eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.2هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
367 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. مهدوی (مناجاتی) السلام علیکـَ یا بقیه الله ========================= زهر آتش شده دارد جگرم می‌سوزد بین این حجره خدا بال و پرم می‌سوزد حجره‌ام مقتل و من مانده‌ام و تنهایی بین بستر جگر شلعه‌ورم می‌سوزد ما بنی‌فاطمه درد دل‌مان مشترک است از همین درد، دل نوحه‌گرم می‌سوزد این دقایق منم و روضه‌ی یک کوچه تنگ کوچه‌ای که ز غمش چشم ترم می‌سوزد پسرم آمده و آب به دستش دارد لب من تشنه و قلب پسرم می‌سوزد تشنگی ارث من از واقعه کرببلاست او که از غصه‌ی او جان حرم می‌سوزد ته گودال چه‌ها بر سر او آوردند از غمش سینه‌ی پر از شررم می‌سوزد ✍ .
. چنان شیرینی دنیای ما شورانده دنیا را که از ما وام می‌گیرند آیین تماشا را به شوق دیدن صبح دل‌انگیزی که ما داریم هر آیینه به مغرب می‌برند آیینۀ ما را بگو امواج سرکش بیش از این خود را مرنجانند که طوفان‌ها مصمم می‌کند مردان دریا را به ما روز ازل تصویری از یاری نشان دادند که می‌جنگیم و می‌جوییم آن تصویر زیبا را به ما یک یا علی گفتند و از ما جان و دل بردند خوشا آنان که از نزدیک می‌دیدند مولا را به ما گفتند مولایی‌ست، مولایی که می‌باید برای چیدن عطرش مسافر شد سحرها را به ما گفتند جنگی هست و باید مرد میدان بود همان جنگی که مدت‌هاست خون کرده جگرها را همان جنگی که مادرها به پایش مادری کردند پدرهامان فدا کردند در راهش پسرها را همان راهی که روشن بود از چشم انتظاری‌ها و دوشادوش می‌آورد، طوفان خبرها را به ما گفتند هنگام نماز عید قربان است و ما سوی منا بردیم بعد از سجده، سرها را ببین قربانیانت را، بِنَفسی اَنت یا مولا سر سرخی به ما آن‌سان عنایت کن که یحیی را تو می‌آیی و این یلدای طولانی نمی‌ماند که چشمان تو تضمین می‌کند خورشید فردا را 📝 @navaye_asheghaan
. به آرزوی وصال برادرش نرسید کسی به داد دل درد پرورش نرسید رواست گریه کند در مصیبتش یعقوب چرا که فصل جدایی به آخرش نرسید تمام هم و غمش دوری از برادر بود چه خوب شد که بلایی به دلبرش نرسید تن برادر او زیر پای مرکب نیست کسی برای جدا کردن سرش نرسید نه دست هیچکسی خورد بر محاسن او نه پای هیچکسی روی پیکرش نرسید امان ز کرببلا و غروب و گودالش به گوش هیچکسی داد مادرش نرسید برای عمه ی سادات این میان سهمی بغیر بوسه به رگهای حنجرش نرسید... ✍ . @navaye_asheghaan
📝 «۲» علیهاالسلام 🔹بی‌وفایی یثرب🔹 ماهی که یک ستاره به هفت آسمان نداشت جز هاله‌ای کبود از او کس نشان نداشت گفتن همان و عالمی آتش زدن همان خورشید بود و جز دل خود هم‌زبان نداشت تا در شنید قصّه‌اش، آتش گرفت و سوخت در، چوب بود و طاقت آتشفشان نداشت از گل لطیف‌تر هوس باغ کرده بود مجذوب بود و حوصلۀ این و آن نداشت این چند روز هم به لبش جان رسیده بود می‌خواست تا علی‌ست بماند، توان نداشت ممکن نبود حرف علی را زمین نهد حیدر توان این که بگوید بمان، نداشت دستاس هم که بود علی دست بسته بود زهرا که رفت سفره نمک داشت، نان نداشت مجبور شد علی که حمایل به تن کند دریای بی‌وفایی یثرب کران نداشت 📝
📝 «۳» علیهاالسلام 🔹سرمایۀ محبت زهرا🔹 اشكی بُود مرا كه به دنیا نمی‌دهم این است گوهری كه به دریا نمی‌دهم گر لحظه‌ای وصالِ حبیبم شود نصیب آن لحظه را به عمر گوارا نمی‌دهم عمری بُوَد كه گوشه‌نشین محبتم این گوشه را به وسعت دنیا نمی‌دهم در سینه‌ام جمال علی نقش بسته است این سینه را به سینۀ سینا نمی‌دهم تا زنده‌ام ز درگه او پا نمی‌كشم دامان او ز دست تمنّا نمی‌دهم سرمایۀ محبت زهراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی‌دهم گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا یک ذره از محبّت زهرا نمی‌دهم امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست این نقد را به نسیۀ فردا نمی‌دهم در سایۀ رضایم و همسایۀ رضا این سایه را به سایۀ طوبی نمی‌دهم 📝 .
📝 «۴» علیهاالسلام 🔹ارث دریا🔹 جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار... حیف از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود: «ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»... بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد ما نمی‌دانیم، «نَعلُ السیف» می‌داند چرا «مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد... 📝 .
. (عج) هجران از غم هجران تو برلب رسیده جان من درکجایی درکجایی یوسف کنعان من ای نگارم دوری تو علت بی طاقتی است میتوانی حل کنی این مشکل آسان من ازگناه بیشمار خود خجالت میکشم گشته حایل بین ما این پرده ی عصیان من مهدی زهرا دوچشم اشکبارم را ببین باتو درمان میشود این درد بی درمان من العجل ای منتظر در انتظارت مانده ام بی تو این دنیای فانی میشود زندان من این (بهار) عاشقت باگریه گوید روز و شب درکجایی درکجایی یوسف کنعان من (بهار)✍ . @navaye_asheghaan
🔹زندگان جاوید🔹 نمرده‌اند شهیدان که ماه و خورشیدند که کشتگان وطن، زندگان جاویدند خلاف شمع، که می‌گرید از هلاکت خویش به روز رزم، سپردند جان و خندیدند.. به جان خصم فکندند لرزه همچون بید ولی چو کوه، ز باد اجل نلرزیدند بر آستان رضا، چون غبار بنشستند بر آسمان شرف، همچو مه درخشیدند به جنگ دشمن، اگر نقد جان نمی‌دادند به جان دوست، چنین منزلت نمی‌دیدند اگر به دیدۀ بیگانه‌اند، چون شب تار ولی به دیدۀ ما، همچو صبح امیدند به جان پاک شهیدان که زنده‌اند «رهی» دلاوران، که سزاوار جشن جاویدند 📝 @navaye_asheghaan
. عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و روضه‌یِ حضرت زهرا سلام اللّه علیها فاطمیه قصّه‌یِ حالِ پریشانِ مرا هر که شنید گوشه‌ای زانویِ غم زد بغل وُ آه کشید هر کسی ذرّه‌ای از زندگی‌ام را حس کرد لبِ خود از غمِ عمری که هدر رفته گَزید چقَدَر با عملم آبرویش را بردم چقَدَر او پدرانه به سرم دست کشید نفسِ سرکش به کجاها نکشانید مرا ؟! بازگرداند مرا قطره‌یِ اشکی که چکید مثلِ ویرانه دلم سرد وُ خراباتی بود روضه گرمی وُ صفا را رویِ قلبم پاشید وسطِ روضه‌یِ مادر یادتان افتادم بینِ آن روضه که میخی نفسِ یاس برید مادری پشتِ درِ سوخته‌ای خورد زمین از رویِ در شده رد هر که سویِ خانه دوید فَأَغِث مادرتان خورده زمین أدرکنی العجل اِی پسرِ مصحف وُ آیاتِ امید @navaye_asheghaan
. عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و روضه‌یِ حضرت زهرا سلام اللّه علیها فاطمیه قصّه‌یِ حالِ پریشانِ مرا هر که شنید گوشه‌ای زانویِ غم زد بغل وُ آه کشید هر کسی ذرّه‌ای از زندگی‌ام را حس کرد لبِ خود از غمِ عمری که هدر رفته گَزید چقَدَر با عملم آبرویش را بردم چقَدَر او پدرانه به سرم دست کشید نفسِ سرکش به کجاها نکشانید مرا ؟! بازگرداند مرا قطره‌یِ اشکی که چکید مثلِ ویرانه دلم سرد وُ خراباتی بود روضه گرمی وُ صفا را رویِ قلبم پاشید وسطِ روضه‌یِ مادر یادتان افتادم بینِ آن روضه که میخی نفسِ یاس برید مادری پشتِ درِ سوخته‌ای خورد زمین از رویِ در شده رد هر که سویِ خانه دوید فَأَغِث مادرتان خورده زمین أدرکنی العجل اِی پسرِ مصحف وُ آیاتِ امید . @navaye_asheghaan
علیه‌السلام 🔹معجزۀ تازه🔹 صدا شدی و صدایت هزار واحه سفر کرد هزار معرکه دید و هزار کوفه خطر کرد صدا شدی و صدا از گلو بریده برآمد صدا شدی و صدا در سکوت تیغ اثر کرد به نیزه تکیه زد، از راه‌ مستقیم سخن گفت سوار باد شد، از کوچه‌های فتنه گذر کرد صدات خیمه به خیمه، صدات خانه به خانه گذشت و سینه‌زنان را برای روضه خبر کرد صدات ابر شد و بر کویر دغدغه بارید صدات شعر شد و فتح قله‌های هنر کرد صدات بیرق هل من معین به بام فلق زد صدات یک‌تنه شب را به خون کشاند و سحر کرد صدات در همه‌جا، در تمام پهنۀ تاریخ درون بتکده‌ها چرخ خورد و کار تبر کرد به داد کوخ‌نشیان رسید و سنگ بنا شد بنای کاخ ستم را به لحظه زیر و زبر کرد و هرکجا که شهیدی… صدات در جریان بود و هرکجا که یزیدی… صدات سینه سپر کرد و هرکجا که به بن‌بست خورد راه تکامل صدات معجزۀ تازه‌ای برای بشر کرد صدا شدی و صدایت هزار حنجره جوشید صدا شدی و صدایت هزار واحه سفر کرد 📝 @navaye_asheghaan
علیه‌السلام 🔹فجر صادق🔹 و رستاخیز تو از چشم دنیا خواب خواهد برد شب تشویش را آن نور عالمتاب خواهد برد بتاب ای فجر صادق! روشنی‌بخش حقایق باش وگرنه دین ما را جعفر کذّاب خواهد برد رسیده سامری با صوت سحرانگیز دقّ‌الباب... اگر دل دل کنیم ایمانمان را «باب» خواهد برد تویی تنها تو باب‌الله و وجه‌الله و سِرّ‌الله کدامین مدّعی سهمی از این القاب خواهد برد؟! کسی که رو بگرداند از آن لبخند، خواهد باخت کسی که از نگاه تو شود سیراب، خواهد برد نگاهت نغمۀ باران، نگاهت چشمۀ ایمان نگاهت خستگی‌ها را از این مرداب خواهد برد جهان در انتظار آن نماز جمعه در اقصاست قنوت روح‌بخش تو دل از محراب خواهد برد :: غزل را تا زدم، دادم به دست رود؛ می‌دانم که این لب‌تشنه را تا خیمۀ او آب خواهد برد 📝 @navaye_asheghaan
. عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و روضه‌یِ حضرت زهرا سلام اللّه علیها فاطمیه قصّه‌یِ حالِ پریشانِ مرا هر که شنید گوشه‌ای زانویِ غم زد بغل وُ آه کشید هر کسی ذرّه‌ای از زندگی‌ام را حس کرد لبِ خود از غمِ عمری که هدر رفته گَزید چقَدَر با عملم آبرویش را بردم چقَدَر او پدرانه به سرم دست کشید نفسِ سرکش به کجاها نکشانید مرا ؟! بازگرداند مرا قطره‌یِ اشکی که چکید مثلِ ویرانه دلم سرد وُ خراباتی بود روضه گرمی وُ صفا را رویِ قلبم پاشید وسطِ روضه‌یِ مادر یادتان افتادم بینِ آن روضه که میخی نفسِ یاس برید مادری پشتِ درِ سوخته‌ای خورد زمین از رویِ در شده رد هر که سویِ خانه دوید فَأَغِث مادرتان خورده زمین أدرکنی العجل اِی پسرِ مصحف وُ آیاتِ امید .
4_5850212938572371113.mp3
19.02M
عج 🎤 مسیر عشق بلند است و پای ما لنگ است نفس کشیدن مان بی تو ،مایه ی ننگ است گناه، از تو مرا دور کرده ،می دانم ببین که فاصله ی ما هزار فرسنگ است به هر که فکر کنی دل سپرده ام ،جز تو بگو چه کار کنم با دلی که از سنگ است مرا به چادر خاکیِ مادرت بپذیر حنای من که دگر سالهاست بی رنگ است شنیده ایم که مادربه بستر افتاده شنیده ایم درِ خانه ی علی جنگ است دلم برای سیاهیِ پرچم زهرا... برای گریه ی از داغ مادرم تنگ است شاعر: ✍ مداح: 🎤 @navaye_asheghaan
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و روضه‌یِ حضرت زهرا سلام اللّه علیها فاطمیه قصّه‌یِ حالِ پریشانِ مرا هر که شنید گوشه‌ای زانویِ غم زد بغل وُ آه کشید هر کسی ذرّه‌ای از زندگی‌ام را حس کرد لبِ خود از غمِ عمری که هدر رفته گَزید چقَدَر با عملم آبرویش را بردم چقَدَر او پدرانه به سرم دست کشید نفسِ سرکش به کجاها نکشانید مرا ؟! بازگرداند مرا قطره‌یِ اشکی که چکید مثلِ ویرانه دلم سرد وُ خراباتی بود روضه گرمی وُ صفا را رویِ قلبم پاشید وسطِ روضه‌یِ مادر یادتان افتادم بینِ آن روضه که میخی نفسِ یاس برید مادری پشتِ درِ سوخته‌ای خورد زمین از رویِ در شده رد هر که سویِ خانه دوید فَأَغِث مادرتان خورده زمین أدرکنی العجل اِی پسرِ مصحف وُ آیاتِ امید @navaye_asheghaan
علیهاالسلام 🔹آینۀ روشن خدا🔹 علی که آینۀ روشن خدای تو بود همیشه آینه‌اش روی حق‌نمای تو بود حدیث قدسی لولاک معتبر سندی‌ست که هرچه کرد خدا خلق، از برای تو بود به خشت خشت سرایت بهشت حسرت بُرد که توتیای ملک گردِ بوریای تو بود ملک حضور تو را در نماز عاشق بود ولیک شیفته‌تر از ملک، خدای تو بود ز پا نشست علی تا تو راه می‌رفتی که دید دوش حسین و حسن عصای تو بود نگاه بی‌رمقت با علی سخن می‌گفت زبان دردِ دلت در نگاه‌های تو بود به خانۀ دل او، نور داد و دلگرمی جوابِ گرمِ سلامی که با صدای تو بود ز گریه‌ات همه هستی به گریه می‌افتاد همین نه شهر مدینه پر از نوای تو بود 📝 @navaye_asheghaan
علیهاالسلام 🔹تسبیحِ‌ گریه🔹 توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟ قلم قناری گنگی‌ست در سرودن او.. چه دختری، که پدر پشت بوسه‌ها می‌دید کلید گلشن فردوس را به گردن او چه همسری، که برای علی به حظّ حضور طلوع باور معراج داشت دیدن او چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا حریم مدرسۀ کربلاست دامن او بمیرم آن همه احساس بی‌تعلق را که بار پیرهنی را نمی‌کشد تن او دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد پیام می‌چکد از چلچراغ شیون او از آن ز دیدۀ ما، در حجاب خواهد ماند که چشم را نزند آفتاب مدفن او 📝 @navaye_asheghaan
. این روزهای روضه پرور را تحمّل کن اين غُصّه هـاي نامكـرّر را تـحـمّل كن از شرح حال من نپرسي بهتر است امّا حـالِ منِ بی تابِ مُـضطر را تحمّل کن اي رو به قبله!رو به من آورده تنهایی اين غربتِ پُـر رنگِ حيدر را تحمّل كن جان همان چشمي كه كم سوتر شده از قبل خون گريه هاي تلخِ همسـر را تحمّل کن پهلو به پهلو کردن تو دردسرساز است اين دردهاي بين بستـر را تحمّل کن در را نشُستم تا بماند عطر تو بر آن ياسِ مُعطّـر، سُرخيِ در را تحمّل کن چون گردنت از کار افتاده ست!جان من حرکت نکن ، سنگـینی سر را تحمّل کن يا كه مزن بر موي زينب شانه يا چون من آشفـتگيِ موي دختر را تحمّل كن آه!اي پرستوي مهـاجر موقع كوچ است پس بارِ مَرهم بر تنِ پَر را تحمّل كن ديروز اگر از ناله ي محسن شدي بيهوش فـردا تلــظّي هاي اصغر را تحمّل كن اي، ازدحام جمعـيت در كوچه را ديده دور حسینت ، فـوجِ لـشگـر را تحمّل کن گیسو پریشان کن ، ولی جان علی ، زهرا وقتی که می بُرّند حنجر را تحمّل کن ✍ . @navaye_asheghaan
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف غمِ هجرانِ تو آتش زده بر جان مهدی غصّه در قلبِ من از هجرِ تو مهمان مهدی بند بندِ بدنم در طلبِ وصلِ شماست کی شود وصلِ تو مشمولِ غریبان مهدی دل اگر سوخته از دوریِ تو نیست عجب مشتعل شد زِ فراق آتشِ سوزان مهدی قطره‌هایی که به گونه‌َست عیان باران نیست شاهکاری بود از دیده‌یِ گریان مهدی خاطراتِ سفرِ کرب‌وبلا تا سرداب عاشقت سخت نموده‌َست پریشان مهدی روزِ این عاشق اگر همچو شبِ تار شده به قدومت شود این شام چراغان مهدی @navaye_asheghaan
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت فاطمیه  مدح و مرثیه‌یِ حضرت زهرا سلام اللّه علیها اگر چه خَیِّره‌ای   خِیرِ روزگار ندیدی چه رنج‌ها نکشیدی چه غصّه‌ها نچشیدی تو که برایِ ولایِ علی زِ خویش گذشتی چه ضربه‌ها که نخوردی چه طعنه‌ها‌‌ نشنیدی نَفَس‌نَفَس زدَنَت اِی نَفَس بریده‌یِ خانه هَوار می‌زند از دردِ دنده سخت خَمیدی بمیرم از غمِ تو  اِی جوانِ پیر و کمانی سِپر شدی و بلا را به جانِ خسته خریدی به رویِ پهلو و بازویِ تو نشانِ تولّاست پِیِ ولی تو دَویدی ولی چه شد نرسیدی قسم به چادر و قبری که هر دوتا شده خاکی که هر کجا شده‌ام نااُمید  روحِ اُمیدی همین که پایِ عَلَم می‌زنم نَفَس همِه‌دَم حمد چه مادرانه خودت آبرویِ رفته خریدی صدایِ اَلعجل از سینه‌یِ شکسته می‌آید به انتظارِ نگار و شنیدنِ « وَ نُریٖدی »         @navaye_asheghaan
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مدح و مرثیه‌یِ حضرت زهرا سلام اللّه علیها ای عُلیا مخدّره‌یِ خانه‌یِ علی آهِ تو کوهِ غم شده بر شانه‌یِ علی وا کن دوباره بال وُ پرِ عاشقانه‌ها پرواز کن پرستویِ کاشانه‌یِ علی لبخند می‌زنی تو برایِ دلم ولی ..... جان بر لبِ تو آمده جانانه‌یِ علی با تو بهشت می‌شود این خانه فاطمه بی تو خرابه باشد و ویرانه‌یِ علی حالِ حسن عوض شده بی‌تاب و مضطر است هِی بغض می‌کند گلِ گلخانه‌یِ علی این ماجرایِ خاک و خُلِ چادرِ تو چیست؟! چه گفته‌ای که دخترِ دردانه‌یِ علی .... هر شب زمانِ نافله‌ات زار می‌زند ندبه شده نوایِ لبِ خانه‌یِ علی @navaye_asheghaan
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مدح حضرت زهرا سلام اللّه علیها‌‌ به نامِ حضرتِ زهرا به نامِ مادرِ عشق یگانه حامیِ مولا دَمِ مطهّرِ عشق اگر چه آیِنه امّا برایِ ما باشد میانِ ولوله‌یِ روزِ حشر سنگرِ عشق همیشه زیرِ پرِ چادریِ او هستیم به شرطِ گریه و روضه شدیم یاورِ عشق صدایِ یاعلیِ فاطمه که می‌آید به چشم دیده فلک عشق در برابرِ عشق سلام بر همه‌یِ عاشقانِ مادرمان سلام بر حرمِ خاکی و مصوّرِ عشق دمِ ظهورِ ولیعصر ذکرِ یازهراست همیشه ندبه کنم نذرِ یارِ آخرِ عشق @navaye_asheghaan
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل هدیه به مادرِ شهید و گریز روضه‌یِ حضرت علی اکبر علیه السلام آهی کشید آهسته و یک آرزو کرد این آرزو حالِ حرم را زیر وُ رو کرد با چادرش قدری غبار از قبر برداشت با گرد وُ خاکِ چادری‌اش گفتگو کرد دانی چرا کردم تو را بر دیده سُرمه دیدی چه بانویی تو را با گریه بو کرد از ذرّه‌هایت می‌رسد بویِ گلِ من باید به وقتِ مَسحِ این تربت وضو کرد خونِ شهید از جنسِ خونِ شاهِ عشق است با کربلا ما را خدایش روبه‌رو کرد ای کربلایی کربلایم خاکِ پایت با روضه باید فکرِ بغضِ این گلو کرد تازه‌جوانِ من فدایِ آن جوانی که بر رویِ تکّه حصیری کارِ هوُ کرد تکّه به تکّه بر رویِ تکّه حصیری بابا تو را چید وُ نبی را جستجو کرد اللّهُ‌اکبر شد اذانم واژه واژه داغِ علی‌اکبر مرا دلتنگِ او کرد @navaye_asheghaan
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت فاطمیه  روضه‌یِ بستر دو سه ماه است که از بسترِ خود پا نشده به لبَش  غنچه‌یِ لبخند  چرا وا نشده چه بلایی به سرِ یاسِ نبی آوردند هیچ جا ساقه‌یِ گل با لگدی تا نشده لطمه دیده بَر وُ بازو وُ پَر وُ پهلویش هیچ‌کس این همِه خرجیِ تولّا نشده جان به لب می‌شود هر وقت تکانی‌ بُخورد نیست بر روی تنَش زخمِ دهنْ وا نشده بُقچه‌ای داده به زینب که سراسر روضه‌َست تنِ عریان‌شده پوشیده شده یا نشده ؟! تهِ گودال  لگد خورد  ولی پهلویِ.... هیچ کس خُردتر از پهلوی زهرا نشده نفسَش تنگ شد و چنگ به مویش گِره خورد ساعت آمدن منتقم آیا نشده ؟!     @navaye_asheghaan
311.3K
. از لاله زار توحید آتش زبانه می زد گل گشته بود پرپر، بلبل ترانه می زد در گلشن ولایت، یک نوشکفته گل بود گر می گذاشت گلچین، آن گل جوانه می زد من ایستاده بودم دیدم که مادرم را دشمن گهی به کوچه، گاهی به خانه می زد گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد وقتی که باغ می سوخت، صیاد بی مروت مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را از ناله ای که مادر در آستانه می زد این روزها که می دید موی مرا پریشان با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد هنگام شرح این غم، از قلب زار (میثم) مانند خانه ی ما آتش زبانه می زد استاد حاج ✍ ............. . علیهاالسلام بیمارت ای علی‌جان، جز نیمه‌جان ندارد میلی به زنده ماندن، در این جهان ندارد غم چون نسیم پاییز برگ و بر مرا ریخت این لالۀ بهاران غیر از خزان ندارد... خواهم که اشک غربت از چهره‌ات بگیرم شرمنده‌ام که دیگر دستم توان ندارد بگذار کس نداند در پشتِ در چه بگذشت من لب نمی‌گشایم، محسن زبان ندارد هر کس سراغم آمد با او بگو که زهرا قدرش عیان نگردید، قبرش نشان ندارد شهری که در امان‌اند حتی یهود در آن در بین خانۀ خود، زهرا امان ندارد!... 📝حاج ✍ .