eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.6هزار دنبال‌کننده
44 عکس
32 ویدیو
119 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد شاید دعای مادرت زهرا بگیرد آقا بیا تا با ظهور چشمهایت این چشم‌های ما کمی تقوا بگیرد آقا بیا تا این شکسته‌کشتی ما آرام راه ساحل دریا بگیرد آقا بیا، تا کی دو چشم انتظارم شب‌های جمعه تا سحر احیا بگیرد پایین بیا، خورشید پشت ابر غیبت تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد آقا خلاصه یک نفر باید بیاید تا انتقام دست زهرا را بگیرد ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
آهسته می‌شوید غریب شهر یثرب پشت و پناه و تکیه‌گاه و یاورش را تنها کنار نیمه‌های پیکر خود می‌شوید امشب نیمه‌های دیگرش را آهسته می‌شوید مبادا خون بیاید آن یادگاری‌های دیوار و درش را پی می‌برد آن دست‌های مهربانش بی گوشواره بودن نیلوفرش را می‌گرید اما باز مخفی می‌نماید با آستینی بغض‌های حنجرش را در خانه‌ی او پهلوی زهرا ورم کرد حق دارد او بالا نمی‌گیرد سرش را با گریه‌های دخترانه زینب آمد بوسد کبودی‌های روی مادرش را بر شانه‌های آفتابی‌اش گرفته مهتاب هجده ساله‌ی پیغمبرش را دور از نگاه آسمان‌ها دفن می‌کرد در سرزمین‌های سئوالی همسرش را ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
گفتم امّ‌البنین دلم پا شد گره‌هایی که داشتم وا شد مادر آب را صدا زدم و خشکسالم شبیه دریا شد سوره‌ی حمد نذر او کردیم گم‌شده داشتیم و پیدا شد با ادب بود و روی دامانش تا گل نازدانه‌ای جا شد به مدینه نگفت مادر شد گفت مولای شهر بابا شد با کنیزی خانواده‌ی عشق در دو عالَم عزیز زهرا شد خادمی کرد تا که عباسش از ازل تا همیشه آقا شد همه‌ی بچه‌هاش عیسایند گر چه عباس او مسیحا شد آنقدر خرج گریه شد، افتاد آنقدر خرج گریه شد، تا شد تا قیامت به احترام حسین ذکر لب‌هاش واحسینا شد گفت: گفتند روز عاشورا در غروبی که خیمه غوغا شد بین تقسیم آبروی حرم مشک بی‌آب، سهم سقا شد کاش دست عمود نخلستان سد راهش نمی‌شد اما شد گفت: گفتند بعد از آنی که علی اکبر ارباً اربا شد قد سقا شبیه قاسم شد قد قاسم شبیه سقا شد گفت: گفتند بر سر نیزه سر عباس من تماشا شد بسته بودند اگر، نمی‌افتاد بسته بودند اگر به نی جا شد * * خوب شد همره حسین نرفت در مسیری که سر به نی‌ها شد خوب شد مجلس شراب نرفت در همان جا که جشن برپا شد... ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
سِلک عشاق، غير خلوت نيست خلوت ماست روضه، جلوت نيست ما همينجا توجه محضيم احتياجى به کنج عُزلت نيست همه هستند، انبيا حتى مجلس آفتاب خلوت نيست لحظه‌اى اشک، لحظه‌اى شکريم نعمتى قد شکرِ نعمت نيست ما همه قنبريم، يک نفريم جمع ما وحدت است، کثرت نيست گريه‌اى جمع کن که بايد رفت وقت خيلى کم است، فرصت نيست دل به صحرا زدن تلاش من است اين جهان جاى استراحت نيست آه و افسوس می‌خورد هر شب آنکه سفره‌نشين هيئت نيست علت رحمت خدا گريه‌ست هر کجا گريه نيست، رحمت نيست هر که ناراحت از فراق نشد در ليالى قبر راحت نيست خون دل جاى خون تن داديم شأن گريه کم از شهادت نيست گنج نابرده رنجمان بخشيد لطف زهرا به شرط خدمت نيست در عبادت عبوديت بايد طاعتى بهتر از اطاعت نيست ما تو را بين خواب هم ديديم خواب عشاق خواب غفلت نيست جنت آنجاست که شما هستيد جنت بى شما که جنت نيست همه سرمايه‌دار حب توأيم گنجى اندازه‌ى محبت نيست عزت بى تو را نمی‌خواهيم عزت بى تو غير ذلت نيست حرف تو حجت است و غير از تو هيچکس بر ائمه حجت نيست تو اگر خانه‌دار اين بيتى خانه‌دارى کم از نبوت نيست ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
‍#⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... می نویسم به اِذن ثارُالله از زنی با وقار همچون ماه راوی صادقِ بنی هاشم از علوم خفیِ حق آگاه مَهد علم و مفسر قرآن کوه عصمت، مقرب درگاه چون حسین و حسن سخاوتمند مثل زینب صبور آل الله مثل زینب بلا چشیدن را ام کلثوم بوده خاطرخواه با صلابت مبارزه می کرد با سلاح دعا و اشک و آه خطبه مانند مرتضی می خواند خطبه هایی پر از غم جانکاه مدح او را بس است چون بوده دختر فاطمه، سخن کوتاه دختر دوم ولی خدا ام کلثومِ حضرت زهرا آن قدر داغ و دردسر دیده قد کمان و نحیف گردیده بعد داغ غم رسول الله یاس را در دل شرر دیده وسط کوچه ی بنی هاشم یک نفر به چهل نفر دیده خاک غم روی چادرش مانده چون شکاف سر پدر دیده جگرش پاره شد کنار حسن طشتِ لبریز از جگر دیده چادرِ خواهرِ بزرگش را وسط خیمه شعله ور دیده لب گودال بر زمین خورده غارتِ جسمِ مُحتضر دیده کوفه و شام پر بلا رفته بر سر نیزه ها قمر دیده *چی گفته؟...* نیزه ها را ببر از این جا شمر دور کن چشم بی حیا را، شمر با دلی پُر شراره و گریان لقمه ها را گرفت از طفلان * این خانومی است که تمام روضه هارو پا به پای زینب دیده، گودال دیده، شام غریبان دیده، روز یازدهم دیده، مجلس اِبن زیاد دیده، مجلس شراب دیده... خدا برا هیچ خواهری نیاره ببینه داداشش غریب شده، همه رفتن، نه علی اکبرِ، نه عباسِ، دید بدن داداشش پُر از تیرِ...* تير از بس كه خورده بود حسين بر تنش مثل پيرهن شده بود نيزه هاشان تمام شد كم كم موقع سنگ ريختن شده بود نفسش بين راه بر ميگشت موقع دست و پا زدن شده بود بودم اما جلو نمي رفتم شمر آنقدر بد دهن شده بود تكه اي را ربود هر كس كه روبه رو با حسين ِمن شده بود هرچه كردند رو به قبله نشد يعني آنقدر پاره تن شده بود زير انداز خانه هاي دهات كفن شاه بي كفن شده بود ✍ به گریه گفت که گودال سرّ ناگفته ست لهوف گوشه ای از اتفاق را گفته است به گریه گفت که رنگ زمین به خون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید ندیده هیچ کسی تا بیاورد بر لب در آن میانه فقط شمر بوده با زینب در این مسیر زنی می نشست و برمی خواست نمی نشست نه او می شکست و برمی خواست نشان نداشت از او غیر بوی پیراهن رسید بر بدن او ولی کدام بدن ولی کدام بدن پاره پاره و پرپر هزار مرتبه رحمت به پیکر اکبر ✍ *پشت روی بدن معلوم نمیشد..‌."نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ" اول یه بار با حوصله با اسب از پشت بدن ابی عبدالله رد شدن، بعد دوباره با حوصله بدن ابی عبدالله رو برگردوندند، دوباره از رو سینه اش رد شدن، یه کاری کردن دخترش نشناخت، صدا زد:"هذَا نَعشُ مَن؟" این بدنِ کیه؟...* ساربان داد مزن ما کس و کاری داریم ساربان راه مرو همسفر ما مانده باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب؟ بازهم آمده این حرمله ى وا مانده *ای حسین...* ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
🎙 📋 🥀 ▪️ *امام زمان!* گذري كن دمی به روضه ي ما چشم با اين گدا، قدم با تو دست با من ، به سر زدن با من زدن ِخيمه و علم با تو روضه خواندي تو اي امام غريب جَدِّ ما تشنه بود يَابنَ شبيب جَدِّ مارا سوارها كشتند بين گودال بارها كشتند خواهرش را پس از بريدن سر خنده ي نيزه دارها كشتند واي از عصر ِ روز ِ دهم واي از ضربه ي دوازدهم ✍️ پرچمي تنها امام سامره تنها چه ميكني؟ در كاروان سراي گداها چه ميكني؟ دارم براي رنگِ تنت گريه ميكنم پايِ نفس نفس زدنت گريه ميكنم باور كنيم حرمت تو مستدام بود؟ يا بردن تو بردنِ با احترام بود؟ گرد و غبار، روي تو اي يار ريختند روي سر ِتو از در و ديوار ريختند مردِ خدا كجا و اينهمه تحقير وايِ من بزم شراب و آيه ي تطهير وايِ من هرچند بين ره بدنت را كشيد و بُرد دستِ كسي به رويِ زن و بچه ات نخورد باران نيزه، نيزه نصيب تنت نشد دست كسي مزاحم پيراهنت نشد اين سينه ات مكان نشست كسي نشد ديگر سر تو دست به دست كسي نشد ✍️ جای تو مجلس شراب نبود الامان از حکایت دنیا در میان حرامیان بودی روضه خوان غریب کرب و بلا در دل آن همه جسارت و رنج بود کارت مرور این غم ها زینب و اضطراب و نامحرم خیزران و حسین و تشت طلا ✍️ یک نگاهی به خواهرت بنداز غیر لطمه و زخم ناخن نیست شد زمان غروب اذان گفتند همه رفتند شمر ول کن نیست همه رفتند خواهرت مانده خواهرت مانده بين اين مردم چقدر نيزه در تنت كردند عوض چند كسيه گندم آنقدر نیزه زدند تا که اسیرت کردند آنقدر تیر زدند شکل حصیرت کردند حسین.... *یا امام هادی،آقاجانم،میخوام بگم شمارو وارد بزم شراب کردند،روایته که بهت شراب تعارف کردند،نانجیبا، ولی دیگه زن و بچه ات رو نیاوردن تو مجلس نامحرما،فرقش میدونی چیه؟آقاجان!دیگه به لب و دهن و دندونت چوب خیزران نزدن؛بازم بگم فرقش رو؟آقا دیگه کسی به چشم کنیزی به دخترت نگاه نکرد،حسین.... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
روزها را با توسل کردنم شب می‌کنم دارم از این ناحیه خود را مقرب می‌کنم خلق تحویلم نمی‌گیرند، تحویلم بگیر تو که تحویلم نمی گیری همه‌ش تب می‌کنم عقل را از بارگاه عشق بیرون کرده‌اند خویش را دارم به دیوانه ملقب می‌کنم اختیار "عبد" یا "رب" را به دست من دهند اختیارا خویش را عبد و تو را رب می‌کنم من که عادت کرده‌ام شب‌ها به درس عاشقی روزها فکر فرار از دست مکتب می‌کنم دیشبم از دست رفت و حسرتش را می‌خورم گرچه امشب آمدم گریه به دیشب می‌کنم گفت کارت چیست گفتم چند سالی می‌شود کفش‌های گریه کن‌ها را مرتب می‌کنم من تمام خلق را یک روز عاشق می‌کنم من تمام شهر را از تو لبالب می‌کنم هر سحر از پنج‌تن، گریه تقاضا کرده‌ام هر چه را دادند یکجا خرج زینب می‌کنم ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری گفتیم دختر اسدالله غالبی ‌ایام کوفه آمد و دیدیم، حیدری تو از زمان کودکی‌ات تا بزرگی‌ات شیواترین مُفَسِّر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم فیض از حضور علم خداوند می‌بری بر شانه‌های سبز تو بار رسالت است تو اولین پیمبر بعد از پیمبری ای آفتاب روشن شب‌های کربلا ای زینب مدینه و زهرای کربلا :: «ای ماورای حد تصور، کمال تو» بالاتر از پریدن جبریل، بال تو... غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیده‌ایم در انعکاس‌ آینه‌های زلال تو نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ گیرم که خیمۀ تو به تاراج رفته است گنجینه‌های باغ بهشت است مال تو از گوشه‌های چشم تو، ساحل درست شد از سایۀ عفاف تو، محمل درست شد :: ای سایۀ بلند اباالفضل بر سرت ای بال جبرئیل گلستان معبرت مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید از بس که چون هلال گذشت از برابرت شب‌زنده‌دارِ شامِ غریبانِ کربلا! دل‌بستۀ نماز شب تو برادرت ای خطبۀ رسای تو نهج‌البلاغه‌ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت ای قلۀ نجابت و ایثار جای تو عطر حضور فاطمه دارد صدای تو ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
در سیر او جبریل هم بال و پرش ریخت وقت طواف چارمش خاکسترش ریخت فطرس شد و غسل تقرب کرد روحش هر کس که خاک چادرش را بر سرش ریخت او «زینت» است و بی‌نیاز از زینتی‌هاست پس از مقامش بود اگر که زیورش ریخت وقتی دهان وا کرد، دیدند انبیا هم نهج‌البلاغه بود که از منبرش ریخت در کوفه حتی سایه‌اش را هم ندیدند فرمود: غُضّوا، چشم‌ها در محضرش ریخت زن بود اما با ابهّت حرف می‌زد مردی نبود آن جا مگر کرک و پرش ریخت وقتی که وا شد معجرش، بال فرشته پوشیه‌های عرش را روی سرش ریخت یک‌گوشه از خشمش اباالفضل‌آفرین است گفتیم زینب، صد ابوالفضل از برش ریخت هجده سر بالای نیزه لشگرش بود تا شهر کوفه چند باری لشگرش ریخت با نیزه می‌کردند بازی نیزه‌داران آن قدر خون از نیزه‌ها بر معجرش ریخت به مرقدش تازه نگاه چپ نکرده صد لشگر تازه‌نفس دور و برش ریخت آن قدر بالا رفت و بالاتر که حتی در سیر او جبریل هم بال و پرش ریخت ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
گفتیم آسمانی و دیدیم برتری گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری گفتیم دختر اسد الله غالبی ایام کوفه آمد و دیدیم حیدری تو از زمان کودکی‌ات تا بزرگی‌ات شیواترین مُفسّر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم فیض از حضور علم خداوند می‌بری؟! ای آفتاب روشن شب‌های کربلا ای زینب مدینه و زهرای کربلا ای ماورای حد تصور، کمال تو بالاتر از پریدن جبریل بال تو غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده‌ایم در انعکاس آینه‌های زلال تو نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم نامحرمان عشق کجا و خیال تو ؟ گیرم که خیمۀ تو به تاراج رفته است گنجینه‌های باغ بهشت است مال تو از گوشه‌های چشم تو ساحل درست شد محض رضای پای تو محمل درست شد تو زینبی و شیر زن بعد کربلا تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا زهرا، نبی ،حسین و علی و حسن تویی بانو تویی تو «پنج تن » بعد کربلا گاهی که طعنه می‌شنوی صبر می‌کنی یعنی تویی همان حسن بعد کربلا ای گریه‌ی غریبی عریان بی کفن حالا تویی و پیرهن بعد کربلا قلبت تپید و سوره مریم شروع شد غمگین‌ترین غروب محرم شروع شد ای سایه‌ی بلند اباالفضل بر سرت ای بال جبرئیل گلستان معبرت مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید از بس که چون هلال گذشت از برابرت شب‌زنده‌دار شام غریبان کربلا دل بسته‌ی نماز شب تو برادرت ای خطبه رسای تو نهج البلاغه‌ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت هجده سربریده به دنبال چشم تو هجده سر بریده نگهبان معجرت ای قله‌ی نجابت توحید، جای تو عطر حضور فاطمه دارد حیای تو ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
#⃣ #⃣ #⃣ اَلسَّلامُ عَلَیٰ قَلبِ زَینبِ الصَّبور وَ لِسانُهَا الشَّکور سَلامٌ عَلَی مَن عَجَبَت مِن صَبرِها مَلائِکَةُ السَماءِ... السَّلامُ عَلَیکِ یا مُهجَةَ قَلبِ البَتول، وَقُرَّةَ عَینِ الرَّسول، یا حَبیبَةَ خَیرِ خَلقِ الله، وَرَبیبَةَ بَیتِ وَحیِ الله، وَشَقیقةَ السِّبطَین، الحَسَنِ وَالحُسَین، وَعَمَّةَ الأئِمَّةِ المَیامین، مِن آلِ طهَ وَیاسین، وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه بر جلوه ی صبر و استقامت صلوات بر مظهر والای امامت صلوات بفرستد هر آن کس که شفاعت طلبد از زینب کبری به قیامت، صلوات *شب وفات شهادت گونه ی عمه ی سادات حضرت زینب کبری سلام الله علیهاست، دلهامون از همین راه دور روانه ی حرمش کنیم و پای دلم و با اشک چشم اونجا عرض ادب کنیم...* ‍ پس از تو آب اگر خوردم از این چشمان تر خوردم گُلی هستم که از شش جهت به خار برخوردم شب شهادت چه خانومیِ؟ همون خانومی که داداشش ابی عبدالله داشت میرفت میدان، دیگه محرمی براش نمونده بود... تا قبلش هی می گفت:کجا میخوای بری؟مارو به کی میسپاری؟ ابی عبدالله زینب رو آرام می کرد،تا دستش رو گذاش رو قلب زینب..زینب گفت:برو قربونت برم...* برای دلخوشی دختران نیمه جانت بود در این یکسال و اندی لقمه نانی هم اگر خوردم چه کارى برمى آمد از برادر مرده اى چون من فقط زانو بغل کردم، فقط خون جگر خوردم *عبدالله سئوال کرد از کنیزِ بی بی،حالِ همسرم زینب چطوره؟ بهتر شده؟ چند وقتِ لب به آب و غذا نمیزنه... کنیز نگاه کرد به عبدالله بن جعفر،گفت:آقا خیلی حالش خرابه، هر کاری می کنیم آروم نمیگیره،عبدالله ثروتمند بوده،یه روز نشست مقابل زینب،خانوم! بریم یه باغی یه بستانی حالت بهتر بشه،خیلی اصرار کرد خانوم قبول کرد،اومدن باغ و بستان،یه لحظه نگاه کرد دید زینب کنار جوی آب نشسته،هی به این آب نگاه میکنه،خانوم!چی شده؟اومدیم اینجا آروم باشیم،دیگه دست از گریه بردار..عبدالله! چه کنم دست خودم نیست، آب می بینم یاد حسین می افتم..لباش به هم می خورد،هی می گفت:جیگرم میسوزه...گلارو می دید گریه می کرد،عبدالله! همه گلام رو کربلا پرپر کردن...* منی که سایه ام را مردم کوچه نمی دیدند منی که شش برادر داشتم، حالا نظر خوردم به نان کوچه و خرمای مردم لب نزد زینب میان کوفه هر چه خوردم از دست پدرخوردم *میرزای شیرازی نشسته بود براش روضه بخونن،روضه ی بی بی حضرت زینب سلام الله علیها... روضه خون شروع کرد روضه خواندن "السلام علیکَ یا اباعبدالله"جمله اول صدا زد: "دَخَلَت زِینَبُ عَلَیٰ اِبنِ زیاد" یه وقت دیدن میرزای شیرازی داره تو صورتش میزنه، از هوش رفت،به هوش اومد،گفتن:آقا! هنوز روضه شروع نشده؟ گفت:دیگه چی میخوای بگی؟ زینب کجا؟مجلس ابن زیاد کجا؟....* نمی دانم تو می بینی که جایی را نمی بینم؟ غروبی داشتم میرفتم از خانه به درخوردم شب شام غریبانت از این خیمه‌ به آن خیمه برای هر یتیمی که سپرگشتم سپرخوردم تو و پیراهن پاره، من و این چادر پاره تو سنگ از صد نفر خوردى،من از صدها نفر خوردم *گفت: هر جا سرهای بریده رو وارد می کردن روی نیزه،عمه ی سادات اول سر بريده ي ابي عبدالله رو نگاه می کرد، ریاض القدس نوشته: نگاه می کرد ببینه سر چطوره..گفت: هر جا مارو وارد کردن دیدم چشاش باز بود،حواسش به دختراش بود، به زن ها بود، فقط یه جا دیدم چشاش رو بست، اونم وقتی مارو از دروازه ساعات وارد کردن،گفت:نگاه به سر بریده کردم،دیدم چشاش رو روی هم گذاشته،یعنی دیگه نمی تونم ببینم...* ببین این روزها پیراهنم هم رنگ عوض کرده فقط گرما نخورده بودم آنهم آنقدر خوردم ✍️ عبدالله بن جعفر هر چی التماس می کرد،خانوم! چرا اصرار داری بسترت رو تو صحن خونه زیر آفتاب پهن کنم،دیگه جونی برات نمونده،چرا زیر سایه نمیآی؟ فرمود:عبدالله! آخه تو که نبودی ببینی، جلو چشمام،بدن حسینم زیر آفتاب،روی خاک ها،اجازه ندادن کنار بدنش قدری عزاداری کنم... اشکاتو روی دست بگیر،دستای گداییت رو بالا بیار ،الهی بحق زینب، خدایا به اضطرارِ عمه ي سادات به سوزِ دل زینب کبری، به اشک چشمش، به دل داغ دیده اش، به چادر خاک آلودَش، به بدن تازیانه خورده‌اش، فرج امام زمانمان را برسان، موانع فرجش برطرف بفرما... امشب همه ما را به زینب کبری ببخش..* ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
نوشته‌اند دلم را برای خون جگری بدون گریه زمانه نمی‌شود سپری نیازمند تکامل به گریه محتاج است درخت آب ندیده نمی‌دهد ثمری دو فیض، توشۀ راه سلوک عاشق هست توسل سحری و عنایت سحری هزار نافله خواندن چه فایده دارد اگر نداشته باشد به عاشقان نظری به هر دری که زدم باز پشت در ماندم بس است در زدن من، بس است در به دری :: برای بنده خریدن بیا سر بازار چه خوب می‌شود این مرتبه مرا بخری بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری همیشه خیر قنوت تو می‌رسد به همه اگر چه نام مرا در نوافلت نبری خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد (دعای من به خودم هم نمی‌کند اثری) ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝