یاحسین(ع)
این سحر وقتی شدم بیدار گفتم:یاحسین(ع)
با دلی از یادتان سرشار گفتم :یاحسین (ع)
هرنفس روز دهم یاد تو همراه من است
رفت قلبم تا حرم هربار گفتم یا حسین (ع)
باز از عشقت دل تفتیده ام آتش گرفت
تا شدم از تشنگی تبدار گفتم:یاحسین (ع)
از عطش تا شد لبم خشکیده دل آماده شد
با لب خشکیده ام بسیار گفتم: یاحسین(ع)
شکرحق داری هوایم را برای عاشقی
باز لطفت بود با من یار گفتم یاحسین(ع)
بهترین افطاری دنیا نصیبم گشت، شکر
بازهم در لحظه ی افطار گفتم یا حسین (ع)
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@navaye_asheghaan
سه سال آخر عُمرش شکستهتر شده بود
بلی شکستهتر از فـرطِ دردِ سـر شده بود
تمام بال و پر او کبود و زخمی بود
که پیــش موج بلا بارهـا سـپـر شده بـود
بـلایِ شِعْب به پایان رسیـده بود امّــا
خدیجه بیشـتر آمادهی خطر شده بود
چه قدر دیر به محبوبه اش رسـید نبی
چه قدر زود گُلش عازمِ سفر شده بود
زنی که پیـک اَجَل تحت امرِ مَردش بـود
به اختیار خودش بود مُحتضر شده بود
نبی به فکـر وصـایایِ همسـرش بود و
غمش به خاطرِ زهراش بیشتر شده بود
شبیه فاطمه اش بود و در سه نوبتِ تلخ
خدیجه صاحب عزای سه تا پسر شده بود
چه قـدر جَـدّه این خاندان اذیّت شـد
چه قدر مادر سادات خونْ جگر شده بود
چگونه بگذرم؟ از اینکه بین شعله و دود
به قلب فاطمه اش داغ حمله ور شده بود
خدیجه سنگ ز. کُـفّـار خورد و دخـتر او
سرش شکستهی بی حُرمتیِ در شده بود
نداد فاطمه رُخصت، وگرنه در آتــش
بنا به سوختـن آن چهل نفر شده بود
محمد قاسمی
@navaye_asheghaan
چشمم به غیر خون دلی مبتلا نداشت
این خانه بعد رفتن تو آشنا نداشت
زهرا یتیم شد غم بی مادری رسید
بی تو دل شکسته ی من هم نوا نداشت
خاک عزا به روی سرم ریختم ولی
خون گریه های دخترکت هم صدا نداشت
رفتی و در مزار تو دیدم که پیکرت
بر پای تا سرش کفنی جز عبا نداشت
بابا گرفته روضه و من گریه می کنم
در خانه ای که بعد نگاهت صفا نداشت
می گوید از من و تو و از پارۀ تنم
از تشنه ای که روی لبش جز دعا نداشت
شد رسم بعد تو که عبا را کفن کنند
اما برای قامت او کربلا نداشت
از بس که تیغ و نیزه تنش را گشوده است
گودال قتلگاه به جز بوریا نداشت
حسن لطفی
مادر میان بستر خود روضه می خواند
با اشک های کوثر خود روضه می خواند
نیّت نمود و شانه زد بر موی زهرا
با مویه های آخر خود روضه می خواند
او چند مدت رنگ نیلی خواب می دید
بر شاخۀ نیلوفر خود روضه می خواند
خیره به در می شد و یا این که به دیوار
یا که به روی دختر خود؛ روضه می خواند
با روضه های کوچه، او از حال می رفت
با یاد یاس پرپر خود روضه می خواند
وقتی گریز روضه هایش کربلا بود
با نالۀ بغض آور خود روضه می خواند
مادر بزرگِ ماه های روی نیزه
بر کشته های بی سر خود روضه می خواند
بر پارۀ قلبش که زیر دست و پا ماند
بر پاره های پیکر خود روضه می خواند
اصلاً در عاشورا به عالم کرد رجعت
بر روی تل، بر منبر خود روضه می خواند
از غارت و آتش درون خیمه می گفت
می سوخت، با خاکستر خود روضه می خواند
زینب شبیه اوست، نه اصلاً خود اوست
یعنی برای معجر خود روضه می خواند
محسن حنیفی
می سوزم از شرار نفس های آخرت
از لحن جان گداز وصایای آخرت
دستم به دستبی رمقت می شود دخیل
در پیش دیدگان گهربار جبرئیل
دستم شبیه دست تو تب دار می شود
دیوار غصه بر سرم آوار می شود
رحمی نما به حال پریشان دخترت
مادر مکش عبای پدر را تو بر سرت
دلواپس غروب توام، آفتاب من
بر روزهای روشن من، رنگ شب مزن
در جام لحظه های خوشم شوکران مریز
مادر نمک به زخم جگرهایمان مریز
محزون رنج های پدر می شوم مرو
من شاهد عزای پدر می شوم مرو
مادر بمان کنار گل یاس باغ خود
آتش مزن به حاصل خود با فراق خود
فصل بهار خانه مان را خزان مکن
مادر بمان و نیت ترک جهان نکن
مادر حلال کن که دعایم اثر نکرد
شرمنده ام قنوت عشایم اثر نکرد
اشک غمت به ساحل پلک ترم نشست
سنگ فراق، شیشۀ قلب مرا شکست
امن یجیب خواندن من بی نتیجه ماند
زهرا یتیم گشت و پدر بی خدیجه ماند
وحید قاسمی
Haj Meysam MotieeShab10Ramazan1401[08].mp3
زمان:
حجم:
2.74M
#وفات_حضرت_خدیجه
🥀ماه شبای تارم الوداع
🥀لبخند تو بهارم الوداع
🎙#میثم_مطیعی
☘بسیاردلنشین
🌹یاضامن اهو🌹
@navaye_asheghaan
.
#پندیات
دست های کرامت خیز
---------
ای که می خواهی کرامت های ایزد داده را
لطف و احسان کن گرفتار ز پا افتاده را
دست محتاجی بگیر اوّل که برخیزد ز جا
پهن کن آنگه به زیر پای خود سجّاده را
رحمت آور مردم بیچاره را با لطف خویش
بعد ازآن ، از حق طلب کن رحمت بنهاده را
بال پروازت دهد ای دوست بی منّت خدا
پس بیا ایثار کن بی منّت خود باده را
در مسیر زندگی غافل مباش از دیگران
گر که خواهی بی خطر رفتن مسیر جاده را
سرو آزادی اگر داری طلب در باغ عمر
سايه ی سر بنگر ای دل مردم آزاده را
خاکساری پیشه کن از کبر و نخوت دور باش
زینت خود ساز دائم این لباس ساده را
گر که می خواهی بگیرد دست تو مولا علی
از کرامت دستگیری کن ز پا افتاده را
از ولایت تا توانی دست هرگز بر مدار
تا به دست آری دل مولا و مولا زاده را
گر کنی احسان به مردم می شوی مهمان حق
«یاسرا» از کف مده این سفره ی آماده را
**
حاج محمود تاری «یاسر»✍
.@navaye_asheghaan
.
#حضرت_خدیجه
السلام علیک یا ام المومنین یا خدیجه الکبری
دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم
آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم
بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم
دانهء عشق کاشتم، در قفست رها شدم
"ای که ملول میشوی از نفس فرشتهها"
باور من نمی شود، همنفس خدا شدم
سفرهء دل برای من باز کن آیه ای بخوان
حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم
قطرهء من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد
پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم
پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته ایم
تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم
من به تو دست یاعلی داده ام از صمیم دل
مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم
لحظه آخرین غزل، ترس ندارم از اجل
پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم
سیدحمیدرضابرقعی✍
#وفات_حضرت_خدیجه
.
@navaye_asheghaan
.
#دوبیتی
#مناجات
دل شب خالق خود را صدا کن
به یارب یاربی هر دم صفا کن
به دامانش بزن دست توسل
ز صدق دل به درگاهش دعا کن
########
ز جا برخیز تو یاد خدا کن
ز غفلت جسم و جانت را رها کن
به ذکر و یاد رب قلبت جلا ده
به سوی درگه لطفش دعا کن
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی✍
..........................................................@navaye_asheghaan