eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.5هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
381 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بسم الله الرحمان الرحیم الــهـے هيـچ بـابـايـے نبيــند كه در سوگ جوان خود نشيند منـم آن باغــبان زار وخسـته كه درسوگ جوان خود نشسته ❈يه دعا ميكنم، هر كی كه دل شكسته ست زير لب آمين بگه...درسته مرگ پير و جوون نميشناسه...درسته وقتی اجل برسه ، بايد بريم...اما دعای من اينه ، الهی جگر هيچ پدر مادری به داغ جوان نسوزه... به گمانت نرسد داغ جوان آسان است خون اگر گریه کنے بهـر جوان جا دارد ❈الهی هيچ مادری چشم انتظار بچه اش نمونه... ❈ از امام صادق(ع)پرسيدند ، آقا جان!!!در اين دنيا بهترين لحظه برای پدر چه لحظه ایه؟ بگــفتـا زاده ی خــتم النّبـيين نـبـاشـد لـذتی بـالا تـر از ايـن جـوانـی در بــهار زنـدگــانی بـه هـنـگـام شباب و كامرانی خــرامــان گـام بـر دارد هَماره كــنـد بـابـا بـه اندامش نظاره بگـويـد گرچه زحمتها كشيدم ولـی زيـبـا جـوانـی پـروريدم آقا فرمود: لحظه ای كه يك پسر جوان بشه ، جلوی چشم بابا راه بره..همه ی آرزوی پدر و مادر اينه ، ميگن الهی به ما فرصت بده ،زنده بمونيم عروسيه پسرمونو ببينيم... اميـدش زيـر چـرخ ((آبنوسی)) كـنـد از بـهـر فرزنـدش عروسی ⭕️کلمه ((آبنوس)) یعنی: چوب سیاه و سخت که از درختی به همین نام بدست میآید. ⭕️ ❈دوباره از امام صادق(ع) پرسيد، آقا جان ، سخت ترين لحظه ی عمر پدر چه لحظه ایه؟ حضرت فرمود: لحظه ای كه يك پدر جان سپردن فرزندشو ببينه... هــمـان زيـبـا جوان سَـرو بالا دهــد جـان در بـرِ چشمان بابا ❈يه جمله از زبان پدر و مادر داغديده بگم... پسرم باور نمی كردم، يه روز من زنده باشم و تو زير خاك باشی...پسرم باور نميكردم، يه روز با چشم گريان به رفقات خوش آمد بگم...اخه آرزو داشتم رفقاتو رو شب عروسيت دعوت كنم،اما افسوس كه نشد... خدا نكنه هيچ پدری جان دادن بچه اش رو ببينه...اخه داغ جوان خيلی جانسوزه...پدر و مادری كه داغ جوان ببينن، ديگه روی لبهاشون گل خنده نمينشينه... وقتی يك جوان از دنيا ميره،پدر ميگه:خدايا عصای پيری از دستم افتاد...برادر ميگه: خدايا كمرم شكست...خواهر برای برادرش اشك ميريزه...ناله ميزنه... اما بميرم برا دل مهربون مادر...مادر ميگه:خدايا جگرم ميسوزه... از اين به بعد با اين مادر داغديده مهربانتر باشيد... چرا؟؟؟آخه مادريكه داغ جوان ببينه، دلشكسته ميشه... اينجا اين مردم اومدن ، اشك چشم اين پدر و مادر داغديده را پاك كردن...تسليت دادن، ابراز همدردی كردن.. اما بميرم برا دل داغديده ی حسين... فداے اون لحظه اے که اباعبدالله به کنار بدن پاره پاره علے رسید... پـسـر نـگاه بـه اشك غم پدر می كـرد پدر نـظاره به خون سر پسر می كـرد پدر ز داغ پسر بـاغ لاله دردل داشـت پسر نشـانه ز زخم هـزار قاتـل داشت ❈هر روضه ای از روضه های كربلا خوانده بـشه، مداح يا واعظ میگه : انشاءاالله اين روضه را يك شب كنار قبرش بخوانيم اما تنها روضه ای كه خيلی سخته و نمیشه كنار قبرش خواند، روضه ی آقا علی اكبره (ع) مخصوصاً اينكه شب جمعه باشد. آخه پيش بابا روضه ي جگرگوشه را نمي خوانند، نبايد به زخم نمك زد. لذا علی اكبر (ع) از آن لحظه ای كه از بابا آب تقاضا كرد و بابا نتونـست بـه او آب بده ناراحت بود...لحظه های آخر صدا زد: بابا... الان از دست جدّم رسول الله سيراب شدم... هميشه پدر دوست داره وقت جان دادن،.. سرش روی دامن پسرش باشه...گاهی محتضر می خواد جان بده... میبينه جان از بدنش نمیره، چشم به راهه، بعضی ها می گن:... چشم به راه پسرشه، می خواد بار آخر پسرش رو ببينه... تا پسر میاد، سر بابا را به دامن می گيره، پدر راحت جان می ده... اما خدا اون روز رو نياره که پدری سر بالين پسرش بياد... پدر زخون پسر صورتش خضـاب شده پسر ز سوزعطش،قطره قطره آب شده پدر به چهره ی فرزندخويش چهره نهاد پسـر كنــار پـدر ناله ای زد و جـان داد كيست اين كشته كه دريا شده خونين جگرش سينه ای نيست كه سوزی نبرد از شررش با همه زخم بدن ،قاتل او گشت دو زخم كه يكی بـر جگرش بود و يكی بر كمرش نَسئَلُڪ اَلّلهُمَ و نَدعُوڪ بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم بدماء شُهَداءِنا و بِحَقِ اِمامِ زَمانِنا یاالله یا رَحمنُ یا رَحیم یا مُقَلِبَ القُلوب ثَبِت قُلوبَنا علے دینِڪ و علے مُحَبَهِ الحُسَین فِے الدُّنیا و الاَخِرَه ، الهے یا حَمیدُ بِحقِ مُحمَّد یا عالیُ بِحقِ علیّ یا فاطِرُ بِحقِ فاطِمَه یا مُحسِنُ بِحقِ الحَسَن یا قَدیمَ الاِحسان بِحقِ الحُسَین «اللهمَ عَجّل لِوَلیِکَ الفَرَج» •┈┈••✾•✿•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به نام خدا 《اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا امینَ اللهِ فے اَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَے عِبادِهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ(ع)》 طبق نقل تاریخ، امام علی(ع) در دو جا با صورت مبارڪ بر زمین افتاده اند. اما بسے جاے تعجب است، که این دو جا در میدان جنگ و نبرد نبوده است. چون امام علی(ع) در بخشے از نامه اے که به عثمان بن حُنیف، حاکم بصره نوشته بود، فرمود : 《وَاللهِ لَو تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَے قِتَالِی لَمَّا وَلَّیتُ عَنْهَا!》 به خدا سوگند! اگر تمام عرب به قصد قتال من، پشت در پشت هم درآیند و مقابل من قرار بگیرند، و علیه من شمشیر بکشند، هرگز به آنها پشت نمے کنم و از مقابلشان نمے گریزم.(۱) امام علی(ع) با این یڪ جمله، معرفے شد! اما باید این دو جائے که حضرت(ع) در آن با صورت به زمین افتاده است، باید حادثه سنگینے باشد که حضرت(ع) را مجبور به افتادن به این حالت کرده است. اما آن دو جا؛ 1⃣جایے که ابن ملجم لعین در صبحروز نوزدهم سال ۴۰ هجری، در حین نماز، به امام علی(ع) حمله ور شد، و با شمشیر سمّی، ضربتے سنگین بر فرق مبارڪ حضرت(ع) زد، که تاریخ مے نویسد : 《فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ》 پس ابن ملجم با شمشیر بر فرق سر مبارڪ امام علی(ع) فرود آورد.(۲) 《ثُمَّ أَخَذَتِ الضَّرْبَةُ إِلَى مَفْرَقِ رَأْسِهِ إِلَى مَوْضِعِ السُّجُودِ، فَلَمَّا أَحَسَّ الْإِمَامُ(ع) بِالضَّرْبِ لَمْ يَتَأَوَّهْ وَ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ وَ وَقَعَ عَلَى وَجْهِه》 پس ضربه ے شمشیر آن لعین، سر مبارڪ امام علی(ع) را تا سجده گاهِ آن حضرت(ع) شکافت. پس در این هنگام، امام(ع) اثر ضربه اے را که عادتاً قابل تحمل نبود، احساس کرد. اندکے صبر کرد و به همان اکتفاء نمود و ناگهان با صورت بر زمین افتاد.(۳) 2⃣دومین جا، اونجایے است که اسماء بعد از اینکه متوجه شد حضرت فاطمه زهرا(س) از دنیا رفته است، بلافاصله حسنین(ع) را به دنبال پدرشان به مسجد فرستاد و گفت : 《يَا ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! انْطَلِقَا إِلَى أَبِيكُمَا عَلِيٍّ(ع) فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّكُمَا!》 اے فرزندان پیامبر اکرم(ص) نزد پدرتان بروید و او را از رحلت مادرتان، آگاه سازید. در این هنگام، حسنین(ع) سراسیمه وارد مسجد شدند و امام علی(ع) وقتے حالت پریشانے آنان را دید و از آنان پرسید : 《مَا الخَبَرُ؟》 چه اتفاقے افتاده است؟ آنان گفتند :《قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ(س)!》 مادرمان فاطمه(ع) از دنیا رفته است وقتے امام علی(ع) این سخن آنان را شنید، در این هنگام ؛ 《فَوَقَعَ عَلِيٌّ(ع) عَلَى وَجْهِهِ》 علی(ع) با صورت بر زمین افتاد.(۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : داغ تو بُرد تاب پدر را وگر نه صد، لشگر حریف فاتح خیبر نمے شود! 👤 📚منابع : ۱)امالے شیخ صدوق، ص۵۱۴ ۲)اعلام الورے طبرسی، ج۱، ص۳۰۹ ۳)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۵۹ ۴)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۵۰۰ •┈┈••✾•✿•✾••┈┈•. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به نام خدا 《السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(ص) السَّلامُ عَلَيْكِ يَا اُمَّ الاَئِمَّة النُجَبَاء، السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا فَاطِمَهَ الزَهرَاء(س)》 ✅ابن فتال نیشابورے نقل مے کند که؛ هنگامے که حضرت فاطمه(س) در بستر بیمارے افتاد، روز به روز حال ایشان رو به وخامت بود. در طے این روزها، وقتے حضرت(س) روزے احساس کرد که زمان مرگ خویش فرا رسیده است، ام ایمن و اسماء بنت عمیس را احضار فرمود و کسى را به دنبال امام على(ع) فرستاد و وقتے امام على(ع) آمد، به ایشان فرمود : 📋《یَا ابْنَ عَمِّ! إِنَّهُ قَدْ نُعِیَتْ إِلَیَّ نَفْسِے وَ إِنَّنِے لَأَرَى مَا بِے لَا أَشُکُّ إِلَّا أَنَّنِے لَاحِقَهٌ بِأَبِے سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ أَنَا أُوصِیکَ بِأَشْیَاءَ فِے قَلْبِی》 اى پسر عمو! احساس مى کنم که مرگ من فرا رسیده است و آن چنان هستم که تردید ندارم به اینکه هر ساعت به پیوستن به پدرم نزدیکتر مى شوم و اکنون به چیزهایى که در دل دارم تو را وصیت مى کنم. در این هنگام؛ امام علی(ع) فرمود : 📋《أَوْصِینِے بِمَا أَحْبَبْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(ص)!》 اى دختر رسول خدا(ص)! به آنچه مى خواهى وصیت کن! 📋《فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِے الْبَیْتِ ثُمَّ قَالَتْ : یَا ابْنَ عَمِّ! مَا عَهِدْتَنِے کَاذِبَهً وَ لَا خَائِنَهً وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی!》 سپس کنار بالین او نشست و هر که را در خانه بود، از خانه بیرون کرد. فاطمه(س) سپس فرمود : اى پسر عمو! مى دانى که هرگز به تو دروغ نگفته ام و از هنگامى که با یکدیگر زندگى مشترڪ داریم با تو مخالفتى نکرده ام. امام علی(ع) فرمود : 📋《مَعَاذَ اللَّهِ! أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَنْ أُوَبِّخَکِ غَداً بِمُخَالَفَتِے فَقَدْ عَزَّ عَلَیَّ بِمُفَارَقَتِکِ وَ بِفَقْدِکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهُ جَدَّدَ عَلَیَّ مُصِیبَهَ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکَ وَ فَقْدُکَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ مِنْ مُصِیبَهٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِیبَهٌ لَا عَزَاءَ عَنْهَا وَ رَزِیَّهٌ لَا خَلَفَ لَهَا》 پناه بر خدا! که تو به احکام خدا داناتر و پرهیزکارتر و بهتر از آنى و بیشتر از آن از خدا مى ترسى که من فرداى قیامت بتوانم بگویم که مخالفتى با من روا داشته اى و مفارقت و از دست دادن تو بر من، سخت گران است، ولى افسوس که از این جدایى چاره نیست. و به خدا سوگند! با مرگ تو مصیبت از دست دادن پیامبر (ص) بر من تازه مى شود و مرگ تو و از دست دادن تو مصیبتى بسیار بزرگ است، ولى همگان از خداییم و همگان به سوى او باز گردنده ایم و این مصیبت چه سخت و درد انگیز و دشوار و اندوه افزاست و این اندوهى است که چیزى مایه تسکین آن نیست و هیچ چیز آن را جبران نمى کند. و سپس هر دو براے مدتے گریستند. 📋《ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَهً وَ أَخَذَ عَلِیٌّ رَأْسَهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ لَهَا : أَوْصِینِے بِمَا شِئْتِ فَإِنَّکِ تَجِدِینِے وَفِیّاً أُمْضِے کُلَّ مَا أَمَرْتِنِے بِهِ وَ أَخْتَارُ أَمْرَکِ عَلَى أَمْرِی!》 سپس امام على(ع) سر فاطمه زهرا(س) را بر سینه نهاد و فرمود : به آنچه مى خواهى وصیت کن که به هر چه وصیت کنى عمل خواهم کرد و فرمان تو را بر خواسته خود ترجیح مى دهم. سپس حضرت فاطمه زهرا(س) فرمود : 📋《جَزَاکَ اللَّهُ عَنِّے خَیْرَ الْجَزَاءِ یَا ابْنَ عَمِّ! أُوصِیکَ یَا ابْنَ عَمِّ! أَنْ تَتَّخِذَ لِے نَعْشاً فَقَدْ رَأَیْتُ الْمَلَائِکَهَ صَوَّرُوا صُورَتَهُ》 وصیت مى کنم براى حمل جسد من تابوتى بسازى که تصویر آن را دیدم و فرشتگان نشانم دادند. امام(ع) فرمود : 📋《صِفِیهِ إِلَیَّ فَوَصَفَتْهُ فَاتَّخَذَهُ لَهَا فَأَوَّلُ نَعْشٍ عُمِلَ فِے وَجْهِ الْأَرْضِ ذَلِکَ وَ مَا رَأَى أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا عَمِلَ أَحَدٌ》 چگونگى آن را توصیف کن، و فاطمه(س) براى او توصیف کرد و على(ع) نیز آن چنان تابوت و سریرى را فراهم کرد. و این نخستین تابوتى بود که ساخته شد و پیش از آن کسى چنان فراهم نساخته بود. سپس فاطمه زهرا(س) این چنین وصیت نمود : 📋《أُوصِیکَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِے مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ظَلَمُونِے وَ أَخَذُوا حَقِّے فَإِنَّهُمْ أَعْدَائِے وَ أَعْدَاءُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ أَنْ لَا یُصَلِّیَ عَلَیَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ وَ ادْفِنِّے فِے اللَّیْلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَارُ ثُمَّ تُوُفِّیَتْ!》 به تو وصیت مى کنم که هیچ یڪ از این کسانے که بر من ستم روا داشتند و حق مرا گرفتند، در تشییع جن
ادامه متن بالا👆🏻 ازه ام حاضر نشوند که آنان دشمنان من و دشمنان رسول خدا(ع) هستند. و اجازه مده که هیچ یڪ از پیروان ایشان هم شرکت کنند و وقتے چشمهاى مردم به خواب رفت و آرام گرفت، مرا در نیمه ے شب به خاڪ بسپار! و در این هنگام، حضرت فاطمه(س) رحلت کرد. 📋《فَصَاحَتْ أَهْلُ الْمَدِینَهِ صَیْحَهً وَاحِدَهً وَ اجْتَمَعَتْ نِسَاءُ بَنِے هَاشِمٍ فِے دَارِهَا فَصَرَخْنَ صَرْخَهً وَاحِدَهً کَادَتِ الْمَدِینَهُ أَنْ تَزَعْزَعَ مِنْ صُرَاخِهِنَّ وَ هُنَّ یَقُلْنَ : یَا سَیِّدَتَاهْ! یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)!》 همه مردم مدینه بانگ شیون برداشتند و زنان مدینه در خانه فاطمه(س) جمع شدند و چنان بانگ شیون برداشتند که نزدیڪ بود مدینه به لرزه درآید، و مى گفتند : اى بانوى ما، اى دختر رسول خدا(ص)! 📋《وَ أَقْبَلَ النَّاسُ إِلَى عَلِیٍّ(ع) وَ هُوَ جَالِسٌ وَ الْحَسَنُ(ع) وَ الْحُسَیْنُ(ع) بَیْنَ یَدَیْهِ یَبْکِیَانِ فَبَکَى النَّاسُ لِبُکَائِهِمَا》 و مردان هم به حضور على(ع) رسیدند که نشسته بود و حسن(ع) و حسین(ع) هم جلو پدر نشسته بودند و مى گریستند و مردم از گریه آن دو مى گریستند. 📋《وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ فَجَلَسُوا وَ هُمْ یَرْجُونَ وَ یَنْظُرُونَ أَنْ تُخْرَجَ الْجِنَازَهُ فَیُصَلُّونَ عَلَیْهَا وَ خَرَجَ أَبُو ذَرٍّ فَقَالَ : انْصَرِفُوا فَإِنَّ ابْنَهَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) قَدْ أُخِّرَ إِخْرَاجُهَا فِے هَذِهِ الْعَشِیَّهِ! فَقَامَ النَّاسُ وَ انْصَرَفُوا》 مردم جمع شدند و نشستند و منتظر بودند که جنازه را بیرون آورند و بر آن نماز بگزارند. ابوذر از درون خانه بیرون آمد و گفت : بروید که بیرون آوردن جنازه دختر رسول خدا(ص) به تأخیر افتاد. مردم برخاستند و رفتند. 📋《فَلَمَّا أَنْ هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ مَضَى مِنَ اللَّیْلِ أَخْرَجَهَا عَلِیٌّ(ع) وَ الْحَسَنُ(ع) وَ الْحُسَیْنُ(ع) وَ عَمَّارٌ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَقِیلٌ وَ الزُّبَیْرُ وَ أَبُوذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ بُرَیْدَهُ وَ نَفَرٌ مِنْ بَنِے هَاشِمٍ وَ خَوَاصِّهِ صَلُّوا عَلَیْهَا وَ دَفَنُوهَا فِے جَوْفِ اللَّیْلِ وَ سَوَّى عَلِیٌّ حَوَالَیْهَا قُبُوراً مُزَوَّرَهً مِقْدَارَ سَبْعَهٍ حَتَّى لَا یُعْرَفَ قَبْرُهَا》 وقتے شهر آرام گرفت و پاسى از شب گذشت، امام على(ع) به همراه حسن(ع) و حسین(ع) و عمار و مقداد و عقیل و زبیر و ابو ذر و سلمان و بریده و تنى چند از بنى هاشم و خواص دوستان على(ع) جنازه را بیرون آوردند و بر آن نماز گزاردند و در دل شب به خاڪ سپردند و امام على (ع) اطراف آرامگاه فاطمه(س) صورت هفت گور دیگر هم پدید آورد تا آرامگاه آن حضرت شناخته نشود.(۱) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : چون دعا گویم که برخیزد ز بستر یار من کانتظار مرگ دارد، بانوے بیمار من؟ دست بیمارم دگر بالا نمے آید ز ضعف تا بگیرد اشڪ غم از دیده ے خونبار من جان من همراه جانانم رسول الله رفت دل هم آهنگ سفر دارد پے دلدار من شرح مظلومے من شد نقش بر رخسار او قصه ے غم هاے او بنوشته بر دیوار من 🖊 📚 : ۱)روضة الواعظین ابن فتّال نیشابوری، ج۱، صص۱۵۱-۱۵۰ •┈┈••✾•✿•✾••┈┈• ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بسم الله الرحمان الرحیم ✿ ࿐✿࿐✿࿐✿࿐✿࿐ السلام علیڪ یا ابا محمد یا حسن بن علی! امروز مے خواهم دو سه جمله، روضه ے امام مجتبے علیه السلام بخوانم... امام حسن علیه السلام خیلے مظلوم بود در مظلومیتش همین بس که هنوز کودڪ بود، حدود هشت سال بیشتر نداشت جلوے چشمش به زهراے مرضیه سلام الله علیها جسارت شد. خودش چهل سال بعد از این حادثه فرمود: « یا مغیره أنت الّذے ضربت فاطمه بنت رسول الله صلے الله علیه وآله حتّے أدمیتها» (۱)تو جز کسانے بودے که مادرم زهرا را زدے تا از بدنش خون جارے شد و مجروح شد. ظلمے به او شد که چهل سال بعد ازاین قضیه وقتے مغیره را مے بیند گریه مے گند. دنبال مادر راه افتاد، مادر مے خواست راجع به فدڪ صحبت کند و قباله ے فدڪ را بگیرد. هنگام برگشت امام شاهد سیلے خوردن مادر بود.(۲) اے کاش من حسن را با خود نبرده بودم                      در پیش چشم کودڪ سیلے نخورده بودم خیلے سخت فرزند نتواند عکس العمل انجام دهد و سن او اقتضا نکند، ببیند شخصے به مادرش جسارت مے کند، سیلس مے زند، نگاه کند و اشڪ در چشمانش حلقه بزند و گریه کند. سال ها این درد در سینه ے امام حسن علیه السلام بود. مظلومیت امام حسن علیه السلام از روزے که مادرش بین در و دیوار قرار گرفت شروع شد. یڪ روز آمد مسجد دید بابایش دارد میان خون خودش مے غلطد، صدا زد یا ابتا! این چه حالتے است؟ یڪ روز هم به دهان طبیب چشم دوخته بود و طبیب گفت: پسر بزرگ آقا شما هستید؟ به بابایت بگو دیگر وصیت کند او توان ماندن را ندارد. یڪ روز هم وقتے صلح کرد در کوچه هاے مدینه به امام جسارت کردند و گفتند: « یا مذّل المؤمنین» توهین ها کردند. خانه هم که مے آمد دختر اشعث در خانه بود همان کسے که به امام زهر نوشاند. وقتے امام مسموم شد (۳) بچه هاے صغیرے داشت، عبدالله بن حسن شش ماهش بود، قاسم بن الحسن علیه السلام سه سالش بود، خیلے سخت است براے یڪ مرد که بچه هاے کوچڪ دور بستر مرگش بنشینند؛ اما عزیزان من! برادران و خواهران! کسے که یڪ زندگے سخت داشته باشد درد مریضے بکشد، مشکلات داشته باشد، وقتے از دنیا برود اگر با شکوخ تشییع گردد و مردم احترام و عزتش کنند و مراسم خوبے برایش بگیرند یڪ مقدار بچه هایش آرام مے شوند و مے گویند: پدرمان سختے کشید اما بدنش با احترام دفن شد. دل ها بسوزد براے امام حسن علیه السلام که این قضیه هم اتفاق نیافتاد. جلوے چشم قاسم بن الحسن علیه السلام، جلوے چشم عبدالله بن الحسن، جلوے چشم عباس و جلوے چشم امام حسین علیه السلام که یڪ عمر با هم بزرگ شده بودند، یڪ عمر با هم زندگے کرده بودند یڪ وقت ببینند چوبه هاے تیر بر بدن مقدس امام علیه السلام نشست.(۴) ✾غربت آن است که بعد از مردن      ✾آتش تیر  بــــبارد  بــر  بدن ✾آتـش  تیر  چو  افروخته   شد                   ✾کفن و جسم به هم دوخته شد امام کنار بدن نشست، تیرها را از بدن بیرون آورد. برادرم! غارت زده آن نیست که مالش را مے برند غارت زده منم که با دست خودم داداشم را میان قبر مے گذارم.(۵) وسیعلم الّذین ظلموا أیّ منقلب ینقلبون.(۶) ✿۱- الاحتجاج، ج۱، ص۲۷۸. ✿۲- فضائل و سیره ے حضرت فاطمه سلام الله علیها در آثار علامه حسن زاده آملی، ص۵۴. ✿۳- مقتل فلسفی،‌ص۴۷. ✿۴- سوگنامه آل محمد، ص۶۳. ✿۵- همان، ص۶۴. ✿✿࿐✿࿐✿✿ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به نام خدا جمعه‌هاے بدون شما... جمعه ها بايد يڪ قلم برداشت آغشته كرد به تمام رنگهاى پر از اميد، پر از دوست داشتن،پر از انتظار، انتظارے سبز به رنگ زندگی، انتظارے شیرین به رنگ آرامش، انتظارے سپید به رنگ صلح،پاڪ كنيم تمام نا امیدی‌ها را..و رنگ بپاشيم روى دلمان.. جمعه ها را بايد رنگى سر كرد"و منتظر بود... السلام علیڪ یا بقیة الله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هر شب جمعه صدای مادر آید از حرم من تمــام عمــر دنبال صــدای مــادرم میزند نالـه بُنَـیَّ کـو لبـاس کــهنه ات؟ کو سرت کوحنجرت کو یاورت کو دخترم؟ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به نام خدا سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون رنگی در هاله‌ای از گیسویی خاکستری باشد دختر دلش پر می‌کشد، بابا که می‌آید، موهای شانه کرده‌اش در معجری باشد ای کاش می‌شد بر تنش پیراهنی زیبا ... یا لااقل پیراهن سالم‌تری باشد سخت است هم شیرین زبان‌ باشی و هم فکرت پیش عموی تشنه‌ی آب آوری باشد با آن‌همه چشم انتظاری باورش سخت است سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد شلاق را گاهی تحمل می‌کند شانه اما نه وقتی شانه‌های لاغری باشد اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد دور و برِ گم گشته‌ی بی‌یاوری باشد خواهرتر از او کیست؟ او که، هر که آب آورد، چشمش به دنبال علی اصغری باشد وای از دل زینب که باید روز و شب انگار در پیش چشمش روضه‌های مادری باشد وای از دل زینب که باید روضه‌اش امشب «بابا ! مرا این بار با خود می‌بری؟» باشد بابا ! مرا با خود ببر ، می‌ترسم آن بدمست در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد باید بیایم با تو، در برگشت می‌ترسم در راه خار و سنگ‌های بدتری باشد باید بیایم با تو، آخر خسته شد عمه شاید برای او شب راحت تری باشد؟ 🖊شاعر:قاصم صرافان ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به نام خدا ... فقالت: ما هذا الرّأس ؟ قالوا لها: رأسُ أبيك. فرفعته من الطّشت حاضنة له وهي تقول: يا أباه ! مَن ذا الذي خضّبك بدمائك؟ يا أبتاه! مَن ذا الذي قطع وريدك؟ يا أبتاه ! مَن ذا الذي أيتمني على صغر سنّي ؟ يا أبتاه ! مَن بقي بعدك نرجوه ؟ يا أبتاه ! مَن لليتيمة حتّى تكبر ؟ يا أبتاه ! مَن للنساء الحاسرات ؟ يا أبتاه ! مَن للأرامل المسبيّات ؟ يا أبتاه ! مَن للعيون الباكيات ؟ يا أبتاه ! مَن للضائعات الغريبات ؟ يا أبتاه ! مَن للشعور المنشرات ؟ يا أبتاه ! مَن بعدك ؟ واخيبتنا ! يا أبتاه ! مَن بعدك ؟ واغربتنا ! يا أبتاه ! ليتني كنت الفدى ، يا أبتاه ! ليتني كنت قبل هذا اليوم عميا . يا أبتاه ! ليتني وسدت الثّرى ولا أرى شيبك مخضّباً بالدّماء .ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّريف , وبكت بُكاءاً شديداً حتّى غشي عليها ، فلمّا حرّكوها , فإذا بها قد فارقت روحها الدُنيا ترجمه: ... وقتي سر بريده امام حسين را براي رقيه سلام الله عليها آوردند گفت اين سر كيست؟ به او گفتند: سر پدرت حسين است. سر را با احتياط از داخل طشت برداشت و به سينه چسبانيد و با گريه هاي سوزناك خود خطاب به سر چنين گفت: پدر چه كسي تو را به خون آغشته كرد؟ چه كسي رگ هاي گردنت را بريد؟ پدر چه كسي در خردسالي يتيمم كرد؟ پدر دختر يتيم تو به چه كسي پناه ببرد تا بزرگ شود؟ پدر جان زنان بي پوشش چه كنند؟ پدرجان زنان اسير و سرگردان كجا بروند؟ پدر جان چه كسي چشمان گريان را چاره ساز است؟ پدر جان چه كسي يار و ياور غريبان بي پناه است؟ پدر جان چه كسي پريشان مويي ما را سامان مي بخشد؟ پدر جان بعد از تو چه كسي با ماست؟ واي بر ما بعد از تو واي از غريبي! پدر جان كاش فدايت مي شدم. پدر جان اي كاش بيش از اين نابينا مي شدم و تو را اينگونه نمي ديدم. پدر جان كاش پيش از اين در خاك خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمي ديدم. سپس لب ها را بر لب هاي پدرش امام حسين نهاد و چنان گريست كه همان لحظه بيهوش شد و وقتي او را حركت دادند دريافتند كه از دنيا رفته است. 📚: المنتخب في جمع المراثي و الخطب، طريحي، ص 136-137 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📝 | حضرت زهرا (س) الگوی خدمت بی منت و حرکت انقلابی 🔻 رهبر انقلاب، در دیدار اخیر مداحان: من میخواهم این را عرض بکنم که به توفیق الهی، به فضل الهی بعد از انقلاب، نام مبارک فاطمه‌ی زهرا نسبت به قبل از انقلاب -که ما یادمان هست- نمیشود گفت ده برابر، شاید ده‌ها برابر، صد برابر تکرار میشود و برده میشود؛ یعنی جامعه، جامعه‌ی فاطمی است؛ اثر آن را هم در جامعه داریم مشاهده میکنیم؛ همین خدمت بی‌منّت را، همین حرکت بسیجی را، همین کار بدون مزد و منّت را شما در دوران دفاع مقدّس یک جور مشاهده میکنید، در دوران حرکت علمی یک جور مشاهده میکنید: کسی نام شهید فخری‌زاده‌ها، شهدای هسته‌ای، دانشمند بزرگ مرحوم کاظمی‌آشتیانی را نشنفته بود؛ خیلی‌ها هنوز هم نمی‌شناسند کاظمی کیست؛ این بزرگانی که در وادی علم وارد شدند کسانی‌ هستند که بدون مزد و منّت، میدانهای بزرگ علمی را در این کشور برای این مردم و برای اسلام و جمهوری اسلامی فتح کردند. 🔹 بعد شما ملاحظه کنید در پیشامدهای طبیعی مثل سیل، مثل زلزله مردم چطور مشتاقانه می‌شتابند؛ کجا چنین چیزهایی وجود دارد؟ این همان روش فاطمی است؛ این همان حرکت در جهت انگشت اشاره‌ی سیّدة نساء العالمین است. لا نُریدُ مِنکُم جَزآءً وَ لا شُکورا؛ این اشاره‌ی فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) است. 🔺 و در این دو سال اخیر در مسئله‌ی کرونا چه کارها شد، چه خدماتی انجام گرفت و بدون اینکه نام کسی مطرح باشد، کارهای بزرگی انجام گرفت. این حرکتهای جهادی، این اردوهای جهادی که در دوره‌ی سال در جریان است و جوانها بدون اینکه نامی از خودشان باقی بگذارند میروند، بی ‌مزد و منّت حرکت میکنند، باید این روش ادامه پیدا کند؛ باید فاطمه‌ی زهرا (سلام‌ الله‌ علیها) اسوه باشد، الگو باشد در همه‌ی جهات، از جمله در حرکت بزرگ اجتماعی و انقلابی و مبارزاتی ما. ۱۴۰۰/۱۱/۰۳ •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در نگاهم نقش می بندد نگاهت عاقبت میشوم یکروز یارِ دلبخواهت عاقبت قرعهٔ فال امامت شد به نام تو ولی قسمت من شد فراق روی ماهت عاقبت بست چشمش را به روی هر که جز تو مهزیار راه پیدا کرد سمت خیمه گاهت عاقبت دلخوشم تنها به اینکه این غریبِ بی پناه میشود آرام روزی در پناهت عاقبت این خیال عاشقانه می کشد آخر مرا پیش ِ پایت میدهم جان در سپاهت عاقبت لحظه ای لب تر کنی در راه تو «سر» میدهد عاشق چشم انتظار و سر براهت عاقبت در کنار کعبه یعنی می سپارم از لبم-؟! -بوسه بر دستان گرم‌ و خیرخواهت عاقبت؟! شال سبز هاشمی بر گردنت دل می برَد دلربایی میکند خال سیاهت عاقبت حسن یوسف ها و نرگس ها جوانه میزنند زیر باران با نماز صبحگاهت عاقبت! مرضیه عاطفی
ما را شکست بیش و کم ِ آخرالزمان عاصی شدیم از ستم ِ آخرالزمان گم کرده ایم بی تو عجب راهِ راست را در انحنایِ پیچ و خم ِ آخرالزمان دلتنگ و خسته ایم از آشوب های شهر از فتنه های دم به دم ِ آخرالزمان تدبیرِ گرگ ها نفس گله را گرفت تیز و بُرنده شد قلم ِ آخرالزمان سختی کشیده ایم ولی بر زمین نخورد از دست هایمان علَم ِ آخرالزمان تنها به شوقِ دیدن تو صبر می کنیم در زیرِ آخرین قدم ِ آخرالزمان جا دارد از لبان تو یکروز بشنویم صدها درود بر عجم ِ آخرالزمان «یا أیهاالعزیز» بیا و ظهور کن برگرد ای أباالکرم ِ آخرالزمان ای عشقِ هاشمی نسب ای منجیِ جوان ما را که پیر کرد غم ِ آخرالزمان! مرضیه عاطفی
قیمت نداشتیم ولی پربها شدیم اسم حسین آمد و  ازخاک پا شدیم تنگی جای ما خودش اصلا سعادت است وقتی که زیر خیمه لطف تو جاشدیم ولله بر بزرگی دنیا نمیدهیم این فیض را که پشت در تو گدا شدیم ازکیمیای فرش حرم خیر دیده ایم سنگ آمدیم و موقع رفتن طلا شدیم داروی ما همین دودمه دادن است وبس هروقت درد بود دراینجا دوا شدیم فامیل ما حسین کس و کار ما حسین غیر از شما زعالم و آدم جدا شدیم چه زن چه مرد ماهمه مدیون زینبیم زینب نگاه کرد که ما باحیا شدیم فرموده اند آب و گل ما زکربلاست بیخود نبود دربه در کربلا شدیم از روضه بود راهی مسجد شدیم ما گفتیم یاحسین و سپس باخدا شدیم هرجا که حرف خواهر ارباب ما شده گریان زخم و سیلی و اینحرفها شدیم
السلام ای امام نوکرها پاسخت التیام نوکرها عشق یعنی حسین و دیگر هیچ هست حرف تمام نوکرها یا حسین است آخرین حرف و مُهر حُسن ختام نوکرها غبطه ها می خورند در محشر شهدا بر مقام نوکرها عشق دنیا به کام بعضی ها عشق آقا به کام نوکرها درِ این خانه هست موی سفید پرچم احترام نوکرها عطر ارباب می رسد تا حشر از مزار تمام نوکرها ذره ای از تبار خورشیدند نور دارد مرام نوکرها به فدای لبان عطشانت هست تکیه کلام نوکرها روضه ی زخم های گودال و گریه ی مستدام نوکرها حسن کردی
در این عالم هر آنچه دارم از این چشم تر دارم من از اشکی که بر غیر تو میریزد حذر دارم مرا اصلا نمیفهمد کسی غیر از تو این یعنی همیشه وقت هر دردی تورا مد نظر دارم پدر وقت قسم خوردن فقط اسم تورا میگفت تو را از ابتدای کودکی ام زیر سر دارم نمیداند کسی اما خود من خوب میدانم برای هرکسی خیرم برای تو ضرر دارم برای هر سلام من جوابی نیست غیر ازتو از این پرچم سیاه توست من عزت اگر دارم برای دیدنت دارم به دست و پات می افتم طلب کن حق زهرا مادرت قصد سفر دارم امیر فرخنده
شب جمعه ها دل / می تپد برایت میکنم هوایت / میزنم صدایت پر کشد مرغ دل به سوی کربلا گه رود علقمه / گهی پایین پا السلام علی ساکن کربلا ....... السلام ای شه / تشنه لب یا حسین کربلایی م کن / این رجب یا حسین هر کجا که باشم دلم در کربلاست شب جمعه ها روی لبم این نواست السلام علی ساکن کربلا ....... از حرم صدای / مادر تو آید ناله و شیون / خواهر تو آید زینت شانه مصطفایی حسین از چه مرمل باالدمایی حسین السلام علی ساکن کربلا ....... با دل شکسته / با قد خمیده بوسه میزند بر / حنجر بریده قتلوک عطشانا حسینم حسین ذبحوک عریانا حسینم حسین السلام علی ساکن کربلا ..... از جگر بانگ وا / غربتا میزدی در بر خواهرت / دست و پا میزدی زنده بودی هنوز سرت را بریدند تن بی سرت را به هر سو کشیدند السلام علی ساکن کربلا .....
فقط عشق حسین#: بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیمِ. متن کامل زیارت عاشورا بدون ترجمه : اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ ابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِساءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللّهِ وَ ابْنَ ثارِه، وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکُمْ مِنّى جَمیعًا سَلامُ اللّهِ اَبَدًا ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ. یا اَبا عَبْدِ اللّهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّهُ، وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَهُ بِکَ عَلَیْنا وَ عَلى جَمیعِ اَهْلِ الْاِسْلامِ، وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى السَّماواتِ عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّماواتِ، فَلَعَنَ اللّهُ اُمَّهً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ، وَ لَعَنَ اللّهُ اُمَّهً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ، وَ اَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللّهُ فیه، وَ لَعَنَ اللّهُ اُمَّهً قَتَلَتْکُمْ، وَ لَعَنَ اللّهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِـالَّتمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ، بَرِئْتُ اِلَى اللّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلِیائِهِمْ. یا اَبا عَبْدِ اللّهِ، اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ، وَ لَعَنَ اللّهُ آلَ زیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ، وَ لَعَنَ اللّهُ بَنى اُمَیَّهَ قاطِبَهً، وَ لَعَنَ اللّهُ ابْنَ مَرْجانَهَ، وَ لَعَنَ اللّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ، وَ لَعَنَ اللّهُ شِمْرً، وَ لَعَنَ اللّهُ اُمَّهً اَسْرَجَتْ وَ اَلجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ. بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِکَ، فَاَسْاَلُ اللّهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ وَ اَکْرَمَنى بِکَ، اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَکَ وَجیهًا بِـالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السّلامُ فِى الدُّنْیا وَ الاْخِرَهِ. یا اَبا عَبْدِ اللّهِ، اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَى اللّهِ وَ اِلى رَسُولِه وَ اِلى اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، وَ اِلى فاطِمَهَ وَ اِلَى الْحَسَنِ وَ اِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ، وَ بِـالْبَراءَهِ مِمَّنْ قاتَلَکَ وَ نَصَبَ لَکَ الْحَرْبَ، وَ بِـالْبَراءَهِ مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ، وَ اَبْرَاُ اِلَى اللّهِ وَ اِلى رَسُولِه مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ ذلِکَ، وَ بَنى عَلَیْهِ بُنْیانَهُ، وَ جَرى فى ظُلْمِه وَ جَوْرِه عَلَیْکُمْ وَ عَلى اَشْیاعِکُمْ. بَرِئْتُ اِلَى اللّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَ اَتَقَرَّبُ اِلَى اللّهِ ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَ مُوالاهِ وَلیِّکُمْ، وَ بِـالْبَراءَهِ مِنْ اَعْدائِکُمْ وَ النّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ، وَ بِـالْبَراءَهِ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ.اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ، وَ وَلِىٌّ لِمَنْ والاکُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عاداکُمْ، فَاَسْاَلُ اللّهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَهِ اَوْلِیائِکُمْ، وَ رَزَقَنِى الْبَراءَهَ مِنْ اَعْدائِکُمْ، اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکُمْ فِى الدُّنْیا وَ الاْخِرَهِ، وَ اَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِى الدُّنْیا وَ الاْخِرَهِ، وَ اَسْاَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللّهِ، وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى (ثارِکُمْ) مَعَ اِمامٍ هُدًى (مَهْدىٍّ) ظاهِرٍ ناطِقٍ بِـالْحَقِّ مِنْکُمْ، وَ اَسْاَلُ اللّهَ بِحَقِّکُمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذى لَکُمْ عِنْدَهُ، اَنْ یُعْطِیَنى بِمُصابى بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصابًا بِمُـصیبَتِه؛ مُصیبَهً ما اَعْظَمَها وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِى الْاِسْلامِ وَ فى جَمیعِ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَ رَحْمَهٌ وَ مَغْفِرَهٌ. اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. اَللّهُمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِه بَنُو اُمَیَّهَ، وَ ابْنُ آکِلَهِ الْاَ کْبادِ، اَللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ، عَلى لِسانِکَ وَ لِسانِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه، فى کُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فیهِ نَبِیُّکَ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه. اَللّهُمَّ الْعَنْ اَباسُفْیانَ وَ مُعاوِیَهَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعاویَهَ، عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَهُ اَبَدَ الاْبِدینَ، وَ هذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِه آلُ‏زیادٍ وَ آلُ‏مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللّ
هِ عَلَیْهِ. اَللّهُ مَّ فَضاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ مِنْکَ وَ الْعَذابَ الاَلیمَ. اَللّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ فى هذَا الْیَوْمِ، وَ فى مَوْقِفى هذ، وَ اَیّامِ حَیاتى، بِـالْبَراءَهِ مِنْهُمْ وَ اللَّعْنَهِ عَلَیْهِمْ، وَ بِـالْمُوالاهِ لِنَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ. سپس صد مرتبه بگوید: اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ. اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَهَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ، وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلى قَتْلِه. اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعً. سپس صد مرتبه بگویید: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللّهِ، وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَدًا ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ، وَ لا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. آنگاه بگوید : اَللّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى، وَ ابْدَاْ بِه اَوَّلاً ثُمَّ الْعَنِ الثّانِىَ وَ الثّالِثَ وَ الرّابِعَ. اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِسً، وَ الْعَنْ عُبَیْدَ اللّهِ بْنَ زیادٍ وَ ابْنَ مَرْجانَهَ، وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْرً، وَ آلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ. سپس به سجده رفته و بگوید: اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ، اَلحَمْدُ لِلّهِ عَلى عَظیمِ رَزِ یَّتى. اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَهَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ، وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ، اَلَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ. التماس دعا – کربلایی هادی صالحی
تویی معصومه جان،نور چشم همه همچو زینبی تو،تالی فاطمه گل زهرا اخت الرضایی تو همچو مادر مشکل گشایی تو تسلیت مولی۴ او برای رضا،همچنان زینب است از غم هجر او،جان او بر لب است تا ببیند معصومه روی او از مدینه آمد به سوی او تسلیت مولی۴ با تمام وجود،شد خریدار عشق بین ره یاد او،شده بیمار عشق خواهر مولی راهی قم شد مورد استقبال مردم شد تسلیت مولی۴ آن که چون زینبین،بوده عرشی مقام از غم هجر یار،شده عمرش تمام آن که سر تا پا بوده در محنت چون برادر جان داده در غربت تسلیت مولی۴ گلبن باغ دین،رفته از این جهان رفته اخت الرضا،سوی باغ جنان شیعه از این غم می زند بر سر در جنان سوزد موسی جعفر تسلیت مولی۴ شهر قم زین عزا،شده ماتمسرا شورشی شد به پا،همچنان کربلا شد به پا امشب ماتم عظمی ذکر عالم شد آه و واویلا تسلیت مولی۴ شعله بر جان زند،غم اخت الرضا دیده گریان شده،شیعه در این عزا زین مصیبت سوزد همه عالم اهل قم گریند زین غم و ماتم تسلیت مولا۴
. ای گل باغ ولا فاطمه اخت الرضا تالی خیرالنسا فاطمه اخت الرضا دختر موسی تویی تالی زهرا تویی از نسب مصطفی فاطمه اخت الرضا حامی مکتب تویی ثانی زینب تویی مظهر شرم و حیا فاطمه اخت الرضا نور دو چشم همه در کرمی فاطمه مظهر جود و سخا فاطمه اخت الرضا از نسب کوثری در کرمت محشری شافع روز جزا فاطمه اخت الرضا از کرم کبریا به شیعه ی مرتضی مهر تو داده بها فاطمه اخت الرضا گرچه که ناقابلم نهاده حق در دلم عشق تو از ابتدا فاطمه اخت الرضا تویی عزیز همه چو جده ات فاطمه بانوی مشکل گشا فاطمه اخت الرضا حریم تو با صفاست مدینه و کربلاست صحن تو دارالشفا فاطمه اخت الرضا از کرم کردگار لطف شما بی شمار به پادشاه و گدا فاطمه اخت الرضا اگر چه ناقابلم لطف خدا شاملم با تو شدم آشنا فاطمه اخت الرضا حریم تو جنتم، ولایتت عزتم داده ولایت خدا فاطمه اخت الرضا ای گل گلزار دین زِ کودکی گشته ام به عشق تو مبتلا فاطمه اخت الرضا کریمه ای فاطمه عالمیان می برند بر در تو التجا فاطمه اخت الرضا حریم خیرالنساست مدینه ی مصطفاست حریم تو جان فزا فاطمه اخت الرضا شاملم احسان تو، آمده مهمان تو حاجت من کن روا فاطمه اخت الرضا گرفته ام بوی تو بهشت من کوی تو آمده سویت گدا فاطمه اخت الرضا از کرمت فاطمه در حرمت فاطمه آمده جمع گدا فاطمه اخت الرضا ز لطف خاص اِله آمده بر تو پناه به جمع ما کن دعا فاطمه اخت الرضا می دهی بوی رضا، آمدی سوی رضا بس که تویی با وفا فاطمه اخت الرضا چو زینبی بر رضا از غم هجر رضا گریه ی تو بی صدا فاطمه اخت الرضا ای گل زهرا نشان قامت تو شد کمان از غم هجر رضا فاطمه اخت الرضا کسی چو تو غم ندید جان تو بر لب رسید ای گل زهرا نما فاطمه اخت الرضا ای مه برج ولا ز دشمنان خدا دیده‌ای رنج و بلا فاطمه اخت الرضا بهار تو شد خزان فاطمه از دشمنان دیده ای ظلم و جفا فاطمه اخت الرضا بانوی ملک جهان فاطمه اندر جنان گرفته امشب عزا فاطمه اخت الرضا از غم داغ شما عزا گرفته جهان قم شده غرق عزا فاطمه اخت الرضا ولایتت دین من مذهب و آیین من نوکرت هستم (رضا) فاطمه اخت الرضا ایام وفات شهادت گونه
. خواهر پاک رضا فاطمه ی معصومه است اسوه ی صبر و رضا فاطمه ی معصومه است حرم پاک شریفش حرم فاطمه است حضرت او کرمش چون کرم فاطمه است رحمت واسعه ی حق بود او روی زمین خادم درگه او حضرت جبریل امین گره از کار همه با نگهش وا گردد هرکه شد زائر او زائر زهرا گردد دستگیری کند از هرکه بر او مهمان است کار او همچو رضا بر همگان احسان است شهر قم از قدمش زیور و زینت دارد زائر عارف او بر همه عزت دارد هرکه شد زائر کویش ز بَدی پاک شود با نگاهی که کند طائر افلاک شود باشد همنام به زهرا و بود معصومه ثانی زینب و چون او به جهان مظلومه این دو خواهر به جهان رنج و محن ها دیدند از غم هجر برادرها غم ها دیدند این یکی در قم و گل ریخته شد بر سر و روش شد سفید از غم هجران برادر همه موش آن یکی دید برادر شده کشته ز جفا پیکرش غرقه به خون باشد و سر گشته جدا این یکی از غم دوری رضا دلخون بود آن یکی دید حسینش به میان خون بود این یکی آمد و امّا به رضایش نرسید آن یکی شام بلا طعنه و دشنام شنید این یکی از غم هجران رضا پژمرده آن یکی نام حسین برده کتک ها خورده این یکی بهر رضا رنج فراوان دیده آن یکی بزم شراب و سر و خزران دیده
. باز امشب در دلم غوغا به پاست سینه مالامال از نور خداست این دلم در بین عالم گم شده راهی شهر ولایت قم شده پر زده تا آن حریم کبریا السلام ای فاطمه اخت الرضا فاطمه اخت الرضا معصومه ای همچو زهرا مادرت مظلومه ای دختر مظلومه ی موسی تویی بر رضا چون زینب کبری تویی مرقدت در قم حریم کبریاست شیعیان را این حرم دارالشفاست دست هایت چون رضا مشکل گشاست هرکه آید سویِ تان حاجت رواست عالِمان دین گدای خانه ات تو چو شمعی و همه پروانه ات آمدی مهمان شهر قم شدی در سپهر دین حق انجم شدی شهرت قم از مقام تو بود گوش جان پر از پیام تو بود مرقد تو رهنمای جنّت است شیعه را مهر و ولایت عزّت است عالم هستی بُوَد مهمان تو هر مسلمان ریزه خوار خوان تو همچو زهرا تو شفاعت می کنی لطف و جود بی نهایت می کنی روز محشر این بود ذکر همه اشفعی لی اشفعی لی فاطمه بر (رضا) عبد و غلامت کن نظر تا زند بر درگه تو بال و پر خار بستان تو هستم مستجیر جان زهرا مادرت دستم بگیر
عاقبت با لطف حق دوران مهدی می رسد... جمـعه هاے انتظار جمـعه هاے انتظار مقدمه اے است براے یادآورے عزیزترینے ڪه در این شلوغے هاے زندگے شده است غریب ترین ... سلامتے و تعجیل در فرج آقا امام زمان صلوات یا اباصالح المهدے ادرکنے --------------------------------------------------- --------------------------------------------------- الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــرَج