فاطمیه
رفتیوپژمرد نمو ندیدی(سنگین)
کربلایی حسین عینی فرد⬆️⬆️
رفتي و پژمردنم و نديدي
رفتي زمين خوردنم و نديدي
تو كوچه ها راه من و مي بندن
همه دارن به شوهرت مي خندن
رفتي زمين خوردنم و نديدي
يه فكري هم به حال بچه ها كن
يه سر بيا زندگيم و نيگا كن
اگه بياي با دل بي غم مي ريم
اصلاً از اين مدينه با هم بريم
بازم بمون و دست به پهلو بگير
عيبى نداره از على رو بگير
كارم شده يه گوشه اي ببارم
بچه هات و سر خاكت بيارم
دل من از همه كنار مي گيره
حالا علي دست به ديوار مي گيره
ميشه بياي دو قطره زمزم بدي
يه ظرف آب بياري دستم بدي
چه مادري ز دخترم گرفتند
خواب و زچشماي ترم گرفتند
اين چادرپاره من و مي كشه
اين خون گوشواره من و مي كشه
بلند شو دستات و حنا بذارمه
تابوتت و بگو كجا بذارم؟!!
تو خونه ياد اون روزا مي افتم
برم بيرون تو كوچه ها مي افتم
بي مادري نصيب دخترم شد
خبر داري چه خاكي بر سرم شد
خير نبينه اون كه به ما جفا كرد
ما دو تا رو از همديگه جدا كرد
تو چشم تو زد چشم و پر آب كرد
خونش خراب كه خونه مو خراب كرد
نقشه كشيدن مبتلامون كنن
كي فكر مي كرد يه روز جدامون كنن؟👆
.
#فاطمیه
تمام خلق گریان و ملک گریان و گریان تر
خدا وقتی که می بیند پری ها را پریشان تر
نماد عدل وقتی می شود خانه نشین یعنی
که جاهل ها مسلمانند و قاتل ها مسلمان تر
چه حکمت بوده در آتش ، که ابراهیم و زهرا را
یکی آنی گلستان شد یکی هر لحظه سوزان تر ؟
شب است و غربت و تابوت و چندین شانه ی لرزان
علی چشمش نمی بیند ، بتاب ای ماه تابان تر
وصیت کرده نامحرم نبیند پیکرش را هم
ندارد خالق هستی از این زن پاک دامان تر
زمین آغوش واکرده ، که گنجی را به بر گیرد
دو چشم آسمان خون و زمین از اشک و باران، تر
خدا قبر تو را پنهان نموده تا بگوید که
اگر گنجینه ای داری ، نگاهش دار پنهان تر
سيد تقی سيدی
#مناجاتـباـحضرتـزهرا سلام الله علیها
#مرثیهـحضرتـزهرا سلام الله علیها
🔹السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ...🔹
.
.
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#زمینه بسیار زیبای فاطمیه،
سید مجید بنی فاطمه 🎤
دلم خون شده، پريشون شده ۲
كه دستاي تو نيمه ِ جونه
ميلرزه صدات،مي باره چشات
كه چشماي تو غرق خونه
هنوز چيزي نگذشته از زندگيمون كه مي ري
ميشه اين دم آخري از علي رو نگيري
عزيز دلم
يه چيزي بگو لااقل يه كم با علي حرف بزن
چي ميشد توي كوچه ها من و جاي تو ميزدن
مرو فاطمه،فاطمه،فاطمه جان........
فداي نگات،بميرم برات
بميرم برا زخم ِ پهلوت
تو ميري ولي،چه جوري علي
بسازه براي تو تابوت
چه جوري آخه بي تو، تو اين قلبم آروم بگيره
نگو كه برا التماساي من ديگه ديره
عزيز دلم
من هر كاري كردم نشد رو لبهات يه لبخند بياد
تو هركاري كردي نشد كه اشك چشمام بند بياد
مرو فاطمه،فاطمه،فاطمه جان.......
گل پرپرم،نرو همسرم
نرو جون ِ اين مرد تنهاي خسته
سپاه علي،پناه ِ علي
بميرم كه رو صورتت جاي ِ دست ِ
توي شعله ها پيكر و معجر و موي سر سوخت
بميرم خدا بچه و مادرش پشت در سوخت
عزيز دلم
چي ميشه نگاهم كني، من و اين دم آخري
داري ميري اما بدون،داري جونمو مي بري
مرو فاطمه،فاطمه،فاطمه جان.........
.👇
.
💥 #زمینه
🎙مداح: #وحید_شکری
🏴 #فاطمیه
سلام ای مه آرمیده به بستر
سلام ای طلوع نگاه پیامبر
سلام ای به حیدر ز داغت
سلام ای برای ما تو همیشه مادر
به گریه های آخرت منو ببخش
به های های دخترت منو ببخش
به غصه های حیدرت منو ببخش
تو به حسین بی سرت منو ببخش
منو ببخش درسته که بدم
منو ببخش برات سینه زدم
منو ببخش یه عمر که در خونت اومدم
وای مدد یا فاطمه
سلام ای چراغ ره اهل تقوا
سلام ای حبیبه ربی
سلام ای علی تمام تمام از تو مولا
سلام ای به هاله ی وجود دو دنیا
به ربنای هر شبت منو بخر
به ناله های زینبت منو بخر
به مجتبای در تبت منو بخر
به زخم گوشه ی لبت منو بخر
منو بخر برای روضه هات
منو بخر تو بزم عزات
منو بخر بشم فدات میون نوکرات
وای مدد یا فاطمه
سلام ای خدا بر دل بی قرارت
سلام ای خدا بر غم بی شمارت
سلام ای خدا مرحم زخم زارت
سلام ای خدا به خون روی گوشوارت
به لاله های روی بسترت سلام
به سرخی کنار معجرت سلام
به خاک روی لباس دخترت سلام
به دستمال به سرت سلام
به تو سلام به گریه ی بی صدات
به تو سلام شده چه کم سو چشات
به تو سلام به غربت یتیمی بچه هات
وای مدد یا فاطمه
💥👇
.
#واحد_سنگین #فاطمیه
#سبک_دلخون_تر_از
#با_من_تکلم
ای نور چشم تر من
صدیقه ی اطهر من
مظلومه ی هر دو دنیا
ای فاطمه همسر من
با من تکلم نما ای
شاخه گل ارغوانی
پرپر شدی از چه زهرا
در عنفوان جوانی
یا فاطمه فاطمه جان
ای جان و روح و روانم
ای یاور قد کمانم
واکن دو چشمان خود را
ای بانوی نیمه جانم
چشم حسن غرق آب است
حال حسینم خراب است
بنگر که قلب صبور
زینب در از اضطراب است
یا فاطمه فاطمه جان
یادم نرفته خدایا
وقتی که در شعله ور بود
وقتی که ثانی لگد زد
بر درب پر آتش و دود
یادم نرفته که بودی
مابین آن درب و دیوار
گشتی فدای ولایت
از ضربه ی تیز مسمار
یا فاطمه فاطمه جان
یادم نرفته که مسمار
با سینه ات آشنا شد
خوردی زمین پیش چشمم
محسن همانجا فدا شد
آن روز تلخ اسف بار
دیدی مرا دست بسته
بودی میان اراذل
زهرای پهلو شکسته
یادم نرفته که میزد
دشمن تو را وحشیانه
گه سیلی و گه غلاف و
گه چوب و یا تازیانه
یا فاطمه فاطمه جان
💠💠💠1⃣0⃣2⃣9⃣💠💠💠
#شاعرسبکسازکربلایی_مجید_مرادزاده
نشرواستفاده ازکلیہ آثاراین کانال نه تنها حرام نیست بلکہ ثواب جاریہ دارد. باذڪر(صلوات)
👇
75K
اینم زبانحال بی بی زینب با پدرش
بابا جون مادر ما از بچه هاش رو میگیره
نمی دونم چی شده دستا شو به پهلو میگیره
از همون روز که درخونمو نو آتیش زدند
به دل مادر ما زخم و زبون و نیش زدند
دیگه اون روز تا حالا از گریه آروم نمیشه
میخوام آرومش کنم جون بابا روم نمی شه
یه روز دیدم گل خون نشسته روی پیرهنش
مگه سینه اش چی شده که خون میآید هی ازتنش
اونکه اون روزا منو بروی زانوش می نشوند
نمی دونم دیشب چرا نمازشو نشسته خوند
اونکه از داغ باباش قد بلندش خمیده
من خودم حالیم میشه چه قدر مصیبت کشیده
یه چیزی میخوام بگم بابا خجالت می کشم
به داداش حرف نزنی هرچی دارم راست میگم
نکنه مرگ داداش کوچولو از ضرب دره
نکنه سینه مادر جای نیش خنجره
نکنه گوشه چشم مادرم نیلی باشه
نکنه تو صورتش کبودی سیلی باشه
یک بخچه بسته داره میگه که توش یک پیراهنه
ببرش به کربلا بگو حسین تنش کنه
نکنه مادر ما داره وصیت میکنه
آخر این روزا منو همش نصیحت میکنه
کربلائی که میگه جای شهیدان منه
اون کجاست که گفتنش قلبم آتیش می زنه
2. وصیت.mp3
3.46M
#زمزمه
#شهادت_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#حاج_کاظم_دانایی
دخترم ،
ارثیه ی غربت مادر مال تو
پر کشیدن مال من ،
این دو سه تا پر مال تو
داغِ من ، مال علی ،
داغ علی هم مال من
حسنین و غم این
دو تا برادر مال تو
خطبه خونی ،
توی مسجدِ مدینه مال من
خطبه خوندن ،
توی کوفه مثل حیدر مال تو
خنده ی همسایه ها ،
تو راه کوچه مالِ من
صدای هلهله و
خنده ی لشگر مال تو
این سه تا کفن ،
واسه من و علی و مجتبا
زینبم ، پیرهن حسینِ بی سر
مال تو ..
قصه ی میخ در و
کُشتن محسن مال من
غِصه ی سه شعبه و
حنجر اصغر مال تو
بوسه های بی رمق ؛
این دم آخر مال من
بوسه های لب گودالِ برادر
مال تو ..
زخم بستر مال من ،
اشکای حیدر مال من
یک هزار و چندتا زخمِ تنِ بی سر
مال تو
قتل و غارت مال تو ،
رخت اسارت مال تو
دیدن بزم شراب و
مِی و ساغر مال تو
شاعر : #امیر_عظیمی
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
بابا تو مجلس شام
هر چی سرک کشیدم
به جز یه چوب خونی
چیزی دیگه ندیدم
دارم می فهمم امشب
که چوب کجا میخورده
باید برای این غم ،
دختر تو میمرده ...
به همت جواد افشانی
#وصیت
.
|⇦• ذکر توسل و روضۀ #شام_غریبان حضرتِ صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها و گریز به روضه حضرت رقیه سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
پرستویِ مهاجرم، چرا زلانه میروی؟
اگر ز لانه میروی، چرا شبانه میروی؟
قرارِ من،شَکیبِ من، مهاجرِ غریبِ من
فدای غربتت شوم،که مخفیانه میروی
حیاتِ جان، امیدِ دل، علی بُود ز تو خِجل
که با کبودیِ بدن، زتازیانه می روی
کبوترِ شکسته پر،مرا به همرهت ببر
چرا بدونِ جُفتِ خود، ز آشیانه می روی
چهار طفلِ خون جگر، زنند از غمت به سر
تو بر زیارتِ پدر، چه عاشقانه میروی
اَلا به رُخ نشانه ات،مگر شکسته شانه ات
که مویِ زینبین خود، نکرده شانه میروی
فتاده بر دلم شرر، که تو در این دلِ سَحَر
ز همسرت غریبتر، برون زخانه میروی
*بَدَنِ حضرت زهرا سلام الله علیها رو امیرالمؤمنین داره غسل میده،اسماء بِنتِ عُمَیس میگه من از چاه آب می آوردم،رو بَدَنِ حضرت زهرا سلام الله علیها آب می ریختم،علی بدنِ فاطمه رو غسل میداد،اسماء میگه رفتم دوباره از چاه آب بکشم،دیدن علی صدایِ فریادش بُلَند شده،برگشتم اومدم،دیدم سر به دیوار گذاشته،داره داد میزنه گریه میکنه،اومدم جلو...آقاجانم! مگه خودتون نفرمودید: آروم آروم گریه کنید،همسایه ها صداتون رو نَشنَوَن؟ فرموده باشند:اسماء این روشنایی رو بیار جلو،بیا ببین پهلویِ زهرام شکسته...صورتِ فاطمه کبوده،بازوش رو شکستن...
امیرالمؤمنین دست از غسل دادن کشید،اما من یه غسّال دیگه هم میشناسم،موقع غسل دادن دست از غسل دادن کشید،کجا؟ زهرایِ سه ساله رو تویِ خرابه ی شام داشتن غسل میدادن، یه وقت دیدن،اون زَنِ غساله دست از غسل دادن کشید، گفت: من این بدن رو غسل نمیدم...چرا؟ بی بی جان! همین که لباس های این بچه رو دَر آوردم،خواستم بدنش رو غسل بدم،دیدم همه جایِ بدن این بچه سیاه و کبوده...می ترسم مرضی که این بچه داشته منم بگیرم،من این بدن رو غسل نمیدم...بی بی زینبِ کبری سلام الله علیها فرمود: آی زنِ غساله! بخدا از کربلا تا اینجا اینقدر این بچه رو زدن....ای حسین...*
نَم نَم داره بارون میآد
داره برام مهمون میآد
خرابه بویِ خون میآد
وای وای
داره از راهِ دور میآد
تو طبقی از نور میآد
از سَفَرِ تنور میآد
وای وای
*دیدن این تشت رو گذاشتن جلویِ این بچه،دست بُرد،سر رو از تشت برداشت،نگاه کرد دید خدا سَرِ بُریده ی بابا....سَرِ بُریده رو برداشت،شروع کرد با بابا حرف زدن...*
آروم آروم از طبق بیا كنارم
سر رو سَرِت بذارم
حرفِ نگفته دارم
وای وای
*چیه حَرفِ نگفته ات؟..*
چند شبه بابا یه لقمه نون نخوردم
اسم تو كه می بردم
فقط كتك می خوردم
وای وای
*بابا! هر وقت صدات زدم کتکم زدن،بابا! هر وقت صدات زدم،تو صورتم سیلی زدن...بابا! هر وقت گریه کردم بهم تازیانه زدن...بابا!..*
نبودی و اسیر شدم
بسته به یك زنجیر شدم
یه شبِ پیرِ پیر شدم
وای وای
یكی زد و همه ام زدند
لگدِ مُحكمم زدند
*حالا هر کجا صدایِ منو می شنوی صدات رو بلند کن...یاحسین...*
👇
✍ هوالکریم
.............................................
✍خدا کیست✅
بگفتا طفلکی آقا خدا کیست ؟
تن ودست وسرومویش چه شکلیست؟
چرا تنها شده رَد کرده ما را
کجا پیدا کنم من این خدا را
کدامین کوه ودشت است و بیابان
کدامین کوچهء شهر و خیابان
کجا چرخد، کجا هست وکجا نیست
کدامین سرزمین است و کجائیست
نمی ترسد ز تاریکی به صحرا
نمی لرزد ز سوز برف و سرما
مگر که خیمه یا خانه ندارد
چه میپوشد اگر باران ببارد
کجا می خوابد او در این شب سرد
کِه تیمارش کند گاهِ تَب و درد
پدر یا مادر و فرزند او کیست
نَخ و جِنسِ لحاف وجامه اش چیست
بگو بر من که نزدیک است یا دور
لَواشک میخورد یا ماهیِ شور
فقیراست او چو من یا اینکه زَر دار
نجومی میخورد یا سالی یک بار
به پشت جَک نشیند یا که پیکان
به دشت و دِه نشیند یا که تهران
خدا آیا کلاس درس رفته.........
کتک خورده چو یاسر پای تخته
وکیل است آن خدا یا اینکه قاضیست
تَن آسا باشد او یا اهل بازیست
نمی دانم که رُومی یا که زنگیست
هَمی دانم که قلیونش چه رنگیست
پدر گفتش که ، قلیونش چه زیباست
شبیهِ شیشهء بافور باباست.............
وَلیکن کاشَکی قلیون نمیداشت
به لب سیگارِ خود هرگز نمیذاشت
که اصلا با زنش دعوا نمیکرد
نمیگفت آن زنش نامرد ، نامرد
شنیدم که خدا خیلی بزرگ است
سخن رابشنوَد گر لال وگنگ است
شنیدم همچو مادر مهربان است
اگرچه خُلق او چون کودکان است ،
نمیدانم کلاسش در چه فازیست
ولی اَخمو نباشد ناز نازیست
بگو شیخا خدای ما کجا هست
بگو اصلا که آیا این خدا هست
بگفتم نه عزیزم این چه بَلواست
خدا مافوق این تصویر زیباست
خداخودصاحب هرنقش وحرفیست
خدا در سِرِّ آدم های برفیست
به هرجا بنگری آنجا خدا هست
خدا را بینی و نزدیک ما هست
خدا حِسّ غریبی در دل ماست
انیس راز آدم های تنهاست
خدا در رمز ابر و آسمانهاست
خدا در نزد کِرمی عمق دریاست
خدا روی زمین هم خانه دارد
خدا هم مثل ما همسایه دارد
همه همسایهء آن خانه هستیم
اگرچه چشم خود برخانه بستیم
خدا آهنگ طَربِ نای و نَی هاست
خدا در وقت غم درسینه پیداست
پدر یا مادر و بچّه ندارد..................
زنِ دلبند و بازیچه ندارد.................
خدا خود خالق هر رنگ و رُو هست
نَمک شُورَست وشُوری ذات اوهست
خدا که اهل دَرد و لَرز و تَب نیست
خدا که اهل ترسِ صبح و شب نیست
خدا که اهل پول و خواب و غم نیست
خدا که قید خوردن یا شکم نیست
خدا خود باعث هر حِسّ نابی ست
طبیب هر دل پر اضطرابیست
خدا کیَ اهل دود و سیخ و سنگ است؟
کجا او اهل این کار جفنگ است ؟
خدا در برگ و بار هر درخت است
خدا درنقش این کوه های سخت است
خدا رشد و نُموِّ هر گیاهیست...........
خدا پرواز مرغان هواییست..............
خدا خودگردش این روز وشبهاست
خدا در مِهر و فروردین هویداست
خدا در مِهرِ مادرهای دنیاست
خدا در پینهء دستان باباست
خدا در اشک پاک جمله زنهاست
خدا در قلب انسانهای شیداست
خدادر شعر بهمن یا کُمَیت است
زبان شاعران درپشت بیت است
خدا خود عالم هر رمز و رازیست
نه اَخمو بلکه خیلی تند راضیست
خدا زیبا وکیل وخوب قاضیست
بگو جانا خدا اکنون کجا نیست
خدا اینجا و آنجا بلکه هرجاست
خدا البتّه اینک خانهء ماست.......
#عباس_بهمنی
کُمَیت =شاعر عرب زبان
🌴💎🌈💎🌴
4_6003611324796381361.mp3
5.26M
🔳 #روضه_سوزناک_حضرت_زهرا(س)
🌴ددی اوموغلی منه بیر یاسین تلاوت اله
🎤 #اتابک_عبداللهی
👌بسیار دلنشین
#ترکی
.
#فاطمیه_۹۹
#شور
#هجوم_به_بیت_وحی
#کوچه_بنی_هاشم
#شام_غریبان
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#بهمن_عظیمی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
غرقِ خون افتادی از پا
بین دیوار و در مادر
آتیش شعله می کِشید و
می سوخت هم چادر هم معجر
با پا شکست درو
استخوونِ سینه ی مجروحِ یه مادرو ...
ریختن چهل نفر
تا که لِه کنن زیرِ پا آیات کوثرو
زهرا نگاه می کرد
دستِ بسته سوی مسجد می بُردن حیدرو
یا زهرا ۳ مادرم یا زهرا
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
روضه ت جونم رو می گیره
حرفِ آیینه و سنگه!
حرفِ مادر و یه بچه ...
بینِ یک کوچه ی تنگه
آتیش به ما زدن
وقتی ناموسِ علی رو توو کوچه ها زدن
راهت رو بستن و
بی هوا اومدن و سیلی بی هوا زدن
ترسیده بود حسن
خنجر به قلب پُر خونِ مجتبی زدن
یا زهرا ۳ مادرم یا زهرا
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
داغت از بس که سنگینه
دیگه از پا افتاد حیدر
های های گریه می کرد واست
می گفت با حالتی مضطر ...
می سوزه جگرم
چِقَدَر سخته برام غسلِ جسمِ همسرم
وای از ضرب غلاف
یه جوری زد هنوزم بازوهات داره وَرَم
می گفت حسین: چرا
می چِکه قطره ی خون از تابوت مادرم
یا زهرا ۳ مادرم یا زهرا
.👇
یاد شب های توسل کرده ام..
#روضه و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ سید مهدی میرداماد
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
یاد شب های توسل کرده ام
یاد پرپر گشتن گل کرده ام
*یادِ همه شهدا بخیر .. منتظر بودن یک نفر بگه یازهرا صدای گریه رو بلند کنن .. منتظرِ یه بهانه بودن واسه حضرت زهرا تو صورتاشون بزنن ..*
یاد شب های توسل کرده ام
یاد پرپر گشتن گل کرده ام
یاد شب هایِ شلمچه کرده ام
یاد زهرا بین کوچه کرده ام
یاد بدر و یاد خیبر کرده ام
یاد تنهایی حیدر کرده ام
امشب آخر یاد مجنون میکنم
یاد پهلوی پر از خون میکنم
*خدا رحمت کنه حاج قاسم سلیمانی رو چقدر میگذره؟! هنوز مردم دو سه کیلومتر صف میبندن برن چند ثانیه دست بزارن رو سنگ قبرشو ببوسن و برن .. برا چند ثانیه طرف تو سرما و گرما وایساده تا نوبتش بشه ..
کاش مدینه ام همینجور بود .. بچه شیعه ها اگه میدونستن مادر ما کجا زیر خاکه صف میبستن برن سر قبر فاطمه .. آخ مدینه ..*
امشب آخر یاد مجنون میکنم
یاد پهلوی پراز خون میکنم
*آخ یاد پهلوهای این بچه ها .. یاد سینه های سوراخ شده شون .. یاد بازوهای تیر خودشون .. هروقت اسم عملیاتاشون یازهرا یافاطمه میشد ، هر وقت سربنداشون یازهرا و یافاطمه میشد سر از پا نمی شناختن ..
پشتِ پیراهن هاشون مینوشتن:
میروم تا انتقام سیلی مادر بگیرم ..
اجازه بدید امشب روضه م رو اینجوری بخونم هرچه بادا باد .. امشب کسی خرده نگیره اگه من پریشون روضه خوندم ..
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
*دیگه امشب شبِ شهادته روضه معلومه .. امام مجتبی به عبدالزهرا کعبی گفت چرا روضه ی تحیّر مارو نمیخونی؟ گفت: آقا من روضه خوان شمام ، روضه ی تحیر چیه؟ هر جارو ورق زدم روضه ای به این اسم ندیدم؟!..
امام مجتبی فرموده باشند روضه ی تحیر ما برا اون ساعتیه که ..( یا صاحب الزمان .. آقا جان .. تحیر یعنی چی؟! تحیر یعنی آدم متحیر بمونه بین رفتن و نرفتن این کارو بکنم نکنم، جلو برم نرم ..) امام مجتبی فرمود: اون ساعتی که یه عده بابامُ میبردن .. یه عده ام مادرمُ میزدن .. متحیر تو کوچه مونده بودیم بریم بابامونُ کمک کنیم یا مادرمونُ .. از یه طرف ریسمان به گردن بابا ..*
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
دشمن گَهی به کوچه، گاهی به خانه میزد
گردیده بود قنفد هم دست با مغیره
او با قلاف شمشیر این تازیانه میزد
*یه روضه بخونم شهدا فیض ببرن
همه یه داغ سردار سلیمانی یه طرف، این مرد با عظمت، همه اینا یه طرف اما اونی که مارو میسوزونه اینه تو مملکت خودمون جرات نداشتن بزننش، غریب گیر آوردنش .. والا جرات نداشتن بزنن .. یه جمله دیگه خوب گوش بدن اونایی که میخوان بلند گریه کنن .. درسته منتظر شهادت بود به رفیقاشم طلویحاً گفته بود من فاطمیه نیستم .. گفته بود فاطمیه فرق داره .. معلوم بود میدونست رفتنیه و داره میره .. اما اینی که مارو میسوزونه که بی هوا زدن ..
بی هوازدن خیلی بده .. آی شهدا .. یه مادرم تو مدینه بی هوا زدن ..
مادری که مظهر حیا بود .. سرش پایین بود تو کوچه ها .. بی هوا زدن سر به دیوار خورد ..
داد بزن وای مادرم ..
مرغ دل یک بام دارد دو هوا
گه مدینه میرود گه کربلا ..
یه نفرُ کربلا بی هوا زدن .. همه ی اونایی که کربلا رو زمین افتادن آماده ی جنگ بودن .. ظهیر ، حبیب ، بریر ، مسلم ابن اوسجه .. همه رفته بودن معرکه .. علی اکبر ، قاسم ..
نوشتن قاسم ۱۲۰ نفرُ به درک واصل کرده بود معلومه رفته بود برا جنگیدن .. اما یک نفر بی هوا خورد .. بمیرم برات ..
کجای دنیا دیدی بابا بچه رو رو دست بگیره(من نمیگم امام باقر میگه) همچین که بچه رو رو دست گرفت داشت با دشمن حرف میزد بی هوا حرمله نشست .. یه جوری زدن بچه تو دستای حسین دست و پا زد ..
یه جمله دیگه و التماسِ دعا .. مدینه یه نفرُ زدن به ظاهر .. به ظاهر فاطمه رو زدن اما در باطن هم علی رو زدن هم فاطمه رو زدن ،هم حسینُ زدن هم امام حسنُ زدن .. اصلا مادر که افتاد همه افتادن ..
کربلا هم یه تیر زدن در ظاهر اما با یه تیر چندتا نشونه زدن ..
دم خیمه ، مادرش افتاد
تویِ خیمه ، خواهرش افتاد
رو دستِ بابا گل مادر
سرت از پشت دستم افتاد
حسین ..
زمزمه مصیبت در و دیوار و وداع شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ای خدایا
سرِ حق خوردن حیدر شده بلوا
وسط صخره ها گیر افتاده دریا
آتیش افتاده به جون بیت مولا
ای خدایا
داد بیداد
فاطمه مثل سپر پشت در ایستاد
غنچه ش افتاده ولی تو معرض باد
یه دفعه لگد زدن در به روش افتاد
داد بیداد
نمرودای تو مدینه رسیدن
خونه رو بد جوری آتیش کشیدن
در رو یاس افتاده بود چهل نفر
رفت و برگشت از روی در دویدن
بذر نفاقُ اونی کاشت
که پا به روی یاس گذاشت
ای کاش در این باغبون خسته میخ نداشت
.
کودتا شد
زهرا دست رو زانوهاش گذاشت و پا شد
مانع از کشیدن شیر خدا شد
دستش از شال علی بدجور رها شد
کودتا شد
چه هجومی
کوچه پر شد یه هوئی پر از حرومی
چی بگم چی بگم از کار کدومی
یه غلاف به دست ، گذاشت سنگ تمومی
چه هجومی
میون اون همه داد و همهمه
هرچی از نامردی ها بگم کمه
صدای شکستن اومد تو کوچه
شد دوتا آرنج دست فاطمه
اهل مدینه بد شدن
پیش ولایت سد شدن
زهرا با سر رو خاکا بود
که از رو زهرا رد شدن
.
یاس پرپر
سایه تُ کم نکن از رو سر حیدر
جون من دوباره پاشو از تو بستر
علی این جدائیُ نداره باور
یاس پر پر
مهربونم
بی خبر چرا میری از توی خونه م
میری آتیش میزنی به آشیونم
همه غمها رو میزاری روی شونه م
مهربونم
نرو روزگار من سیاه میشه
علی بی تو تنها بی سپاه میشه
هیچکی به درد دلام گوش نمیده
بی تو حیدر دیگه سر به چاه میشه
نفس نفس نزن نرو
یا لااقل بی من نرو
خودت بگو چیکار کنم
باهق هق حسن نرو
.
بهترین یار
میشه بی تو آسمون رو سرم آوار
کشته من رو این مصیبت شرربار
مونده جای صورتت به روی دیوار
بهترین یار
نوبهارم
اگه قول بدی نری باشی کنارم
هر جوری شده برات طبیب میارم
تو بری رفته به باد دارو ندارم
نوبهارم
داره دق میکنه از غصه حسن
پلکاتُ دوباره باز به هم بزن
من میخوام بچه هاتُ آروم کنم
تو میدی به دست دخترت کفن؟
ای شمع رو به کاهشم
ببین که غرق خواهشم
غمت زمین زده منُ
دیگه بعیده پا بشم
.............
دل غمینه
نفسام یه گوله آهِ آتشینه
پاشو کار کردنتُ علی ببینه
نگو این وداع ، وداعِ آخرینه
دل غمینه
جون مولا
زندگیم بنده به مویی نرو زهرا
خوب میشه تاول های تنت ایشالله
افتاده علی به منّت کشی حالا
جون مولا
ضربهء در تن خسته تُ فشرد
زخم رو بازو امون تو رو بُرد
حق داری بری آخه بعد سه ماه
دندهء شکستهء تو جوش نخورد
تو کوچه تو گرد و غبار
با ما زدن تو رو کنار
آره تو حق داری بری
خوب تا نکرد این روزگار
التماس دعا
مجتبی صمدی شهاب
#فاطمیه
#اشعار_شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
واویلا نرو خانومم نرو یا زهرا
شیرین ترین/ زیباترین
روزای عمرم با تو بود داری میری اما چه زود
فاطمه این رسمش نبود ۲
میشینم – پای خزون تو یک لحظه! – اگه بدون تو
جون من – گرو جون تو
صدای نفس زدنات دل حیدر و خون کرده
کبودی زیر چشات دل حیدر و خون کرده
خونابه ی روی لبات دل حیدر و خون کرده
واویلا نرو خانومم نرو یا زهرا
زهرای من/ تو جای من
افتادی زیر دست و پا میون دود و شعله ها
صدا زدی فضه بیا ۲
میشنیدم – صداتو پشت در فهمیدم – که شدی بی پسر
خون توست – پای چهل نفر
صدای نفس زدنات دل حیدر و خون کرده
کبودی زیر چشات دل حیدر و خون کرده
خونابهء روی لبات دل حیدر و خون کرده
واویلا نرو خانومم نرو یا زهرا
زمزمه مصیبت در و دیوار و وداع شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ای خدایا
سرِ حق خوردن حیدر شده بلوا
وسط صخره ها گیر افتاده دریا
آتیش افتاده به جون بیت مولا
ای خدایا
داد بیداد
فاطمه مثل سپر پشت در ایستاد
غنچه ش افتاده ولی تو معرض باد
یه دفعه لگد زدن در به روش افتاد
داد بیداد
نمرودای تو مدینه رسیدن
خونه رو بد جوری آتیش کشیدن
در رو یاس افتاده بود چهل نفر
رفت و برگشت از روی در دویدن
بذر نفاقُ اونی کاشت
که پا به روی یاس گذاشت
ای کاش در این باغبون خسته میخ نداشت
.
کودتا شد
زهرا دست رو زانوهاش گذاشت و پا شد
مانع از کشیدن شیر خدا شد
دستش از شال علی بدجور رها شد
کودتا شد
چه هجومی
کوچه پر شد یه هوئی پر از حرومی
چی بگم چی بگم از کار کدومی
یه غلاف به دست ، گذاشت سنگ تمومی
چه هجومی
میون اون همه داد و همهمه
هرچی از نامردی ها بگم کمه
صدای شکستن اومد تو کوچه
شد دوتا آرنج دست فاطمه
اهل مدینه بد شدن
پیش ولایت سد شدن
زهرا با سر رو خاکا بود
که از رو زهرا رد شدن
.
یاس پرپر
سایه تُ کم نکن از رو سر حیدر
جون من دوباره پاشو از تو بستر
علی این جدائیُ نداره باور
یاس پر پر
مهربونم
بی خبر چرا میری از توی خونه م
میری آتیش میزنی به آشیونم
همه غمها رو میزاری روی شونه م
مهربونم
نرو روزگار من سیاه میشه
علی بی تو تنها بی سپاه میشه
هیچکی به درد دلام گوش نمیده
بی تو حیدر دیگه سر به چاه میشه
نفس نفس نزن نرو
یا لااقل بی من نرو
خودت بگو چیکار کنم
باهق هق حسن نرو
.
بهترین یار
میشه بی تو آسمون رو سرم آوار
کشته من رو این مصیبت شرربار
مونده جای صورتت به روی دیوار
بهترین یار
نوبهارم
اگه قول بدی نری باشی کنارم
هر جوری شده برات طبیب میارم
تو بری رفته به باد دارو ندارم
نوبهارم
داره دق میکنه از غصه حسن
پلکاتُ دوباره باز به هم بزن
من میخوام بچه هاتُ آروم کنم
تو میدی به دست دخترت کفن؟
ای شمع رو به کاهشم
ببین که غرق خواهشم
غمت زمین زده منُ
دیگه بعیده پا بشم
.............
دل غمینه
نفسام یه گوله آهِ آتشینه
پاشو کار کردنتُ علی ببینه
نگو این وداع ، وداعِ آخرینه
دل غمینه
جون مولا
زندگیم بنده به مویی نرو زهرا
خوب میشه تاول های تنت ایشالله
افتاده علی به منّت کشی حالا
جون مولا
ضربهء در تن خسته تُ فشرد
زخم رو بازو امون تو رو بُرد
حق داری بری آخه بعد سه ماه
دندهء شکستهء تو جوش نخورد
تو کوچه تو گرد و غبار
با ما زدن تو رو کنار
آره تو حق داری بری
خوب تا نکرد این روزگار
التماس دعا
مجتبی صمدی شهاب
#فاطمیه
حسين آرام جانم
حسين روح و روانم
حسين باغ و بهارم
حسين دار و ندارم
حسين آرام جانم
حسين روح و روانم
توئى سالار زينب
توئى غمخوار زينب
حسين آرام جانم
حسين روح و روانم
وجودم خاك بايت
سر و جانم فدايت
حسين آرام جانم
حسين روح و روانم
تو جان مصطفائى
تو قلب مرتضائى
حسين آرام جانم
حسين روح و روانم
برچسبها: حسين آرام جانم