#پارت_177🍂
مردم شام از خواب بیدار شده اند آنها وقتی به یکدیگر میرسند یزید را لعنت می کنند .
آنها فهمیدهاند که یزید دین ندارد و بنی امیه یک عمر آنها را فریب دادهاند.
آنها میدانند که چرا امام حسین با یزید بیعت نکرد اگر او نیز در مقابل یزید سکوت می کرد دیگر اثری از اسلام باقی نمی ماند.
یزید خبر میرسد که شام در آستانه انفجاری بزرگ است.
مردم دسته دسته کنار خرابه شام میروند و از امام سجاد و دیگر اسیران عذرخواهی میکنند.
ماموران حفاظتی خرابه نمیتوانند هجوم مردم را کنترل کنند.
یزید تصمیم میگیرد اسیران را از مردم دور کند و به بهانه نامناسب بودن فضای را به آنها را به قصر میبرد.
مردم شام می بینند که اسیران را به سوی قصر میبرند تا آنها را در بهترین اتاق های قصر منزل دهند.
این حیله ای است تا دیگر کسی نتواند با اسیران تماس داشته باشد.
ناگهان صدای شیون و ناله از داخل قصر بلند می شود؟
حالا دیگر چه خبر است؟
زن یزید هنده بنایی گریه را گذاشت است .
وقتی به صورت های سوخته در آفتاب لباسهای پاره حضرت زینب دختران رسول خدا نگاه می کند فریاد و ناله اش بلند می شود.
نگاه کن!
خود یزید به همسرش هنده می گوید که برای امام حسین گریه کند و ناله سر بدهد.
آیا شما از تصمیم دوم یزید با خبر هستید؟
او میخواهد کاری کند که مردم خیال کنند ابن زیاد بود که حسین را کشته است و او به این کار راضی نبوده است.
هنوز نامه یزید در دست ابن زیاد است که به او فرمان قتل حسین را داده است اما اهل شام از آن بی خبر هستند و یزید میتواند واقعیت را تحریف کند.
یزید همواره در میان مردم این سخن را می گوید خدا ابنزیاد را لعنت کند من به بیعت مردم عراق بدون کشتن حسین راضی بودم خدا حسین را رحمت کند این ابن زیاد بود که او را کشت.
اگر حسین نزد من میآمد او را به قصر خود می بردم و به او در حکومت خود مقامی بزرگ می دادم.
همسفر خوبم!
نگاه کن که چگونه واقعیت را تحریف میکند .
یزید که دیروز دستور قتل امام حسین را داده بود اکنون خود را فدای حسین معرفی می کند.
او تصمیم گرفته است تا برای امام حسین مجلس عزا برپا کند به همین مناسب در قصر یزید سه روز عزا اعلام می شود.
هر جا بروی گریه است و عزاداری !
عجب است که مجلس عزا در قصر یزید برپا میشود خود یزید هم در این عزا شرکت میکند.
زنان بنی امیه شیون می کنند و بر سر و سینه می زنند.
در همه مجلس ها ابن زیاد لعنت می شود.
اگر پا به قصر یزید بگذارید فریاد وای حسین کشته شد در همه جا بلند است.
یزیدی که تا دیروز شادی می کرد و می رقصید امروز در گوشه ای نشسته و عزادار است.
او به همه میگوید که خواست خدا این بود که حسین به فیض شهادت برسد خدا ابن زیاد را لعنت کند.
مردم !
نگاه کنید یزید همیشه ابن زیاد را لعنت می کند یزید برای امام حسین مجلس عزا گرفته است همه زنان بنی امیه در عزای او بر سر و سینه می زنند یزید چقدر با خاندان پیامبر مهربان شده است!
هر روز سفره ناهار آماده می شود اما او لب به غذا نمی زند.
چرا؟
باید امام سجاد بیاید تا او شروع به خوردن غذا کند
مردم ببینید یزید چقدر به فرزند رسول خدا احترام میگذارد بدون او لب به غذا نمی زند.
آیا مردم شام بار دیگر خام خواهند شد؟
آیا آنها دوباره فریب یزید را خواهند خورد ؟
به هرحال اکنون زینب و دیگر زنان اجازه دارند تا برای شهدای خود گریه کنند آری در طول این سفر هرگاه میخواستند گریه کنند سربازان به آنها تازیانه می زدند.
***
نویسنده:مهدی خادمیان ارانی
#هفت_شهر_عشق
.