#خاطرات_شهدا 🌷
💠▫️یه روز نگاه کردم تو چشمای #حاج_ابراهیم گفتم ابراهیم چشمات چقدر قشنگن ،گفتم #چشمای تو خیلی زیبان و خدا چیزای زیبا رو برای ما نمی ذاره تو این دنیا برای خودش بر می داره
💠▫️مطمئنم حاجی تو وقتی #شهید بشی سرت جدا می شه #چشماتو خدا می بره.
#همسر حاج ابراهیم همت می گه چشمای ابراهیم من بخاطر این قشنگ بود
💠▫️یکی بخاطر اینکه این چشم ها #هیچوقت به گناه باز نشد
💠▫️دوم اینکه هر وقت خونه بود #سحر پا می شدم می دیدم چشمای قشنگ حاج ابراهیم دارن در خونه #خدا چه اشکی می ریزن
💠▫️گفتم من مطمئنم این چشما رو #خدا خاطر خواه شده چشمات نمی مونه.آخرش هم تو #عملیات_خیبر از بالای دهانش و لبهاش #سرش رفت چشما رو خدا با قابش برداشت و برد.
❣ #شهید_محمدابراهیم_همت
♡ سیره شهدا ♡
❤️ @navayehshahid
🍂دوست داشت همسرش #سیده باشه
و به آرزوش رسید. همیشه به اینکه داماد #خاندان_پیامبر بوده، افتخار میکرد
و به همین خاطر در تمام ماموریت هاش #شال_سبز همسرش را به یاد او به همراه داشت
🍂چندماه بعد عقدمون من و #محمدم رفتیم بازار من دوتا #شال خریدم. یکیش شال سبـــز بود که چند بار هم پوشیدمش یه روز محمد به من گفت: اون #شال_سبزت رو میدیش به من
🍂حس خوبی به من میده. شما #سیدی و وقتی این شال سبزت همراهمه قوت قلب می گیرم. هر ماموریتی که میرفت یا به #سرش می بست یا دور گردنش مینداخت. در ماموریت #آخرش هم همون شال دور گردنش بود
#شهید_محمدتقی_سالخورده
🌹سیرهشهدا🌹
❤️ @navayehshahid