SalawatAbolhasan.pdf
542K
🌹فایل پی دی اف
#صلوات_ابوالحسن_ضرّاب_اصفهانی
💢یکی از اعمالی که مرحوم آیتالله بهجت قدسسره مقید بودند عصرهای#جمعه به آن بپردازند، خواندن صلوات ضراب اصفهانی است که از امام عصر علیهالسلام روایت شده است.
📚 (بهجتالدعاء، ص١٧٧)
📌 این دعا در ابتدای مفاتیحالجنان در اعمال روز جمعه آمده است...
#سـلام_ارباب_مهربانم✋❤️
شش گوشہ ، اوج لذٺ یڪ خواب نوڪرسٺ
وقتے ڪسے شبیہ تو ارباب نوڪرسٺ
صبح علے الطلوع ، سلام علے الحُسیݧ
تسبیح صبحگاهےِ ، آداب نوڪرسٺ
#صبحم_بنام_شـما🌤🌺
#سلام_امام_زمانم
همیشہ تو را ڪنار خود ڪم دارم
چشمان تر از بارش شبنم دارم
برگرد بیا ڪه تا نفس تازه ڪنم
هر روز بہ تو نیاز مُبرم دارم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
.
#امام_زمان
بنگر به چشم مست من، وین ابروی پیوست من، وین چون عروسان جست من، وین نازها بر شست من،دیگر چه آید دست من،!؟ ای یار غائب از نظر!
جانا به جعد و موی تو ! بر طره شب بوی تو ! وان حلقه گیسوی تو! وان تیغ زن ابروی تو! وان نرگس جادوی تو! از خود بده ما را خبر! ای یار غائب از نظر!
جانا به شکر خانه ات، وان گردش پیمانه ات، وان نرگس مستانه ات، وان خط و خال و دانه ات، وان چشم پر افسانه ات بر ما شبی بنما گذر، ای یار غائب از نظر!
من عاشقی دیوانه ام، از خویشتن بیگانه ام، بر شمع تو پروانه ام، بهر تو در میخانه ام آتش مزن کاشانه ام، با آن نگاه پر شرر، ای یار غائب از نظر!
خواهم پی دیدار تو، بهر گل رخسار تو، وان نرگس بیمار تو، افتم هزاران بار تو، بر پای مهماندار تو، گیرم سپس تنگت ببر! ای یار غائب از نظر!
رفتی و من مجنون شدم، بر بوی تو هامون شدم ، از داغ تو جیحون شدم وز عشق تو در خون شدم، از من چه می خواهی دگر! ای یار غائب از نظر!
شاها غبارت می شوم، فرما نگذارت می شوم، قوش شکارت می شوم ،چون جان نثارت می شوم، آخر به کارت می شوم، بی من مگردانی مقر!ای یار غائب از نظر!
ای جان من وی روح من! ای کشتی و ای نوح من! ای سینه مشروح من! بهر دل مجروح من! باز آی دیگر از سفر! ای یار غائب از نظر!
ای جان من جان شما، این سر به قربان شما، من خود به دوران شما، مردم زهجران شما، دستم به دامان شما، خونم ریزی بی ثمر،ای یار غائب از نظر!
هر شب زشوق روی او، مدهوش رنگ و بوی او، مست کف مینوی او، افتاده ام در کوی او، سر می نهم بر جوی او، تا ماه من آید بدر،ای یار غائب از نظر!
ای رای عالم رای تو، وز طبع کار افزای تو، صدر گیتی جای تو، وی بر فلک ماوای تو، همت والای تو،
انجم به گردون مستقر، ای یار غائب از نظر!
شاها وفادار توام، سرخیل و سالار توام، در بزم می یار توام، در رزم سردار توام، سلطان دربار توام، هم تاج دارم هم تبر،ای یار غائب از نظر!
ای از عدم بیرون شده، وز چندها بیچون شده، در ربع ما مسکون شده، در مصر جان ذوالنون شده، وانگه سوی فیلون شده، تا قوم را یابی مفر، ای یار غائب از نظر!
ای جلوه طاووس من! ای عشق جالینوس من! ای نام تو ناقوس من! خامُش نکن فانوس من! وز طاق میناوس من ! قرصی بیاوراز قمر!ای یار غائب از نظر!
شادان بزی از بخت خود وز طالع خوش وختِ خود، ایمن نشین بر تخت خود، وز دشمن سر سخت خود، بر رزمگه بر رخت خود، ای پادشاه بحرو بر! ای یار غائب از نظر!
شاها بحق ساغرت، وان جامهای پر زرت، وان رخت سیمین در برت، وان طاوسان محشرت، از ما
مپوشان منظرت، وز ما مگیر این شور و شر! ای یار غائب از نظر!
ای عرش در پیراهنت! دست فلک بر دامنت! ای روح عالم در تنت! در قلب گیتی مسکنت! وز گوهر و از معدنت، این خود حدیث مختصر، ای یار غائب از نظر!
ای چرخ را چنبر زده! خورشید را بر سر زده! بر بت شکن آذر زده! نمرود را شهپر زده! بر مدعی تسخر زده! بر خصم دون یابی ظفر! ای یار غائب از نظر!
ای روی تو برهان من، وی حجت تو جان من، ای نور تو تابان من، وی لقمه ات بر خوان من، آخر بگو
سلطان من، کی می رسی با کر و فر! ای یار غائب از نظر!
بنگر شها روی زمین، با آن نگاه نازنین، از لاله و از یاسمین، از ظلم و جور و کفر و کین، از هند و ری
تا روم و چین، عالم به راهت منتظر! ای یار غائب از نظر!
شاها درخت دین تویی! پیوند ماء و تین تویی! درسینه سینین تویی، زیتون تویی و تین تویی! مقصود زین آیین تویی! ور شد زمین زیر و زبر، ای یار غائب از نظر!
ای شه سلامت می کنم، گردون به نامت می کنم، صاحب مقامت می کنم، ماه تمامت می کنم، وین می به جامت می کنم، آیی به بزم ما اگر، ای یار غائب از نظر!
روی تو دیدم جان شدم، وز صنع تو حیران شدم، از نرگست گریان شدم، وز پسته ات خندان شدم، آنگه سوی دکان شدم، از بحر حلوا و شکر، ای یار غائب از نظر!
تمثال شاهی را ببین! خورشید جاهی را ببین! نور الهی را ببین، سر کماهی را ببین، هم گاو و ماهی را ببین، بر تخت او بنهاده سر، ای یار غائب از نظر!
از نزد من محزون مرو! ای ماه من بیرون مرو!با این دو چشم خون مرو! وز کوچه خود افزون مرو! نزد
رقیب دون مرو! زین شحنه گان پرده در! ای یار غائب از نظر!
ساقی نگه کن جام من! وین جان بی آرام من! مطرب رواکن کام من! تا قرعه افتد نام من! وی شه بده انعام من! با آن دهان پر گهر! ای یار غائب از نظر!
ای پادشاه جم بیا! وی قبله اعظم بیا! ای صاحب خاتم بیا! ای منجی عالم بیا! ای وارث آدم بیا! وی زاده خیرالبشر! ای یار غائب از نظر!
ای نور من وی نار من! ای آتشین رخسار من! ای دلبر عیار من !در خانه خمار من! آخر چه کردی کار
من! وان وعده های بی ثمر، ای یار غائب از نظر!
مرحوم #احمد_عزیزی✍
@navaye_asheghaan
.
ولادت, مدح و منقبت
#حضرت_زینب
#غزل
#مشفق_کاشانی✍
وزن:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
...................................
شبی كه مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود
هزار رود نواگر ز كوثر و تسنیم
روان به خانهٔ زهرا، به بوی زینب بود
هزار چشمۀ خورشید، از كرانۀ شب
دمیده از دل مهتاب و چشم كوكب بود
شكوفهبار لب مرتضی به باغ دعا
ستارهریز دم مصطفی، به یا رب بود
شراب نور ز خمخانۀ سحر، جوشید
كه جام سرخ شقایق، ز می لبالب بود
اگرچه «زینِ اَب» او را نهاد نام، رسول
خدای داند، كاو زینت «اُم و اَب» بود...
#میلاد_حضرت_زینب
@navaye_asheghaan
.
#میلاد_حضرت_زینب سلام اللّه علیها
#ترکیب_بند
سبزترینهایِ سرودم تویی
سرخترینهایِ شعارِ منی
رمزِ طلاییِ رسیدن به عشق
همدم و همرازِ نگارِ منی
آمدی و خنده به لبها شکفت
دل غزلِ شادیِ دنیا شِنفت
گریهیِ بیتابیِ چشمِ تو گفت
نیست قراری و قرارِ منی
دست به دستِ همه قنداق شد
از تبِ تو فاطمه هم داغ شد
شد عسلین کامِ تو وقتی غزل
در بغلت زد که تو یارِ منی
قندِ دلت را نگهش آب کرد
بازویِ حق بهرِ تنت تاب کرد
آبِ وضو اشک و به تکبیرِ عشق
گفت حسین دار و ندارِ منی
از غمِ ارباب به تاب و تبی
مونسِ او هر سحر و هر شبی
خندهات از روزِ اَزل دلبریست
وقفِ حسین ابنِ علی زینبی
آمدهای یکتنه غوغا کنی
دست نَه پَر سویِ حسین وا کنی
آمدهای عاشقیِ ناب در
جادّهیِ عشق هویدا کنی
عشقِ تو از جنسِ دل و بندگیست
چشمهیِ عرفانیِ آزادگیست
زندگی از دیدِ تو آن زندگیست
که سر وُ جان در رَهش اهدا کنی
جنّتِ تو خامسِ آلِ عباست
عصمتَت ارثیهیِ خیرالنّساست
حُرمتِ افلاکیِ اهلِ کسا
بر اثرِ صبر تو پیدا کنی
دخترِ شیری و دلِ شیر را
کوفه و شام و غل و زنجیر را
خُرد و جوان مرد و زن و پیر با
قصّهیِ ایثار تو شیدا کنی
ای جبروتی زِ وفا در هُبوط
وِی ملکوتِ غم و صبر و سکوت
یافت فقط شاه مقامت که گفت
یادِ منم باش به وقتِ قنوت
شب به تمنّایِ نمازِ شبَت
روز در اندیشهیِ ذکرِ لبَت
هر شب و هر روز خدا ثبت کرد
زمزمه و نالهیِ یارب ربَت
اَلقرض امروز از آن روزهاست
که همه جا صحبت و حرف از خداست
آیِنهیِ مادرِ گلها تویی
زانویِ احساس پُلِ مَرکبَت
صاحبِ نطق و مثلِ حیدری
تو بدلِ بی بدلِ مادری
وصل به شهد و عسلِ کوثری
ای خَلفِ فاطمه در مرتبت
حسرتِ ایّوبِ نبی صبرِ تو
چشمهیِ جوشانِ ولی ابرِ تو
آیهای از روضهیِ کربوبلاست
هر نفس و هر دم و تاب و تبت
آیِنهیِ ماهِ کبودِ حرم
نایِ نی و آتش و دود و وَرم
فاطمیه آمد و آهسته گفت
زیرِ لب آرام بگو مادرم
مولِدِ اشک است نگه تر کنید
چشمِ پر از بار سبکتر کنید
مثلِ غریب از گلِ اَمَّنیُجیب
مَرهمی آمادهیِ بستر کنید
بسترِ اُمّیدِ علیکَالسّلام
دار و ندارِ دلِ خونِ امام
پهن شده فکرِ درِ سوخته
خاطرهیِ میخ وَ مادر کنید
سرخ شده میخ به رنگِ غروب
تلخ شده قصّه وُ سنگی قلوب
چادرِ خاکی به رویِ یاسِ خَم
ناله برایِ غمِ حیدر کنید
صورتِ این طفل به دیوار وای
چشمِ جوان مادرمان تار وای
فکرِ رَهِ وا شدنِ قفلِ این
لعلِ غم و بغضِ برادر کنید
فاطمیه آمده بانو مدد
روزیِ اشک از نگهت میرسد
بر نظرم در شبِ میلادِ اشک
قطرهای از کوهِ غمت میرسد
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی✍
@navaye_asheghaan
بوی پیمبر اومد
دختر حیدراومد
سرو و صنوبر اومد
تالی مادر اومد
زینب اومد به دنیا
با هم بگیم ماشاالله
صلی علی محمد
صلوات بر محمد۲
زینب حیدر اومد
دختر کوثر اومد
زهرای دیگر اومد
غصه و غم سر اومد
زینب اومد به دنیا
با هم بگیم ماشاالله
صلی علی محمد
صلوات بر محمد۲
سیده سرور اومد
از همه بهتر اومد
لاله احمر اومد
شیر دلاور اومد
زینب اومد به دنیا
با هم بگیم ماشاالله
صلی علی محمد
صلوات بر محمد ۲
بیقرار اصفهانی
@navaye_asheghaan