eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.3هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
368 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ۹۸ (مثل الامام ، مثل الکعبه۴) نگاه کردنش عبادت طواف کردنش فریضه حاجی کعبه‌ی ولایت پیش خدا خیلی عزیزه هیچکسی شبیه زهرا دور سر ولی نگشته فاطمه ی روی سینه ی در با خونش این حرفو نوشته ............................. (مثل الامام ، مثل الکعبه۴) نگاه کردنش عبادت طواف کردنش فریضه حاجی کعبه‌ی ولایت پیش خدا خیلی عزیزه من سینه چاک روی تو ام کعبه نیز هم گرم طواف کوی تو ام کعبه نیز هم من در نماز سوی تو ام کعبه نیز هم مدیون آبروی تو ام کعبه نیز هم ای قبله گاه کعبه ی سیار یا علی ............................. (مثل الامام ، مثل الکعبه۴) نگاه کردنش عبادت طواف کردنش فریضه حاجی کعبه‌ی ولایت پیش خدا خیلی عزیزه عشقم اگر علیست سر دارم آرزوست من سرگذشت میثم تمّارم آرزوست خرما فروختن بشود کارم آرزوست رسوا شدن میانه ی بازارم آرزوست بالای دار میزنم جار یا علی ای قبله گاه کعبه ی سیار یا علی (علی مولانه۴) شاعر: محسن عربخالقی 📢حاج مهدی رسولی 🔶مثل الامام مثل الکعبه... شب دوم ویژه مراسم شهادت حضرت زهرا(س) صوت ⬇️⬇️⬇️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
nodbeh mirdamad.mp3
12.07M
دعای ندبه مهدی میرداماد 〰🌺〰
🌷 مرثیه حضرت امُ البنین (س) 🌷 فاطمیه رفته اما دل شده با غم قرین از غم هجران بی بی حضرت اُم البنین بانویی که اهل دل از او ادب آموخته عرشیان و قدسیان از ناله هایش سوخته اشک ماتم از دو دیده ریخت او با شور وشین در عزای جعفر و عباس و عثمان و حسین چون خبر دادش بشیر از کربلا با چشم تر صِیحه ای زد ، پاره شد بند دلش از این خبر وای از آنساعت که او میگفت با آهِ غمین آه اِی مردم نخوانیدَم دگر اُمُ البنین من شنیدم دست عباسم شده از تن جدا جان خود تقدیم جانان کرده او در کربلا من شنیدم تیر کین بر چشم شهلایش زدند با عَمود آهنین بر فرق زیبایش زدند هر چه آمد بر سرش قربان شاه عالَمِین جان او جان عزیزانم به قربان حسین گر چه قطعه قطعه گشته آن گلِ احساس من روی دامان حسین بِنهاده سر عباس من من بمیرم که حسین در کربلا مادر نداشت کشته شد با حنجر خشکیده و یاور نداشت ♦️ مرتضی شاهمندی ♦️
‍ روضه ام البنین س 🍀 توسل جانسوز_وفات حضرت ام البنین علیه السلام او غرور ِ عرب را دلیل است این چنین زن که می گویم از او در عرب، در عجم بی بدیل است این چنین زن زمینی نباشد چادرش از پر جبرئیل است پیش اُم البنین،پیر سالک مانده در راه و اِبن السبیل است بسته در زیر چادر حمائل او که خود یک تنه یک قبیل است او که چهار آسمان در زمین داشت نام زیبای اُم البنین داشت * اُم البنین برا زمانی است که چهارپسر داشت،مگر نه بعداً اصرار داشت،می گفت: دیگر مرا اُم البنین نخوانید * آفریده بهشت برین را تا که روشن کند سرزمین را من چه باید بگویم خدایا شیر زن را زنی این چنین را اَحسنُ الخالقین هم به مدحش می نشاند به لب آفرین را رودهای جهان هم نَبُردند بی وضو نام اُم البنین را چهار دفعه چه زیبا نشانده در رکاب حسینی نگین را نام اُم البنین شد خلاصه در شجاعت،صلابت،حماسه گشته از داغ کوچه فسرده *روضه هایی که اُم البنین شنید از فاطمه ی زهرا، از زینب شنید،از امام حسن شنید، تصور کن این خانم دو زانو مؤدب می نشست،می گفت : حسن جان! روضه ی فاطمه رو بخون. مادر می گفتند به اُم البنین. گفت: مادر جان! یه چیزی بهت بگم تا حالا نگفتم،یه چیزی بهت بگم، هیچ کی ندیده* گشته از داغ کوچه فسرده بس که او روضه ها را شمرده *یکی یکی روضه هارو براش میخوندن* فاطمه تر از او ما ندیدیم بارها از غم کوچه مرده دل به مولا علی داده اما جان خود را به زهرا سپرده دست ها را به سینه گرفته با خودش تا به معراج برده جانم اُم البنین،آب و نان هم  قبل فرزند زهرا نخورده * وقتی می خواست وارد خونه ی امیرالمؤمنین بشه،گفت: همه عقب بایستید،همراهان این عروس عقب ایستادند،خانم اومد جلو در،گفت: بچه های فاطمه رو بگین بیان جلو در، یه عده حرف مفت زنا گفتن:غرور رو ببین، می گه:بچه ها بیان به استقبالم،اما دیدن زینبین اومدن جلو در،تا پای زینب رسید به آستانه ی در،اُم البنین افتاد رو زمین، گفت: زینب جان! من نیومدم برا شما مادری کنم، من مگه میتونم جای خالی مادر،یه لحظه اش رو،پر کنم؟من اومدم کنیز شما بچه ها باشم،کنیزی اومدم منو قبولم می کنید یا نه؟ اما همون لحظات اول که دم در ایستاده بود،دیدن حسنین نیومدن،گفت:بچه هام حسن و حسین کجا هستن؟گفتند:بیمارند،در بستر بیماری هستن،حسن که مریض میشد،حسین هم مریض میشد، حسین که بیمار میشد،حسن هم بیمار میشد، دو تا برادر با هم مریض شدن تو بستر افتادن،اُم البنین اومد شروع کرد دور بستر چرخیدن، حق دارید مریض بشید،مادر ندارید،دیگه یه کنیز اومده دورتون داره می چرخه،نمیذاره شما بیمار بشید* گفت:آری به زینب عزیزم من در این خانه تنها کنیزم تو نبودی و یک کربلا درد  از عطش رنگ آلاله ها زرد کودکان تشنه بودند اما آسمان هم به رویش نیاورد *تصور کن دو جا حضرت زینب سلام الله علیها برای اُم البنین روضه خون شد،یکی در بدو ورود اُم البنین شروع کرد روضه ی در و دیوار و کوچه رو برای ام البنین خوندن، یکی هم وقتی از کربلا برگشتن، گفت:اُم البنین بشین من روضه ی حسین رو برات بخونم،گریه کنی،اُم البنین!..* دیدن خیمه ی مشک ها هم  کودک تشنه را تشنه تر کرد *اُم البنین این بچه ها دامن عربی رو بالا زده بودن،شکم ها رو روی زمین نمناک قرار داده بودن، هی میگفتن:العطش،....* دیدن خیمه ی مشک ها هم  کودک تشنه را تشنه تر کرد این طرف یک نفر بود تنها آن طرف لشکری ناجوانمرد آه از آن زمانی که دشمن پیش عباس اَمان نامه آورد من بمیرم برایت اباالفضل جان عالم فدایت اباالفضل رنگ از روی ماهت پریده مانده با دو دست بریده تو نبودی به دامان بگیریش جای تو مادری قد خمیده درد خیلی کشید است اما او بیشتر خجالت کشیده تا کنار برادر ،برادر خویشتن را به زانو کشیده او نفس میزد اما نفسهاش مثل جسمش بریده بریده *تمام غم اباالفضل توی این بیت اومده* دید از روی نیزه غم را لبالب ریسمان را به دستان زینب * یه بزرگی این رو میگفت: وقتی قافله به سمت شام حرکت کرد،این زن و بچه ها روی ناقه های عریان،سرها رو بین محمل ها تقسیم کردن،برای اینکه این دل بچه هارو بیشتر بسوزونن،کنار محمل نجمه سر قاسم،کنار محمل رباب....،اما اُم البنین که کربلا نیومده،سر عباس کنار محمل زینب،اُم لیلا که کربلا نیومده،سر علی اکبر هم کنار محمل زینب، سر حسین هم کنار محمل زینب، سر دو تا بچه هاشم کنار محمل زینب، این نازدانه،ده ساله ی
زمزمه وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها یه عمره تو بقیع روضه می خونه بارونیه چشاش چه پریشونه باور نمی کنه علم و دستِ ... پهلوونش روی خاکا بـمونه امون از غریبی آه و واویلا'4' سر شکسته شو رو نِیْ نِشوندن دل سه ساله رو خیلی سوزوندن باور نمی کـنه که روی خاکا پای برهـنه زینـبو کـِشوندن امون... سرو صدا شد و دلا می لرزید به گریه های ما حرمله خندید پیش دوتا چشای خیسِ زینب ساربان اومد و نگـینو دزدید عمو یه پهلوون مَه جَبینه یلِ بی بدل ام البنـینه مشک پاره شده پیش علم وُ... دست قلم شده روی زمینه آقام آقام آقام آقام ابالفضل'4' نفس کشـیدنم برا حسینه ذکـر بقـیع و کـربلا حسینه شبای جمعه یِ حرم چه زیباست نوحه یِ مادرت زهرا حسینه حسین حسین حسین غریب مادر'4' یه کمی حرف بزن آروم بگیری شهید بی کـفن نعم الامیری ای پاره پاره تن بعد تو بُردن خواهر و دختراتو به اسیری حسین... @navaye_asheghaan
زمینه وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها پس چرا زینب من خسته و دلگیری خسته دلگیری از حسینم چه خبر چرا زمینگیری چرا زمینگیری تو بودی و حسین تو بگو به من چی شد بگو اکبر لیلا کو اصغر بابا کو «ای حسین من گفته بودم پسرم به جنگ و واهمه به جنگ و واهمه هواست باشه فقط به یابن فاطمه به یابن فاطمه از جون و دل مایه بزار حتی که آب میخواست بیار گفتم مریدش باش برو امیدش باش «ای ابوالفضلم ای اباالفضلم» شنیدم دست تو رو زینب جدا دیده زینب جدا دیده ربابم اصغرشو به نیزه ها دیده به نیزه ها دیده دیگه ز غم آکنده ام شرمنده ایی شرمند ام به پیش فاطمه دلم پر از غمه «ای بمیرم من » کربلایی هادی صالحی @navaye_asheghaan
زمینه وفات حضرت ام البنین س توی آخرین شبت – گریه نکن داره می سوزه لبت – گریه نکن تو رو جون زینبت – گریه نکن دیگه بسه شدی آب خودتو نده عذاب چرا آب نمی خوری شدی خیره به رباب مادر ادب – مادر وفا ام بی بنین – ام الشهدا چرا مضطرب شدی و سر به زیر این همه قلبمو به بازی نگیر جواب سوالمو بده بشیر چرا مونده بی کفن بدن حسین من برام از غریبیه پسرم حرفی بزن غصه حسین – می کشه منو من به کی بگم – داغ پیرهنو مادر ادب_ مادر وفا ام بی بنین_ ام الشهدا @navaye_asheghaan
غم با نگاه خیس تو معنا گرفته یک موج از اشک تو را دریا گرفته در فصل غم،فصل خسوف ماه خونین خورشید هم مثل دلت گویا گرفته! تا آسمانها میرود دلمویه هایت کار دل خونت عجب بالا گرفته! این روزها با دیدن حال تو بانو! بغضی گلوی اهل یثرب را گرفته هر روز اشک و آه، حق داری بسوزی یک کربلا غم در نگاهت جا گرفته! می دانم اینجا بارها با دست لرزان اشک از دو چشمت حضرت زهرا گرفته تاریخ را می گردم ـآری ـ تا ببینم مثل دل تنگت دلی آیا گرفته؟ اینجا به همراه لب خشک تو مادر! هر سنگریزه ختم "یا سقا" گرفته... غم ساز دل حجازی ات شد مادر هنگامه ی سر فرازی ات شد مادر دنباله ی کربلای من خاک بقیع میدان حماسه سازی ات شد مادر! مدینه،مادر تنها،چهار صورت قبر عزیز حضرت زهرا،چهار صورت قبر نشسته اند شبیه چهار سنگ صبور غم تو را به تماشا چهار صورت قبر و قطره قطره فرو می خورند در دل خود تمام اشک غمت را چهار صورت قبر مدینه مانده که این چیست در کنار بقیع چهار پاره دل یا چهار صورت قبر؟! برای عقده گشودن در این مصیبت سخت بهانه ات شده تنها چهار صورت قبر تو را نمی برد از یاد ،تا همیشه ی درد بقیع خاطره ها با چهار صورت قبر...
داستان انار روزی حضرت زهرا علیها السلام بیمار و بستری شد. علی علیه السلام به بالین او آمد فرمود: زهرا جان! چه میل داری تا برایت فراهم کنم؟ گفت: من از شما چیزی نمی خواهم. حضرت علی علیه السلام اصرار کرد. فاطمه علیها السلام گفت: ای پسر عمو! پدرم به من سفارش کرده که هرگز چیزی از شوهرت در خواست نکن، مبادا تهیه آن برایش مشکل باشد و در برابر در خواست تو شرمنده شود. علی علیه السلام فرمود: ای فاطمه! به حق من، هر چه میل داری بگو تا برایت آماده کنم. فاطمه علیها السلام گفت: اکنون که من را سوگند دادی می گویم. اگر اناری برایم فراهم کنی خوب است. حضرت علی علیه السلام برخاست و برای فراهم نمودن انار از منزل بیرون رفت. در راه با چند نفر از مسلمانان روبرو شد و از آنها پرسید: انار در کجا پیدا می شود؟ آنها گفتند: یا علی! فصل انار گذشته، ولی چند روز قبل شمعون یهودی چند انار از طائف آورده بود. حضرت به در خانه شمعون رفت. شمعون وقتی که چشمش به علی علیه السلام افتاد علت آمدن آن حضرت را پرسید؟ علی علیه السلام ماجرا را گفت و افزود که برای خریداری انار آمده ام. شمعون گفت: چیزی از انارها باقی نمانده است همه را فروخته ام. همسر شمعون پشت در بود و سخن آنها را می شنید، به شوهرش گفت: من یک انار برای خودم برداشته بودم و در زیر برگها پنهان کردم. آنگاه رفت و انار را آورد و به حضرت علی علیه السلام داد. آن حضرت چهار درهم به شمعون داد. او گفت: قیمتش، نیم درهم است. امام فرمود: همسرت این انار را برای خود ذخیره کرده بود تا روزی از آن نفع بیشتری ببرد. نیم در هم مال خودت و سه درهم و نیم هم مال همسرت. آن حضرت در برگشت به طرف منزل، صدای ناله درمانده ای را شنید، به دنبال صدا رفت، دید مردی غریب و بیمار و نابینایی در خرابه ای بدون سرپرست و غذا روی زمین خوابیده است، حضرت جلو رفت و سرش را به دامن گرفت و از او پرسید: تو کیستی؟ از کدام قبیله ای؟ چند روز است که در اینجا افتاده ای؟ گفت: ای جوان صالح! من از اهالی مدائن (ایران) می باشم، در آنجا قرض زیادی داشتم. ناگزیر سوار بر کشتی شدم و با خود گفتم خود را به مولایم امیرمؤمنان می رسانم شاید آن حضرت کمکی به من کند و قرضهایم را ادا نماید - جوان نمی دانست که سرش بر دامن علی علیه السلام است - امام فرمود: من یک انار برای بیمار عزیزم می برم، ولی تو را محروم نمی کنم و نصفش را به تو می دهم. حضرت انار را دو نصف کرده و نصف آن را کم کم در دهان آن جوان می گذاشت تا تمام شد. جوان گفت: اگر مرحمت فرمایی نصف دیگرش را نیز به من بخورانی، چه بسا حال من خوب شود! علی علیه السلام نیم دیگر انار را نیز کم کم به او خوراند تا تمام شد. آنگاه حضرت بعد از خداحافظی با آن جوان بیمار به سوی خانه حرکت کرد. در حالی که از شدت حیا غرق در فکر بود به در خانه رسید، ولی حیا کرد وارد خانه شود. از شکاف در به درون خانه نگاهی کرد تا ببیند فاطمه علیها السلام خواب است یا بیدار. مشاهده کرد فاطمه علیها السلام تکیه کرده و طبقی از انار پیش روی اوست و میل می فرماید، حضرت بسیار خوشحال وارد خانه شد، متوجه شد که این انار مربوط به این دنیا نیست. پرسید: فاطمه جان! این انار را چه کسی برای شما آورده است؟ فاطمه علیها السلام گفت: ای پسر عمو! وقتی که از پیش من رفتی، چندان طولی نکشید که نشانه سلامتی را در خود یافتم. ناگاه صدای در به گوشم رسید فضه خادمه در را گشود، مردی را دید که طبق انار دارد. آن مرد گفت: این طبق انار را امیرمؤمنان علی علیه السلام برای فاطمه فرستاده است. (5)   (5) ریاحین الشریعة، ج 1، ص142.
سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ اولین شبه - که داره بی تو میگذره اولین شبه - که خونمون بی مادره اولین شبه - که نیستی کنارم - همه کس و کارم - آروم و قرارم ۲ درسته بین بستر بودی / ولی بودی درسته بی بال و پر بودی / ولی بودی درسته زخمی در بودی / ولی بودی حالا ببین که بی تو روز من سیاهه می‌بینی همزبون شوهرت یه چاهه انالله / و انا الیه راجعون میباره چشمامون برای داغ تو ای مادر جوون ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ پر کشیدی و - خاطره هات کنارمه این خونه دیگه - بدون تو مزارمه پر کشیدی و - نموندی کنارم - کنار مزارت - ببین بی قرارم درسته تابوتت رو بردم / ولی مُردم تنت رو نیمه شب آوردم / ولی مردم درسته آروم گریه کردم / ولی مردم تو رو با دستای خودم توو خاک گذاشتم رو خاک قبر تو گلای گریه کاشتم انا الله / و انا الیه راجعون بهارم شد خزون حالا موندم من و اشکای بی امون ۲ .
به مادرم ام البنين عليها السلام متوسل شويد عالم فقيه فرزانه، آية الله العظمي آقاي حاج سيد محمد حسيني شيرازي در تاريخ 27 ذي الحجه الحرام سال 1416 هـ ق پيرامون عظمت و شخصيت والاي حضرت قمر بني هاشم ابوالفضل العباس قمر بني هاشم عليه السلام را مي بيند، به ايشان عرض مي كند: آقا جان من حاجتي دارم، به چه كسي متوسل بشوم تا حاجتم روا گردد؟ حضرت در جواب مي فرمايد: به مادرم ام البنين عليها السلام.(2) * 1- ستاره درخشان مدينه، ص 24. 2- ستاره درخشان مدينه/ص 142. {صفحه274} @navaye_asheghaan
. ☑️بنداول منم ام البنین ام بنینِ بی بنین هستم کنیزخونهٔ امیرمومنین برای غزبت مولا شده دلم حزین 🌹 عجین شدم بازینبین وبادرد مِحَن مادرشدم برای غربت امام حسن بایادمادرش ناله میزد حسین من 🌹 چهارپسرخدابه من داده توعالمین که شیرشون دادم با ناله و باشور وشین انشاالله کربلا بشن فدا سرحسین ع 🌹 حسین من حسین 2 🍀🍀🍀🍀🍀 ☑️بنددوم قضایای بعدازکربلا 🌹 خداروشکرکه حاجت دلم شده روا تموم بچه هام شهیدشدن توکربلا شدن فداییِ حسین ذبیحاًبالقفا 🌹 شیرم حلالتون دلاورایِ نورعین شنیدم عباسم که توشدی قطع الیدین هرچی سرت اومدگفتی فداسرِحسین 🌹 توعلقمه کی زد باتیربه چشم اطهرت کدوم نامردی زد عمودآهن برسرت گل ام البنین برات بمیره مادرت 🌹 حسین من حسین 2 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 💎💎💎💎سبک کد130💎💎💎💎 http://eitaa.com/joinchat/4063690754C2b30c38da0 ✬~✿❁࿐❈~✿❁࿐ نشرواستفاده ازکلیہ آثاراین کانال نه تنها حرام نیست بلکہ ثواب جاریہ دارد. باذڪر() .
. 🌷🌷131🌷🌷 ای بانوی عقیله مادرکرم و فضل فاطمه ی ثانیِ حیدر ای مادرِ ابالفضل (ع) 🌹 دارم روی لب زمزمه الحق که هستی فاطمه (س) مادرِشاه علقمه 🌹 لبریزازاحساسی چون مادرِ عباسی 🌹 ام البنین بی بی جان 🌹🌹🌹 ☑️بنددوم بودی به بیت حیدر ع مادر زبعد زهرا س سنگ صبور زینب س بودی زبه وقت رنج و غمها 🍀 همدم شدی باروضه ها تسکین درد مجتبی ع غمهای شاه کربلا 🌹 برای توخوند حیدر س روضه ی دیوار و در 😭 ام البنین بی بی جان 🍀🍀🍀🍀🍀 @emame3vom 💎1⃣3⃣1⃣💎💎💎 نشرواستفاده ازکلیہ آثاراین کانال نه تنها حرام نیست بلکہ ثواب جاریہ دارد. باذڪر(صلوات) .
. 🍁🍁334🍁🍁 ✅بنداول دارم میرم. باقلبی آروم از دنیا دارم میرم. کنارحضرت زهرا(س) دلم تنگه برای سرور مولام دلم تنگه برای کربلایی هام دلم تنگه برای گلهای یاسم براجعفر برا عثمان وعباسم دلم تنگه برا عبدالله واکبر(ع) برای عون. رقیه و علی اصغر(ع) دیگه بسه رسیده جون من برلب دلم تنگه. براحسین برا زینب(س) دلم تنگه دلم تنگه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅بنددوم ابالفضلم. ای عباس رشید من ابالفضلم گل من ای امید من ابالفضلم بگردم دوره تو مادر ابالفضلم یل خوش قامت حیدر ابالفضلم. شدم بی کس تو این دنیا ابالفضلم. شدم بعد ازشما تنها ابالفضلم رسیده بر لبم جونم ابالفضلم شب و روز روضه می خونم ابالفضلم. چقد قبر تو شد کوچک ابالفضلم این قبر توست یا یک کودک ابالفضلم شکسته پرُوبال تو ابالفضلم شیرم مادر حلال تو ابالفضلم ابالفضلم ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅بندسوم ابالفضلم بریدن دست و بازوتو ابالفضلم زدن تیر چشم و ابروتو ابالفضلم شنیدم هستی زینب(س) توعلقمه رو خاک افتادی ازمرکب ابالفضلم تو هم مثل بابات حیدر ابالفضلم عمود خورد به سرت مادر ابالفضلم شنیدم بدتورو کشتن ابالفضلم سرت را روی نی بستن ابالفضلم شنیدم توی علقمه سرت بوده روی دامان فاطمه(س) ابالفضلم ابالفضلم ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅بندچهارم ابالفضلم شنیدم توی کربلا تنت افتاد به روی خاک این صحرا ابالفضلم. شنیدم من توی گودال تن خونیش به زیر مرکبا پامال شنیدم که تنش رو زیر رو کردن توی قلبش چندتا نیزه فرو کردن شنیدم من که خیمه هابه غارت رفت شنیدم من که زینب به اسارت رفت بعدتو شد سرحسین من جدا سر تو باحسین رفت روی نیزه ها حسین جانم حسین جانم 🍁🍁🍁🍁3⃣3⃣4⃣🍁🍁🍁🍁 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @emame3vom ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ نشرواستفاده ازکلیہ آثاراین کانال نه تنها حرام نیست بلکہ ثواب جاریہ دارد. باذڪر(صلوات) .
. سبک ایران ایران ایران "رگبار مسلسلها"۲ 🎼 🍁🍁337🍁🍁 ✅بنداول من ام بنین هستم اسطوره ی احساسم(3) لبریز غم و دردم من مادر عباسم 🌷 قلب زارمن از غصه حزینه می نالم یاد بانوی مدینه 🌷 واویلا واویلا آه و واویلا ➖➖➖➖➖➖ ✅بنددوم عباس رشید من ای داروندار من ای چشم امیدمن ای صبر وقرار من 🌷 برگو چه کرده ای تو در علقمه که آمد سوی تو بی بی فاطمه(س) واویلا واویلا آه و واویلا ➖➖➖➖➖➖➖ ✅بندسوم من خادمۀ زینب درخانۀ مولایم من فاطمه ام امّا خاک ره زهرایم 🌷 کُلفتِ بهترین بیت زمینم مامِ عبّاسم و اُمّ الْبَنینم واویلا... ➖➖➖➖➖➖ ✅بندچهارم همواره به طفلانم آیات وفا گفتم همراهِ دلِ زینب تا کرببلا رفتم 🌷 خواندم با طفلانم آیات لَبّیْک هر نفس بانگِ لٌایَوْمٌ کَیَوْمَک واویلا... 🍁🍁3⃣3⃣7⃣🍁🍁 @emame3vom ➖➖➖➖➖➖➖ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ نشرواستفاده ازکلیہ آثاراین کانال نه تنها حرام نیست بلکہ ثواب جاریہ دارد. باذڪر(صلوات) .