4_5981135911260258449.mp3
3.13M
#حاج_حسین_سیب_سرخی
#شعرخوانی
#روضه
#امام_هادی #امام_هادی_ع
#تنها_امام
تنها امام سامره تنها چه می کنی ؟
در کاروان سرای گداها چه می کنی ؟
دارم برای رنگ تنت گریه می کنم
پایِ نفس نفس زدنت گریه می کنم
باور کنیم حرمت تو مستدام بود ؟
یا بردن تو بردنِ با احترام بود ؟
گرد و غبار ، روی تو ای یار ریختند
روی سر تو از در و دیوار ریختند
مرد خدا و این همه تحقیر وای من
بزم شراب و آیه ی تطهیر وای من
هرچند بین ره بدنت را کشید و بُرد
دست کسی به روی زن و بچه ات نخورد
باران نیزه ، نیزه نصیب تنت نشد
دست کسی مزاحم پیراهنت نشد
این سینه ات مکان نشست کسی نشد
دیگر سر تو دست به دست کسی نشد
عشق و شور و شین عالمین یا هادی
جون و دین و ایمان عالمین یا هادی
بر در خانه ات می شوم سائل
به عشق بابایت می روم یا هادی
دارم من هوای موکب و مشایه
دارم هوای صحن سامرا یا هادی
پایین پای ضریحت می شینم
می بالم به کبوترت یا هادی
تشنه باشم میایم به صحنت
می خورم از آب صحنت یا هادی
از بزم شراب شدی سیراب
افتادی یاد عمه زینبت یا هادی
#محمدرضا_کوهستانی
بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی
اِبن الرضای دوم ما أیها النقی
با حبّ تو عبادت ما عین بندگیست
هادی آل فاطمه یا أیها النقی
دارم ولی شناسی خود را ز نور تو
مولای من! ولی خدا! أیها النقی
بخشنده تر ز حاتم طائی تویی تویی
مسکین ترم ز هرچه گدا أیها النقی
با صد امید همچو گدایان سامرا
پر میکشیم سوی شما أیها النقی
*اومد محضرامامِ هادی ،گفت: آقاجان! حرام بودن عَمَلم رو میدونم اما چه کنم رغبت به این کار دارم، آقا! من خاک میخورم، نمیدونم چیکار کنم؟ امام یه نگاهی بهش کردن و فرمودند: دیگه از این به بعد خاک نمیخوری...
از امام جدا شد، رفقاش بهش گفتن: حالا میخوای چیکار کنی با این حکم؟ یه نگاه کرد به رفقاش گفت: والله به خودم توجه میکنم، بعد از فرمایش مولا منفورترین چیز در نزد من خاک خوردنه...
یا امام هادی! کاش شما یه امر به ما هم بکنید، آقا شما با حرفتون منشأ میل و هوا و هوسِ مارو عوض کنید آقا...*
باید برای غربت تو بی امان گریست
با نالههاي حضرت صاحب زمان گریست
شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود
دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود
بارانی است از غم تو چشم سامرا
با دیدن تو اشک مَلَک بی اراده بود
زهر ستم چه با جگر پاره پاره کرد
دیگر نفس،نفس، به شماره فتاده بود
شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت
هر چند دل، شکسته از آن بزم باده بود
#شاعر: یوسف رحیمی
"" فهجموا دارَ اللَيلَ" شبانه ریختن دَرِ خونه ی آقا.. "فَحُمِلَ عَلَى حَالِهِ تِلْكَ إِلَى الْمُتَوَكِّلِ وَ كَانَ الْمُتَوَكِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشَّرْاب" امامِ مارو وارد بزم شراب کردن، حال و اوضاع جلسه خوب نبود، چقدر بی احترامی محضر آقاجان ما شد... نانجیب شراب تعارف کرد، امام هادی فرمودند : گوشت و پوست ما عاری و پاکه از این نجاسات..متوکل توحال خودش نبود، صدا زد گفت: برا ما شعر بخون، آقا فرمودن: منو معافمکن، اصرار کرد امام هادی شروع کرد اشعاری در مذمت دنیا و زندگی گفتن، اینقدر این شعر اثر کرد خود نانجیب متوکل زد زیر گریه، گریه کرد، آخرم گفت: من از شما عذر میخوام ... صدا زد: با احترام همراهیش کنید.
اما یه جایی هم توی بزم شراب، مجلس یزید، وقتی بچهها رو وارد بزم یزید کردن، این بچه ها که وارد بزم که میشدن آروم آروم برمیگشتن، همه دور زینب رو گرفتن ... بچه ها میلرزن از ازدحامجمعیت، اما دختر علی یه جوری وسط این مجلس ایستاده .. صدا میزد: حسین! به بابام قسم یه جوری قدم برمیدارم همه عالم بدونن شام در تسخیره زینبِ...*
هیچ کس اینقدر پلید نشد ...
*همه ی بچهها دارن نگاه میکنن، همه سُفرا نشستن، نانجیب بالا نشسته، با نگاهه تحقیر داره به بچه های حسین نگاه میکنه .. نانجیب شراب میخورد، یهو دیدن دست برد به اون چوب شروع کرد جسارت کردن .. انگار دنیا دور سر زینب چرخید ... غیرت علوی به جوش آمد ..دخترا نشستن خانم بلند شد، یه نگاهی کرد .. شروع کرد خطبه خواندن...*
هیچ کس اینقدر پلید نشد ...
خیزران خسته شد یزید نشد
*هرچه ناز دانه رقیه خواست قد بکشه نگاه کنه نشد، عمه جان دست هارو جلو چشم ناز دانه گذاشت، میدونی معما کی حل شد؟ نیمه های شب، وقتی سَرِ بابا رو آوردن تو خرابه با اوندستای کوچیک شروع کرد رو صورت بابا کشیدن، تا حالا دستت به یه جای داغ خورده دست و یهو بکشی؟ همینجوری دست روی صورت بابا میکشید، یهو دستش ر و کشید، صداث زد: عمه! میخواستی اینو نبینم ..عمه ! تازه فهمیدم اون خیزران بالا میرفت کجا پایین می اومد عمه ، عمه دندونای بابام .......*صدا بزن حسین!...*
کرب و بلا ده هلهلدن قورخموشام بابا
اصغر اولنده حرملدن قورخموشام بابا
بابا !منه گولدولر،بابا منه وردول
#روضه_امام_هادی_علیه_السلام
مدح و مرثیه حضرت امام هادی
به سر دارم شَوَم نوحه سرایِ حضرت هادی
نویسم روضه یِ غربت برای حضرت هادی
ز طفلی که ، گرفتارِ بنی العباس بود و من
کنم گریه برای غربتِ بی انتهای حضرت هادی
به طفلی شد یتیم و حَبس در خانه
به خانه هم نبود آرام ، فدای حضرت هادی
به سامرا بَرَد این دل ، مرا با حال شیدایی
چو باشد مَرحمی بر دل ولایِ حضرت هادی
چو من یادی کنم از غربتِ اجداد و اولادش
از آن بزم شراب ، دلخون ، گدای حضرت هادی
اثر کرده به بزمِ خَمر ، اشعارش بر دشمن
که زد جامش زمین ، افتاد پایِ حضرت هادی
بمیرم من برای آن سری که خواند قران و اثر
نگذاشت بر ظالم که این باشد گوایِ حضرت هادی
خدا را شکر هنگام شهادت بود بالای سرش فرزند
ولی کرببلا بالعکس شد جانم فدای حضرتِ هادی
مدینه آمده دنیا به سامرا شده مدفون بدان تو
یوسفی ، دستت نمی گیرد سوایِ حضرت هادی
#محمود_یوسفی_مشهد
دوبیتی
ای هادیِ دین نوکریِ تو هدف ماست
خشنودیِ تو باعث شور و شعف ماست
ما طالب آنیم که انصار تو باشیم
زیرا که ز انصار تو بودن شرف ماست
▪️
امام هادی ما کشته شد به سامرا
جگر به خون دل آغشته شد به سامرا
شهید زهر ستم گشت در دیار غریب
که تار و پود غمش رشته شد به سامرا
▪️
شهید زهر ستم شد امامنا الهادی
اسیر قوم ظُلَم شد امامنا الهادی
طلب نمود عدویش ز کین به بزم شراب
دچار غصه و غم شد امامنا الهادی
▪️
دلا بسوز ز داغ و ز ماتم هادی
عزا به سامره برپاست از غم هادی
مدام تحت نظر بود آن امام همام
شده است ماه رجب هم مُحرّم هادی
▪️
عسکری باشد عزادار پدر
وز غم ایشان شده خونین جگر
هرکه غمگین از برای هادی است
ریزد اشک ماتمش را از بصر
#حسین_مقدم
#امام_هادی_ع
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#نوحه_شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
اشڪ غم جارے شده،امشب از دیده ے ما
سـوم ماه رجــب، شــــد به پا بزم عزا
بارالها ســامرا شــهر اندوه و غم است
دل پرازشورونوا،فصل حزن وماتم است
حضرت هادے مدد (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حـضـرت هادے شده، کشته از زهر جفا
در عـــزایـش ســـــامرا، شده مثل کربلا
آســــمان دیـــــدهام، پر سـتاره مے شود
قلبــم از داغ غــمش، پاره پاره مے شود
حضرت هادے مدد (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
اے که شیر ازمعرفت،بوسه زدبر پاے تو
عرشیان و خـاکیان، عاشق و شیداے تو
اے که دشمن شدخجل زان همه احسان تو
کم بود گـــر هستیــــم، را کنم قربان تو
حضرت هادے مدد (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
درعزایت عسکری،خون جگر با چشم تر
ابرچشمم خونفشان، سینه باشد پر شرر
داروے درد هـــمه، مهــــربانم مے روی
جان و جـانان همه ، مثل جانم مے روی
حضرت هادے مدد (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
صـاحب بزم عــزا ، مهدے صاحب زمان
تسلـــــیت آقاے ما ، تسلـــیت آرام جان
ناله کــن اے دل چو نی، با نواے بے نوا
گریه کن ( نجوا ) کنون ، بر غریب آشنا
حضرت هادے مدد (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر:استاد غلامرضا ابوالقاسمی نجوا
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلامـ
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
صلے الله علیڪ یا مولا یا علے بن محمد یا امام هادے ع یابن رسول الله
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
نالــــه زد از قلمــــــم باز به اواے غــــــریب
اشڪ خون میچکد از واژه به اغوش حبیب
واے بر هـر که نشـــد از دل و جانش یارت
اے خوش آن کس که بوَد درغم توغمخوارت
شده شرمنده همـــــه جن و ملڪ از کرمت
شده دلتنــــگ دلـــم باز بـــراے حـــــرمت
رَخت ماتم به تـن جمله محـــــبان شما ست
زین سبب سامره امروز همه غـــرق عزاست
هر که را مینگرم از غـــم تو نوحه گر است
سامره ، کرببلا ، کوفــه و قم خونجگر است
کوه غم بر کــمر یوســــف زهـــــراست خدا
دل او خون چو دل حضـــرت مولاست خدا
من شنیدم که شبی حمله به بیتـــش کردند
بس که ایـن قـــوم جـــــفاکار فلڪ نامردند
نه عــــــبا بود به تــن نه به ســـــرش سلانه
حــــــرمت آل عبا ، نیمـــــه شــب و میخانه
زین مصیبـــت کـه روا گشـــــت بـه آل طاها
پی مرکب ، وســــط کوچــــه ، پیــــــاده آقا
رود ظلمیست که دشمن به زمین جارے کرد
واژه ها سوخت و چشــــم قلمم زارے کرد....
شعر: ابوالفضل عامرے(قم)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلامـ
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
گُلے از گلشـن باغ ِ نبـــوے (ص) ، پَـرپَـر شد
شـیعیان را ز غمـــــش خاڪ عزا بر سر شد
بلبل غمزده، خـــاموش شد از غصه چو دید
گلـے از حــاصــل بســــــتان ولا ، پـرپــر شد
حضرت هـــادے امـام دهمــین گشت شهــید
معـــتمــد ، قـــاتـل ِ آن هــادے ِ نــام آور شد
بود هم عابد و هم عالم و هــــم عــارفِ راز
شهره در عِلــم و عمل ، آن مَـــهِ دانشـور شد
قــدرِ گل ، بلـبـل شــــــوریــده بــداند امّــا...
قــدر او نیــــــز بـراے هــمـــگان ، بــاور شد
دسـتگیـر فقــرا بـود در آن عـصـــــر فجــیع
غمگسار دل هـــر مــرد و زنِ مضــطـــــر شد
مُلڪ شــــیعه ز غمش رَخت عزا بــر تن کرد
در غــم سبـــط رضـا ، زادهاے از حیــدر شد
معتمد ســــوخت چو با زهر جفا سینه ے او
زار و شـرمنده ازین ظلم ، مِے و ســــاغر شد
قتل، یڪ لکّـه ے ننگ اسـت به دامـــانِ بشر
مـــرگ ، در راه خـــداوند ـ ولــے زیــــور شد
این ستم با که توان گفت که از جهـل و عناد
مرتکـب ، دست ستــمکار ِ ســــتــم پَـرور شد
کرد طوفانِ اجل ، شمـــعِ رخـش را خـاموش
تا که پروانه ے جـــانش ، به سوے داور شد
گرچه ماه رجب است ومَهِ شور است وشعف
گویے امشــب که "محــرّم ـ صفری" دیگر شد
زهر کیــن سوخت اگر اهل زمین را نه عجب
عرشــیان را ـ ز غــمش ، دیده و دامن تر شد
نه فقـط در غــم او ارض و سـما نوحه گرند
که غــمین در غــم او ـ حضــرت پیـغمبر شد
جام لبّیــڪ ـ چو بگــرفــت ز (ســاقی) اجل
آخــرین جــرعه ے مستـانگیاش کوثــر شد.
شعر:استاد سید محمدرضا شمس (ساقی)
#رضاابوالحسنی:
#هادی_اگر_تویی..
ای آنکه هستی ام شده ای از قدیم ها
ای عاشقِ تو حضرتِ عبدالعظیم ها
.
با گَرد و خاک صحنِ تو ادغام شد گِلَم
ویران شده چنان حرمت بارها دلم
.
تاریکی جهان مرا نور مطلقی
ای جان فدای روی تو یا ایها النقی
.
در گوشه گوشه ی همه عالم نوشته اند
بنگر که در متون کهن هم نوشته اند :
.
از بس که سبک بخشش و لطفش جوادی است
گاهی توکل متوکّل به هادی است
.
بی شک همیشه بخشش تو عاری از چراست
ثروت همیشه نزد گدایان سامراست
.
ای خاک پات سرمه ی چشم امیرها
سر می نهند پای قدوم تو شیرها
.
بعد از تو بس که دل به تو حسّ نیاز کرد
” صوفی نهاد دام و سر حقّه باز کرد “
.
یک عده با تو گرچه کمی هم قبیله اند
در پشت دین و اسم شما غرق حیله اند
.
بیزارم از تمامی ارباب های شهر
دلخسته ام ز جعفر کذاب های شهر
.
با سیب سرخ حیله همه ناتوان شدیم
ننگا به ما که آدمک این و آن شدیم
.
از بس که خیری از همه عالم ندیده است
این جامعه به جامعه خواندن رسیده است
.
آقا ؛ پدر بزرگ گُل آخرین تویی
یعنی برای خواندن او بهترین تویی
.
تا از قفس تمام جهان را رها کنی
باید خودت برای ظهورش دعا کنی
.
با یک دعای خود غم ما را مَحار کن
با یک دعای خود دلِ ما را بهار کن
.
بی تو بهار قسمتِ مردم نمی شود
هادی اگر تویی که کسی گُم نمی شود
.
هادی شدی که بر همگان سر شویم ما
هادی شدی که از همه برتر شویم ما
.
هادی شدی که جلد غم سامرا شویم
هادی شدی شما که کبوتر شویم ما
.
گمراه شد هر آنکه از این طایفه جداست
هادی شدی که پیرو حیدر شویم ما
.
هادی شدی که که فاتح دل ها شوی و بعد
از عاشقان فاتح خیبر شویم ما
.
هر کس غلام خان شما شد امیر شد
هادی شدی که خود همه دلبر شویم ما
.
هادی شدی که در همه ی کوچه های شهر
از بانیان روضه ی مادر شویم ما
.
زخم زبان زدن به تو جور است دائماً
وقتی که هم علی شده ای هم ابالحسن
.
آه ای امام شاعر ما شاعران سلام
ای چارمین علی ! گُل حیدر نشان سلام
.
ای نام دلبرانه ی تو ذکر ناب ما
یک قطره از غدیریه ات شد شراب ما
.
گفتم شراب و ذهن من انگار پر کشید
هی جرعه جرعه روضه ی سر بسته سر کشید
.
دنیای شعر و شاعری ام بی شراب باد
بزم شراب دفتر شعرم خراب باد
.
شعرم به سر رسید و به پای تو اشک ریخت
وقت گریز شد به کجا می توان گریخت ؟
.
دندان گرفته ام به جگر ! روضه خوان بس است
تنها برای کشتن ما خیزران بس است
.
ای کشته ی حسادت دنیا حسین جان
ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان …
.
@navaye_asheghaan
#شعرخوانی
#روضه
#امام_هادی #امام_هادی_ع
#تنها_امام
تنها امام سامره تنها چه می کنی ؟
در کاروان سرای گداها چه می کنی ؟
دارم برای رنگ تنت گریه می کنم
پایِ نفس نفس زدنت گریه می کنم
باور کنیم حرمت تو مستدام بود ؟
یا بردن تو بردنِ با احترام بود ؟
گرد و غبار ، روی تو ای یار ریختند
روی سر تو از در و دیوار ریختند
مرد خدا و این همه تحقیر وای من
بزم شراب و آیه ی تطهیر وای من
هرچند بین ره بدنت را کشید و بُرد
دست کسی به روی زن و بچه ات نخورد
باران نیزه ، نیزه نصیب تنت نشد
دست کسی مزاحم پیراهنت نشد
این سینه ات مکان نشست کسی نشد
دیگر سر تو دست به دست کسی نشد
#رضاابوالحسنی
@navaye_asheghaan
◾️امشب که زمین و آسمان می گرید
◾️از بهر غریب سامرا می گرید
◾️جا دارد اگر که شیعه خون گریه کند
◾️چون مهدی صاحب الزمان می گرید
🏴شهادت جانسوز امام هادی(ع)
تسلیت باد
@navaye_asheghaan