیوب خالق یکتا
گوزلرون آیدین اولا زهرا»
مهدی عبادی
.
#ولادت_حضرت_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
به دل توسل و بر لب ترانه ها دارم
به سینه باغِ بهار از جوانه ها دارم
نه قصه های بدیعِ تخیلی، در ذهن
نه شعر و شور و غزل از فسانه ها دارم
به واژه گفتم اگر مدحِ بیکران داری
بیار که سخن از بیکرانه ها دارم
چگونه شرح بگویم، "اَشَدُّ حُبَّاً" را
نَمی ز ترجمه اَش، از نشانه ها دارم
سخن ز عاشق و معشوقِ وادیِ ازل است
یقینِ مطلقم و نِی گمانه ها دارم
بر آن شدم که بگویم، خدائیِ رب را
تَرَنُّمی کنم، عشقِ حسین و زینب را
به صحنِ صبحِ اَلَست، عاشقی مهیا شد
خدای عَزَّوَجَل، طالبِ تمنا شد
هر آنچه بود ز خلقت، به صحنِ عشق آمد
هر آنکه آمد، از آن عاشقی مبرّا شد
به انبیاء که نوبت رسید، یک جرعه...
ز شهدِ جامِ بلا، هر یکی پذیرا شد
ز اولیاء گذشت و رسید ختمِ رسل
هزار جرعه، مِیِ عشق را تقاضا شد
محمد و علی و فاطمه، حسن وَ حسین
نگاهشان بسوی شاهکار زهرا شد
حسین، گرچه به "قالوا بلا" سرآمد بود
عقیله ی حرمش، ذوبِ عشق سرمد بود
بنازم آن دلِ خون را، که شد شریک حسین
فدای آن دلِ دریا، که شد شریک حسین
منادیِ ازل، آوای ختمِ مَستی داد
به آن سلاله ی طاها، که شد شریک حسین
هر آنچه از غم و درد و بلا به او دادند
بجان خرید همانجا، که شد شریک حسین
نماند عاشق و مستی میانِ میخانه
به غیرِ زینب کبرا، که شد شریک حسین
چقدر چشمِ خدا بینَش، آنهمه غم را
قلیل دیده و زیبا، که شد شریک حسین
هر آنچه ریخت ز جامِ حسین، او نوشید
هر آنچه ماند قیام حسین، او کوشید
دَمی که رفت ز کف، راهِ چاره در گودال
دو دست، زیرِ تنِ پاره پاره در گودال
شروع کرد از آنجا جهادِ تبیین را
نکرد با بدنش، استخاره در گودال
میانِ عربده های اَراذل و اوباش
بسوی قبرِ نبی کرد اشاره در گودال
که بی عبا و عمامه، حسینِ تو افتاد
ز صدرِ زین به زمین، چون ستاره در گودال
کشیده شد، ز سرِ اهلبیتِ تو چادر
و ماند اهلِ حرم، در نظاره در گودال
سری به نیزه، تنی زیرِ نعلِ دَه مرکب
رگِ بریده ی حلق است و بوسه زینب
از این به بعد شروع شد حکایت زینب
که خونِ حق زده امضا، ولایت زینب
هر آنچه بود هدایت، به یکطرف اما
حقیقتی است به نورِ هدایت زینب
پس از حسین، همه دینِ حق زمین میخورد
اگر نبود، حضورِ درایت زینب
قیامِ سیدِ سجاد هم محوّل بود
به ریشه های قیامِ ولایت زینب
زمینه سازِ قیامِ امامِ منتقم است
به اضطرار و دعا و عنایت زینب
به خیمه آتش و بر نیزه رفت قرآنت
ببین چه میکند این قوم، با اسیرانت
ز کعبِ نِی گله ای نیست، چشمها تیز است
ز چشمِ حرمله هیهات، بی حیا هیز است
خدا گواه، که پیشِ دروغِ اِبنِ زیاد
دروغِ شمرِ ستمگر، قلیل و ناچیز است
ز جای ضربه ی این تازیانه ها غم نیست
ز ناسزای سنان، خون ز دیده لبریز است
سرِ بریده ی سقا که غیرتُ الله است
ز شرمِ معجرِ پاره، به نیزه آویز است
به پیشِ چشمِ سه ساله، میانِ تشتِ طلا
ز خیزران لب و دندانِ ماه، خونریز است
بگو که منتقم آید، رقیه دق کرده
ز کار عقده گشاید، رقیه دق کرده
#میلاد_حضرت_زینب
#محمود_ژولیده ✍
...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅