.
#ولادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
روزها خورشید را در آسمان انداخته
چادرش را زیر پای کهکشان انداخته
وقت تب کردن خودش نه فضه اش با یک نگاه
قرص کرده ماه را و در دهان انداخته
علت آرامش شب گشته اینکه فاطمه
چادرش را بر سر کل جهان انداخته
حرز بازوبند حیدر بوده پس با این حساب
چارچوب قلعه را با یک تکان انداخته
چونکه ناموس خودش بوده خداوند غیور
نام کوثر را ازین رو از اذان انداخته
رشته های چادر زهراست یا اینکه خدا؟
سمت ما از بام عرشش نردبان انداخته
مهر تایید ست و بعد از هر نماز ما خدا
ذکر تسبیحات اورا بر زبان انداخته
تا که تنها زائر زهرا خودش باشد فقط
پس مزارش را خدا در لامکان انداخته
#امیرحسین_آکار✍
#میلاد_حضرت_زهرا
.
#مدح_حضرت_زهرا
سلام ای حرمت مسجدالحرام ولایت
درود ای ز دمت جاودانه نام ولایت
هماره یافته از تو حیات، مکتب قرآن
همیشه بر نفست متکی امام ولایت
به اوج قله ی گردون به گوش عالم و آدم
هنوز می رسد از تربتت پیام ولایت
حیات یافته با دیدنت روان محمد
ثبات یافته با خطبه ات نظام ولایت
کلام تو شده تیر خدا به سینه ی شیطان
زبان توست چو شمشیر در نیام ولایت
تویی تو کوثر قرآن تویی تو محور ایمان
تویی تو دخت محمد تویی تو مام ولایت
سلام سوره ی والشمس و والضحی به عذارت
طواف روح همه انبیا به گرد مزارت
ثنای توست کلام خوش پیمبر قرآن
که پای تا به سر توست پای تا سر قرآن
تویی زبان کتاب خدا، نه، برتر از آنی
خدا گواست تو روحی درون پیکر قرآن
تویی مبلغه ی مسجدالرسول ولایت
تویی مدافع شیر خدا به سنگر قرآن
وضو گرفت و به دست تو بوسه داد محمد
که بود دست تو دست حسین پرور قرآن
صحیفه ای که در آن بود آیه های ولایت
کتاب حسن تو بود ای تمام منظر قرآن
الا صحیفه ی قلب تو سرنوشت محمد
تو هم بهشت خدایی و هم بهشت محمد
تو جان جان محمد تو روح روح خدایی
تو سر سر الهی تو رکن رکن هدایی
تو جلوه ی ازلی ات تو سایه ی ابدی ات
تو کفو شیر خدا مام سید الشهدایی
ندای شیعه به محشر رسد به قله ی گردون
که ای شفیعه ی روز جزا تو مادر مایی
غم از رسول خدا با تبسمی بستانی
دل از ولی خدا با تکلمی بربایی
تو بحر نوری و حق یک جهان گهر به تو داده
تو آسمان و خدا یازده قمر به تو داده
خدا به حسن تو نقش جمال خویش کشیده
نبی به روی تو دیده هر آن چه دیده ندیده
کنار سایه ی تو آفتاب نور گرفته
به گرد بیت گلین تو جبرئیل پریده
بهشت را چه کند با می طهور چه کارش
کسی که کوثر نور از محبت تو چشیده
تمام رحمت بی انتهای ذات الهی
به شکل قطره ی اشکی ز دیده ی تو چکیده
شعاع چشم محمد همیشه وقف جمالت
علی شده متحیر به پیش اوج کمالت
تو نور پیش تر از خلقتی سلام به نورت
تمام وسعت ملک خداست بزم حضورت
هزار عیسی مریم درود گفته ز گردون
هزار موسی عمران سلام داده ز طورت
فضائل تو درخشد چو آفتاب فروزان
ولی چه فایده بخشد به چشم دشمن کورت
کلام وحی سپرده است گوش جان به کلامت
دعای نور برد سجده بر صحیفه ی نورت
پیمبران خدا خشم می کنند به خشمت
خدای عزوجل شاد می شود به سرورت
تویی تمام علی و تویی تمام محمد
که هم سلام علی بر تو هم سلام محمد
تو ناشناخته ای در جهان، جهان به فدایت
نکرده خلق، ز تو امتحان گرفته خدایت
بهشت بوی تو را می دهد تو بوی خدا را
نبی به امر خدا می کند قیام برایت
درود کل شباب بهشت بر حسن تو
سلام خیل شهیدان به سیدالشهدایت
تکلم همه ی اولیاست نقل حدیثت
عبادت همه ی انبیاست مدح و ثنایت
همه رسول خدا را صدا زنند به محشر
تو کیستی که نبی می زند به حشر صدایت
خداست مفتخر از سجده و رکوع و قیامت
پیمبران الهی نیـــازمند دعــایت
تو رکن حیدری و اوست رکن محکم خلقت
به قبر گمشده ات گم شده است عالم خلقت
#استاد_غلامرضا_سازگار ✍
#ولادت_حضرت_زهرا
@zakeranfatemi_admin
ای زینب دوم محمّد
زهرای دگر به بیت احمد
چون خواهر خویش،هست زهرا
قرآن علی به دست زهرا
مظلومه و دختر دو مظلوم
مشهور به نام امِّ کُلثوم
ریحانه ی مادر ولایت
هم سنگر خواهر ولایت
توحید ز منطق تو،پیروز
هفتاد و دو داغ دیده،یک روز
عصمت ز تو اعتبار دارد
زینب به تو افتخار دارد
در دُرج حیا،دُرِّ حسینی
حقّا که تفاخُر حسینی
توحید به چون تو،عشق ورزید
دشمن زِ خِطابه ی تو لرزید
یک آیه ز آیه های کوثر
در حنجره ات صدای کوثر
خون از سِتَم زمانه خورده
چون فاطمه تازیانه خورده
از کعب نی ات به تن نشانی
می بود مدال قهرمانی
آتش به دل عدو فِشاندی
در کوفه و شام،خطبه خواندی
ای پاره ی آیه های تطهیر
ای در نَفَست،صدای تکبیر
سر تا قدمت،همه فروغ است
حوریّه و دیو؟!این دروغ است
تو دخترِ دخترِ رسولی
سر تا به قدم،همه بتولی
حیدر که بُوَد ولیّ ذوالمَن
هرگز ندهد تو را به دشمن
ای اختر آسمان عصمت
ای بانوی قهرمان عصمت
از تربیت علی است،معلوم
قدر و شرف تو،ام کلثوم
من (میثم)میثمِ شمایم
فریاد محرّم شمایم
اوصاف شماست،هست و بودم
پیوسته به جان تان،دُرودم
#استاد_غلامرضا_سازگار
#حضرت_ام_کلثوم_س
ای نجل جواد، ابن رضا، حضرت هادی
بگرفته حسن بر تو عزا حضرت هادی
یک عمر ستم دیـده ز جور «متوکل»
در آینه صبح و مسا حضرت هـادی
دل سوخته از طعنه و از زخم زبانها
خونین جگر از زهر جفا حضرت هادی
بردند همان شب که سوی بـزم شرابت
چون از تو نکردند حیا حضرت هادی
افسوس که کشتند تـو را از ره بیـداد
بی جرم و گنه، قوم دغا حضرت هادی
افسوس، به جور از حرم مادر و جدت
گشتی تو غریبانه جدا حضرت هادی
کس از غم ناگفتهات ای یوسف زهرا
آگاه نشد غیر خـدا حضرت هـادی
کشتند تو را در دل غربت، به چه جرمی؟
ای جان جهانت بـه فدا! حضرت هادی
بزم می و خون دل و حبسِ ستم و زهر
حق تو عجب گشت ادا حضرت هادی
در ماتـم تـو ای خلف پـاک پیمبـر
شد سامره چون کرب و بلا حضرت هادی
"میثم" به تو و غربت تو اشک فشاند
ای کشته بیجرم و خطا حضرت هادی
#استاد_غلامرضا_سازگار
@navaye_asheghaan
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
ای زینب! ای که بی تو حقیقت زبان نداشت
خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت
بی تو حیا به خاک زمین دفن گشته بود
بی تو شرف ستاره به هفت آسمان نداشت
در باغ وحی بین دو ریحانه رسول
رعناتر از تو فاطمه سرو روان نداشت
تو عاشقی چو یوسف زهرا نداشتی
او چون تو عاشقی به تمام جهان نداشت
بی تو شکوفه های شهادت فسرده بود
بی تو ریاضِ عشق و وفا باغبان نداشت
آگاه بود عشق، که بی تو غریب بود
اقرار داشت صبر، که بی تو توان نداشت
در پهندشت حادثه، با وسعت زمان
دنیا سراغ چون تو زنی قهرمان نداشت
تاریخ صابران جهان جانگدازتر
از قصّه صبوری تو داستان نداشت
هفتاد داغ بر جگرت بود و باز خصم
تنها نه از سخن، ز سکوتت امان نداشت
گر پای صبر و همّت تو درمیان نبود
اسلام جز به گوشه عزلت مکان نداشت
کاخ ستم به خطبه توگشت زیر و رو
تابی به پیش قلّه آتش فشان نداشت
این غم کجا بَرَم که گل دامن رسول
آبی به غیر اشک غم باغبان نداشت
شبها گرسنه خفت و نماز نشسته خواند
سهم غذاش داد به طفلی که نان نداشت
او دخت مادریست که از جور دشمنان
حتّی کنار خانه خود هم امان نداشت
روزی به زیر سایه پیغمبر خدای
روزی به جز سر شهدا سایه بان نداشت
زینب اگر نبود، شجاعت به گور بود
زینب اگر نبود، شهامت روان نداشت
زینب اگر نبود، وفا سرشکسته بود
زینب اگر نبود، تن عشق جان نداشت
زینب اگر کمر به اسارت نبسته بود
آزادی این چنین، شرف جاودان نداشت
زینب اگر نبود پس از کشتن حسین
گلدسته صفا به صدای اذان نداشت
"میثم" هماره تا که به لب داشت صحبتی
حرفی بجز مناقب این خاندان نداشت
#استاد_غلامرضا_سازگار
@navaye_asheghaan
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
دیگر دلم به سیر چمن وا نمیشود
دیگر نشاط، هم نفس ما نمیشود
حتی اگر مسیح، طبیب دلم شود
دارد جراحتی که مداوا نمیشود
موسی اگر کند گذری سوی کاظمین
دیگر روان به وادی سینا نمیشود
از زخمهای سلسله چون یاد آورم
زنجیر شعله از جگرم وا نمیشود
یک تن نگفت سلسله در آن سیاه چال
درمان زخم گردن مولا نمیشود
حبس و شکنجه، قعر سیه چال و سلسله
این احترام یـوسف زهرا نمیشود
گویی که آن ستمگر حق ناشناس را
جز با شکنجه عقده دل وا نمیشود
معصومه تسلیت که نصیب تو بعد از این
دیـگر زیـارت رخ بـابا نمیشـود
مولای من کسی است که در حبس سالها
غـافل دمی ز حی تعـالی نمیشود
"میثم"هر آنچه بر سر عبد خدا رود
عبد خداست، بنـدۀ دنیـا نمیشود
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
@navaye_asheghaan
باید که با دعای ابوطالب
آرم به لب ثنای ابوطالب
باب ائمه همدم پیغمبر
جان جهان فدای ابوطالب
باید ملک ستاره بیفشاند
چون گل به خاک پای ابوطالب
باشد به مکه گرچه مزار او
در قلب ماست جای ابوطالب
اوصاف ما کم آورد از شأنش
پیغمبر و علی است ثناخوانش
اسلام بر ولایت او نازد
پیغمبر از حمایت او نازد
جود است سائل کرم و جودش
دریا هم از عنایت او نازد
هم شهر مکه دور سرش گردد
هم کعبه بر سقایت او نازد
توحید فخر کرده به توحیدش
تاریخ بر حکایت او نازد
در روی او فروغ ولی پیدا
آیینه ی جمال علی پیدا
اسلام بود، بود و نبود او
گویند اهلبیت درود او
انوار حیدر است به روی وی
پشت محمّد است وجود او
گفتار اوست نعت رسولالله
آیات سرمدی است سرود او
بر چهره میشکفت چو باغ گل
لبخند مصطفی به ورود او
با مسلمین کنند چو میزانش
سنگینتر است کفه ی ایمانش
الحق که اوست حامی پیغمبر
الحق که شخص اوست ابوالحیدر
هر کس که شک نمود به ایمانش
حتماً بوَد به دین نبی کافر
باور کنید بین همه اصلاب
صلب شریف اوست علیپرور
جز از صدف به دست نیاید در
هرگز خزف برون ندهد گوهر
از این پدر علی به وجود آید
تا نزد او ملک به سجود آید
تا بود دوستدار محمّد بود
تنها نه دوست، یار محمّد بود
تنها نه یار بود خدا داند
حامی و جاننثار محمّد بود
مثل علی که دور نبی میگشت
پیوسته در کنار محمّد بود
حتی به وقت مرگ وجود او
هر لحظه بیقرار محمّد بود
«میثم» که بوده مدحسرای او
چندین قصیده گفته برای او
#استاد_غلامرضا_سازگار
#حضرت_ابوطالب_ع
جهان گردیده دریای كرامت
شب جشن است یا صبح قیامت
تو گویی ملک نامحدود هستی
چراغانی ست از نور امامت
ملک، جن، آدمی بستند امشب
سراسر بر نماز شكر قامت
بهشت وحی، آبادِ حسین است
مبارک باد، میلاد حسین است
عروج کل هستی تا حسین است
محمد گرم شادی با حسین است
تمام آرزوهای محمد
تمام هستی زهرا حسین است
نماز شكر خلقت، شادمانی
دعای آفرینش، یا حسین است
محمد در بغل آیینه دارد
علی قرآن به روی سینه دارد
سلام الله بر قدر و جلالش
خدا را چشم بر ماه جمالش
پر جبریل میسوزد به برقی
كند گر قصد معراج كمالش
زمان تا حشر با مهرش هم آغوش
قیامت هم بود صبح وصالش
لبش سرچشمه ی نوش محمد
عروجش بر سر دوش محمد
لبش با دوست در راز و نیاز است
ولای او قبولی نماز است
میان انبیا تا صبح محشر
محمد زین ولادت سرفراز است
ز كوی او همه درهای رحمت
به روی انس و جان پیوسته باز است
قیامت، در قیامت بنده ی اوست
شفاعت لاله زار خنده ی اوست
به شعبان المعظّم ماه دادند
بشر را رهبری آگاه دادند
به جسم آفرینش جان تازه
به چشم دل چراغ راه دادند
به ثارالله، ثارالله دیگر
به وجهالله، وجهالله دادند
محمد نقش لبخندت مبارک
علی میلاد فرزندت مبارک
دل عالم گرفتار حسین است
محمد محو دیدار حسین است
به بازار محبت صحنه صحنه
دوصد یوسف خریدار حسین است
خدا با دست قدرت تا قیامت
علم گیر و علمدار حسین است
دو عالم سایهای از پرچم اوست
محرّم نه، زمان ماه غم اوست
تو خون در جسم توحید آفریدی
تو بانگ ارجعی از حق شنیدی
تو قرآن را ز نوک نیزه خواندی
تو مقتل را به مهد ناز دیدی
تو عزّت را، شرف را، روح دادی
تو ذلّت را سر از پیكر بریدی
تو وقتی بر شهادت خنده كردی
تمام انبیا را زنده كردی
شهادت بوسه زد بر پیكر تو
ولادت یافت خون از حنجر تو
چهل منزل به دنبال خدا رفت
به نوک نیزه ی دشمن سر تو
به حلق تشنهات، قرآن هماره
خورد آب حیات از ساغر تو
شهادت میدهم نزد خدایت
تو خون دادی، خدا شد خونبهایت
تو خود احیاگر اسلام نابی
درون تیرگیها آفتابی
تو در رگهای قرآن خون پاكی
تو بر گلزار سبز وحی آبی
تو در هر فصل ایمان را بهاری
تو در هر نسل روح انقلابی
تو با هر زخم فریاد خدایی
تو روی نیزه هم یاد خدایی
شهادت خطّ سرخ خامه ی ماست
خط تو، مشی تو، برنامه ی ماست
پس از هیهات منّا الذّلة تو
كفن پیراهن و خون جامه ی ماست
هزار و نهصد و پنجاه زخمت
به موج خون زیارتنامه ی ماست
تو حجّی، تو صلاتی، تو زكاتی
تو اسلام محمد را حیاتی
خوشا آنان كه در خون پا فشردند
به عشقت از دل و جان سر سپردند
به دین زنده ی ما مرده آن است
كه گوید كشتگان عشق مردند
همیشه میوههای نخل میثم
ز خون عاشقانت آب خوردند
ویَبقی وجه ربّک دولت توست
تمام آفرینش ملت توست
#استاد_غلامرضا_سازگار
#ولادت_امام_حسین_ع
.
#مدح_امام_حسن
ای جان پاک ختم رسل در بدن، حسن!
ماه رخت چراغ هزار انجمن، حسن!
ریحانه، محمّد و دردانه علی
چارم نفر ز سلسله ی پنج تن، حسن!
جان جهان فدات که سلطان انبیا
پیوسته بوده بر دهنت بوسهزن حسن!
شیرینی کلام من از وصف مدح توست
نَقل حدیثت آمده نقل دهن، حسن!
از غنچه ی دهان تو ریزد گلاب وحی
چونان از زبان پیمبر سخن، حسن!
از آن خدای، نام نهادت حسن که هست
خلق مبارک تو و خویت حسن، حسن!
بر روی دست فاطمه در لالهزار وحی
رخسار توست برگ گل یاسمن، حسن!
مدح تو با زبان رسول خدا خوش است
او گوید و از او شنود بوالحسن، حسن!
صبر تو بر شجاعت تو برتری کند
داری اگرچه بازوی خیبرشکن، حسن!
کی لایق است تا که در اوصاف چون تویی
گوهر بریزد از دهن همچو من، حسن!
تو آشنای عالمی و از غریب هم
تنهاتر و غریبتری در وطن، حسن!
بر تربت تو دست توسل کند دراز
شاه و گدا و پیر و جوان، مرد و زن، حسن!
آیینه ی جمـال محمد تویی تویی
بالله کریم آل محمد تویی تویی
بر روی دست فاطمه قرآن حیدری
آقای من! چقدر شبیه پیمبری
زیبایی از بهشت جمال تو گشته سبز
نامت بود حسن ولی از حُسن برتری
جان تمام حُسن فروشان فدات باد
الحق که با جمال حسن حُسنپروری
یعقوب گشته محو تماشا و گویدت
مولای من! تو یوسف زهرای اطهری
واجب بود اطاعت تو در قیام و صلح
زیرا تو خود ولی خداوند اکبری
در دست توست تیغ قیام و کلید صبر
حتی تو بر حسین، امامی و رهبری
در زهد و عصمت و شرف و قدر، فاطمه
در صبر، مصطفایی و در جنگ، حیدری
قدر تو را که هست وطن شهر غربتت
باور نمیکنند که تو فوق باوری
خیر کثیر در نفس توست یا حسن
سرتابهپای، کوثر و فرزند کوثری
دریای نور ختم رسل! فاطمه صدف!
الحق که آن یگانه صدف را تو گوهری
جان حسین و هست علی قلب فاطمه
سوگند میخورم تو رسول مکرری
تنها نه چشم و ابـرو و رویت محمد است
خلق و مرام و منطق و خویت محمد است
دل را هماره حال و هوای بقیع توست
انگار پشت پنجرههای بقیع توست
دور بقیع تو ز چه دیوار میکشند
ملک وجود، صحن و سرای بقیع توست
شیعه نفس که میکشد از عمق جان خود
گویی نسیم روحفزای بقیع توست
بر پادشاهی دو جهان ناز میکند
آن دلشکستهای که گدای بقیع توست
غم نیست گر بنای مزارت خراب شد
در هر دل شکسته بنای بقیع توست
در مروه و صفا همه گفتیم یا حسن
ما را اگر صفاست صفای بقیع توست
ما کیستیم تا به حریم تو رو نهیم
جبریل، سرشکسته پای بقیع توست
یک خشت از مزار تو را هم نمیدهیم
صد باغ خلد کم به جزای بقیع توست
اذن دخول تربت تو نام فاطمه است
آوای یا حسین، دعای بقیع توست
بردار سر ز خاک و بگو قبر فاطمه
ای خفته در بقیع، کجای بقیع توست؟
هر شب کبوتر دل ما زائر شماست
هرجا رویم حال و هوای بقیع توست
گردون کتاب صبر تو را بوسه میزند
«میثم» ز دور قبر تو را بوسه میزند.
#استاد_غلامرضا_سازگار ✍
#میلاد_امام_حسن
.@navaye_asheghaan
#زمزمه_مناجات
#رمضان_الکریم
حیف که از دست ما ماه خدا میرود
ماه مناجات و نور، ماه دعا میرود
ماه سحر خیزی اهل صفا میرود
ماه وصال علی، ماه ولا میرود
ماه خدا رفت رفت، جلوۀ بدرش به خیر
زمزمـههای شب و لیلۀ قدرش به خیر
بود به روی خدا، چشم تماشای ما
خواندن جوشن کبیر، صوت دلآرای ما
هر شب و هر روز بود، بزم خدا جای ما
زمـزمۀ افتتاح، سـر زد از آوای مـا
حیف که مانند برق، این مه معبود رفت
دیـر ز راه آمد و، خنده زد و زود رفت
ماه خداوند رفت، ماند به دل آه ما
دست خداوندگار بود به همراه ما
نور به افلاک داد، ذکر هو الله ما
ذکر هو اللهِ ما، اشک سحرگاه ما
نـالۀ العفو مـا از رمضان دل ربود
گاه دعای سحر، گاه ابوحمزه بود
زآینۀ دل گرفت ماه خداوند، زنگ
سلسلۀ زلف وصل، بود سحرها به چنگ
عبد خدا بود و صلح، دیو هوی بود و جنگ
یافت ز خون علی صورت این ماه، رنگ
محفل قرب خدا کوی علی بود و بس
روی جمیل خدا روی علی بود و بس
کیست علی؟ کیست؟ کیست؟ سرّ مگوی خدا
آن کـه هیـاهوی اوست، معنی هـوی خـدا
دست و زبان گوش و چشم روی نکوی خدا
داشته شصت و سه سال، دیده به سوی خدا
نور به او متکی، خلق به او زنده بود
عالم و آدم نبود، او به خدا بنده بود
ارض و سماوات را در همگان یک علی است
هم به مکان یک علی، هم به زمان یک علی است
هم به جهان یک علی، هم به جنان یک علی است
بلکه خداوند را در دو جهان یک علی است
قادر منان یکی است، خالق داور یکی است
بعـد خداونـدگار، احمد و حیـدر یکی است
حاصل لوح و قلم، نام علی بود و بود
نقش وجود و عدم، نام علی بود و بود
بعد خدا دم به دم، نام علی بود و بود
ذکر خداوند هم نام علی بود و بود
مدح علی هم همان مدح محمّد بوَد
احمـد حیـدر بـود حیـدر احمد بوَد
علی به نص صریح، نفس پیمبر بود
علی کنـار نبی، ساقی کوثر بود
علی تمام نماز، نه بلکه برتر بود
نمـاز بی مهر او، گنـاه اکبـر بود
عبد مؤید علی است، جمال سرمد علی است
نه، جان پیغمبر است، تمام احمد علی است
این دو ز صبح ازل، کنار هم زیستند
جدا ز هم تا ابد، نبوده و نیستند
خدای داند فقط که بوده و کیستند
که بوده و کیستند؟ چه بوده و چیستند؟
دو نـاشناس وجـود دو نـور غیب و شهود
به هر دو از حق سلام به هر دو از ما درود
علی است آقای من، علی است مولای من
علی است دنیای من علی است عقبای من
جحیم با مهر اوست، جنت اعلای من
اگر رَوَم در بهشت، سوای او، وای من
مرده بُدم با دمی زنده شدم از دمش
«میثمم» و میدهم جان به ره میثمش
#استاد_غلامرضا_سازگار
@navaye_asheghaan
.
#وداع_با_ماه_رمضان
چه زود از دست ما ماه خدا رفت
مه تسبیح و تهلیل و دعا رفت
مه احیا مه شب زنده داری
مه روزه مه صدق و صفا رفت
مهی که بود از فیض و سعادت
نفس، تسبیح و خواب آن عبادت
مه یا نور و یا قدوس و یارب
شبش از روز و روزش بهتر از شب
خوشا آن روزه داران را که دانم
محبت بود در دل، ذکر، بر لب
به خلوتگاه شب اختر فشاندند
کمیل و افتتاح و ندبه خواندند
سحر بود و مناجات و دعایش
دعاهای لطیف و دلربایش
خوش آنکو داشت خلوت با خداوند
دریغ از لحظه های با صفایش
کجا رفتند شب های منیرش
چه شد بوحمزه و جوشن کبیرش
چه شب هایی که دل یاد خدا بود
دعا بود و دعا بود و دعا بود
به گوش جان صدای آشنا بود
خوشا آنان که از نو جان گرفتند
دل شب انس با قرآن گرفتند
چه ماهی ماه حی ذو المنن بود
چه ماهی ذکر حق نقل دهن بود
چه ماهی ماه غفران ماه رحمت
چه ماهی ماه میلاد حسن بود
چه ماهی دل ز ایمان منجلی بود
علی بود و علی بود و علی بود
مه احیا مه مولا علی بود
علی شمع دل و دل با علی بود
تو گویی با علی بودیم تا صبح
چه می گویم نفس ها یا علی بود
چه شد آوای یارب الکریمش
دعای یا علیُّ یا عظیمش
وفا و عشق و ایمان بود این ماه
مگو، شیرین تر از جان بود این ماه
بهشت سبز انس عبد و معبود
بهار ختم قرآن بود این ماه
فروغ روح از بدرش گرفتیم
شرف از لیله القدرش گرفتیم
الا ای دوستان عید صیام است
چه بنشستید این عید قیام است
طلوع صبحدم را این روایت
هلال ماه نور این پیام است
خوشا حال تمام روزه داران
که حسرت شد نصیب روزه خواران
ره صدق و صفا پویید امشب
جمال یار را جویید امشب
وضو گیرید با عطر بهشتی
به مهدی تهنیت گویید امشب
خوش آن عیدی که با دلدار باشیم
همه با هم کنار یار باشیم
اگر چه عید فیض و عید نور است
اگر چه عید شوق و عید شور است
اگر چه عید مجد است و سعادت
تمام عیدها روز ظهور است
بدون یار، گل خار است خار است
گل نرگس اگر آید بهار است
الا ای شمع بزم آشنایی
ندارد بی تو چشمم روشنایی
دلم خون شد دلم خون از جدایی
گلم، باغم، بهارم کی می آیی
الهی عیدِ بی تو باز گردد
بیا تا عید ما آغاز گردد
تو شمع و قلب ما پروانه ی توست
ندیده عالمی دیوانه ی توست
ندای یا لثارات الحسینت
لوای کربلا بر شانه ی توست
ظهورت عید خلق عالمین است
نه تنها عید ما، عید حسین است
همین است و همین است و همین است
که دیدار تو عید مسلمین است
عزیز دل به آمین تو سوگند
دعای «میثم» دل خسته این است
که فردا جزو یاران تو باشد
دلش باغ و بهاران تو باشد.
#استاد_غلامرضا_سازگار✍
.
@navaye_asheghaan
دوبیتی
آن روز که روز غربت حیدر بود
خون بر جگر دختر پیغمبر بود
یارانِ علی به یک دگر میگفتند
ای کاش که زنده حمزه و جعفر بود
#استاد_غلامرضا_سازگار
#حضرت_حمزه_ع
@navaye_asheghaan
ای شیر خدا و شیر احمد
ای یار و فدایی محمّد
ای عمِّ رسول و عمِّ حیدر
بر ختم رسل علّیِ دیگر
سر تا به قدم همه فتوّت
شمشیر تو حامی نبوّت
ایثار زِ تو، شجاعت از تو
حکم از نبی و اطاعت از تو
روی تو به بدر نور بخشید
شمشیر تو در اُحد درخشید
تو قلب رسول را امیدی
سردار مبارز و شهیدی
تاریخ کند هماره اعلام
کز بَدوِ طلوع دینِ اسلام
حمزه همه جا محمّدی بود
احیاگر دین احمدی بود
ای شیر خدا، سلام بر تو
شمشیر خدا، سلام بر تو
روزی که زِ جور خصمِ نا اهل
وز بغض و عداوتِ ابوجهل
بردند هجوم بر محمّد
زد لطمه عدو به جان احمد
از همسر خویش تا شنیدی
با خشم به هر طرف دویدی
فریاد زدی کجاست بوجهل
آن سنگدل زِ اصل نااهل
از خشم رهش به کوچه بستی
پیشانی اش از کمان شکستی
فریاد زدی که ای ستمگر
این مزد جفات با پیمبر
زین واقعه تلخ بود کامت
دل برد به مسجد الحرامت
دیدی که رسول حیّ دادار
بنشسته غریب و بی کس و یار
از سوز درون زدی صدایش
گلبوسه زدی به دست و پایش
کای سیّد و سرورم محمّد
فرزند برادرم محمّد
بر خصم تو ره زِ خشم بستم
پیشانی اش از کمان شکستم
من حمزه ام، ای سرم فدایت
پیوسته کنم زِ تو حمایت
فرمود رسول حیّ داور
کای عمّ گرامی پیمبر
من عفو و کرم بود مرامم
هرگز نه به فکر انتقامم
تا نور دهی به هر دو عینم
خشنود کن از شهادتینم
دُر از لب همچو لعل سفتی
از قلب، شهادتین گفتی
برد از سخنت رسول حق نوش
لبخند زنان گشود آغوش
کای عمّ گرامی نکویم
این بود همیشه آرزویم
با قصّه ی حمزه و پیمبر
یاد آمدم از عموی دیگر
عبّاس علی گل مدینه
آب آور بلبل مدینه
سقّای نخورده آب در بحر
گشته جگرش کباب در بحر
دل را زِ شراره تاب داده
از اشک به آب آب داده
یک باغِ مدینه دیده در آب
تصویرِ سکینه دیده در آب
دریاش روان زِ هر دو عین است
خجلت زده از لب حسین است
با یک یمِ اشک و یک یم خون
لب تشنه شد از فرات بیرون
بار غم تشنگان به دوشش
در سینه شرر، به دل خروشش
یاد لب خشک شیرخواره
می زد به وجود او شراره
جان کرده سپر به تیر دشمن
گردیده جدا دو دستش از تن
تیری زِ کمان رسید بر مشک
از دیده ی مشک شد روان اشک
عبّاس نگه به آب می دوخت
آب از غم او چو شعله می سوخت
ای حمزه ی کربلا اباالفضل
سینه سپر بلا ابالفضل
سوزی که هماره سوزِ «میثم»
آتش فکند به قلب عالم
#استاد_غلامرضا_سازگار
#حضرت_حمزه_ع
@navaye_asheghaan