arzi _ babolharam.mp3
2.62M
|⇦• ای دل بگو که بر سر ..
#مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده روز هشتم محرم ۹۸ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
اِنَّنی مَعَکُما...
نترسید!
دُچار اشتباه
در محاسبه نشوید،
خدای موسی و عیسی
و خدای ابراهیم با ماست..کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
یا به جایی خبر مرگِ پسر را..
#روضه و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیها
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
یا به جایی خبر مرگِ پسر را نبرید
یا که بردید به تشییع پدر را نبرید
*آخه امام صادق فرمود به زبون خودتون روضه بخونید*
پدری داغ جوان دید ملامت نکنید
رویِ زانو اگر افتاد شکایت نکنید
رمقی نیست تکانی بدهید پایش را
پس بگیرید همه زیر بغل هایش را
نکند ناله که زد تن برایش بزنید
جلوی چشم همه زشت صدایش بزنید
آی مردم جگرِ سینه زنان غم دارد
غم سنگین شبِ هشت محرم دارد
غم آن لحظه که ارباب به شهزاده رسید
ولدی گفت نشستُ ز جگر ناله کشید
*تو مقتل ابن مقرم نقل کرده اونجا میگه ابیعبدالله وقتی رسید بالاسرِ علی اکبر فزع کرد .. یعنی هی داد میزد ولدی ..*
ای جوان مرگ که مشغولِ عبادات خودی
پیش پای پدر خویش چرا پا نشدی؟!
*دید یه تقلایی داره میکنه داره تقلا میکنه که انگار نفسش بالا نمیاد حضرت بغلش کرد با انگشت انداخت تو دهنش لختهی خونُ که در آوورد روایت میگه یه شیهه ای کشید .. راحت شد .. سرشُ گذاشت رو سینه ش یه وقت دید یکی میگه پاشو ، پاشو همهی لشکر دارن هلهله میکنن .. دارن همه میخندن .. دید اصلا ابیعبدالله انگار توی این عالم نیست گفت پاشو وگرنه موهامُ سر برهنه میکنم .. نمیدونم چیشد یهو ابیعبدالله پاشد حرف ورقش برگشت ، صدا زد جوانان بنی هاشم بیایید .. *
خنده ها بیشتر و جسم تو کمتر شده است
نیستی و همه دشت پیمبر شده است
زرهت حرز علی داشت دریدند چرا
گرگ ها چنگ به رویِ تو کشیدند چرا
داغ سنگین تو را شانه به تاب نداشت
تشنه بودی پدرِ تشنهی تو آب نداشت
سنگ پرتاب شده سمت تو خورده به سرم
پهلویت را که دریدند در آمد پدرم
نیزه نگذاشت که آه تو پایان برسد
جان به لب های تو ای محتضر آسان برسد
مانده ام با تو و اینگونه گرفتار شدن
رشته رشته شده ای مثل عبای تن من
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
سیدکمال میرصانع:
نوحه روز عاشورای امام حسین
تا آمدم گودال بسی دویدم من
ببخش عزیز دل که دیر رسیدم من
رو سینه ات دیدم و جالسون شمرا
(بُنیّ) از مادر چقدر شنیدم من
می زند به سینه مادرم حسین
بر لبش عزیز بی سرم حسین
میهمانت کرده اند در بحر خون
تشنه لب ای گل پرپرم حسین
سید نا المظوم سیدنا العطشان
سید ناالمحروم سید نا العریان
----------
من آمدم گودال ز خون وضو گیرم
بوسه ز حلقوم خشک گلو گیرم
هرچه که می گردم سَری نمیی بینم
تا خون ز چشمان و ز تار مو گیرم
مانده تو گلو صدای ناله ام
همسفر با کودک سه ساله ام
همه ایتام تو دنبال سرت
شاهد پا ئی پر از آبله ام
سید نا المظلوم سیدناالعطشان
سید نا المحروم سید نا العریان
----------
ای جسم صد پاره دلم شده بی تاب
سر تو بر نیزه زینب خود دریاب
سر علی اصغر به نیزه رفته خواب
پس از تو شد آزاد برای مهمان آب
همه طفلان و زنان شدند اسیر
سینه ی رباب ببین آوُرده شیر
زیب نیزه ها همه قرص قمر
روی حنجر تو هست نشان تیر
سید نا المظلوم سید نا العطشان
سیدنا المحروم سید نا العریان
----------
ببین گلستانم همه شدند پرپر
تسلی دل ها هجده بریده سر
از کربلا تا شام چراغ راه من
نگاه تو از نی برده دل خواهر
همسفر با ما شده شمر و سنان
حرمله در بینشان گشته عیان
چه کنم با ناله و اشک رباب
سر ششماهه دهد به من نشان
سید نا المظلوم سید نا العطشان
سید نا المحروم سید نا العریان
سیدکمال میرصانعی ۹۸/۵/۲۳
سبک شعر با نوای :میرصانعی
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
هشتم محرم حضرت علی اکبر...
😭😭😭😊
اکبر اکبر اکبر ای شبه پیغمبر
اکبر اکبر اکبر ای ثانی حیدر
ماه بی همتا لاله ی لیلا
ای پاره تن اکبر گلگون بدن اکبر
اکبر ای اکبر
شیرازه ی مولا گشتی اربا اربا
در کرببلا کردی جان خود را اهدا
دردشت و هامون درمیان خون
دیده زجهان بستی پشتم راشکستی
اکبر ای اکبر
ازغصه جان برلب بابا بنگر زینب
روز عمه گشته تیره مانند شب
کرده نظاره جسم صد پاره
ای کشته ی آگاه سرباز ثارالله
اکبر ای اکبر
اکبر اکبر اکبر ماه شب تارم
اکبر اکبر اکبر از دنیا بی زارم
دلغمین هستم رفتی از دستم
داغت نقش سینه شد ماه مدینه
اکبر ای اکبر ماه ام لیلا ای زاده ی زهرا
بابا مانده تنها دربین دشمن ها
پاره پاره تن بین توحال من
علی علی الدنیا از بعدک العفا
اکبر ای اکبر
بسبک مرحوم مؤذن زاده سروده شده
شعر: از سیدکمال میرصانعی ۹۵/۰۹/۲۹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
نوحه علی اکبرع
ای گل پرپرم شبه پیغمبرم
دست وپامیزنی پیش چشم ترم
وای علی اکبرم۴بار
جان لیلاعلی روح باباعلی
دربرمن شدی اربا ارباعلی
وای علی
غرق خون شدتنت فرق توشددوتا
میرسدازحرم بانک واویلتا
وای علی
ازحرم آمده عمه ی مضطرت
ترسم ازآنکه من جاندهم دربرت
وای علی
شعله داغ تو شد برافروخته
بانک العطشت هستیم سوخته
وای علی
زندگی بعدتو برپدربی ثمر
باب پیرت علی همره خودببر
وای علی
(عبدالحسین محبی)کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_نهم
#یوسف_رحیمی
▶️
دو چشم تو مُحَرّم در مُحَرّم
پر از اندوه و اشک و حزن و ماتم
فقط یک حرف از غمهات کافیست
ز یادم میرود غمهای عالم
بُوَد ذکر سوارانت: اباالفضل
شود لبیک یارانت: اباالفضل
فرات خون شده چشمان عالم
بیا جان عموجانت اباالفضل
بیا تا قلب خسته جان بگیرد
بیا تا غصهها پایان پذیرد
بیاور با خودت مشک عمو را
بیا تا کودکی عطشان نمیرد
ببین از دست رفته، صبر و چاره
صدای مادری آید دوباره
شده لالایی اش: «برگرد آقا
به حق این گلوی پاره پاره»
بیا آرام کن چشم تری را
نگاه نیمه جان و پرپری را
شده چشمان مقتل حلقهٔ اشک
بیا و پس بگیر انگشتری را
فدای اشکهای بیامانت
چه بارانیست امشب آسمانت
بیا ای التیام روی نیلی
بخوان از غصههای عمهجانت
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_نهم
#یوسف_رحیمی
▶️
دو چشم تو مُحَرّم در مُحَرّم
پر از اندوه و اشک و حزن و ماتم
فقط یک حرف از غمهات کافیست
ز یادم میرود غمهای عالم
بُوَد ذکر سوارانت: اباالفضل
شود لبیک یارانت: اباالفضل
فرات خون شده چشمان عالم
بیا جان عموجانت اباالفضل
بیا تا قلب خسته جان بگیرد
بیا تا غصهها پایان پذیرد
بیاور با خودت مشک عمو را
بیا تا کودکی عطشان نمیرد
ببین از دست رفته، صبر و چاره
صدای مادری آید دوباره
شده لالایی اش: «برگرد آقا
به حق این گلوی پاره پاره»
بیا آرام کن چشم تری را
نگاه نیمه جان و پرپری را
شده چشمان مقتل حلقهٔ اشک
بیا و پس بگیر انگشتری را
فدای اشکهای بیامانت
چه بارانیست امشب آسمانت
بیا ای التیام روی نیلی
بخوان از غصههای عمهجانت
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
#غلامرضا_سازگار
▶️
سزد ز مهر فلک خوبتر بخوانندش
قمر نه، رشک هزاران قمر بخوانندش
قسم به خون شهیدان حق روا باشد
که سیّدالشّهدای دگر بخوانندش
سزد به زمزم و کوثر همه دهان شویند
سپس به بحر ولایت گهر بخوانندش
اگر چه زادۀ امّ البنین بود عبّاس
رواست آنکه به زهرا پسر بخوانندش
به یک نگاه توان خلق را کند سلمان
ز راه صدق و ارادت اگر بخوانندش
چنانکه بود علی نفس مصطفی، زیباست
که نفس زادهء خیرالبشر بخوانندش
به یک نظر دهد از لطف حاجت همه را
اگر تمامی اهل نظر بخوانندش
به وصف منقبت او سروده ام بیتی
سزد که خلق به شام و سحر بخوانندش
سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس
سلام باد به چشم و به دست و بازویش
درود باد به ماه جمال دلجویش
ز معجز نبوی ارث میبرد چشمش
به ذوالفقار علی رفته تیغ ابرویش
کتاب عشق حسین است در خط و خالش
بهشت زینب کبراست گلشن رویش
خدا گواست که بوی حسین را می داد
چو می گذشت نسیم شب از سر کویش
ملقّب است به باب الحوایجی آری
بیا و دست گدایی دراز کن سویش
تمامی شهدا غبطه می برند به او
که هست صحنۀ محشر پر از هیاهویش
سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس
چو دید تشنۀ لب های خشک او دریاست
به آب خیره شد و ناله اش ز دل برخاست
که آب از چه نگردیدی از خجالت آب
تو موج میزنی و تشنه یوسف زهراست
قسم به فاطمه هرگز تو را نمی نوشم
که در تو عکس لب خشک سیّدالشّهداست
ز خون دیدۀ من روی موج خود بنویس
که از تمامی اطفال تشنه تر سقّاست
خدا گواست که با چشمهاى تر دیدم
سکینه را که لبش خشک و دیده اش دریاست
درون بحر همه ماهیان به هم گویند
حسین تشنه و سیراب وحشی صحراست
ز شیر خواره برایت پیام آوردم
پیام داده که ای آب غیرت تو کجاست؟
صدای نعرۀ دریا به گوش جان بشنو
که موج آب هم این طرفه بیت را گویاست
سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس
ز آب با جگر تشنه شست سقّا دست
کشید پا و نداد آخرش به دریا دست
وجود او سپر مشک بود و بیم نداشت
از اینکه چشم دهد یا که سر دهد یا دست
ز دست دادن خود بود آگه و می خواست
که عضو عضو وجودش شود سراپا دست
تمام هستی خود را به پای جانان ریخت
گذشت از سر و از چشم و تن، نه تنها دست
خدا گواست که بر پای دوست می افکند
اگر به پیکر مجروح داشت صدها دست
به یاری پسر فاطمه گذشت از جان
جدا شد از بدنش در حضور زهرا دست
دو دست خویش به راه عزیز زهرا داد
به شوق آنکه بگیرد ز خلق، فردا دست
سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس
گرفت تیر از آن نور چشم حیدر چشم
بگفت تیر دگر کو که هست دیگر چشم
مکن سکینه ز سقّا گله که آن مظلوم
به یاد تو عوض آب داشت خون در چشم
به تیر گفت بیا و به چشم من بنشین
که نیست جای تو ای پیک یار در هر چشم
دو دست دادم و در انتظار تیرم باز
که یا نهم به جگر یا به سینه یا بر چشم
تمام آرزویش دیدن برادر بود
نداشت حیف برای نگاه آخر چشم
به جسم أطهر او بس كه تیر و نیزه زدند
چنان زره بدنش شد ز پای تا سر چشم
سزد به حشر بخوانند این دو مصرع را
چو افکنند بر آن عارض منوّر چشم
سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس
مه سپهر وفا، آفتاب امّ بنین
حسین روی و علی صولت و حسن آیین
نگاه نافذ او جذبۀ علی را داشت
وگرنه تیر به چشمش نمی زدند به کین
نداشت دستی و خم شد که تیر دشمن را
برون کشد به دو زانو ز دیدۀ خونین
چنان زدند به فرقش عمود در آن حال
که روی خاک به صورت فتاد از سر زین
فراریان نبردش تمام برگشتند
زدند بر تن او زخم از یسار و یمین
چو مصحفی که شود پاره پاره آیاتش
به خاک ریخت ورق های آن کتاب مبین
عزیز فاطمه را قد خمید و پشت شکست
کنار پیکر او ناله زد به صورت حزین
دو چشم، چشمۀ اشک و دو چشم، چشمۀ خون
دو دست بر کمر اما دو دست نقش زمین
درود باد بر آن دست و چشم و پیشانی
که شد نثار برادر به راه یاری دین
سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس
رسید زخم زبس روی زخم بر بدنش
نبود فرق دگر بین جسم و پیرهنش
به آب تیغ فرو ماند آتش عطشش
به نوک تیر رفو گشت زخم های تنش
عزیز فاطمه را لحظه ای برادر خواند
که بود چشمۀ خون جاری از لب و دهنش
به کودکی چو زبان باز کرد گفت حسین
به وقت مرگ، برادر شد آخرین سخنش
گلی ز گلشن امّ البنین به خون غلطید
که بود عطر حسین و لطافت حسنش
چو لاله ای که بچینند و برگ برگ کنند
ز فرق تا به قدم پاره پاره شد بدنش
نمود غسل به خون و کفن نیاز نداشت
که خاک کرب و بلا شد به علقمه کفنش
سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_عباس_ع_شهادت #امان_نامه
#حسن_لطفی
▶️
شبِ حرم شبِ احرام شامِ تاسوعاست
میان خیمهیِ اصحاب روضهی زهراست
شب است و باز به گِردِ خیام میگردد
دوباره دورِ خیامِ امام میگردد
صدایِ پایِ نگهبان خیمه میآید
دوباره خواب به چشمانِ خیمه میآید
کسی خیالِ حرم را نمیکند تا اوست
سکینه صحبتِ غم را نمیکند تا اوست
عَلَم به دوشِ علمدار تا قدم میزد
هراس را به دلِ دشمنان رقم میزد
اگر صدایِ قدمهاست جایِ غربت نیست
میان لشکرِ دشمن نگرد جرات نیست
به مَشک سمتِ حرم بُرده آب را عباس
حرام کرده به بیگانه خواب را عباس
گذشته نیمهای از شب مدام میگردد
شب است و باز به گِرد خیام میگردد
که دید بِینِ سیاهیِ شب کسیآید
زِ دور سمتِ امیر عرب کسیآید
به خشم خیره شده شیرِ هاشمی غُرید
نَهیبِ غُرشِ عباس در فضا پیچید
که هستی اینهمه جرات به خویشتن دادی؟
و دودمانِ خودت را به سوختن دادی؟
عَلَم ندیده ای از دور با علمدار است
چگونه آمده ای چشم خیمه بیدار است
اگر قدم زِ قدم رویِ خاک برداری
قدم به خاک نخورده دو چاک برداری
کلام او که به پایان رسید جانش سوخت
صدایِ نالهی زینب شنید جانش سوخت
به رویِ چشمِ زمین ماهِ خاندان اُفتاد
زمین به پیشِ قدمهایِ آسمان اُفتاد
مرا ببخش چرا آمدید تا اینجا
سلام حضرت بانو شما کجا اینجا
دو چشمِ خستهیِ خاتون کربلا وا شد
تمام زمزمه اش ذکرِ واحسینا شد
رسیدهام که ببینی مرا قراری تو
وصیتِ پدرم را به یاد داری تو
گرفت دست تو و گفت ای توانِ حسین
همیشه جانِ تو و جانِ کودکانِ حسین
چه شد که خاک به دامان و چنگ بر جامه است
ببین به خیمهمان صحبتِ امان نامه است
جهان به چشمِ علمدار تار تر شده بود
تمامِ قامتِ عباس شعله ور شده بود
میانِ شب عرقِ شرم از جبین میریخت
سرش به زیر چه اشکی بر آن زمین میریخت
گرفت چادرِ بانو و بال و پَر میزد
برایِ غربت او داد از جگر میزد
سوار رفرف خود شد توان به مرکب داد
علم به دوش گرفت و توان به زینب داد
کشید تیغ دو سر را به دورِ سر چرخاند
سپاه را به نگاهی به جنبشی لرزاند
رگی به صفحهی پیشانیاش تورم کرد
تمام لشکرِ شب دست و پایِ خود گم کرد
دوباره مرکبِ خود را به رقص آورده
شبیه سینهی آتش فشان تلاطم کرد
به بیرقی که به دوشش نهاده موج اُفتاد
امیر سمت حرم آمد و تبسم کرد
کشیده نعره که امشب امانتان بِبُرم
برای حرف امان نامه دودمانتان بِبُرم
به زخم تیغ علی بازوانتان شکنم
به ضربهای همهی استخوانتان شکنم
رسید ظهرِ دهم نوبت علمدار است
تنش به رویِ زمین های گرم خونبار است
وزید سوزِ حزینی به خیمهگاهِ رباب
که ای برادرِ تشنه برادرت دریاب
میان علقمه خونش به راه اُفتاده
دو چشم خون شده و از نگاه اُفتاده
کنارِ پیکرِ او بویِ یاس پیچیده
شکسته مادری آنجا به آه اُفتاده
حرامیان همه با نیزه های خود رفتند
امیر مانده و در قتلگاه اُفتاده
حسین می رسد و جمع میکند او را
میانِ راه چرا تکه ماه اُفتاده
به پا بخیز که سمت حرم کسی نَرَود
ببین به خیمه ی زینب نگاه اُفتاده
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#مهدی_جهاندار
▶️
عباس، تو را اگرچه در دل غوغاست
شمشیر اگرچه در کفت بی پرواست
یک امشب را ز دشمنان مهلت گیر
حرّ بن یزید، صبح فردا با ماست
⏹
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#میلاد_عرفان_پور و #محمدمهدی_سیار
▶️
به عزم رزم به پا کرده شور محشر را
به یکنگاه به هم ریختهست لشکر را
ز هر کناره ببین صفکشیده دشمن و دوست
که تا نظاره کند مرتضای دیگر را
شنیدنیست رجزهای رزمِ دیدنیاش
از او خوش است شنیدن أنا بن حیدر را
مجاهدی که چنین نافذالبصیره شده ست
به تیغ تیز دهد پاسخ ستمگر را
گره به ابروی خود زد، گره به کار عدو
اماننداد اماننامهی مکرر را
پی شکستن تحریم دل به دریا زد
مگر که آب دهد غنچه های پرپر را
بر آتش است دل اهل خیمه چون اسفند
و إن یکاد بخوانید این دلاور را
⏹
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#حبیب_الله_چایچیان
▶️
تا تو بودی خیمه ها آرام بود
دشمنم در کربلا ناکام بود
تا تو بودی من پناهی داشتم
با وجود تو سپاهی داشتم
تا تو بودی خیمه ها پاینده بود
اصغر ششماهه من زنده بود
تا تو بودی خیمه ها غارت نشد
گوشوار بچه ها غارت نشد
تا تو بودی دست زینب باز بود
بودنت بهر حرم اعجاز بود
تا تو بودی چهره ها نیلی نبود
دستها آماده سیلی نبود
تا که مشکت پاره و بی آب شد
دشمنت در خنده و شاداب شد
پهنه پیشانی ات در هم شکست
خیمه ات مثل حسین از پا نشست
ای که تو دست خدائی داشتی
هستی ات را بر زمین بگذاشتی
ای که زینب خواهرت گردیده است
فاطمه دور سرت گردیده است
آنکه طاق ابروانت را شکست
بعد تو بر سینه یارت نشست
بعد تو دشمن هیاهو می کند
وحشیانه بر حرم رو می کند
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_عباس_ع_شهادت #دودمه
#حسن_لطفی
▶️
نعرهی هَل مِن مبارز تا دلِ لشکر رسید
وای عباس آمده
عَمروَد فریاد میزد بازهم حیدر رسید
وای عباس آمده
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
در حوالی تن تو بوی غم پیچیده
بوی بی کس شدن قافله هم پیچیده
دست تو قطع شد اما دل تو وصل من است
پنج انگشت تو بر چوب علم پیچیده
کعبه قافله بودی و طوافت کردند
تیرهم دور تنت چند قدم پیچیده
علی اکبر بدنش پخش شد اما تن تو
آنقدر نیزه فرو رفته به هم پیچیده
سرت از چند طرف ریخته بر دامن من
گیسوان تو به نیزه چه کنم پیچیده
چادر و مقنعه هارا همه محکم کردند
خبر کشتن تو بین حرم پیچیده
شمر برخیز و بیا کار مرا یکسره کن
نسخه قتل مرا این قد خم پیچیده
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
تو کیستی که حرمت اسلام بند توست
معصوم، مستِ وصف مقام بلند توست
بدو تولدت چه شد ای ماه هل اتی
بوسه به دست های تو زد شاه لافتی
تو کیستی که معرفتت عین واجب است
دستت به دست فاطمه روز محاسبه است
ای عبد صالحی که شدی منتهای عرش
رفعت گرفت ذکر تو در ماورای عرش
در دل به جز "علی" به کسی جا نداده ای
نزد "احد" به گفتن "دو" پا نداده ای
ممسوس ذات بی بدل پنج تن شدی
هر لحظه جان فدای حسین و حسن شدی
روز جمل کنار حسن تا قدم زدی
آرایش سپاه جمل را بهم زدی
یک عمر می شود شهدا در تحیرند
بر جایگاه اُخروی ات غبطه می خورند
ماه بلند نیمه شب این قبیله ای
فخرت همین بس است، کفیل عقیله ای
تسلیم محض بودی و حرفی نداشتی
حرف حسین را روی چشمت گذاشتی
ای قله ی کرامتِ بی وصف و دامنه
هستند ریزه خوار عطایت، ارامنه
بی گوهر ولایت تو می شوم ذلیل
باب الحوائجِ همه ی خلق، الدخیل
عقده گشای هر گرهِ کارهای ما
ای آخرین امید گرفتارهای ما
صحنت همیشه ملجأ و کهف امان ماست
نامت تسلی دل صاحب زمان ماست
هر وصفی از وفا و مرامت شنیده ام
در تکه پاره های امان نامه دیده ام
معصوم ها به پای غمت گریه می کنند
بر چوب سالم علمت گریه می کنند
بین فرات رفتی و لب هات تشنه ماند
جسمت میان لشکری از تیر و دشنه ماند
بر چشم های ناز تو چشم حسود خورد
در علقمه به چهره ی ماهت، عمود خورد
شرمندگی، تمام وجود تو را گرفت
وقتی که تیر حرمله، در مشک جا گرفت
پای حسین ماندی و نقش زمین شدی
یک عمر فخر مادرت ام البنین شدی
⏹
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#بهمن_ترکمانی
▶️
تا علقمه را به زانوان طی کردم
سخت است که بی برادرم برگردم
قربان قد و قامت کوچک شده ات
دارم پی بازوان تو میگردم
⏹
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#سیدمجتبی_شجاع
▶️
از اشک غمت صفا گرفته …رفته
بر درد دلش دوا گرفته …رفته
آنقدر یهودی؛ ارمنی؛ آمده و...
از روضه ی تو شفا گرفته …رفته
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش