eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.6هزار دنبال‌کننده
45 عکس
33 ویدیو
119 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه 😭😭😭😭😭 تو اين شبا بيشتر بدونيد قدرِ مادر رو اوني كه زنده است مادرش، خوشبختِ خوشبختِ چشم و چراغ خونه هامون، مادرامونن باور كنيد بي مادري سختِ روضه همين حرفايِ ساده است روضه هميناست كه مي دوني فكر كن چي ميشه كه يه مادر از دنيا ميره تو جَوُوني از قصۀ ديوار و در ميسوزه قلبامون اون ماجرا كه خط به خطش تويِ تاريخِ سر بسته ميگم چي شد اونجا پهلويِ زهرا اين داغِ كُلش گردنِ ميخِ اينقدر بدونيد ميخِ ساده فرق داره با ميخي كه داغِ اونقدر بدونيد داغِ محسن از ضربۀ اين اتفاقِ *خدا! محسنم رو كشتن، بچه ام رو كشتن، عزيزم رو كشتن...* * امشب هر جوري بود اومديم روضه، گفتيم دلمون تنگ شده، نكنه بميريم ما برا بي بي خوب گريه نكرده باشيم، بچه وقتي كارد به استخونش ميرسه، ميگه: يه راه دارم، پناه مي برم به مادر، مادر برامون دعا ميكنه...امشب مادر برامون دعا كنه خوب گريه كنيم براش.. زنها وقتي به مردشون حمله ور ميشن خودشون ميان جلو، ميگن: شايد حيا كنن... اما مدينه نانجيبا حيا نداشتن، تا وارد مسجد شد بي بي، ديد نامرد شمشير بالاي سَرِ علي گرفته، گفت: مگه من مُردم؟ شمشير رو از رويِ سَرِ مولا كنار بزن، مگر نه نفرين ميكنم... شيخ عباس قمي نوشته: ستون هاي مسجد به لرزه افتاد، هنوز بي بي نفرين نكرده، فرمود: موهام رو پريشان ميكنم بالا قبرِ بابام، همه ترسيدن...آقارو از چنگِ اين همه گرگ نجات داد، فاطمه برگشت خونه، برا علي سخت تر از اين شايد نبوده، با خودش ميگفت: چطور برم خونه؟ خانومي كه از گُل بهش نازك تر نمي گفتم، خانومي كه وقتي باباش مي رسيد دستش رو مي بوسيد... هي با خودش ميگفت: خدا چطور برم خونه؟ خانومم جلوم سيلي خورده... همين حال و اوضاع رو اربابِ ما كربلا داشت، وقتي حرمله تير به گلويِ علي اصغر زد، هي مي رفت سمت خيمه بر مي گشت، اي خدا! جوابِ مادرش رو چي بدم؟ بازوش سِرِّ قُوَّت بازوی مرتضی است اما غلاف در پی افشای راز بود حبل المتین شده است گرفتارِ ریسمان مضطر شده آنکه خودش چاره ساز بود *علي رو دارن مي برن، محسنش رو كشتن، بازوش ضربه ديده، صورت ورم كرده، خودش رو رسوند وسطِ كوچه، اين حرفِ من رو علما بيشتر مي دونن، خيلي بده يه بزرگي رو بي عمامه بيارن بيرون، يا پا برهنه باشه، زهرا وسطِ جمعيت يه نگاه كرد، گفت: مگه من مُردم آقام رو بي عمامه آوُرديد، رهاش كنيد، ديد چهل نفر با پُر رويي دارن علي رو ميكِشن، لابه لاي اون جمعيت، اون نامرد ميگه: ببريدش... زهرا اومد نزديكِ علي شد، تا اومد دستش رو بالا بياره، ديد توان نداره، اما همه ي قدرتش رو جمع كرد، كمر بندِ علي رو گرفت، چهل نفر يك طرف،زهرا يه طرف، چنان كشيد چهل نفر رويِ زمين افتادن، نانجيب تا ديد اينجور شكست خورده از فاطمه، سريع غلامش رو صدا زد، چه كنم امير؟ گفت: دستش رو كوتاه كن...بعضي ها ميگن: خودش جلو اومد از غلامش شلاق رو گرفت، اينقدر به بازويِ زهرا زد... مادر!مادر!...* "مي زد مرا مغيره و يك تن به او نگفت زن را كسي مقابل شوهر نمي زند" حبل المتین شده است گرفتارِ ریسمان مضطر شده آنکه خودش چاره ساز بود گفتند زخم پهلوی او بسته شد نشد حتی زمان غسل هم این روضه باز بود آری مزار گمشده ی بی نشان او بي انتها ترین غزل اعتراض شد آخر جَهاز فاطمه بر دخترش رسید وقتی سوار بر شتر بی جهاز شد من از خاکِ پای تو سر بر ندارم مگر لحظه ای که دگر سر ندارم مگیر از سرم سایه ی چادرت را پناهی از این خیمه بهتر ندارم بگیر از سر لطف، جانِ مرا هم ببخشا اگر جانِ دیگر ندارم بخوانم به فرزندیت که امیدی به غیر از دعاهای مادر ندارم تو محشر به پا میکنی در قیامت چنان که حراسی ز محشر ندارم به داغِ تو خون گریه کردم هنوزم خبر از دلِ خونِ حیدر ندارم سرودم ز داغِ تو چاره ای جز نوشتن ز دیوار و از در ندارم شنیدم دست تو از کار افتاد اگر چه درست است باور ندارم *آدم وقتي يه اتفاقي برا مادرش مي افته نميخواد باور كنه و قبول كنه، اما واقعيت اينه، اينقدر ضربه به بازوي مادر زدن، كه امام صادق مي فرمايند: علتِ شهادتِ مادرِ ما از اون ضربه هاي غلافِ قنفذِ... اما ما تو رؤياهامون به خودمون ميگيم: مادرمون سن و سالي ازش گذشت، بچه هاش رو سر و ساموني داد از دنيا رفت، اما نه والله، در سن هجده سالگي در بينِ در و ديوار، يه كاري كردن زهرا شب و روز گريه مي كرد...* قامت خميده بود ولي سر فراز بود زهرا ميانِ آتش و دود در نماز بود در را شكست، آنكه نفهميده بود كه حتي به رويِ او دَرِ اين خانه باز بود از فضةُ خذينيِ او اينقدر بدان وضعي درست شد كه به يك زن نياز بود *نانجيب برا معاويه نامه نوشت: صدا نفس هاي فاطمه رو هم ميشنيدم، اما يادِ كينه اي كه از علي داشتم افتادم، هر چي قدرت داشتم تويِ پاهام جمع كردم،يه لگدي به درِ نيم سوخته زدم، صدايِ فاطمه بالا اومد... يه لشكر منتظر بودن زمين خوردنِ علي رو ببين
👆👆👆 ن، تا حالا هيچكي شكستِ علي رو نديده، هميشه وقتي علي حركت مي كرد به سمتِ لشكرِ دشمن، لبخند رو لباي پيغمبر مي اومد، آي مَردم! بعد از حادثه ي در و ديوار، همه زمين خوردنِ علي رو ديدن...*
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه حاج میثم مطیعی مرا ببین و برای سفر شتاب مکن بیا و بر سر من خانه را خراب مکن تمام حرف دلت را غروب با من گفت و شرح سرخیِ خود را چه خوب با من گفت حضور سبز و پر احساسِ زندگانیِ من مدار چرخشِ دستاسِ زندگانیِ من *رفتی علی رو تنها گذاشتی...* پس از تو ثانیه هایم به چنگِ دستاس است وَ دانه های دلم زیر سنگِ دستاس است *تو که خبر داری...* غریب و بی کس و مظلوم ودلشکسته،علی هنوز هم به شفایت امید بسته،علی فقط تویی که ز تنهایی ام خبر داری دلم به همرَهِ تو رفت،همسفر داری مگر ز داغِ پیمبر چقدر می گُذَرد که باغِ سبزِ تو را این شبِ خزان ببرد *تو هنوز از مصیبت فارغ نشده بودی... زهرای من! رسم همه عالم اینه: اگه کسی عزیز از دست بده همه دورش رو می گیرن... تنهاش نمیگذارن...چرا تنها موندی؟چرا مریض شدی؟چرا دستمال به سر می بندی؟جواب این سوال ها رو کی میده؟! * مگر قرار نشد غمگسارِ من باشی میان معرکه ها ذوالفقارِ من باشی مگر نه قبلِ ورودم قیام می کردی وَ گاه پیشتر از من سلام می کردی زِ جای خیز ،جواب سلام می خواهم نگاه نیمه تمامت، تمام می خواهم *چرا چشمات نیمه بازه زهرای من، چشمات رو به روی علی باز کن...* نگاه بی رمق و ،دست بی رمق، آری شباهتی چه صمیمانه با شفق داری علی که جز دَرِ خیبر میانِ مشت نداشت به معرکه زِرِهش هیچ گاه پشت نداشت ببین که در دلِ او از غمت چه رخ داده به زانوانِ علی،سخت،لرزه افتاده... *وقتی زهرا رو دفن کرد؛شیخ مفید در امالی نوشته:"فَلَمّا نَفَدَ یَدَهُ مِن تُرابِ القَبر..."بالای قبر حبیبش ایستاد دستاش رو به هم زد..."هاج به الحُزن..."غم و اندوه به دل علی هجوم آورد..."وَ اَرسَلَ دُموعَهُ عَلی خَدَّیه..‌."شروع کرد، های های گریه کردن...بیا ببین...* به زانوانِ علی،سخت،لرزه افتاده... کسی ندیده علی را که در خروش رود وَ یا در وسط مسجدالنبی ز هوش رود... طیِ حوادثِ دوران علی هراسان نیست ولی تصور داغ تو نیز آسان نیست... تو روز آخر خود نیز کار می کردی *تو خانه داری رو برای خودت افتخار می دونستی...تو به عالم یاد دادی زنی که خانه داره،انسان تحویلِ جامعه میده...انسان تربیت می کنه...* تو روز آخر خود نیز کار می کردی به کار منزل خود افتخار می کردی تنور خانه ی تو گرمِ پختن نان بود چقدر جانِ تو دلواپسِ یتیمان بود * " اِبکِ لی یا ابالحسن وابکِ لِلیَتامی..." علی برای من گریه کن...برای یتیمام گریه کن"وَلا تَنسَ قَتیلِ العِدا بطفِّ العراقی...." علی جان مراقب حسین من باش..‌* ببین که بی تو در این کودکان توانی نیست کنار سفره ی نان، اشتهای نانی نیست به کودکان یتیم،حرفِ مادرانه بزن بیا به گیسویِ دختر،دوباره شانه بزن *شاید شب ها به هزار زحمت بچه ها رو می خوابوند...بچه هاش با گریه می خوابیدند...اشتهای غذا نداشتند...همچین که مطمئن میشد بچه هاش خوابیدن،بلند میشد...می رفت کنار قبر زهرای خودش... اما بمیرم شاید وقتی برمیگشت می دید بچه هاش بیدار شدند...هر کدوم یه گوشه خونه نشستند...سر به زانو گذاشتند....* "این کودکت چه دیده که هی زار می زند هی دست مشت کرده به دیوار می زند. برای زینبِ خود چاره کن که دلخسته است که دختر است و به مادر همیشه وابسته است که دختر است و شبِ خویش را سحر نکند اگر که چادر مادر دمی به سر نکند تو ای صبور،که ایثار را به پا کردی و اول از همه همسایه را دعا کردی *چه همسایه هایی داریم....هم دعاشون کردی... هم دَرِ خونۀ ما رو شلوغ کردند... هم هیزم آوردند...عجب همسایه هایی داریم...زن هاشون میان کنار بسترت گریه می کنند...لب هاشون رو می گزند...پشت دست می زنند...اما مرداشون با تو چه کردند....* نگویمت به منِ خسته اعتنایی کن زِ جای خیز،به همسایه ها دعایی کن مرو که موج نیازم به راه می افتد پس از تو یوسفِ اشکم به چاه می افتد مرو که چینیِ این دل شکسته تر نشود غریبِ خسته از این شهر،خسته تر نشود *زهرای من تو بری جواب سلام علی رو هم نمیدن...تو بری،علی از همیشه تنهاتر میشه...* هنوز نالۀ جان کاه تو به پشت در است دلم از آتشِ آن روزِ خصم،شعله ور است منم ز رویِ تو شرمنده چون در آتش و دود تو سوختی و علی دید و باز صبر نمود تو سوختی و علی سوخت با تمام وجود که کاش راهِ گریزی میان آتش بود که کاش مرغ دلی ناله در قفس نزند زنی میانه ی آتش، نفس نفس نزند... *اتفاق اونقدر مهیب بود که زهرا صدا زد: "یا اَبَتاه! هکَذا یُفعَلُ لِابنَتِک..‌"بابا بیا ببین با دخترت چه می کنند...یک نفر دیگه رو هم صدا زد ولی علی رو صدا نزد...صدا زد:"یا فضة فَاِلَیکِ فَخُذینی ..."فضه بیا به دادم برس..."واللهِ قَد قُتِلَ ما فی اَحشائی..."محسنمُ کشتن...* که کاش مرغ دلی ناله در قفس نزند زنی میانه آتش نفس نفس نزند که کاش شعله نیفتد به باغِ پیرُهنش بعید نیست که تاول زند تمام تنش سخن اگر چه نگفتم ولی دلم پر بود نگاه من که همیشه
به خاکِ چادر بود گره به مشت تو را می زدند و من دیدم به قصد کشت تو را می زدند و من دیدم چنان زدند که در آسمان طنین افتاد که گوشوار افتاد و روی زمین افتاد علی دلیرِ هزاران مصافِ شمشیر است چگونه قاتلِ زهرا غلافِ شمشیر است؟! بیا که مرگ من از هجرت تو زودتر است که روزهای من از بازویت کبودتر است پس از فراق پیمبر چنین غمی زود است بیا یتیمیِ این کودکان کمی زود است بیا صفا بده ای دوست آشیانِ مرا بگیر زیرِ پر و بال،مرغکانِ مرا چگونه آنکه دل از آشیانه برگیرد کبوتران مرا زیر بال و پر گیرد حسن قرار ندارد، بیا قرارش باش حسین می رود از دست در کنارش باش چگونه غم ننشیند به چهره ی حسنت که خون تازه گُل انداخت رویِ پیرهنت *بیا به داد دل حسن برس...* "به هر جا مادری از شوق دست طفل خود گیرد در این کوچه گرفته طفل دست مادر خود را..." حسن قرار ندارد، بیا قرارش باش حسین می رود از دست در کنارش باش کنون به پیکرِ یاست،شقایق افتاده بیا ببین که حسینت به هق هق افتاده تو می روی و حسن می شود کبود از زهر تو می روی و حسینِ تو می رود از شهر تو می روی و حسینِ تو کربلا برود تنش به خاک،سرش رویِ نیزه ها برود خبر دهند که در خیمه آتشی برپاست که مثل آتشِ آن روزِ خانه ی زهراست... *خیمه های پسرمون رو آتش می زنند...* خبر دهند که خصم تو وحشیانه ربود لباس هایِ قشنگی که دستبافِ تو بود... قرار بعدیِ من با تو ای پناهِ حسین کنار پیکرِ بی سر به قتلگاهِ حسین... من و تو در پیِ آن راهِ دور در پیشِ همیم پس از زیارتِ سر در تنور پیشِ همیم *سرِ پسرمون رو می برند داخل تنور...این سر بریده بوی دود گرفت...بوی نون گرفت...همه بگید حسین...*
Shab2Fatemieh1-1399[01].mp3
27.31M
|⇦•مرا ببین و برای سفر شتاب.. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج میثم مطیعی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● زمانی شروع شد، که حکومت و (ع) را به خـلافتِ غیرِ علی ترجیح دادند! 🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹 کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
این گریز اول روضه است... روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج محسن طاهری 😭😭😭😭😭😭😭 *مگر چقدر از غديرِخُم گذشته بود؟ اميرالمؤمنين دستِ دخترِ پيغمبر رو مي گرفت، دَرِ خونه ي مهاجرين و انصار مي رفت، قصه ي غديرِ خُم رو كه يادآور ميشد، خودشون رو به اون راه مي زدن، يكي ميگفت: گوشم سنگينِ نمي شنوم، يكي مي گفت: يادم رفته...چقدر زود فراموش كردن سفارشِ نبيِّ مُكَرَّم رو، يا رسول الله! مگه نمي گفتيد:" فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي ، وَ مَنْ أَحَبَّهَا فَقَدْ أَحَبَّنِي، ومَن أحَبَّنی فَقَد أحَبَّ اللّه ، مَن أبغَضَها فَقَد أبغَضَنی، ومَن أبغَضَنی فَقَد أبغَضَ اللّه َ " مردم با امانتِ پيغمبر چه كردند؟...* این گریز اول روضه است، در آتش گرفت آنقدر هیزم فراهم شد گُذر آتش گرفت *در مقاتلِ خودشون هم نوشتن، دومي نامرد با هيزم اومد، از اولين كساني بود كه آتش رو شعله ور كرد...هر چي گفتن: فلاني! فاطمه ي زهرا، دخترِ پيغمبر تويِ اين خونه است، صدا زد: به علي بگيد برا بيعت بياد، مگرنه خانه و اهلش رو به آتش ميكشم* در مقاتل می‌نویسد شعله از در هم گذشت آنچنان که متن‌های معتبر آتش گرفت دود از این ماجرا در چشم‌های خلق رفت تا ابد از این مصیبت خشک و تر آتش گرفت این که میخ داغ با سينه چه کرده جای خود وای معجر بود، اما موی سر آتش گرفت گوش مادر سرخ شد از ضربتِ سیلی ولی در روایت آمده آنجا پسر آتش گرفت این خبر تا آسمان‌ها رفت شاید هم کسی گفت با فطرس نبودی بال و پر آتش گرفت اُم کلثومِ سه‌ساله سمتِ مادر می‌دوید این گریز آخر روضه است، در آتش گرفت *نميدونم مدينه اين آتش، دلِ بچه هايِ بيتِ وحي رو بيشتر سوزوند، يا شبِ يازدهم مُحرم؟ وقتي اومدن به امامِ سجاد گفت: آقا! خيمه هارو آتش زدن؛ فرمود:" عَمَّتی! عَلَیکُنَّ بالفِرار" سر به بيابان ها بگذاريد، همه بگيد: حسين!...*🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹 کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
991024-Babolharam-mohsen-taheri-roze.mp3
4.23M
|⇦•این گریز اول روضه است... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج محسن طاهری میخواست بگوید: که‌ برای به‌ دنیا آوردن (ع)، زمینِ‌ دیگری لیاقت ندارد... و امّا یک نفر دیگری هم هست که محل‌ِ‌صدورش اصلاً معلوم نیست! 🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹 کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
فاطمیه آمد و آواے غم بر پا شده رختِ غم رختِ عزا بر قامتِ دنیا شده فاطمیه آمد و ارض و سما شد داغدار تیغِ دشمن در کمینِ خانه ی مولا شده فاطمیه آمد و خصمِ غضب در پشتِ در با شرارِ شعله ی دستانِ او در وا شده فاطمیه موسمِ درد و فراقِ مادر است زین مصیبت عالمی در ماتمِ عظمی شده فاطمیه آمد و طفلانِ زهرا(س)بی قرار خانه ی مولا ز اشکِ کوکان دریا شده فاطمیه آمد و زینب نشسته سوگوار باز هم ایّام حزنِ مادرش زهرا شده فاطمیه آمد و وا از دلِ زارِ علی(ع) کلبه ی احزانِ مادر سوگِ غم بر پا شده فاطمیه آمد و چشمِ ملائک اشکبار میخِ سوزان سینه ی آلامِ زهرا جا شده فاطمیه آمد و خاکِ عزا بر سرِ کنید فاطمه در بسترِ غم بی کس و تنها شده فاطمیه آمد و غمهای مولا تازه شد داغِ زهرا تا همیشه در دلِ او جا شده! 🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹 کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
جارو نکن عزیز من این خانه را به زور بر دامنت نگیر دو دردانه را به زور بگذار موی دخترمان را چنان که هست دستت نگیر فاطمه جان شانه را به زور بنشین کنار بی کسی ام چون نمی شود آباد کرد خانه ی ویرانه را به زور پژمرده ای و از همه ی اسم های تو یادآور است روی تو "ریحانه" را به زور مردی که کنده بود در قلعه را ز جا وا می کند پس از تو در خانه را به زور ساقی پر است جام نفس بعد فاطمه دیگر نزن تعارف پیمانه را به زور... 🔸شاعر: 🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹 کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
مگر که قصد سفر داری ای جوان علی نفس نفس نزن ای جان من به جان علی تو ای قرار دل بی قرار من زهرا نمی شود نروی از کنار من زهرا؟ مرا به رفتن خود امتحان نکن بانو مرا شبیه خودت قد کمان نکن بانو میان خانه ی حیدر به زحمت افتادی چه پیش آمده فکر وصیت افتادی؟ بگو ز هر چه که خواهی نگو خداحافظ به لب نمانده جز آهی، نگو خداحافظ هنوز زخمی دست سیاه شلاقی برای رفتن از خانه ام چه مشتاقی به بی کسیِ علی بعد خود ترحم کن زمان خنده ی قنفذ، مرا تجسم کن هجوم لشکر هیزم نرفته از یادم شرار خنده ی مردم نرفته از یادم سرِ دفاع من از زندگی بریدی تو سه ماه لحظه به لحظه چه ها کشیدی تو قلاف قاتل نامرد، کوچه را لرزاند صدای ناله ات آنجا تن مرا لرزاند تن تو سوخت به شلاق درد در کوچه زمین برای تو خون گریه کرد در کوچه کسی شبیه تو هرگز نسوخت پای علی گذشته ای ز جوانیت در ازای علی 🔸شاعر: 🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹 کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
فاطمه جان باید نقاب از چهره ی کفار بردارد باید علم را حیدر کرار بردارد با بار شیشه آمد و زهرا دلش می خواست تا سنگ از راه عبور یار بردارد شمشیر از رو بست آتش در مصاف او در را مجابش کرد تا مسمار بردارد هم دست آتش بود” در” ، مسمار هم آمد تا ننگ از پیشانی دیوار بردارد دستان پر مهرش در آتش سوخته زهرا تا که مبادا پای حیدر خار بردارد فهمید مولا فضه هم حتی اگر آید در را ز روی فاطمه دشوار بردارد طوری به خانه حمله شد باید علی حالا از پشت درب خانه اش آوار بردارد  حسین واعظی 🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹 کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
دخیل عشق را هر کس به پای یار می بندد یقیناً راه دل را بر روی اغیار می بندد طریقِ "وصل" را بی زخم رفتن از محالات است چه خوشبخت است آن که بر کف پا خار می بندد برای دلبَری از شمع،پروانه پرش را داد... که عاشق هرچه را در چنته دارد،کار می بندد پِی تهذیب نَفسَت باش،تا صاحب نَفَس گردی بدون گردگیری،آینه زنگار می بندد تمام اعتبار نام "مجنون" بسته بر "لیلا"ست اگر دلداده نام خویش بر دلدار می بندد اگر دنبال دریایی،ز چشمه سار خواهش کن... ضرر کرده است آن که دل به آب‌انبار می بندد دلیل ناله ی نیمه شبی،آهِ سحرگاهی است سحر بارِ خودش را مومنِ بیدار می بندد کمال چشم ها در رفت و آمد کردن "اشک" است "عمارت" گر شود "متروکه‌خانه" ،تار می بندد ولایت یک عدد دارد که آن هم مُختص مولاست کسی اُمّید بر صفرِ پس از اعشار می بندد!؟ فدای مادری که هر خمیرِ پخت نانش را به دیوار تنورِ "جار ثُمَّ الدّار" می بندد "بیا آقا بیا آقا"..،چه تکرارِ پر از دردی... دل شیعه چه طرفی را از این تکرار می بندد! تو گیر افتاده ای در کوچه ای که مادرت افتاد مسیر بازگشتت را در و دیوار می بندد برای مادرت این روزها روضه بخوان آقا بخوان روضه که دارد مادر تو بار می بندد ▪️ ▪️ علی آن دستمال زردِ جنگِ خویش را حالا به روی زخم بال خانمی تب‌دار می بندد کسی که ربّنای او تعادل بخشِ عالم بود قنوت خویش را این روزها دشوار می بندد حَسن یک چند روزی می شود..،هنگامِ دَقُّ الباب دو چشمان ترش را بر روی مسمار می بندد شاعر: 🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹 کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش