eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
619 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. گریز روضه سلام الله علیها ✍ مهمان شده و رخصتِ دیدار گرفته از سفرهٔ تو برکتِ بسیار گرفته این سائلِ هر سالهٔ ماهِ رمضانت برگشته و تصمیم به اقرار گرفته أنتَ الغَنی و خالِق و مَعبود؛ أنا العَبد یک بندهٔ بد؛ با دلِ زنگار گرفته غفرانِ تو را گریه کنان بینِ مناجات با توبهٔ پیوسته به اصرار گرفته یارب! به شفاخانهٔ محرابِ تو سوگند از عشق، نمازم تبِ سرشار گرفته خونم متلاطم شده هر بار که دستت نبض ِ منِ آشفتهٔ بیمار گرفته ماه رمضان ثانیه به ثانیه، هر آن لطفت خبر از خیلِ گرفتار گرفته خوشبخت منم، آنکه به تو داده دلش را وقتِ سحری مهلتِ گفتار گرفته نان دیده سرِ سفره، به یادِ غم ِ دستاس بسیار دلم لحظهٔ افطار گرفته لعنت به غلافی که شده خیره به بازو قنفذ چقدَر جرأتِ پیکار گرفته!!! یک ضربهٔ ناکار، به بازویِ خدا زد از فرطِ کبودی، دلِ مسمار گرفته زهرا که به دستانِ خودش یکسره نان پخت طوری شده که دست به دیوار گرفته در کوچه چه پیش آمده؟! که محضرِ حیدر از صورتِ خود فرصت اظهار گرفته؟! .@navaye_asheghaan
18.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با حسرت و غم می‌گذرد هر روزم دلتنگم و چشم بر حرم می‌دوزم هر هفته شب جمعه شبیهِ آتش از داغِ فراقِ کربلا می‌سوزم! ✍️ @navaye_asheghaan
🍃🌺 هشت بیت؛ به عشقِ میلادِ أختُ الرضا(ع) 🌺🍃 ┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅ خُلق و خویش مهربان و محشر است حرف هایش؛ آیه آیه کوثر است بر نگین دستهایش حک شده: عصمت الله است؛ درّ و گوهر است مثل زهرا(س) هست نامش فاطمه(س) چادرش آیینه دارِ مادر است عالِم است و قلبِ بابایش مدام بیقرار و عاشقِ این دختر است از صمیم جان "فداها" گفته و ذکرِ خیرش صد هزاران دفتر است نیست همکفوی برایش جز "کرَم" بانویی که با "سخاوت" همسر است خواندمش معصومه(س)-ساداتِ رضا(ع) چون برادر، دوستدارِ خواهر است دخترِ موسی بن جعفر(ع) آمده اول ذی القعده روز دختر است! @navaye_asheghaan
بدونِ یک بلیطِ رفت و برگشت دلم زائر شد و دورِ تو می گشت همآغوشِ ضریحت بود و می خوانْد زیارتنامه رأسِ ساعت هشت! شاعر: @navaye_asheghaan
دلش خون شد بیدار بود و مضطرب در تب دلش خون شد از خاطراتِ کودکی هر شب دلش خون شد با یادِ بابایِ مریض احوالِ در خیمه در گریه هایِ بیهوا اغلب دلش خون شد آهی کشید و هر چه ذهنش رفت در گودال از قاتلانِ پست ِ بد مَشرَب دلش خون شد از خنده هایِ حرمله(لع) از فحش هایِ شمر(لع) از نیزه های نحس ِ لامذهب دلش خون شد با جملهٔ
ألشمرُ جالِس” جان به لب میشد 

یک عمر از عنوانِ این مطلب دلش خون شد 

از داغِ جدّ تشنه لب گریان شد و هر بار- 

حس کرد ظرف آب را بر لب؛ دلش خون شد 

از فکرِ بر انگشت و انگشتر به هم می ریخت 

از نعل هایِ تازه بر مرکب دلش خون شد 

در روضهٔ دروازهٔ ساعات جان میداد 

میگفت،آنجاعمه-جان زینب(س) دلش خون شد... 

* 

آورد یک نامرد تشتِ حاویِ 
سر” را افتاد بر جانِ رقیه(س) تب...دلش خون شد!  مرضیه عاطفی @navaye_asheghaan
. حالِ این ایّام دارد عطر و بویِ فتحِ قدس میشود روزی محقّق آرزویِ فتحِ قدس قله پیدا، راه روشن، مژده فتح قریب میشود بی شک به یاری خدا نصرت نصیب میشود نابود! دارد خونِ مظلومان اثر مرگِ صهیون میشود هر آینه نزدیکتر میشود سر تا به پا لبریز از دین؛ منطقه استقامت میشود گسترده در این منطقه مثل سردار و ابومهدی همیشه زنده ایم روح سنواریم، پیروزیم! کی بازنده ایم؟ گرچه حزب اللهِ لبنان غوطه ور شد در مِحَن شد لبالب از جنم؛ با رفتنِ سیدحسن این شعارِ اهل لبنان است! امثالِ عماد تا قیامت راهِ نصرالله دارد امتداد میشود نابود صهیونیست با اذنِ خدا خاک؛ از حیفا و تل-آویو می ماند به جا میشود نابود اگر سمتِ حرم فرمان دهد در دلِ سوریه "جولانی" اگر جولان دهد- هر نفر گردانی از صد حاج قاسم میشویم در دفاعِ از حرم؛ والله عازم میشویم باذن الله جاری می شود خطبه های زینبی بر فتنه کاری می شود اُسکتوا یش باز می پیچد به گوش جان شام میکند روزی جوانِ سوری از هرسو قیام خوانده سردار دل ما خاک ایران را حرم مردمی دارد حماسی و غیور و محترم مرجفون را وقت هشدار است این امر ولیست این حرم تحت لوای حضرت سید علیست کشورم فرمانده ای دارد که هنگام ِ قیام نه تعلُل کرده، نه تعجیل وقتِ انتقام مردِ ایرانی خودش اهل جهاد است و تفنگ نه! نیازی به نیابت نیست در میدانِ جنگ مردهایمان به جایِ خود! زنان و کودکان- میشوند از فرطِ غیرت با شهادت جاودان سومین بار از کمان؛ پر میکِشد تیرِ خلاص می اندازد به جانشان هراس پرچم لبیک_یازهرا به روی دوش ماست تا زمانِ فتح؛ ذکرِ روضه اش در گوش ماست 🗣 خانم @navaye_asheghaan
بر یارهایِ مختصرت گریه میکنم چون هست آخرین سفرت گریه میکنم رفته ست پیکرم سرِ دارالاماره و خون می شود چنین جگرت؛ گریه میکنم اینها هنوز در دلشان کینۂ علی ست هر شب به غربتِ پدرت گریه میکنم برگرد! می شناسمِشان که در آفتاب؛ از داغ های ِ مستمرت گریه میکنم بد چشم زخم می خورَد و رو به علقمه از حالِ حضرت قمرت گریه میکنم جان می دهد مقابلِ تو! گریه میکنی... من هم برای چشم ِ ترت گریه میکنم «أدرک أخاک» میشنوی بعدِ سال ها از «مُنکسِر» شدنِ کمرت گریه میکنم شش ماهه با عطش چه هماغوش می شود محض تلظّیِ پسرت گریه میکنم لب تشنه ام! فدای سرت أیهاالامیر چون می رود به نیزه سرت، گریه میکنم سهم ِ یکی پیرهن و دیگری عبا... بر ازدحام ِ دور و برت گریه میکنم هستند کوفیان همه خنجر به دست و من بر حال سختِ محتضرت گریه میکنم در خاک و خون به خواهرِ خود خیره میشوی بر خیمه های شعله ورت گریه میکنم! @navaye_asheghaan
ای که نامت حک شده بر لوحِ تقدیرم حسین(ع) سرنوشتم را ببین! خیلی زمینگیرم حسین(ع) بال و پرهایم شکسته، خسته ام از این قغس سالیانی میشود از زندگی سیرم حسین(ع) نفْس؛ این مکّارِ لاکِردار پاپیچم شده راحتم کن از اسارت! بینِ زنجیرم حسین(ع) دائماً باید-نباید! لحظه لحظه بازخواست... با خودم بیش از همه والله درگیرم حسین(ع) بینِ خوبانت خجالت میکشم از معصیت روسیاهم! تیره و تار است تصویرم حسین(ع) من همان کهنه گلیمَم که طلب کرده رفو از قضا در دستِ تو افتاده تعمیرم حسین(ع) خوب خواهم شد! ببین برگشته ام مانندِ حر درس هایِ کربلایت داده تغییرم حسین(ع) غیرِ هیئت؛ خوش نیامد به مَذاقم هیچ جا هیچکس اینجا نخواهد کرد تحقیرم حسین(ع) در میان روضه با هر قطره اشکم بارها چشم پوشی کرده ای از جرم و تقصیرم حسین(ع) از کراماتَت شنیدم؛ شد یقینم بیشتر مطمنّم حاجتم را از تو میگیرم حسین(ع) میزنی امضا شهادتنامه ام را عاقبت من برایت غرقِ خون! یکروز میمیرم حسین(ع)! @navaye_asheghaan
. زبانحال حضرت صاحب الزمان(عج) با عمه جانشان زینب سلام الله علیها شد غرق در غم روزگارت عمه جانم خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم بر روی تل، در غربتِ شام غریبان ایکاش بودم در کنارت عمه جانم تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی مرهم برای حال زارت عمه جانم جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی دیدم گره خورده به کارت عمه جانم مانند قلبت چند جای چادرت سوخت در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم چشم عمو عباسمان را دور دیدند شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم بین تمام داغ هایی را که دیدی می سوزم از داغ اسارت عمه جانم! @navaye_asheghaan
ای که نامت حک شده بر لوحِ تقدیرم حسین(ع) سرنوشتم را ببین! خیلی زمینگیرم حسین(ع) بال و پرهایم شکسته، خسته ام از این قغس سالیانی میشود از زندگی سیرم حسین(ع) نفْس؛ این مکّارِ لاکِردار پاپیچم شده راحتم کن از اسارت! بینِ زنجیرم حسین(ع) دائماً باید-نباید! لحظه لحظه بازخواست... با خودم بیش از همه والله درگیرم حسین(ع) بینِ خوبانت خجالت میکشم از معصیت روسیاهم! تیره و تار است تصویرم حسین(ع) من همان کهنه گلیمَم که طلب کرده رفو از قضا در دستِ تو افتاده تعمیرم حسین(ع) خوب خواهم شد! ببین برگشته ام مانندِ حر درس هایِ کربلایت داده تغییرم حسین(ع) غیرِ هیئت؛ خوش نیامد به مَذاقم هیچ جا هیچکس اینجا نخواهد کرد تحقیرم حسین(ع) در میان روضه با هر قطره اشکم بارها چشم پوشی کرده ای از جرم و تقصیرم حسین(ع) از کراماتَت شنیدم؛ شد یقینم بیشتر مطمنّم حاجتم را از تو میگیرم حسین(ع) میزنی امضا شهادتنامه ام را عاقبت من برایت غرقِ خون! یکروز میمیرم حسین(ع)! شاعر: @navaye_asheghaan
غرقِ تب! افتاد از تاب و توان بعد از پدر شد نگهدار و پناه کاروان بعد از پدر دست بر مویِ پریشان رقیه(س) میکشید بود دستانش امیدِ کودکان بعد از پدر اشکِ پنهانی او را دیده بود و گشت و گشت مثل پروانه به دورِ عمّه جان بعد از پدر گر چه دستش بسته بود اما کماکان غیرتی شد سپر در پیش چشم دیگران بعد از پدر خطبه اش جنگِ مجسّم بود و هر ثانیه داد- کاخ دشمن را چنان محکم تکان بعد از پدر «أشهدُ أنّ علی(ع)»...داغِ برادر تازه شد... شد پریشان-حال هنگام اذان بعد از پدر خورد با بغض ِ گلو! دلتنگ! با چشمان خیس هر کجا که بر دهان بگذاشت نان بعد از پدر یادِ آن لب های خشک و پیکرِ در بوریا... سال ها در خلوتش شد روضه خوان بعد از پدر! @navaye_asheghaan
🍃🏴 در غم ِ آرامش دلِ امام حسین(ع) 🍃🏴 داشت در چشمش همیشه اشکهای بیهوا صبح میشد هر شبش با گریه های بیصدا گُر گرفت و قلبش از غم؛ باز هم آتش گرفت یادش آمد لحظه ای که شعله ور شد خیمه ها آب خورد و سخت دلتنگِ عمو عباس(ع) شد گفت با خود زیر لب گاهی: عمو رفتی کجا؟!! عطرِ بابا؛ لحظه لحظه بر مشامش می رسید لحظه ای که بوسه میزد دستهایِ عمه را در خرابه روی خاک افتاد و دیگر نا نداشت داشت مانند رقیه(س) خون به دل...تاول به پا زنده میشد داغِ شش ماهه همینکه میگذاشت سر به زانویِ رباب ِ(س) غرق در حالِ عزا شاهدِ عینیِ شام و خیزران بود و غروب- یادِ مقتل می‌سرود از غربتِ خونِ خدا از تنِ بابایِ عطشان رویِ خاکِ قتلگاه از فرودِ تیر و نیزه، از عصایِ بی حیا عمه زینب(س)‌ روضه خوانی کرد و بعدش بیقرار شد سکینه(س) شاعرانه؛ راویِ کرب و بلا واژه واژه گریه کرد و خط به خط سردرد شد شعر گفت از آنچه دیده بود در تشت طلا! @navaye_asheghaan