eitaa logo
کانال نوای عاشقان
19.8هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
440 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
کرامت مثل یک جرعه‌ست از پیمانۀ جانش سخاوت لقمه‌ای از سادگی سفرۀ نانش.. کسی که سایۀ او مایۀ آرامش دنیاست دلش در بند دنیا نیست، دنیا هست زندانش سپاهش را صدای سکه غرق روسیاهی کرد نه مردی نه نبردی بود، خالی بود میدانش صَلاح این‌گونه می‌بیند، سِلاح صلح بردارد چه دارد رهبری که زیر پا افتاده فرمانش؟.. امام غیرت و غربت کنار دشمنِ سرسخت چه رنجی می‌کشید از دوستان سُست‌پیمانش زبان سرزنش خاری شد و آزرد روحش را مُعِزّالمؤمنین بود و نفهمیدند یارانش کسی که چشم فتنه کور شد با برق شمشیرش چگونه گوشه‌ای بنشیند و سر در گریبانش... چه زهری مَحرمش بوده؟ چه دردی همدمش بوده؟ نمی‌دانم چه راز سینه‌سوزی بوده مهمانش! به روی دست‌های آل طاها باز تابوتی‌ست مبادا زخم بردارد، مبادا تیربارانش... اگرچه تلخ‌تر از زهر بوده زندگی امروز ولی فردا عسل می‌ریزد از کام جوانانش خیالت جمع سردار جمل! تنها نمی‌مانی به زودی کربلا از راه می‌آید که طوفانش... ✍ @navaye_asheghaan
نشستم گوشه‌ای از سفره‌ی همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابرها تعارف می‌کنی دار و ندارت را تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفت هایت حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت دهان وا می‌کند عالم به تشویق حسین اما دهانِ رحمة للعالمین واشد به تحسینت تو دینِ تازه‌ای آورده‌ای از دیدِ این مردم که با یک گل کنیزی می‌شود آزاد در دینت معز المؤمنین خواندن، مذل المؤمنین گفتن اگر کردند تحسینت، اگر کردند نفرینت_ برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون! که می‌چینند مضمون، آسمان‌ها از مضامینت بگو تا تیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت، تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت تورا پایین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی‌آورد پایینت درون خانه هم مَحرم نمی‌بینی تحمل کن که می‌خواهند، ای تنها‌ترین تنها‌تر از اینت تو غم‌های بزرگی در میان کوچه‌ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت سر راهت می‌آمد آنکه نامش را نخواهم برد برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت برای جاریِ اشکت سراغ چاره می‌گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت چه می‌شد مثل مادر نیمه‌ی شب بود تدفینت صدایت می‌زند اینک یتیمت از دل خیمه که اورا راهی میدان کنی با دست آمینت هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر در آغوش برادر دست و پا زد جانِ شیرینت کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟ نمک نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت دعا کن زخم غم‌هایت بسوزاند مرا یک عمر نصیبم کن نمک از سفره‌ی همواره رنگینت ✍ @navaye_asheghaan
28514-1684573026532.mp3
1.24M
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 کار نشد نداره/ وقتی چشام می باره وقتی امام رضا دعام می کنه فکر و ذکرم اینه/توو بی کسی محشر کی جز امام رضا نگام می کنه به در بسته خوردم امام رضا به تو پناه آوردم امام رضا دلمو بهت سپردم امام رضا دردت به جونم امام مهربونم لحظه ی مرگم منتظرت می مونم سلطان قلبم علی علی موسی الرضا ...................................... بهترین پناهم/با اینکه رو سیاهم اما دلم خوشه به مشهد تو بی قرارم آقا/بالم شکسته اما پر می گیرم هنوز تا گنبد تو گره خورده به کارم امام رضا کیو غیر از تو دارم امام رضا دلخوشیه روزگارم امام رضا پنجره فولاد تنها پناه منه نبض دل من با عشق تو می زنه سلطان قلبم علی علی موسی الرضا .................................. عشق موندگارم/اشکامو از تو دارم خوشبخت فقط دلی که مست توئه کاری کن ببینم/بازم سیاهی ها رو رزق محرمم توو دست توئه بانی ِ روضه هایی امام رضا ضامن کربلایی امام رضا امید منِ گدایی امام رضا شکر خدا که همیشه زیر دینم لطف تو بوده سینه زن حسینم سلطان قلبم علی علی موسی الرضا احسان نرگسی امام رضا (ع) زمینه @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بنت الحسین، زینب دیگر،سکینه است وارث به صبر حضرت کوثر سکینه است او بر غریب اول عالم نواده است در روبروی ظلم و جفا ایستاده است او طعم تلخ درد و بلا را چشیده است از زندگی به جز غم و ماتم ندیده است چون فاطمه مدافع حق ولایت است هرچند آشنای هزاران جسارت است او هم کنار پیکر بی سر رسیده است هم پای عمّه تا لب مقتل دویده است افتاده روی سینه ی زخمی ترین شهید از زخم سنگ و تیغ وعصا بوسه چیده است او هم هزار و نهصد و پنجاه کینه را در عمق زخم های تن پاره دیده است پیغام کشته بین دو دریا به شیعه را از لابلای حنجر پاره شنیده است از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام کلّ مسیر اشک نگاهش چکیده است هر قطره آب خورده عمو را صدا زده لطمه زنان ِروضه ی دست بُریده است بازار رفته و ز غم کوچه های شام مثل تمام فاطمه ها قدخمیده است از نسبت کنیزی ِ موسرخ ِ بزم شام هر صبح وشام درد زیادی کشیده است خوابی اگر رسیده به چشمان خیس او با خواب ِ تیر ِ حرمله از جا پریده است مرگش فرا رسیده ولی او حقیقتاً در کربلا میانه ی مقتل شهیده است ️علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) حضرت سکینه (س) روضه @navaye_asheghaan
بنام خدا 8 رباعی فارسی و ترکی تقدیم به عاشقان الحجج آقا امام رضا ع "" "" " جان من بادا فدایت یا رضا بسته ام دل به عطایت یا رضا بعد خالق سرپناه من توئی کن نگاهی بر گدایت یا رضا "" "" "" " ای که می گردی به دنبال دوا ای که میخواهی شوی ازغم رها از صمیم دل بگو یا بوالحسن حاجتم ده یا علی موسی‌الرضا " "" "" گر فتادی در یم جرم و خطا گر زدی دربحرطوفان دست و پا روی کن سوی خراسان باخلوص گو زدل یا حضرت موسی الرضا "" "" " خوش به حال آنکسی که لایق لطف و عطاست با دل و با دیدهٔ وا عاشق آل عباست عترت آل پیمبر یک به یک تاج سرند خوش به حال آن دلی که دلبرش موسی الرضاست " "" "" " دیل آچاندان آدووی ورد زبان ایلموشم غم بسیاریمی سینم ده نهان ایلموشم بیلموشم ای شه خوبان سنی محرم اوزومه دردیمی سن کیمی مولایه بیان ایلموشم "" "" "" سایه باندی سایهٔ مهرون سراسر یارضا یوخ بیزه بو سایهٔ دن والاه فراتر یارضا مهریموز یاسیدی فوق ارادت دی سنه ملت ایران سنی هر دیلده سسلر یارضا "" "" "" " ای گرفتار قضا و رنج و محنت آغلاما آه و زاری ائیلمه بی وقفه سینه داغلاما سسله صدقیله امام هشتمی امدایوه سویله یاره دردیوی بیگانیه بئل باغلاما "" "" "" " مدت طولانی گر اولسون گرفتار قضا بحر آرامش سنه گر اولسا دریای بلا بعد خالق دامن پاک رضادن سن‌ یاپوش اول زمان صدقیله سسله یا علی موسی الرضا " "" "" "" گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی شاعر : مسلم فرتوت(فاخر) @navaye_asheghaan
بنام خدا گفتگویی با زائران کربلا و... "" "" "" " ای زائر کرب وبلا خوش آمدی تو از سفر خوشا به حالت بَرزَدی بوسه به خاک پر گهر رفتی به سامِرّا نجف به کاظمین و کربلا نائل شدی برآرزوت درماه پرفیض صفر مرغ دلت زدبال وپَرتا قبله گاه عاشقان تو وانمودی قول قاناد چون فطرس بی بال و پر تا که نگاهت برفُتاد بر پرچم سرخ قیام جاری شد از چشمان تو آن لحظه آندم اشک تر بعد از سلامی بر حسین سمت نگاهت شد عوض آن لحظه گفتی السلام بر ساقی سیما قمر حال دلت شد منقلب در تلِّ بانوی حرم به یاد زینب برفتاد اندر سرت شور دگر آیا چه گفتی بر فرات ای زائر کرب و بلا بهر چه شد آه شما در کوفه آیا پرشرر نام امیرالمؤمنین باشد نماد عدل و داد افسوس که قوم بی خرد کردنداو راخون جگر فاخر بگو این شورو شوق باشد ز آثار ظهور باید کنیم همت همه بهر ظهور دادگر باید بباشیم درعمل ما یاور و یار حسین تحت لوای اوکنیم سعی وتلاش مستمر "" "" "" "" "" "" گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی شاعر : مسلم فرتوت(فاخر) @navaye_asheghaan
آن ماه که در دامن زهرا بنشیند باید که چنین در دل دنیا بنشیند ای عرش نشین! شأن قدم‌های تو تنها این است که بر شانه‌ی طاها بنشیند حالا که تویی آیه‌ای از سوره‌ی کوثر_ باید که به تفسیر تو مولا بنشیند شد لؤلؤ حُسن تو، فقط قسمت آن دل_ آن دل که به درگاه دو دریا بنشیند آن‌قدر کریمی که فقیر آمد و گفتی: از ماست، بگویید که بالا بنشیند آقای جوانان بهشت است، جماعت! دورِ که نشستید؟ که تنها بنشیند اسلام شما چیست؟ که در آن پسر هند_ جای پسر امّ ابیها بنشیند شاید پسر فاطمه از پای بیفتد اما که شنیده است که از پا بنشیند؟ صلح تو چنان تیر که در چله نشسته‌ست گیرد هدف امروز، که فردا بنشیند * * * در حیرتم از جَعده، چگونه دلش آمد آن زهر، به کام تو دل‌آرا بنشیند؟ این تیر که اینجا کفنت را به تنت دوخت فرداست که بر دیده‌ی سقا بنشیند لعنت به دلِ سنگ و سیاهی که سبب شد داغت به دلِ گنبد خضرا بنشیند شیرین دهن کرببلا، گل‌پسر توست از توست که این‌گونه به دل‌ها بنشیند می‌گفت: عمو! نامه‌ی باباست به دستم برخوان و بگو قاسمت آیا بنشیند؟ با اذن برادر، پسر تو، شب آخر برخاست که خیمه به تماشا بنشیند جسم پسرت، آه! شبیه جگرت شد تا خونِ تو هم، در دل صحرا بنشیند ✍ @navaye_asheghaan
مهمان که دعوت می کند پیغمبر اکرم بر او محبت می کند پیغمبر اکرم ما هم که اینجاییم مهمانان او هستیم حتما عنایت می کند پیغمبر اکرم حاجت بخواه از محضر پیغمبر رحمت قطعا اجابت می کند پیغمبر اکرم از خوبی اش باید بگویم چهارده قرن است دارد هدایت می کند پیغمبر اکرم چون بر حسینش گریه کردیم از ثواب خود تقدیم امت می کند پیغمبر اکرم با دست خود مزد تمام سینه زن ها را  امشب کرامت می کند پیغمبر اکرم دست از کتاب و اهل بیت اش بر نمیداریم وقتی وصیت می کند پیغمبر اکرم با "کلنا واحد" که فرمودند؛ پس محشر ما را شفاعت می کند پیغمبر اکرم با اینکه دوریم از مدینه این دل زائر قصد زیارت می کند پیغمبر اکرم ! سیلی به زهرایش زدن مزد رسالت بود ؟! فردا شکایت می کند پیغمبر اکرم با فاطمه بعد از رسول الله بد کردند بال و پر پروانه را عمدا لگد کردند هیزم فراهم می شود بعد از رسول الله آتش مجسم می شود بعد از رسول الله روزیِ صحن پاک چشم مادر سادات باران نم نم می شود بعد از رسول الله مانند ماهی که قدش عمری هلالی شد زهرا قدش خم می شود بعد از رسول الله حتی بلای جان زهرای عزادارش مسمار در هم می شود بعد از رسول الله تا بشکند دستی که احمد بوسه زد بر آن قنفذ مصمم می شود، بعد از رسول الله خورشید روی حضرت حوریه تاریک از - - سیلی محکم می شود بعد از رسول الله دیگر به خود این خانه روی خوش نمی بیند دل ها پر از غم می شود بعد از رسول الله مثل مدینه، کربلا هم می شود بلوا قحطی آدم می شود بعد از رسول الله پنجاه و اندی سال، شامِ هر شب زینب اندوه و ماتم می شود بعد از رسول الله مقتل ببیند زینت دوش پیمبر را هی از تنش کم می شود، بعد از رسول الله سرتابه پایش را محمد بوسه باران کرد افسوس درهم می شود، بعد از رسول الله بین دو نهر آب، نحرش می کنند آخر دنیا جهنم می شود بعد از رسول الله بعد از رسول الله دلهامان مکدر شد در روضه های روضه خوانها حرف "معجر" شد @navaye_asheghaan
حضرت رسول الله دختر طاقت نداره بابا رو بی حال ببینه،اونم دختری مثل فاطمه،اینقدر بی تابی کرد،گفت: بابا! سن و سالی نداشتم مادرم از دنیا رفت،تو هم داری فاطمه رو تنها میذاری؟... عاقبت پیغمبر فاطمه رو صدا زد؟دخترم بیا...یه چیزی در گوش فاطمه گفت،دیدن لبخند رو لب زهرا اومد...سئوال کردن،گفت:بابام به من گفت: اول کسی که به من ملحق میشه از این خانواده تویی عزیزم...قلب زهرا آروم شد.... اما یه دختری هی میگفت: عمه! کی خرابه می رسیم؟ می گفت: عزیزیم چرا سراغ خرابه رو می گیری؟ می گفت: عمه! بابام به من گفته میام خرابه می برمت... آخرین لحظات پیغمبر بود،نگاه به حسنین می کرد،،نگاه به فاطمه اش می کرد....یا رسول الله! خوب زهرا رو نگاه کن... یه مرتبه شنید صدا درمیآد،جلو در اومد دید یه پیرمردی اومده،صدا زد: خانوم جان می خوام بابات رسول خدا رو ملاقات کنم،فرمود: بابام ممنوع الملاقاتِ،بار دوم،فرمود: مگه نگفتم بابام ممنوع الملاقاتِ؟ بار سوم تا در زد پیغمبر فرمود: عزیزم جلو بیا،می دونی این کیه داره در میزنه؟صدا زد: نه بابا... پیغمبر فرمود:دخترم این مَلَکُ المُوتِ، از هیچ کسی اجازه نمیگره،از هیچ پیغمبری اجازه نگرفته...بابا جان! پس چرا وارد نشد؟ گفت: عزیزم به احترامِ تو...خونه ای که فاطمه باشه عزرائیل هم حیا میکنه بدون اجازه وارد بشه،زهرا باید اجازه بده... یا رسول الله! کجا بودی هم در رو بدون اجازه زدن، هم هیزم آوردن؟ یا رسول الله کجا بودی بینِ در و دیوار پهلویِ فاطمه رو شکستن؟ آخرین لحظات یه وقت دیدن علی بچه هارو از پیغمبر جدا کرد،حسین و حسن خودشون رو روی سینه ی پیغمبر انداختن،پیغمبر نوازشون می کرد،فرمود: علی جان بذار رو سینه ام باشن... یارسول الله مگه نفرمودید :کسی که داره جون میده باید سینه اش رو آزاد کرد،آخه یه پیراهن رو سینه اش سنگینی میکنه؟ فرمود:علی! اگه حسین رو سینه ی من باشه من راحت جون میدم...اما کربلا...ای حسین... @navaye_asheghaan
الله لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد تا که عزرائیل وارد شد برای قبض روح بر علی و فاطمه با حال مضطر خیره شد خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد آن طرف سر را به زانو داشت غمگین، مجتبی بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد طاقتِ بیتابی و اشک حسینش را نداشت از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد ¤ رفت تا جایی که زینب بغض کرد از کربلا - تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد! 🔸شاعر: @navaye_asheghaan
سلام ای سلطان خراسان ، نگاهی کن سوی گدایان حریمت قبله گاه ایران ، رضا جان بهشت ما صحن و سرایت ، فدای ایوان طلایت تو آقایی و ما گدایت ، رضا جان یا سلطان ، علمدار زهرا تو در ایرانی تو مشگل گشای گرفتارانی ، ز بس مهربانی دخیلک یا مولا ابالجواد روزی ما را زهرا دست تو داد چه منتی بر ایرانیاین نهاد یابن الزهرا سلطان ابالحسن میان راه خود مکرر ، زمین میخوردی مثل مادر لبانت خاکی گشته آخر ، رضا جان مکش روی خاک این عبایت ، گرفته خون راه صدایت چرا می‌لرزد دست و پایت ، رضا جان واویلا ، شده صورتت همچون زهرا کشیدی به روی زمین پایت را تو داری تماشا میان حجره کم دست و پا بزن چکیده خون ها از گوشه ی دهن کمی بگو از دیوار و در سخن یابن الزهرا سلطان ابالحسن میان حجره پا کشیدی ، در اوج غربت که خمیدی به سینه یک چکمه ندیدی ، رضا جان لگد به پهلویت نخورده ، کف پا بر رویت نخورده دگر پنجه مویت نخورده ، رضا جان کربلا ، تنی با نوک نیزه زیر و رو شد یکی نیزه اش در دهان فرو شد ، پر از خون گلو شد به روی پیکر با خنده پا گذاشت پاشنه ی پا بر آن سینه جا گذاشت سر بریده بر نیزه‌ها گذاشت یابن الزهرا سلطان ابالحسن @navaye_asheghaan