eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.8هزار دنبال‌کننده
48 عکس
37 ویدیو
128 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
او در دل شعله بود و بی‌واهمه ماند خواند از علی و میان آن همهمه ماند دنیا همه‌دم رنگ عوض کرد ولی او فاطمه بود و تا ابد فاطمه ماند :: تشییع تو بود و آسمان، مرثیه‌خوان بر خاک تو شُست مرتضی دست از جان قبر تو ز چشم خاکیان پنهان ماند آنگونه که ماند، اسم اعظم پنهان ✍ کسی‌که درد سوزانده دلش را غریبه ریخت برهم منزلش را بیا ای دل برای گریه امشب بخوانیم‌ اعتراف قاتلش را؛ معاویه نبودی چه‌خبر بود! سر بیعت حکومت درخطر بود! از این‌سو کوه هیزم جمع می‌شد از آن‌سو فاطمه در پشت در بود اراذل این شرایط را که دیدند به‌سمت خانه‌ی حیدر دویدند نصیحت‌‌های زهرا را شنیدند ولیکن خانه را آتش کشیدند نفس می‌زد، صدایش را شنیدم علی را در اُحُد یک‌باره دیدم هزاران‌کینه در دل داشتم من زدم با پا به در، نعره کشیدم! غرور چشم حیدر را شکستم چنان محکم زدم در را شکستم در خانه‌ ز لولا تا جدا شد زدم‌، پهلوی کوثر را شکستم در افتاد و زمین افتاد زهرا...! علی می‌زد فقط فریاد: زهرا...! همین‌که ناله زد: فضّه خذینی! همه گفتند که، جان‌ داد زهرا...! یکی آتش به‌ کل باغ می‌زد یکی بر قلب زینب داغ می‌زد میان آن شلوغی‌ها مغیره به‌دست فاطمه شلاق می‌زد کشیدم هرطرف شیرخدا را زدم در آن میانه بچه‌ها را تن زهرا به زیر دست‌وپا بود علی انداخت بر رویش عبا را ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
کسی که بهر تو دست دعا بلند کند... به عرش، طالع او را خدا بلند کند ترحّمی به زمین خورده‌ی مسیرت کن مرا مگر که دعای شما بلند کند ز مکر شعبده بازانِ دهر ترسی نیست نشسته‌ایم که موسی عصا بلند کند! اگر صدا زدمت، تو اجازه‌ام دادی که دیده است گداهم صدا بلند کند؟! غبارِ روی عبای توأم! غمم این است مباد! باد مرا از عبا بلند کند... بگیر دست مرا که ثواب‌ها دارد کسی ز خاک گرفتار را بلند کند پس از ظهور، سرِ خاک من بیا یک دم دمت مرا ز دل قبرها بلند کند گرفته است دل ما؛ خدا کند که حسین.. نسیمی از طرف کربلا بلند کند * * چه حکمتی‌ست؟! بسوزد در و حرامیِ شهر بیاید و به درِ خانه پا بلند کند... ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
کسی که بهر تو دست دعا بلند کند... به عرش، طالع او را خدا بلند کند ترحّمی به زمین خورده‌ی مسیرت کن مرا مگر که دعای شما بلند کند ز مکر شعبده بازانِ دهر ترسی نیست نشسته‌ایم که موسی عصا بلند کند! اگر صدا زدمت، تو اجازه‌ام دادی که دیده است گداهم صدا بلند کند؟! غبارِ روی عبای توأم! غمم این است مباد! باد مرا از عبا بلند کند... بگیر دست مرا که ثواب‌ها دارد کسی ز خاک گرفتار را بلند کند پس از ظهور، سرِ خاک من بیا یک دم دمت مرا ز دل قبرها بلند کند گرفته است دل ما؛ خدا کند که حسین.. نسیمی از طرف کربلا بلند کند * * چه حکمتی‌ست؟! بسوزد در و حرامیِ شهر بیاید و به درِ خانه پا بلند کند... ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
آیینه‌... آیینه... آیینه... شکسته آن حُرمت، آن حُرمت دیرینه شکسته آن در که دخیل‌اند بر آن خیل ملائک هم سوخته هم با لگد کینه شکسته یک سینه و دست است که بوسیده پیمبر افسوس، همان دست، همان سینه شکسته دستی که همه رزق جهان است به دستش وز چرخش دستاس زده پینه، شکسته وای از دل مولا، دل مولا، دل مولا هرچند در آن هست طمأنینه، شکسته در چاه نهان می‌کند آهِ جگرش را آری، چه کند ماه؟ که آیینه شکسته مأمور به صبر است اسدالله، وگرنه جز کفر نمی‌ماند از این دینِ شکسته * * از نسل علی منتقمی هست و می‌آید سوگند به بغضی که هر آدینه شکسته ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
خدا نانِ تو را هرگز نگیرد از گدا زهرا پناهِ بی پناهیِ منِ بی دست و پا زهرا چراغ عرش، فانوس حیاط خانه‌ات بوده تو آن نوری که جریان داشتی از ابتدا زهرا کمالِ ظرف تو، بیش از حدِ اُمِّ اَبیهایی‌ست به این ترتیب باید گفت: اُمُّ الاَنبیا؛ زهرا عبا را اعتباری نیست بی حظِّ حضور تو به زیر سایه‌ی تو جمع شد اهل کسا زهرا نخِ چادر نماز وصله‌دارت آبروی ماست گرفته بیرق ما رنگ از این تارها..، زهرا اگر درد است درد عشق تو..، دردت به جان من ز عُشاقت نمی‌آید به جز قالو بَلیٰ، زهرا جواز اتصال ما به تو دستِ حسن‌جان است همین فرزندِ ارشد شیعه را بُرده است تا زهرا علی نام تو را ورد لب فرزندهایت کرد صد و ده مرتبه با مرتضی گفتیم: یا زهرا خطای طفل سهل‌انگار را مادر نمی‌بیند همیشه چشم‌پوشی می‌کنی از خبط ما زهرا غلاف قنفذ نامرد هم، عهد تو را نشکست چه محکم دستِ بیعت داده‌ای با مرتضی، زهرا * * چنان مسمار با شدت به پهلویت اصابت کرد که چندین استخوان در سینه‌ات شد جابه‌جا زهرا چه دید آنجا زمان بردنش حیدر..، که زد فریاد: بیا فضه..، بیا فضه..، بیا فضه..، بیاااا..، زهرا... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
🔹آسیاب دستی🔹 کوه بودم، بلند و باعظمت روی دامان دشت جایم بود قد کشیدم ز خاک تا افلاک ابرها، فرش زیر پایم بود شب که چشم ستاره روشن بود نور مهتاب، دل ز من می‌برد صبح، چون آفتاب سر می‌زد اولین پرتوش به من می‌خورد دفتر وحی حق که روز به روز جلوه‌اش سبز و سبزتر بادا در بیان شکوه من، دارد آیۀ «والجبال اوتادا» سینه‌ام را اگر که بشکافند لعل و الماس دیدنی دارم از گذشت زمان و «دحو الارض» خاطراتی شنیدنی دارم... صبح یک روز چشم وا کردم ضربۀ تیشه بود گوش خراش تخته سنگی شدم جدا از کوه اوفتادم به دست سنگ تراش پتک سنگین و تیشۀ پولاد سهم من از تمام هستی شد حکم تقدیر و سرنوشت این بود نام من «آسیای دستی» شد گرچه از بازگشت خویش به کوه پس از آن روزگار نهی شدم این سعادت ولی نصیبم شد که جهیز عروس وحی شدم گوشۀ خانه‌ای مرا بردند که حضور بهشت آن‌جا بود برترین سرپناه روی زمین بهترین سرنوشت آن‌جا بود دستی از جنس یاس و نیلوفر شد در آن خانه آسیاگردان گرچه سنگم، ولی دلم می‌خواست جان او را شوم بلاگردان هر زمان گرد خویش چرخیدم می‌شنیدم تلاوت قرآن روح سنگین و سخت من کم‌کم تازه شد از طراوت قرآن راز خوش‌بختی مرا چه کسی جز خداوند دادگر داند کی گمان داشتم مرا روزی جبرئیل امین بگرداند به مقامی رسیده‌ام که چنین بوسه‌گاه فرشتگان شده‌ام مثل رکن و مقام کعبه عزیز در نگاه فرشتگان شده‌ام بارها شد که با خودم گفتم: ای که داری به کار نان دستی! کاش هرگز ز خاطرت نرود وام‌دار چه خانه‌ای هستی؟ خانۀ آسمانی خورشید خانۀ روشن ستاره و ماه خانۀ وحی، خانۀ قرآن خانۀ «انّما یُریدُ الله» از همین خانه تا ابد جاری‌ست چشمۀ فیض، چشمۀ احسان سایبانِ معطّرِ این جاست سورۀ «هل أتی علی الانسان» آسیابم ولی یقین دارم که پناهنده‌ام به سایۀ نور سرنوشت مرا دگرگون کرد اشک زهرا و ذکر آیۀ نور یاس یاسین که با دعای پدر آیۀ نور بود تن‌پوشش داشت دستی به دستۀ دستاس دست دیگر گلی در آغوشش در محیطی که هر وجب خاکش فخر بر آفتاب و ماه کند آرزو می‌کنم که گاه به من دختر کوچکی نگاه کند گرچه از بازتاب گردش من نان این خانه برقرار شده‌ست شرمسارم از این‌که می‌بینم دست زهرا جریحه‌دار شده‌ست رفت خورشید وحی و آمد شب سر نزد از ستاره سوسویی صبح از کوچۀ‌ بنی‌هاشم شد بلند آتش و هیاهویی تا بدانم چه اتّفاق افتاد تا ببینم هر آنچه بوده درست دل به دریا زدم به خود گفتم: «چشم‌ها را دوباره باید شست» دیدم آن روز صبح منظره‌ای که به خود مثل بید لرزیدم آتشم زد شرار دل وقتی شعله‌ها را به چشم خود دیدم در همان آستانه‌ای کز عرش قدسیان را به آن نظرها بود اشک چشم ستارگان می‌ریخت بین دیوار و در خبرها بود من به حسرت نگاه می‌کردم باغ گل را میان آتش و دود جز خدا هیچ‌کس نمی‌داند که چه آمد به روز یاس کبود با همان دست عافیت‌پرور که پرستاری پدر می‌کرد از امام زمان خود یاری در هیاهوی پشت در می‌کرد هیزم آوردن، آتش افروزی سهم هر رهگذر نبود ای کاش خبر ناشنیده بسیار است خبر میخ در نبود ای کاش دست خورشید را که می‌بستند شرح این ماجرا کبابم کرد آنچه پشت در اتّفاق افتاد سنگم امّا ز غصّه آبم کرد ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
اجر و پاداش رسالت، شعله‌ی آذر نبود این همه آزار، حق دخت پیغمبر نبود چهره‌ی انسیة الحورا و ضرب دست دیو فاطمه آخر مگر محبوبه‌ی داور نبود؟ فاطمه نقش زمین گردید و مولا گفت: آه! حیف! حیف! آنجا جناب حمزه و جعفر نبود از فشار در همه اعضای او درهم شکست فضه را می‌خواند و بالای سرش مادر نبود دست او بشکست اما دست مولا را گشود غیر او کس را توانِ یاریِ حیدر نبود فاطمه تنهای تنها در پس در اوفتاد هیچ‌کس جز فضه آن مظلومه را یاور نبود در میان آن همه دشمن که زهرا را زدند سنگ‌دل‌تر هیچ‌کس از قنفذ کافر نبود قاتل بیدادگر با پا صدف را می‌شکست در میان آن صدف، آخر مگر گوهر نبود بر تسلای دل صاحب‌عزا گُل می‌برند گوییا اینجا ز هیزم دسته گل بهتر نبود! «میثم!» این مصراع را ترسیم کن بر بیت وحی تازیانه احترام سوره ی کوثر نبود ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
مدینه مرکز پیکار نابرابر بود علی نشانه، ولی جنگ با پیمبر بود به حفظ جان علی، فاطمه سپر گردید قد خمیده‌ی او ذوالفقارِ حیدر بود نگاه زینب کبری به غربت مادر نگاه فاطمه بر اشکِ چشمِ دختر بود رُخی که رنگ جسارت گرفت قرآن بود تنی که روی زمین اوفتاد، کوثر بود چهار کودک معصوم با تنی لرزان دعایشان به پدر، چشمشان به مادر بود چهل نفر به سر بضعۀ پیمبر ریخت شرورتر ز همه «قنفذِ» ستمگر بود برای همسر مولا نه خانه، نه کوچه «مدینه» و «اُحد» و قبر «حمزه» سنگر بود خدا گواست که یک ضربه بر تنش نزدند به قصد کشتن او، ضربه‌ها مکرّر بود به فتح خیبر و بازوی شیر حق سوگند که قتل دخت نبی، انتقام خیبر بود برای فاطمه می‌سوخت از ازل «میثم» که بیت بیت کتابش شرار آذر بود ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
ای روزگار! چند صباحی به کام باش بر زخم ما به جای نمک التیام باش جمعیتی رسید ز دارالنّفاق شهر روح الامین! مراقب دارالسّلام باش فریادِ بی طهارتِ نامحترم خموش پشت دَر است طاهره با احترام باش این هیزم از کدام جهنم رسیده است؟! ای در مسوز مثل دلم، با دوام باش اینجا "خلیله" در وسط شعله مانده است یا نار! بهر فاطمه "برداً سلام" باش ای آهنی که کوره‌ی هیزم چشیده‌ای دور از محلِ بوسه‌ی خیرالانام باش حالا که داستان فدک ناتمام ماند ای شعر پس تو هم غزلی ناتمام باش ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
زهرا شدم که روشنی خانه‌ات شوم با افتخار خادم کاشانه‌ات شوم تو شمع عشق باشی و پروانه‌ات شوم سنگ صبور آه غریبانه‌ات شوم پیش خدا ملاک، عزیز تو بودن است بالاترین مقام، کنیز تو بودن است ای ماه فاطمه به شب تار اباالحسن هستم ز هرکه غیر تو بیزار اباالحسن پای تو قبل میثم تمار اباالحسن من سر نهاده‌ام به روی دار اباالحسن دل را فقط به سوی تو پَر می‌دهم علی لب تر کنی برای تو سر می‌دهم علی امروز جای تیغ تو، زهرا بایستد کاری کنم زمین به تماشا بایستد حاشا که فاطمه به مدارا بایستد باید به احترام تو دنیا بایستد کعبه ملاک ردّ و قبول نماز نیست تو قبله‌ای؛ به قبله‌ی دیگر نیاز نیست آماده‌ام که رفع گرفتاری‌ات کنم در این هوای درد، هواداری‌ات کنم لشکر نیاز نیست، خودم یاری‌ات کنم در کوچه‌های شهر، علمداری‌ات کنم پشت و پناه محکم تو دست فاطمه‌ست تا روز حشر پرچم تو دست فاطمه‌ست یک روح در وجود من و تو دمیده شد زهرا برای یاری تو آفریده شد حتی اگر که باد مخالف وزیده شد از این به بعد کار به هر جا کشیده شد بنشین و جان فاطمه سوی خطر مرو در را اگر زدند، علی! پشت در مرو :: در را زدند و فاطمه از جا بلند شد آتش به جنگ آمد و دریا بلند شد در پشت در نشست، در امّا بلند شد ای روزگار! ناله‌ی زهرا بلند شد از آن به بعد بود که ماتم شروع شد از پشت درب خانه، مُحرم شروع شد ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
هزار بار شکستند رکن مولا را یکی نگفت چرا می‌زنید زهرا را همین که فاطمه‌اش بر روی زمین افتاد سیاه دید علی روی آسمان‌ها را کسی که شیعه بود مادرش بود زهرا خدا گواست که کشتند مادر ما را فراق فاطمه بر کشتن علی بس بود روا نبود ببندند دست مولا را هزار مرتبه نفرین بر آن ستم‌گستر که کشت حامی تنها امام تنها را برای مادر سادات گریه منع شده که بهر گریه گرفته‌است راه صحرا را علی چگونه ببیند بر آن رخ نیلی شرار تابش خورشید و سوز گرما را کنار سایۀ نخلی در آفتاب گریست شب از عناد بریدند نخل خرما را رواست عالمیان جان دهند از این غصه که جای پنجۀ دیو است روی حورا را قسم به سورۀ یاسین و هل‌اتی میثم که پیش چشم علی می‌زدند طاها را ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
(زبان حال جناب سلمان) ناگهان پشت در شلوغ شدو کفر آتش به جان دین افتاد یک نفر با لگد به در زد و بعد مادری پشت در زمین افتاد من که سلمان اهلبیتم، پس چشم‌هایم به دست مولا بود من اجازه نداشتم آن‌روز فقط این کار، کار زهرا بود وسط خانه بودم و دیدم داشت زخم علی نمک می‌خورد دست مولا به ریسمان بود و فاطمه پشت در کتک می‌خورد یک طرف فاطمه که یاس علی‌ست یک طرف میخِ در که شعله‌ور است کاش می‌شد مرا کتک بزنند فاطمه دختر پیامبر است وای از دست نامسلمان‌ها تازیانه زدند بر قرآن گفتم ای وای یا رسول الله! دخترت را زدند نامردان بین آتش نفس نفس زد و گفت گرچه من دست بر کمر دارم محسنم هم اگر شهید شود از علی دست بر نمی‌دارم ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝