#ولادت_حضرت_زینب
همه جا سوت و کور بود آن شب
شب جشن و سرور بود آن شب
جای باران، ستاره می بارید
آسمان غرق نور بود آن شب
همه از عرش آمده بودند
لحظه های حضور بود آن شب
خلوت فاطمه تماشا داشت
کوثری در ظهور بود آن شب
خانه اش از ملائکه پر بود
هجره اش کوه طور بود آن شب
فضه هم پشت در معطل بود
خادمش باز حور بود آن شب
سفره پهن و گدا فراوان و
نان میان تنور بود آن شب
دسته ای از فرشته ها مثلِ
هیئتی در عبور بود آن شب
همه بر لب ترانه می خواندند
شبِ مستی و شور بود آن شب
از دل اهل بیت پیغمبر
غم و غصه به دور بود آن شب
حاجت خلق را خدا می داد
دو برابر غفور بود آن شب
نان و خرما و نقل و شیرینی
همه جا جفت و جور بود آن شب
آنقَدَر ازدحام بود در کوچه
که علی فکر سور بود آن شب
پشت هجره علی قدم می زد
پر از حِسّ و غرور بود آن شب
خبر آمد که زینب آمده است
چشم بدخواه کور بود آن شب
درِ میخانه را علی وا کرد
زینبش را کمی تماشا کرد
#کربلایی_رضا_باقریان
اشعار و سبکهای کربلایی رضا باقریان
#ولادت_حضرت_زینب
وقتی که گهواره است دستان برادر
خواهر رسید اول به دامان برادر
بعد از ولادت گریه کرد و مادرش گفت
آرام باش ای دخترم، جان برادر
معلوم شد از کودکی، یار حسین است
این خواهری که هست درمان برادر
عکس حسینش بین قاب چشمهایش
عکس خودش هم بین چشمان برادر
زینب اگر چه زینبِ باباست، اما
اثبات کرده هست گریان برادر
دست برادر بالش زیر سرش بود
اینگونه بود هر روز مهمان برادر
لالایی شبهای او نام حسین است
پس بوده از اول مسلمان برادر
یک شب نشد بی روی دلدارش بخوابد
این است ماندن پای پیمان برادر
پنجاه و چندی سالِ بعد، آمد به مقتل
افتاد روی جسم بی جان برادر
فریاد زد حالا که پیراهن نداری
زینب فدای جسم عریان برادر
#کربلایی_رضا_باقریان
.
#شب_شهادت_حضرت_علی
#زبان_حال_حضرت_علی
از بعد ماجرای زمین خوردنت مرا
دست قضا غریب دو عالم نوشته است
زهرای من ، تو رفتی و از بعد رفتنت
تنها خدا برای دلم غم نوشته است
سی سال میشود که بدون تو ماندهام
رفتی مرا برای دلم، تا گذاشتی
شهر مدینه شیرهی جان مرا کشید
من را میان این همه غم جا گذاشتی
وقتی میان کوچهی بن بست میرسم
انگار میرسم به دو دست کبود تو
امشب بیا به خانه قلبم سری بزن
خسته شدم عزیز دلم در نبود تو
درد بدی است درد فراق تو و علی
من پیر بودم و ز غمت پیرتر شدم
کردم وصیت، اینکه من از پا فتادهام
سی سالِ پیش، کشتهی دیوار و در شدم
عمری است لب گزیدم و کابوس کوچهها
لحظه به لحظه بال و پرم را شکسته است
تیغی که در سجود، شکسته سر مرا
قبلا غلاف او کمرم را شکسته است
یا که بیا و پر زدنم را نگاه کن
یا که سر مرا به روی زانویت بگیر
طوری بیا که باز نیفتی به روی خاک
دست مرا رها کن و از پهلویت بگیر
از بعد ماجرای زمین خوردنت حسن
هرشب ز درد پهلوی من گریه میکند
امشب که درد پهلوی من خوب تر شده
بر این شکاف ابروی من گریه میکند
پنهان نمانده پیش تو، عمری است فاطمه
مانند تو سرم، بدنم درد میکند
آتش گرفتهام جگرم تیر میکشد
بس گفتهام بیا دهنم درد میکند
زهرا بیا که روضه بخوانم برای تو
زینب نشسته تا کفنم را سوا کند
از آن همه کفن پسرم بی کفن شده
باید حسین را پسرش بوریا کند
دائم برای آن بدن بوریا شده
دردی که مانده بر بدنم گریه میکند
دیدم به یاد آن تن بی غسل و بی کفن
در دست زینبم کفنم گریه میکند
یادش بخیر شهر مدینه، خودت به من...
گفتی قرارِ بعدیِمان پای نیزهها
یادش بخیر، پیروهنی را که بافتی...
جای کفن برای حسینم به کربلا
حالا بیا که خستهام از گریههای خویش
چشمی برای گریه نمانده برای من
با چاه کوفه بسکه نشستم گریستم
نایی نمانده فاطمه بین صدای من
#کربلایی_رضا_باقریان
@emame3vom
.
.
#مناجات_با_خدا
#شب_پنجم_ماه_مبارک_رمضان
دردهایم را شبِ پنجم مداوا میکنم
تا ببخشایی مرا خیلی تقلا میکنم
چند روزی میشود مهمانِ این میخانهام
تا زمان دارم خودم را در دلت جا میکنم
گر چه جایِ من میانِ بندگانِ پاک نیست
جایِ خود را بینِ خوبانِ تو پیدا میکنم
چشمهایی که ز فرطِ معصیتها تار شد
در سحرها با عنایاتِ تو دریا میکنم
شرمسارم، هرچه کردم توبههایم کال ماند
بسکه بهرِ توبه هِی امروز و فردا میکنم
گر چه اشکی نیست در چشمم بریزم در سحر
امشب از بی حالَیم با غُصه سودا میکنم
سالها از عمرِ من طی شد به پای معصیت
بعدِ عمری خویش را این بار احیا میکنم
گر مرا محشر به جرم زشتیَم رسوا کنی
خوبی و عفوِ تو را آن روز افشا میکنم
راهِ برگشتی ندارم، لیک امشب آمدم
خویش را از این پلیدی ها مُبَّرا میکنم
هر بلایی بر سرم آید به تو حق میدهم
پس خودم را بهرِ رسوایی مهیا میکنم
التماست میکنم از خانهات دورم مکن
مینشینم گوشهای تنها تماشا میکنم
با تمامِ زشتی و روی سیاهم باز هم
میروم در کوچهها و، رو به زهرا میکنم
@emame3vom
#کربلایی_رضا_باقريان
.
شعر۶
#مناجات_با_خدا
ای نفس بردی آبرویم را چه راحت
بر باد دادی حاصلم را بی مروت
هر بار توبه کردم و هر بار بشکست
پیش خدایم آب گشتم از خجالت
لغزید پایم، سوی تو رو کردم ای وای
از دست تو یک عمر تن دادم به ذلت
یاد خدا در سینهام جایی ندارد
از بسکه دورم را احاطه کرده ظلمت
زنجیر غفلت دست و پایم را گرفته
عبد فراری مانده در بند اسارت
آه ای خدا امشب به تو رو کردهام من
تا وا کنی از گردن من بند غفلت
آیا دوباره توبهام را میپذیری
تو که همیشه کردهای بر من محبت
دستم بگیر ای دستگیر بی پناهان
بنگر میان چهرهام اشک ندامت
ای بهترین بخشنده، ای توبه پذیرم
از دست نفسم پیشت آوردم شکایت
بین مناجات و دعا مثل همیشه
دارم میان سینهام شوق زیارت
ذکر توسل میکنم یک جمله کافیاست
تا باز گردد رو به من ابواب رحمت
من را ببخش امشب به جان آن غریبی
که از تنش پیراهنش گردید غارت
با نیزه و شمشیر جسمش زیر و رو شد
روی زمین افتاد با صدها جراحت
لب تشنه روی خاک صحرا بود و میدید
در پیش چشمانش به زینب شد جسارت
#کربلایی_رضا_باقریان
شعر۶
#مناجات_با_خدا
در مقام بندگی اقرارها تکرار نیست
اصلا از این توبهها مقصود ما انکار نیست
من خود از اعمال خود این روزها آگه ترم
این گدایت آنقَدَر هم پست و بدکردار نیست
حرفهایم را فقط با مالک خود میزنم
غیر این معبود کس، بر کردهام ستار نیست
من به آغوشِ پر از مِهرت پناه آوردهام
گفتهای ( لاتَقْنُطوا ) جز من کسی غفار نیست
من خودم با پای خود در پیشگاهت آمدم
غیر خجلت در نگاه بنده فَراّر نیست
جهل و نادانی مرا اینگونه دور از خانه کرد
ورنه با نام حسین این راه که دشوار نیست
بین سوز و اشک و آهم، روضه میخواهد دلم
روضهای جانسوز تر، از کودک تبدار نیست
منکه از دیروز، چشمانم کمی کم سو شده
مادرم، زینب، ببین بین در و دیوار نیست؟
#کربلایی_رضا_باقریان
#سیدالشهدا_ع
#شب_جمعه
#شب_زیارتی_ارباب
چشمی که دریا می شود شبهای جمعه
محبوب زهرا می شود شبهای جمعه
توبه همان اشک است، با اشکی که دارم
این دیده زیبا می شود شبهای جمعه
گرچه گنهکارم، ولی با دست زهرا
این نامه امضا می شود شبهای جمعه
درد فراق کربلا، درد گناهم
این دو هم آوا می شود شبهای جمعه
خیلی دلم حال و هوای گریه دارد
در سینه غوغا می شود شبهای جمعه
از اول هییت همیشه رسم این است
با روضه معنا می شود شبهای جمعه
عطر حرم تا بر مشام من می آید
دردم مداوا می شود شبهای جمعه
فرقی به فرزندان زهرا نیست اما
باب الحسین وا می شود شبهای جمعه
هرجا که نامی از حسین آید یقیناً
عرش معلا می شود شبهای جمعه
با روضه های شاه بی لشکر همیشه
غم خانه بر پا می شود شبهای جمعه
چون قامت زهرا خمید از زخم حنجر
هر قامتی تا می شود شبهای جمعه
اصلاً نميخواهم دگر روضه بخوانم...
...مادر که تنها می شود شبهای جمعه
شبهای جمعه سوختن را دوست دارم
گریه به شاه بی کفن را دوست دارم
#شب_جمعه
#شب_زیارتی_ارباب
#کربلایی_رضا_باقریان
🥀➖☘➖🥀➖☘➖🥀➖☘➖🥀﷽
#السلام علیک
#حضرت_ام_کلثوم
سلام الله علیها
#زمزمه
عمهی صاحب الزمان، بانو
من فداي شما گداي شما
مددي كن كه خاك بوس توأم
امكلثوم، دختر زهرا
بي بي ِ چاره ساز ادركني
اي شفاعت كنندهی فردا
ما همه مستحق لطف توئيم
دستمان را بگير، روز جزا
من و ايل و تبار من مجنون
تو و ايل و تبار تو ليلا
پدر و مادرم به قربانت
خواهر بي نظيرِ خون خدا
جان زهرا بيا همين امشب
كربلاي مرا نما امضا
نوهی پاك حضرت احمد
جايگاهت بود بسي بالا
در حجاب و عفاف، فاطمهاي
خواهر خوبِ زينب كبري
در صبوري حسن، به شكل دگر
در شجاعت شبيه شير خدا
زندهی ربناي تو حيدر
کشتهی گريههاي تو عيسي
فرش راه تو بال جبرائيل
خاك پاي تو جنتالْاَعلي
اي نجابت دخيل چادرتان
وي سخا و شرف دخيل شما
اُسوهی پايداري و عفت
اي وقار هميشه پا بر جا
دائماً بر زبانتان جاري
سورهی قدر و كوثر و شورا
چشم تو ساحلِ نجات همه
دل طوفانيِ شما دريا
ساكن كوي تو همه عالم
ريزه خوار دو دست تو موسي
شب آخر چه روضهاي داري
در دلت باز هم شده غوغا
تا كه يك جرعه آب ميبيني
خود به خود روضه ميشود بر پا
بودهاي در كنار اهل حرم
در زمين غريب كرببلا
نينوايي شدي بلا ديدي
اي ركابِ امام عاشورا
موقع رفتنت فقط بودي
ياد لبهاي تشنهی سقا
غمِ زينب غمِ شما بانو
غمتان داغ سيدالشهدا
ياد آن روزها كه ميديدي
آتش از خيمهها كه زد بالا...
معجرش سوخت بينِ آتش و دود
دختري از نوادگانِ شما
ياد آن روز كه ميان حرم
تشنگي بود و آه بود و نوا
ياد آن روز كه به نِي زده شد
سرِ شش ماههی رباب حتي
ديدي از نِي چگونه ميافتاد
سرِ پاك عليِ اصغرها
دست و پا زد مقابل چشمت
قاسم و اصغر و گل ليلا
مادري كودكش لبش تشنه
در پيِ آب بود واويلا
روي تل بودهاي؟ نمي دانم
همره خواهرت گل طاها
ياد آن روز كه جدا ميشد
رأس پاك برادرت ز قفا
بين گودال دست و پا ميزد
شاه، در زير دست و پا تنها
كربلا داشت زير و رو ميشد
با صداي شكستهی زهرا
كربلا بود و نغمه وَلَدي
كربلا بود و ذكر وا اُمّا
✍#کربلایی_رضا_باقریان
🥀➖☘➖🥀➖☘➖🥀
➖☘➖🥀
.
#امیرالمؤمنین
#امام_علی
چه غم دارم از لحظهی مردنم
به قبر و به زیر لحد خفتنم
به میزان عدل خدا بردنم
در آتش بخواهد بسوزد تنم
که مولا علی دستگیر من است
میان دو عالم امیر من است
امامم علی اعتبارم علی
پناهم علی افتخارم علی
قرار دل بی قرارم علی
همه لحظه ذکر و شعارم علی
علی فاتح غزوهی خیبر است
نفسهای روز و شب کوثر است
علی مرد میدان و مرد نبرد
علی پشت خود را به دشمن نکرد
علی درد را زار و بیچاره کرد
علی مقتدا، پیشوا، رادمرد
علی دست حق است در آستین
ولیِّ فقیه خدا در زمین
علی هست، دین نبی کامل است
عبادت بدون علی باطل است
کسی که علی داشته عاقل است
و هرکس ندارد علی جاهل است
تپشهای قلب نبی یا علی
به معراج میرفت تا با علی
علی عطر سجّادهاش یاس بود
به اذن خدا اشجعالنّاس بود
به زهرا و اسمش چه حسّاس بود
یکی از شجاعانش عباس بود
علی همسر باوفای بتول
علی اولین جانشین رسول
علی باغبان زمین فدک
علی سفرهی عالمی را نمک
نگاه علی چرخش نُه فلک
و ذکر شب و روز جن و ملک
علی حاکم و عالم و عادل است
علی رافع و حل هر مشکل است
علی بهترین عبد پروردگار
علی معنی کامل ذوالفقار
علی مُلک این سینه را شهریار
علی مرد شیر افکن روزگار
علی گفتن ما عبادت بوَد
قبول عبادت ولایت بوَد
من از آنچه گفتم علی برتر است
نبی شهر علم و علی چون در است
علی همدم سورهی کوثر است
علی موج طوفان و، جنگ آور است
خدا با علی و علی با خدا
شهنشاه مُلک ولا مرتضی
#کربلایی_رضا_باقريان
.@navaye_asheghaan
.
#مناجات_با_خدا
#دهم_ماه_مبارک_رمضان
شکر خدا با اینکه غرقِ در گناهم
ده شب در این میخانه آقا داد راهم
آغوش خود وا کرد من را هم بغل کرد
اصلا نپرسید از خطا و اشتباهم
با اینکه آلوده ترین مهمان اویم
حرفی نزد از زشتی و روی سیاهم
یک عمر غفلت کردم و یک عمر بخشید
یک عمر در وقت گنه کرده نگاهم
ای کاش از عصیان جدا گردم ببینم
در سایهی رحمت خدا داده پناهم
بال و پرم زخمی شده نایی ندارم
از اینکه بی بال و پر هستم عذرخواهم
دیگر دعاهایم خدایا کارگر نیست
زیرا صفایی نیست در این سوز و آهم
باید یکی دست مرا گیرد، و گرنه
تا در گنه افتادهام در قعر چاهم
ذکر حسین این روزها باب نجات است
تا با حسین هستم همیشه سر به راهم
امشب دلم یاد غم عصر دهم کرد
یاد امام بی کفن در قتلهگاهم
عصر دهم آقای ما را سر بریدند
جسم عزیزش را به خاک و خون کشیدند
#کربلایی_رضا_باقریان✍
.............................................................
@navaye_asheghaan