#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
من آن شاخه گل افسرده بودم
که در نشکفتگی پژمرده بودم
زسوز سینه ام می نالم ای کاش
که در پشت همان در مرده بودم
چنان از ضرب سیلی رفتم از هوش
که راه خانه را گم کرده بودم
مغیره گر نبود در آن کشاکش
علی را من به خانه برده بودم
نمودم روی خود مخفی زمولا
زدشمن چون که سیلی خورده بودم
اگر دشمن نمی شد سد راهم
علی را من به خانه برده بودم
مدینه محشر کبری به پا بود
رسن برگردن شیر خدا بود
دو صد گلچین و یک گل، من چه گویم
گل حیدر به زیر دست و پا بود
#امام_زمان_عج_مناجات
دل و روح ما، سر و جان ما، "لِتُرابِ مَقْدَمِكَ الفِدا"
"عَظُمَ الْبَلاء، بَرِحَ الْخَفَا"، "فرج" است راه نجات ما
همه ناامید، همه روسیاه، همه در کشاکش راهوچاه
همه تا کمر به گِل گناه، خِجِلیم، "وَانْکشَفَ الْغِطَا"
نه رسیده شام غمی به سر، نه رسیده از سحری خبر
نه کسی به فکر کسی دگر، تو بیا که "وَانْقَطَعَ الرَّجا"
نه کسی هوایی فیض رب، نه بهفکر واجبومستحب
"ظَهَرَ الفَسادُ بِما کسَب"، تو بیا که تازه شود هوا
گله و شکایت خویشتن، به کجا برد دل تنگ من؟
تو بیا سری به دلم بزن، که تو "مُستَعانی و مُشتَکی"
تو بیا که سر بزند بهار، به خزان دائم روزگار
به جهان ما برکت بیار، که "بِیُمْنِکَ رُزِقَالْوَرىٰ"
تو بیا که هر گره وا شود، دل خلق جای خدا شود
که زمان صلحوصفا شود، "بِجَمالِکَ کَشَفَ الدُّجىٰ"
تو بیا و چارهی نو بساز، که به ما شود در صبح باز
شب عاشقان تو بس دراز...، "وَ بِنورِ وَجهِكَ مُنتَهىٰ"
شاعر: #مجتبی_خرسندی
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
چند ماه است که رنگ غم و ماتم دارد
خنده ی فاطمه را بیت علی کم دارد
از قنوت سحر فاطمه باید پرسید
گیسوی زینب او را، که منظم دارد؟!
تا که پا می شود از بستر خود، می افتد
چون که جز دیده ی تارش، قد خم هم دارد
آب شد آب ولی باز غم حیدر را
بر تمامیِ غم خویش مقدم دارد
همه ی خانه بهم ریخته، یعنی حیدر
تا ابد، روضه در این بیت مکرم دارد
دردش انداخته از فایده مرهم ها را
شکوه از وضع بد فاطمه، مرهم دارد
هر که آمد به عیادت، دل زهرا خون شد
بس که از مردم این شهر به دل غم دارد
می شود گریه و حسرت همه ی روز و شبش
محسنش را که در آغوش، مجسم دارد
قول داده به حسینش که به جای کفنش
جامه ای با پر زخمی اش فراهم دارد
ساربان کاش نمی دید، میان گودال
بین دستش پسر فاطمه، خاتم دارد
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
#امام_زمان_عج_مناجات
ای بر فراز چرخ، رسیده خروشتان
طوفان نوح کرده به پاجنب وجوشتان
پیوسته بود بار ولایت به دوشتان
من مهدی ام که ناله ام آید به گوشتان
بیش از هزار سال گذشته زغربتم
جانم به لب رسیده از این طول غیبتم
یک خلق با منند و ندانند کیستم
قومی شدند منکر و گویند نیستم
بیش از هزار سال غریبانه زیستم
چون مادرم به کوه و بیابان گریستم
من وارث غریب غریب مدینه ام
فریاد بی صداست نفس ها به سینه ام
نسل جوان که دیده ی مهدی است سویتان
ای کوثر ولایت ما در سبویتان
با ماست در عیان و نهان گفتگویتان
در هر نفس ظهور من است آرزویتان
دست دعا بلند به سوی خدا کنید
ریزید اشک و بر فرج من دعا کنید
دشمن حقیر عزّت و مجد و غرورتان
فریاد ماست زمزمه ی سوز و شورتان
فتح و ظفر تجلّی فیض حضورتان
تابیده در سراسر اسلام نورتان
قرآن غریب و در طلب یاری شماست
مهدی در انتظار وفاداری شماست
من کشتی نجاتم و در گل نشسته ام
من یوسف و ز دوری یعقوب خسته ام
من داغدار مادر پهلو شکسته ام
در طول غیبتم به شما چشم بسته ام
عمری به سینه حبس شده دادهای من
داد شماست پاسخ فریادهای من
روزی که چشم آل محمّد به خون نشست
روزی که دست جدّ مرا دست فتنه بست
روزی که دست مادر مظلومه ام شکست
روزی که رفت محسن شش ماهه اش زدست
در اوج گریه گرم دعا بود مادرم
بالله قسم به یاد شما بود مادرم
آماده تا که روز ظهورم فرا رسد
فریاد من زکعبه به خلق خدا رسد
پیغامم از مدینه به اهل ولا رسد
در سامرا و در نجف و کربلا رسد
آنجا نوید وصل به خلق جهان دهم
بر شیعه قبر مادر خود را نشان دهم
آماده، ای تمام جوانان پاک جان
آماده، ای همه سپه صاحب الزّمان
آماده، ای سرشک من از چشم تان روان
آماده، ای به مکتب ما داده امتحان
ترک گناه و پیروزی از ما عبادت است
این بهترین مسیر جهاد و شهادت است
لبّیک ای به سینه ی یاران خروش تو
لبّیک ای تمام نداها به گوش تو
لبّیک ای حیات بشر جرعه نوش تو
لبّیک ای لوای حسینی به دوش تو
ای قطره قطره خون دل ما جواب تو
ایثار ماست منتظر انقلاب تو
تو دادخواه خون خدایی بیا بیا
تو آخرین چراغ هدایی بیا بیا
تو زنگ غم زسینه زدایی بیا بیا
تو نجل سیّد الشّهدایی بیا بیا
عالم دهد ندات که الغوث و الامان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزّمان
شاعر: #غلامرضا_سازگار
#اینک_از_چفیه_حکایت_می_کنم
#حکایت_چفیه
#شهید_شهادت_سجاده_خونین
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
اینک از چفـیه حکـایت می کنم
قصه هایش را روایـت مـی کـنم
داشت هر رزمنده ای درجبهه ها
قصـه ها و غصـه ها با چفیه ها
نـاگهـان جنگی به ما تحمیل شد
همـت مــردان مـا تمثـیل شـد
در بسیـج و این نهـاد ارزشـی
چفیه هم شد یک نِماد ارزشی
گوش کن این قصهٔ شیرین عشق
قصه ی«سجادۀ خونین» عشق
چفیه روزی رشته تاری بوده است
یا چوشیعی در کناری بوده است
رشته هایش را به تارش بافتند
چفیه ای از تار و پودش ساختند
گردش ایام جنگ آغاز کرد
فرصتی آمد که بختش باز کرد
زینت دوش بسیجی ها شده
آشـنا بــا آسمـانـی هـا شــده
با شهیدان مونس وهمدم شده
بر جراحت هایشان مَرهَم شده
وقت روضه خوانیِ رزمندگان
پاک میکردچفیه اشک چشمشان
گاه می شدجای ماسک ضدگاز
گاه هم سجاده هنگام نماز
گاه می شد سفره بهره نانشان
گاه زینت بخش دوش عاشقان
چفیه گاهی جای یک سربندبود
بهر مجروحان چو آتِل بند بود
یادتان می آید ای یاران من
چفیه برجسم شهیدان شدکفن
چفیه باجسم شهیدان سوخته
مثـل شمعی سـوخت وافــروخته
چفیه یعنـی از شهیـدان یـادگار
چفیـه یعنـی یـک مـدال افتـخار
چفیه یعنی بیرق رنگین زخون
بـاد بـان زورق عشـق و جنـون
چفیه یعنی پرچم عشق بسیج
از بلــندای دمـــاونــد تــا خلیــج
چفیه یعنی زنده و دین باورم
چفیه یعنی جان نثار رهبرم
چفیه یعنی که هنوز رزمنده ام
بــا نفـس هـای ولایت زنــده ام
روزگار پیش ازاین یادش بخیر
سفرۀ میدان مین یادش بخیر
کاش جسمم چون شهیدان وطن
در میان چفیه ای می شد کفن
یـاد بـادا آن یـلان کـوه و دشت
چفیه ای حتی از آنان برنگشت
اینـک امـا صـاحبـان چفیه ها
مانده اند از فـرت غفلتها رها
حیف بعد ازفصل ایثار و جهاد
صاحبان چفیه هم رفتند ز یاد
گـرچـه این نسـل از تبار غیرتند
دشمن از ایثـارشـان در حیرتند
حــافـظ امنیـت و حــق بــاورنـد
پـای دین«مداح»، ازجان بگذرند
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
اشعار زیبا و آموزنده )
عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو (دلنوشته)
عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو،
خوب و بد مي گذرد واي به حال من و تو،
قرعه امروز به نام من و فردا دگري،
مي خورد تير اجل بر پر و بال من و تو،
مال دنيا نشود سد ره مرگ كسي،
گيرم كه كل جهان باشد از آن من و تو….،
هر مرد شتربان اویس قرنی نیست،
هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست،
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد،
هر احمد و محمود رسول مدنی نیست،
بر مرده دلان پند مده خویش میازار،
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست،
جایی که برادر به برادر نکند رحم،
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست…!
(شعر از شعرای معاصر)
( زمزار )
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
❤️ نیایش شبانه ❤️
💓 خدای من...
نمیدانم گاهی کجای دنیا گم ات میکنم...
در هیاهوی بازار
در خستگی هنگام نماز
در وسوسه های نفس ام
نمیدانم ... 😔
اما ، گاهی تو را گم میکنم
مثل کودکی که در بازار، دستان مهربان
مادرش را رها کرده و به تماشای
عروسکی مشغول است...!
بعد میبیند مادرش نیست ... 😰
و هیچ عروسکی او را خوشحال
نمی کند...!😔
به کودکی ام بنگر...
هرچند خودم تو را گم میکنم
اما تو پیدایم کن ... 🙏
شبتون سرشاراز ارامش🌙
_💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
پروردگارا🙏
امروز دلم میخواهد برای همه
بنده هایت دعا کنم
دعایی از اعماق وجودم ...
🍁🍃
شاد کن دلی را که گرفته ودلتنگه
بی نیاز کن کسی را که ،
بدرگاهت نیازمنده
🍁🍃
امیدوار کن کسی را که ،
به آستانت ناامید است
بگیر دستانی که اکنون
بسوی تو بلند است.
مستجاب کن امروز دعای کسی که
با اشکهایش تو را صدا میزند.
🍁🍃
دستگیر دستی باش که درماندست
و رو به آسمونت درازه.
و در آخر بیامرز تمام عزیزانی
که در دل خاک آرمیده اند
و ما دلتنگشان هستیم
🍁🍃
پروردگارا🙏
امروز و همیشه سلامتی و شادی
را مهمان دائمی دلهای
عزیزان و دوستانم گردان ...
آمین یا رب العالمین🙏
🍃🌼 عــهــد ثـــابـت 🌼🍃
☜ دوشــنـبــہ☟
🔸⤵️ اذکار روز،،،
🔶 یا قاضی الحاجات 👇 100مرتبہ
🔶یا لطیف 👈 129مرتبہ
⭐️⤵️ سوره روز،،،
✨ سوره مبارکہ شرح✨
🌟 به جهت وسعت رزق ۴۱مرتبه خوانده شود، مراد حاصل میشود🌟
💦💠💦 ادعیه و زیارت روز،،،
🔹 #دعای_روز_دوشنبه
🔷 #زیارت_امین_الله
🔹 #دعای_معراج
🌸🍃نماز روز ⤵️،،،
🍃 #نماز روز دوشنبہ
↩️ هر کس ده رکعت نماز بجا آورد و بخواند در هر رکعت حمد یک مرتبه و توحید ده مرتبه
حق تعالی در روز قیامت برای او نوری قرار دهد که روشنایی دهد موقوف را تا غبطه برند بر او خلق خداوند در آن روز...