#پارت_180🌴
#پارت_اخر☘
خبر شهادت امام حسین روزها قبل به مدینه رسید است ابنزیاد روز دوازدهم پیکی را به مدینه فرستاد تا خبر کشته شدن امام حسین را به امیر مدینه بدهد.
دوستان خاندان پیامبر در آن روز گریه ها کردند و نالهها نمودند اما آنها از سرنوشت اسیران هیچ خبری ندارند.
به راستی آیا یزید آنها را هم شهید کرده است؟
همه نگران هستند به منتظر خبر.
ناگهان از دروازه شهر اسب سواری وارد میشود و فریاد میزند یا اهل یثرب لا مقام لکم ای مردم مدینه دیگر در خانه های خود نمانید.
همه با هم میگویند چه خبر است؟
مردم در مسجد پیامبر جمع میشوند زن و مرد پیر و جوان ای مرد چه خبری داری؟
او به مردم میگوید مردم مدینه این امام سجاد است که با عمه اش زینب و خواهرانش در بیرون شهر شما منزل کرده است.
همه مردم سراسیمه میدهند داغ حسین برای آنها تازه شده است.
چه غوغایی شده است.
نعمان می خواهد به سوی امام سجاد برگردد اما می بیند همه راهها بسته شده است ازدحام جمعیت است برای همین او از اسب پیاده میشود و پیاده به سوی خیمه امام سجاد میرود.
چه قیامتی برپا شده است نعمان وارد خیمه امام سجاد میشود امام را میبیند در حالی که اشک می ریزد و دستمالی در دست دارد و اشک چشم خود را پاک میکند.
مردم به خدمت امام سجاد میرسند و به او تسلیت می گویند صدای گریه و ناله از هر سو بلند است.
اما میخواهد برای مردم سخن بگوید همه مردم ساکت میشوند این سفر دارد به پایان میرسد باید چکیده خلاصه این سفر برای تاریخ ثبت شود من خدا را به خاطر سختی های بزرگ و مصیبتهای درد و بلای سخت شکر و سپاس می گویم.
مردم مدینه در تعجب هستند به راستی این کیست که این چنین سخن میگوید؟
او با چشم خود شهادت پدر برادران عموهع و...را دیده است او به سفر اسارت رفته است و آب دهان انداختن اهل شام به سوی خواهرانش را دیده است اما چگونه است که باز خدا را شکر می کند؟
آری تاریخ میداند که امام خدا را شکر می کند چرا که این کاروان که اکنون از شام برگشته در آنجا اسلام را زنده کرده و برگشته است.
اری این کاروان به کربلا رفت و خون های زیادی در راه دین داد و به شام رفت و دین پیامبر را از مرگ حتمی نجات داد.
آیا نباید خدا را شکر کرد که اسلام نجات پیدا کرده و دینی که پیامبر برای آن خون دل زیادی خورد بود بار دیگر زنده شد.
خون امام حسین تا روز قیامت درخت اسلام را آبیاری می کند.
همسفرم سفر ما دارد به پایان میرسد حتماً میدانی که چه کسی پیروز شد.
یزید به خاطر کینه ای که به پیامبر و خاندان او به دل داشت میخواست اسلام را ریشهکن کند به عنوان خلیفه مسلمانان می خواست ضربات هولناکی را به اسلام بزند و این امام حسین بود که با قیام خود اسلام را نجات داد.
تا زمانی که صدای اذان از گلدسته ها بلند است امام حسین پیروز است.
عزیزم !
این بار که صدای الله اکبر را شنیدی بدان که این صدای مرهون خون سرخ امام حسین است.
گوش کن!
اکنون امام سجاد آخرین سخنان خود را بیان می فرماید:
ای مردم پدرم امام حسین را شهید کردند و خاندان او را به اسارت گرفتند و سر او را بر نیزه نمودند و به شهرهای مختلف بردند.
کدام دل است که بتواند بعد از شهادت او شادی کند هفت آسمان در عزای او گریستند همه فرشتگان خداوند و همه ذرات عالم بر او گریه کردند ما را به اسارت بردن گوی که ما فرزندان قوم کافر هستیم.
شما به یاد دارید که پیامبر چه قدر سفارش ما را به امت خود می نمود و از آنان می خواست که به ما محبت کنند به خدا قسم اگر پیامبر به جای آن سفارش ها از امت خود می خواست که با فرزندان او بجنگند امت او بیش از این نمی توانست در حق ما ظلم کند.
این چه مصیبت بزرگ و جانسوزی بود که امت مسلمان بر خاندان پیامبر ایشان وارد کردند اما این مصیبت ها را در پیشگاه خدا عرضه میکنیم که او روزی انتقام ما را خواهد گرفت.
سخن امام به پایان میرسد و پیام مهم او برای همیشه در تاریخ میماند مردم مدینه به یاد دارند که پیامبر چقدر نسبت به فرزندانش سفارش می کرد آنها فراموش نکردهاند که پیامبر همواره از مردم می خواست تا به فرزندان عشق بورزند.
به راستی امت اسلام بعد از رسول خدا با فرزندان او چگونه رفتار کردند؟
آخرین سخن امام نیز اشارهای است به اینکه یک روز انتقام گیرنده خون امام حسین خواهد آمد .
آری او می آید بیایید من به شما هم برای آمدنش دعا کنیم.
اللهم عجل لولیک الفرج!
آمین.
نویسنده:مهدی خادمیان ارانی
#هفت_شهر_عشق
.