eitaa logo
کانال نوای عاشقان
18.4هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
424 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم سنگین ایام فاطمیه : بند اول سر رسیده ، تو داغ تو صبر من خونه دیگه،شده بی تو قبر من ۲ آتیشی افتاده به جونم تو داری میری ، من می مونم ۲ به حالم نظر - کن ای همسفر که این رسم همراهی نیست چه سخته غمت - که از ماتمت دیگه تو سینه م آهی نیست ۲ راه گلومو ، بغض ، غم تو می بنده پاشو که داره ، قنفذ ، به ریشم می خنده ۲ (( زهرا ، زهرا ، نرو از کنارم ۳ )) بند دوم جون نمونده ، توی دستای سردم خون میاد از ، چشای پر از دردم ۲ کار ما شد بی تو غصه خوردن پاشو تا بچه هامون نمردن ۲ با دستای من - می پوشی کفن خدا دارم چی می بینم که این داغ بد - تا روز ابد نمیره بیرون از سینه م ۲ میری و میشم ، پیش ، پیمبر شرمنده پاشو که داره ، قنفذ ، به ریشم می خنده ۲ (( زهرا ، زهرا ، نرو از کنارم ۳ )) بند سوم حال و روزم ، بدون تو داغونه خاطراتت ، دلم رو می سوزونه۲ یاد اون روزا که با شادی خنده به ما هدیه می دادی۲ برای حسن - برای حسین پناه و آرامش بودی با بال و پرت - برا دخترت دلیل آسایش بودی ۲ رفتی و داغت ، قلب ، منو از جا کنده پاشو که داره ، قنفذ ، به ریشم می خنده۲ (( زهرا ، زهرا ، نرو از کنارم ۳ )) @emame3vom .
. شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بيت رهبري سال 96 به نفسِ حاج محمد رضا ┄┅═══••↭••═══┅┄ روز آخر شانه زد بر گیسوان دخترش *می دونم دلت دیگه اینجا نیست،همه دل ها رو ببریم پشت در خونه ی حضرت صدیقه ی طاهره،چه خبرِ توی این خونه این شب ها؟حال بی بی دوعالم فاطمه رو نوشتن این روزها اینطوری بوده،" مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْس، نَاحِلَةَ الْجِسْم، بَاكِيَةَ الْعَيْن" شما اگر گریه کنید هیچ کسی به شما اعتراض نمی کنه،اما این شب ها می اومدن درِ خونه ی امیرالمؤمنین می گفتند:علی! به فاطمه بگو یا روز گریه کنه یا شب...* روز آخرشانه زد بر گیسوان دخترش شست با دست لباس کودکانِ دیگرش تا نماند کودکی آنجا گرسنه بعد از او در تنورِ خانه نان می پخت دل خاکسترش کارهای خانه اش را یک به یک انجام داد دستِ آخر ماند کارِ همیشه برترش جامه ی روشن به تن کرد و سوی محراب رفت تا بماند یادگار از او نماز آخرش *جامه ی روشن بر تن می کرد فاطمه، اما این لباس بر تنِ فاطمه ساعتی نمی ماند،آخه از جای سینه ی آزرده خونِ تازه می آمد* در اتاقی رفت و اندکی آرام ماند تا شود کم کم محقق مژده ی پیغمبرش خادمش وقتی صدا زد پاسخی نشنید از او بر سر و روی خودش زد زآنچه آمد بر سرش *داره صدا میزنه بی بی رو،یه مرتبه دید در باز شد...* کودکان وارد شدند و صحنه را شاهد شدند هر یکی رفت تا آسمان فریادِ مادر مادرش *جوانها! راه عاقبت به خیری رو اربابتون ابی عبدالله به شما نشان داده،تا در باز شد،بچه ها اومدن خودشون رو روی بدن انداختن،امام حسن صورت روی سینه ی مادر گذاشت،اما دیدن ابی عبدالله راهش رو کج کرد،اومد پایین پایِ مادر،صورت کف پای مادر گذاشت،صدا زد:مادر! من حسینم،با من حرف بزن...* آن یکی صورت نهاده بر کف پایش چرا دیگری بر سینه ی مادر چرا باشد سرش *اسما صدا زد: آقازاده ها! زود بروید باباتون رو خبر کنید بیاد...* مرتضی در مسجد از این ماجرا شد با خبر باورش سخت است،باور کن نمی شد باورش آنکه با هشتاد زخمش در اُحد بر پای بود آنکه زانویش نشد خم وقتِ فتحِ خیبرش *آی گریه کن ها! تا حسنین دویدن گفتند: بابا! مادرمون از دستمون رفت،یه وقت دیدن...* زانویش لرزید و افتاد و دگر از هوش رفت چیست این داغی که گشته اینچنین ویرانگرش *همه دشمنا توی مدینه منتظر بودن یه روز زنوهای علی بلرزه،اینجا روایت نوشت:بارها تو این مسیرِ کمِ مسجد تا خونه، بارها علی امیرالمؤمنین رو زمین افتاد... گریه کن ها! این یه سردار بود همه منتظر بودن خم شدنِ زانوانش رو ببینند،یه سردار هم من سراغ دارم،کربلا،تا اومد کنار بدنِ اباالفضل،یه وقت دیدن خم شد، دست به کمر گرفت،صدا زد: "الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری"... مدینه امیرالمؤمنین نوشتن "فبُكی بُكاءً عالیا" بلند بلند گریه می کرد،ابی عبدالله هم کنار بدن اباالفضل نوشتن "فبكی بُكاءً عالیا"...تا صدای گریه ی حسین بلند شد،یه مرتبه همه هلهله کردن،همه کف زدن..حسین..*
@babolharam.ir- 96112902.mp3
1.9M
#حاج_محمد_طاهری #روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #فاطمیه
ذکر توسل شب اولِ فاطمیۀ دوم حسینیۀ امام خمینی (ره) به نفسِ استاد حاج منصور ارضی -(در سِلک ما معراج رفتن پر نمی خواهد) @emame3vom در سِلک ما معراج رفتن پر نمی خواهد مومن پری بهتر ز چشمِ تر نمی خواهد با اشک وقتی حاجت مارا روا کردن گریه کنت ، مشکل گشا دیگر نمی خواهد خاکِ حسینیه برایِ شاعران کافیست از تو نوشتن ، جوهر و دفتر نمی خواهد ذاتِ تو را تمثالِ اعتینا بیان کردن تفسیرِ دیگر سورۀ کوثر نمی خواهد با دیدنِ رویِ تو با خود روبرو می شد آیینه ای بعد از تو پیغمبر نمی خواهد نورِ وجودت را علی از قبل خلقت دید این مدعا شاهد ازین بهتر نمی خواهد وقتی دعایِ تو نگهدارِ علی باشد دیگر سپر را فاتحِ خیبر نمی خواهد نانِ تو ، خادم پرورِ بیتِ یدالله است نانی به جز این سفره را قنبر نمی خواهد ذراتِ رویِ چادرت حکم طلا دارد تا گرد و خاکش هست فضه زَر نمی خواهد چادر نمازت سایه سارِ مُلکِ سلمان است جز سایۀ امنِ تو این کشور نمی خواهد این نسلِ سوم خوب در پیکار ثابت کرد حرفِ دفاع از دین که باشد ، سر نمی خواهد این انقلابِ فاطمی چهل سال ثابت کرد جز نسلِ زهرا و علی ، سَروَر نمی خواهد چهل سال جنگیدیم پایِ پرچمِ زهرا فرزند جز خون خواهی مادر نمی خواهد تمار اگر باشی به رویِ دار خواهی گفت حرفِ ولایت را زدن منبر نمی خواهد این انقلاب فاطمی چل سال ثابت کرد جز نسل زهرا و علی ،سرور نمی خواهد چل سال جنگیدیم پای پرچم زهرا فرزند جز خون‌خواهیِ مادر نمی خواهد نجّار کاش از ابتدا بی میخ،در می ساخت هرگز کسی اینگونه‌ دردسر،نمی خواهد ▪️ ▪️ مادر تقلا می کند قدری رها گردد دیوار پیله کرده،میخ در نمی خواهد... شاعر: 🔊 دانلود سبک 👇👇👇 https://emam8.com/upload/sabks/97/11/48107_13971117102722_2008078.mp3 .
4_5821019195457929921.mp3
3.09M
🔹تشرف مرد اصفهانی محضر مقدس امان زمان ارواحنافداه از زبان مرحوم استاد حضرت آیت الله سید حسن ابطحی اعلی الله مقامه 🌷نقل تشرفات محضر حضرت ولی عصر ارواحنافداه، باعث زنده نگه داشتن وجود مقدس امام زمان ارواحنافداه در بین‌مردم می شود و همچنین در این تشرفات علائمی برای اهل معنی و سالکین راه خدا نهفته شده است انشاءالله استفاده کنیم و این تشرفات را ساده نگیریم. @emame3vom
. حاج حسن *اومد به خواب عبدالزهرای کعبی . میخوام روضه امام حسن بخونم اما روضه امام حسن زهر نیست ، جگر پاره نیست . گفت عبدالزهرا.چرا روضه منو نمیخونی؟! عرض کرد آقا جان.من کارم روضه خونده. مکرر روضه شمارو خوندم. حضرت فرمود نه عبدالزهرا. هنوز روضه منو نخوندی... عرض کرد آقاجان . مگه زهر ندادن !؟ مگه جگر پاره نشد ؟! مگه زینب تشت نیاورد ؟! مگه تیکه های جگر توی تشت نریخت ؟! مگه زینب نبود هی دست رو دست میکشید ؟! مگه زینب نبود هی به صورتش میزد به حسین میگفت داداشم داره از دستم میره ؟! مگه اینا نیست روضه های شما ؟!فرمود نه! روضه من اینا نیست ! * غروب بود و یک کوچه تنگ و باریک غروب بود و من بودم و مادر من *مادرم گفت حسن جان پاشو آماده شو مادر ... دیگه میخوام برم فدکمو بگیرم. حسن جان به بابات که نمیتونم بگم همراهم بیاد ولی باید به مرد همرام باشه . نمیدونی چه قندی تو دلم آب کردم . مادرم به جای مرد میخواست منو ببره . گفت حسن جان تو بیا مواظب من باش .... * مگه میره از یاد ، که اون پست نامرد چه جوری گرفت ، توی کوچه راهمونو *یه جوری زد اونجا .......شنیدی میگه ... من از بعضی باباها شنیدم . بچه وقتی کار خطایی میکنه ، میگه ببین بچه! یه جوری میزنم یکی از من بخوری دوتا از دیوار ... شنیدی یا نه ؟! ... امام حسن میگه مادرم داشت حرف میزد ... بی حیا بی هوا ... با امام حسن بگید ... وای مادرم مادرم مادرم ... وای مادرم مادرم مادرم * ببین بغض دیرین ، چه کرده به مادر باید روضه مقداد ، بخونه براتون بگه دست سنگین ، چه کرده به مادر ... *یه چیزی میشنوی طاقت نمیاری . نعره ت بلند میشه . داد میزنی. هی میگی نگو نخون . قربون دلت برم امام حسن . بعد از مدتی از قضایای شهادت بی بی که گذشت . زینب دید حسن یه گوشه کز میکنه . بغض داره گریه نمیکنه ... یه روز اومد دستشو انداخت دور گردن حسن . گفت داداش گریه کن یه خرده . گریه کن دق میکنی ....  همیشه این خوبه . رفقا یادتون باشه . آدمی که غم داره غصه داره حرف زدن و گفتن براش خوبه . اگه رفیقت غصه دار بود و توأم محرم بودی و سرّ نگهدارش بودی ، یه جوری به حرفش بیار همین که حرفاشو بزنه آروم میشه . یادت نره. علی علیه السلام هم که علی بود باید حرفاشو به یکی میزد . چون کسیرو پیدا نمیکرد سرشو توی چاه میکرد ... یه رفیق نداشت ... یه رفیق ... نمیدونم به چاه چی میگفت . صبح که میومدن دَلو رو مینداختن آب بکشن ، خون بالا میومد ... حرفاشو میزد . علی هم که علی هست حرفاشو میزد...  توأم اگه غم داری یه محرم پیدا کن حرفتو بزن ... نذار توی سینت بمونه و توأم اگر محرمش هستی و رفیقش هستی و سرّش رو نگه میداری و آبروشو نمیبری بشین بگو حرفاتو با من بزن . اینجا توی سینه من می مونه . بذار آروم بشه . زینب گفت حسن جان ... با من حرف بزن . درد دلاتو با من بگو داداش . منم مادرمو از دست دادم .. منم پهلوشو دیدم . منم سینشو دیدم .. چرا اینجور کِز میکنی،؟! @emame3vom به حرف اومد.شروع کرد گریه کردن . گفت زینب ... تو که نبودی . اینقدر مادرم خوشحال بود ... اینقدر ذوق میکرد . گفت حسن فدک رو گرفتم ... حالا فدک رو میدم به علی ، خرج این مردم نامرد دنیا کنه ، دست از سر علی بر دارن . زینب .... یه وقت دیدیم کوچه تاریک شد . نگاه کردم دیدم یه غول بی شاخ و دم ،یه لندهور از روبرو داره میاد ... جلو مادرمو گرفت ..مادرم رفت به راست . اونم اومد به راست . مادرم رفت به چپ اونم اومد چپ .. زینب ... رفتم جلو گفتم چیه ؟! اما حیف !! قدم کوتاه بود ... اونم بی حیا قدش درازه ... دستشو بلند کرد ... .
1.19M
🎵سبک عزاداری #سینه‌زنی_حضرت_زهرا سلام الله علیها [جریان کوچه] 🔺هیئتی/ زمزمه تهمت ناروا زدن، مدینه باب شد به خدا رسمِ تُو کوچه ها زدن، مدینه باب شد به خدا یک زن و بی هوا زدن، مدینه باب شد به خدا 🔸وقتی تنگ باشه کوچه - خیلی زود میشه بن بست سیلی شبیه صخره - به روی دریا نشست غرور من شبیهِ - دو تا گوشواره شکست وای مادرم... مادر! حسن بمیره که، نشد کاری کنه برات دعا کن اینجا بمیرم، خاکی شده چادر سیات بشکنه دستِ قاتلت، چرا خون افتاده چشات؟ 🔸سخته کسی بدونه - باباش یه پهلوونه بعد ببینه رو خاکا - مادرش نیمه جونه این صحنه تا قیامت - خاطر من می مونه وای مادرم... @emame3vom شعر و سبک/ عبدالله باقری .
. سینه زنی سنگین ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ حاج سید مجید بنی فاطمه _ سال97 ••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══•• سلام فاطمیه ، سلام ماه ماتم سلام اشک و گریه ، سلام ناله و غم سلام ای سیاهی ، سلام ای کتیبه سلام بزم روضه ، سلام نوحه و دم سلام سینه زن ه، سلام گریه کن ها سلام سوز سین، سلام اشک نم نم @emame3vom سلام مادر ما، سؤال کَیفَ حالک؟ سلام آتش و در، سلام زخم و مرهم سلام عصمت الله ، سلام عفّت الله سلام ای رشیده ، سلام قامت خم سلام لطمه دیده ، سؤال محسنت کو؟ کجاست غنچۀ تو ، کجاست یار و همدم سلام بی نشانه ، سلام درد شانه سلام خاک کوچه ، سلام مسجد و غم سلام ای مدافع ، سلام دست رافع سلام دست مجروح ، سلام روی مبهم سلام دل شکسته ، سلام دست بسته سلام شیر خیبر ، سلام مرد عالم سلام شاه مردان ، سلام چشم گریان سلام مرد خانه ، سلام چشم محرم سلام کوثرت کو؟ کجاست یاورت کو؟ سلام غیرت الله ، بگو که همسرت کو؟ @emame3vom ۱
783.9K
🎵سبک عزاداری #سینه‌زنی_حضرت_زهرا سلام الله علیها 🔺هیئتی/ زمزمه، زمینه، شور فاطمیه ها، به من نگید روضه بخون سخته خصوصاً این شبا، به من نگید روضه بخون سخته تو رو امام رضا، به من نگید روضه بخون سخته 🔸برا بچه سیدا سخته، بگم مادرتون زمین افتاد بگم یه جوری زد اون نامرد، مادرتون تُو کوچه جون داد 🔹ای داد ای داد ای داد، دنیا عجب نامرده قبر پنهون تو، سادات و اذیت کرده مادر، مادر مادر... فاطمیه ها، دل تموم آسمون خونِ شبا تُو روضه ها، تموم حرف روضه خون خونِ بمیرم ای خدا، رو پیرهن مادرتون خونِ 🔸دل صاحب الزمان خونِ، مثه خونِ روی اون دیوار چی سر تو آورده آتیش، چی سر تو آورده مسمار 🔹جای ضرب سیلی، سادات و گریون کرده داغ روی نیلی، سادات و پریشون کرده مادر، مادر مادر... دیگه ازم نخواید، چیزی بگم ز روضه ها سخته چی اومده سرِ، مادرتون تُو کوچه ها سخته بابا چه جور بگم، سیلی دشمن بی هوا سخته 🔸بذار نگم چه شد که اون روز، شده دیوار عصای مادر وسط کوچه افتاد آخه نمی دیده چشای مادر 🔹ای وای روی خاکِ، کوچه نشسته مادر ای داد ای داد ای داد، می لرزه دستِ مادر مادر، مادر مادر... @emame3vom شعر و سبک/ ناشناس .
YEKNET.IR - shoor 1 - hafteghi 98.09.22 - nariman panahi.mp3
4.33M
🔳 #فاطمیه #امام_حسن 🌴عبدالزهرا خودم دیدم 🌴تو کوچه ها مادر افتاد 🎤 #نریمان_پناهی ⏯ #شور روضه ای #فاطمیه #شور_امام_حسن_مجتبی(ع) عبدالزّهرا خودم دیدم تو کوچه ها مادر افتاد عبدالزّهرا خودم دیدم که بی کس وتنها جون داد میون کوچه زمین گیر شد حسن پیر شد ۲ پیش نگاهم که تحقیر شد حسن پیر شد ۲ غربت بابام که تفسیر شد! حسن پیر شد ۲ عبدالزّهرا خودم دیدم زد مادر و نامرد پست عبدالزّهرا خودم دیدم گوشواره ی مادر شکست از دار دنیا دیگه سیر شد حسن پیر شد ۲ غروب کوچه چه دلگیر شد حسن پیر شد ۲ برای یاری دیگه دیر شد حسن پیر شد ۲ عبدالزّهرا دلم زخمیه از یه داغِ دیرینه عبدالزّهرا خودم دیدم میخ در و توی سینه غنچه و باغ و چمن می سوخت حسن می سوخت ۲ تو شعله ها داشت یه زن می سوخت حسن می سوخت ۲ مادر تنهای من می سوخت حسن می سوخت ۲ @emame3vom #شعر بهمن عظیمی 🎤 نریمان پناهی