#قسمت_ پایانی#روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاجمحمد رضا بذری
🏴🏴🏴
*شیخ عباس قمی تومنتهی الآمال می فرماید پنج بار یا بیشتر منصور دوانیقی لعنة الله علیه ارادهی قتل امام صادق رو داشت.یکیش همونه که حضرت رو به زور بردن..نوشتن محمد بن ربیع لعنتالله
علیه وقتی مامور شد.خود ربیع میگه وقتی منصور دستور داد..گفت یه جوری حضرت رو بیارید فرصت نکنه هر جور دیدیدش بیاریدش. دستوره ربیع میگه بین فرزندام محمد، قسیالقلبتر از همه بود. به پسرم محمد گفتم تو ماموری امام صادق رو بیاری. اما هر جور دیدی بیارش ..محمد ملعون ابن ربیع، نوشتن نردبان گذاشتن وارد منزل حضرت شدن دیدم پیراهن بلندی به تن حضرته دستمالی به کمر بسته، مشغول عبادت..اومد بالا سرش گفت آقا باید بریم. حضرت فرمود اجازه بده.. نعلینی.. عبایی.. عمامهای..گفت مامورم همینجوری ببرمت. نقل، ادامهش اینه: همهی اون سربازا سواره بودن
امام صادقِ ما با پای برهنه با پای پیاده دستاشو بستن حضرت رو بردن..*
زمانه، سخت گرفته به تو؛ کمانت کرد
اسیر سنگدلی پست و بددهانت کرد
تو سالخورده و خسته، ولی اهانت کرد
طناب پیچ در آن کوچهها دوانت کرد
میان وضعیتی نامناسبی؛ ای وای
بیاد غربت امّالمَصائبی؛ ای وای
اگرچه ارث غریبی به تو، مدام رسید
گریز روضهات از کوچهها به شام رسید
عقیلهی علویّه به ازدحام رسید
به عمه جان شما خیلی اتهام رسید
*من از سیدا خیلی عذر میخوام بهخاطر این بیت..*
زنی که بود دو عالم، مسخّر نامش
حرامزادهی مرجانه داد دشنامش
عبا نبردی و گفتی، عبا نداشت حسین
رِدا نداری و گفتی، رِدا نداشت حسین
به روی پیروهن از زخم، جا نداشت حسین
به زخم نیزهی اَخنس، صدا نداشت حسین
به خونِ حنجرش، آغشته شد؛ بمیرم من
عزیز ما، نگران کشته شد؛ بمیرم من
*این هم برای اونایی که هنوز گریه نکردن امشب..راوی میگه در روز یه بار اسم امام حسین رو جلوی امام صادق میآوردیم تا شب، دیگه کسی لبخند حضرت رو نمیدید.حضرت به منو شما گریه رو یاد داده..یه بار به عبدالله منصور حضرت، تمام روضهی عاشورا رو فرمود: خوند با هم گریه کردن ..وای که روضهای روضهخونش امام معصوم باشه تو هم پا روضه اش بشینی. یعنی آدم، زنده میمونه؟! تو فکر کن امام زمان نشسته تو زانو زدی محضرش حضرت داره روضه میخونه..اصن آدم زنده میمونه؟! میدونی حضرت تا کجاها رفت؟!من فقط چند خطشو بگم..کل روضه رو به عبدالله منصور فرمود. من فقط چند خطشو بگم..رسید به اینجا: "نَظَرَ الحسینُ یمینه و شماله"کار به جایی رسید جد ما چپ و راست را نگاه میکرد یه نفر نبود کمکش کنه..از زبان امام صادق دارم میگم.."وَلا یَری اَحَدا"هیچکس نبود.."فَرَفَعَ رأسهُ إلی السَّما"یه نگا جد ما به آسمان کرد..با خدا صحبت کرد گله کرد از این قوم.صدا زد..خدایا ببین دارن با پسر پیغمبر چه میکنن. بین ما و آب فرات حائل شدن.نمیذارن آب به ما برسه یا بقیهالله!..همینجور داشت مناجات میکردو رَمِیَ بِسَهمٍ، فَوَقَعَ فی نَهره..امام صادق میگه..یه وقت دیدن یه تیری رها شد به گلوی حضرت خورد.حضرت رو اسب نشسته بود. "فَخَرَّ عن فَرَسه"حضرت از اسب به زمین افتاد. جمله ی امام صادق اینه فرمود:تا افتاد تیر و از گلو در آوردمحاسنشو به خون خودش خضاب کرد..*
ای حسین...
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
|⇦•بابا شبیه پیر زن ها..
#قسمت_ اول #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شبِ_سوم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری
◾️◾️◾️
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَرِیعَ الْعَبْرَهِ السَّاکِبَه،السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الْمُصِیبَهِ الرَّاتِبَه، یَا رَحْمَةَ اللهِ الْوَاسِعَة و يا بابَ نِجاةِ الْاُمَّة
دل دلداده را دل بسته دلبر تصور کن
کمال عشق را عشق پدر دختر تصور کن
دم صبح از سفر برگشتهای بابا عطشانم
نم چشم مرا سرچشمه کوثر تصور کن
بیا جای طبق سر روی پای دخترت بگذار
لباس پارهام را بالشی از پر تصور کن
بابا شبیه پیرزنها خم شدم چرا از بس لگد خوردم
رسیدن هرکه دستش تاری از زلف مرا کنده
خودت این مختصر جای موی سر تصور کن
بابا ببین رنگ کبود گونهام را زجر بد میزد
شب و روز من را اینگونه زجرآور تصور کن
نگو آن گوشواری که خریدی کو؟ کشید و برد
همین خون لخته گوش مرا زیور تصور کن
بابا ادای لکنتم را دختر شامی درآورده
زمان ترس زبانم را از این بدتر تصور کن
میان ازدحام کوچه صدها بار افتادم
گلی را زیر دست و پای یک لشکر تصور کن
حجاب عمه ام زینب، عمو عباس مرا کشت
برایش آستین پاره را معجر تصور کن
چها دیدن در بزم شراب شام دخترهات
میان مستها بابا خودت دیگر تصور کن
نفسم میمونه تو گلوم
منو میکِشن از سر موم
منو میکِشه میگه نگاه
این داداش عمو این هم عمو
بزنم میری سمت کدوم
نمیگفتی مگه کو عموم
مثلاً بزنم چی میشه
بسه گریه و زاری تموم
بشکنه دستت که معجر برنداری
مطمئناً تو یکی دختر نداری
بزن تو صورتم هیچ جا نمیگم
ولی فکر نکنی بابا نمیگم
صورتم، باورم چی میشه
بابا کار حرم چی میشه
نیزه ای که زدن به عموم
بزنن تو سرم چی میشه
آخه بال و پرم چی میشه
با لگد کمرم چی میشه
زجر میگه اگه
گوشوارهتو ببرم چی میشه
ببین گونهام که میریزه ازش درد
سنان زد حرمله از خنده غش کرد
هولم میداد جلوی لشکر بیارم
بابا رو تنم پر از زخمه و خون
دارم از یه محله نشون
خدا نگذره از اونی که شده دلقکِ مجلسشون
اینو بابا در گوش میگن
چیه بازار برده فروش که میگن
خدا ناموس حیدر بد نبینه
خدا صبرت بده خواهر سکینه
ما پرده نشینهای حرم را چه بازار
از دست ابوالفضل عمویم گله دارم
بگذریم چقدر خوبه حالم پدر
چقدر خوش گذشت این سفر
رو پر قو میخوابیدم شبا تا سحر
توی این شهر یهودی نیست
این کبودی کبودی نیست
بابا صورتم گل انداخته
هوای شام بهم ساخته
اگر تو زیر دست و پا نبودی
خوب منم نبودم
اگه میون آتیش توی خیمهها نبودی
خب منم نبودم
اگه جایی با اضطراب نرفتی
خب منم نرفتم
اگر توی بزم شراب نرفتی
خب منم نرفتم
آروم آروم از طبق بیا کنارم
سر رو سر بگذارم
حرف نگفته دارم
چند شب بابا یه ذره نون نخوردم
اسمت رو که میبردم
همش کتک میخوردم
آه دیگه از دست خودم کلافهام
زحمتو باید کم کنم اضافهام
عمه میکشم سرمه
چشام ناز میشه مگه نه؟
عمه باباییم بیاد
دلم باز میشه مگه نه؟
دوباره زندگیم
آغاز میشه مگه نه ؟
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکرین💠
کانال⬇️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
|⇦•روی دوش بابا که میری..
#قسمت_ اول #روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری
◾️◾️◾️
باز هم محشری از گریه به پا کرد حسین!
دل ما را ز غم و درد جدا کرد حسین!
من کجا روضه کجا؟ معرفت آقا بود
من حواسم به خودم بود صدا کرد حسین!
به بهشتی که خدا داد نیانداخت نگاه
رفت با گریه کنه خویش صفا کرد حسین!
*لذا فرمودن وقتی داری بر مصائبش گریه میکنی مطمئن باش آقات روبروت نشسته..*
حسین!
من شکستم دل او را دل من را نشکست
این همه سال مراعات مرا کرد حسین!
گریهام نور به قبر همه امواتم شد
دین برگردن ما بود و ادا کرد حسین!
نام ما را ته مقتل به زبان آورده
خون آن حنجره را ضامن ما کرد حسین!
من حسینی شده ام چون خود زهرا میخواست
فاطمه نام مرا برد و دعا کرد حسین!
چهار دیواری این روضه خودش، شش گوشه است
کربلا را وسط روضه بنا کرد حسین
اربعین کاش بگویم به همه در صحنش حاجتم کرب و بلا بود و روا کرد حسین
خواهرش رفت اسیری و خودش بر سر نی هرچه را داشت در این راه فدا کرد حسین
*حتی علی اصغرشم آورد ابی عبدالله*
در تب و تابی، چه جور لالایی بخونم یکم بخوابی
تو مشک سقا هم نمونده قطره آبی در تب و تابی
هنوز لبات یه مادرم بهم نگفته
چرا باید رو این لبا ترک بیوفته
ببخش که شیر ندادمت چند روزه مادر زبون نچرخون که لبات میسوزه مادر
لالا لالایی لا لالایی
کوچیکترین فدایی این خیمههایی
میخوای بریم میدون روی دوشِ بابایی
رو دوش بابا که میری چشاتو وا کن
برای بار آخرم منو نگاه کن
با گریههات رجز بخون میون لشکر
صدای هلهله میاد نترسی مادر
حیرونه بابات...
مگه چجوری زدنت دلخونه بابات
چرا هنوزم وسطه میدونه بابات
اینا که کینه اشونو از غدیر گرفتن
بچه امو تو شیش ماهگی از شیرگرفتن
خیر نبینه حرمله به بابات میخنده
با چی زده بچهام سرش به مویی بنده
*در بعضی از نقلها داریم تا صدای استغاثهٔ ابی عبدالله بلند شد."هل من ناصر ینصرونی هل من ذاب یذب عن حرم رسول" نوشتن اول خدای عالم لبیک گفت، نقل نقلِ عجیبیه.. بعد اینکه خدای عالم لبیک گفت پیغمبر لبیک گفت،امیرالمومنین لبیک گفت، فاطمه زهرا لبیک گفت، امام حسن لبیک گفت، نوشتن حتی ابدان مطهر شهدای کربلا هم به لرزه افتاد. همه ی عالم لبیک گفتن به ابی عبدالله... اما یه وقت فرمودن: این بچه هم خودشو از گهواره به زمین انداخت. یعنی بابا! هنوز یه نفر مونده روش حساب کنی منم هستم بابا.. به گونهای که زنها، اهل خیمه مطمئن شدن این بچه داره تلویحه میگه به استغاثهٔ پدر داره لبیک میگه.. ابی عبدالله فرمود: این بچه رو بیارید....
*شب عاشورا وقتی قاسم بن الحسن صدا زد....عمو جان! آیا منم از شهادت بهرهای دارم؟ فرمود: "کَیفَ المَوتُ عِندَکَ؟"مرگ در نزد توچگونه است؟ گفت: "أحلی مِنَ العَسل" فرمود: پسرم! هم تو به شهادت میرسی هم طفل رضیع من.. ابی عبدالله شب عاشورا فقط روضهٔ علی اصغر برای اصحاب خوند گویا فیضیست که حتی اصحابم باید بهره ببرن. در روضه علی اصغر من نمیدونم شاید فیضیست که باید شب عاشورا اصحابم به فیض روضه علی اصغر برسند و گریه کنن و همه گریه کردن.. بعد عبارتی داره ابی عبدالله ..این حرفا رو که به قاسم زد فرمود:"اِذْ جَفَّتْ رُوحی عَطَشاً" فرمود زمانی که روح من از عطش خشک میشه..
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
💠#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکرین💠
کانال⬇️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#قسمت_ پایانی #روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده به نفس حاج حسن شالبافان
🥀🥀🥀
*دیدن آقا زانوی غم بغل گرفته گفتن دلیل گریه تون چیه ؟الحمدالله به کسی آسیب نرسید. امام صادق روحی فدا فرمود: نه..
اگه دارم گریه می کنم الحمدالله این جا ما چند تا مرد بودیم آتیش ها را خاموش کردیم. اگه دارم گریه میکنم .یاد عمه ام زینب افتادم از این خیمه آتیش گرفته به اون خیمه... اگه دارم گریه میکنم. یاد عمه ی سه ساله ام رقیه افتادم. یه وقت دیدن جلو خیمه خانم داره میره و برمیگرده یه نفر گفت شما چرا فرار نمیکنید؟ فرمود: آخه عزیز برادرم تو این خیمه گیر افتاده..بعضی هاگفتن منصور تو که گفتی کارش رو یکسره میکنم پس چرا شمشیر و کشیدی دوباره غلاف کردی؟یه نگاه کرد گفت هر باری شمشیرم رو بیرون کشیدم دیدم پیغمبر خدا کنار امام صادق غضبناک داره به من نگاه میکنه.فرمود: منصور! اگه یه مو از سر پسرم صادق کم بشه همه کاخ رو ،رو سرت خراب میکنم ..اما "فرقةٌ بالسيوفِ وفرقةٌ بالرماحِ وفرقةٌ بالحجارةِ وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصایه" ساعتی رسید هر کی با هرچی داشتن.. غریب گیر آوردنت با هر چی داشتن زدن ..والشمر و جالس
نفس مادرش گرفت سر را برید و
بگو حسین ...
اگر این است تأثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
*یه نگاه به سر بابا کرد..*
بابایی من و با دست نشون دادن
تو رو با سنگ نشون کردن
چه با دقت زدن بابا
سرت رو غرق خون کردن
می دونستم پیش خدایی بابایی، بابایی
سر رسید آخرین جدایی بابایی
روی دامنم بخواب لالائی، بابایی
لالا گلم لالا، بابای خوشگلم بابا
*دیدن صداش نمیاد تو روضه جون داد ..*
تو راهم زد بابا
تو خوابم زد بابا
دویدم مثل من ربابم زد بابا
من و بستن بابا نشستم زد بابا
تو خوابم زد بابا
زدن با زدن فرق داره
سه ساله با زن فرق داره
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42 ⬅️مدیر
╚═══💫💎═╝
|⇦•باز یل آمده است...
#قسمت_ اول #روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شب_ششم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
🥀🥀🥀
باز یل آمده است
معنی حل علی خیر العمل آمده است
او غزال حرم است
تا قصیده بشود مثل غزل آمده است
نوجوان است ولی
ادبش گفت که از روز ازل آمده است
شتر سرخ کجاست
پسر صف شکن جنگ جمل آمده است
هدفش اَزرق بود
*ازرق برا جوون ترا، اونا که پا روضه ها بزرگ شدن میدونن، جوونا رو میگم. از محکم ترین و قوی ترین و دلاور های شام این نانجیب بود که اومده بود. اولم قاسم ازرق رو طلبید. خیلی براش افت داشت. یه بچه سیزده ساله اومده، یه نگاه به بچش کرد، برو کارو تموم کن. چهار تا بچه هاشو با یه شمشیر امام حسنی همه رو به درک واصل کرد. گفت حالا خودت بیا. عباس داره نگاه میکنه. جانم قاسم. جانم قاسم. خود قمر بنی هاشم هم او همین سن و سال بود تو صفین. وقتی که به مولا گفت: اجازه بده من برم میدان، مالک اشتر میگه ازش سوال میکنم یه جا شده تو بترسی تو جنگ هایی که با امیرالمومنین؟ گفت یه جا. وقتی که اباالفضل رو داشت روانه میدان میکرد اومدم گفتم: آقاجان این نوجوانه. هنو برا این جنگ زوده. میگه عباس یه نگاه به من کرد چهار ستون بدنم لرزید. یه جا من ترسیدم. حالا تو دامن عباس بزرگ شده. رزم آوری رو از عباس یاد گرفته. گفت ازرق بیا...*
هدفش اَزرق بود
در پی کشتن این حداقل آمده است
به خدا با رزمش
طرز جنگیدن سقا به مَثل آمده است
یک نفر جنگیده
نعره حیدری از چند محل آمده است
لشکر از خواب پرید
بی محابا همه گفتند اجل آمده است
همه در حیرت او
عمه زینب چه نقابی زده بر صورت او
*رفتنش یه جور روضه ست. جنگیدنش یه جور روضه ست.رو زمین افتادنش یه جور روضه ست. اما از هر طرف نگاه کنی روضه هاش به روضه مادرش زهرا شبیه... الله اکبر! خیلی سخته. مرحوم شوشتری می فرماید:"قرین الغُصَّه و المِحَن" اومده بود سرشو رو زانوش گذاشته بود. حضرت نجمه وارد خیمه شد عزیز دلم! چرا اینطوری داری میگی؟ چقد ناراحتی؟ چرا گریه میکنی ؟ اشکاتو آروم آروم پاک میکنی من نبینم. گفت مادر هر کاری کردم عموم اجازه نداد برم میدون. به دست و پاش افتادم اجازه نداد. هی میگه تو امانت داداشمی. مگه یه عمر به من نمی گفت من مثه علی اکبرم. چرا تا اکبر گفت: من برم میدان گفت: برو. هر کاریش میکنم نمیذاره. لذا این روحیه شهادت طلبی قاسم سلام الله علیه، شب عاشورا حضرت داره برا اصحاب جایگاه ها را رو میگه. هی میگه تو شهید میشی زهیر. تو چی میشی مسلم بن عوسجه. پا میشه، عموجان منم شهید میشم؟ ابی عبدالله هی می فرماید: که قربونت برم بشین. حتی ابی عبدالله صحبتش رو هم نمیخواد. مسیر رو که میدونه امام حسین، هی حرفو عوض میکنه. دوباره میگه عمو جان! فردا منم شهید میشم؟ الله اکبر! حضرت فرمود: عزیزم، تو شهید میشی، شیرخواره رو هم شهید میکنن. قاسم چکیده غیرت امام حسنه که اون روز تو کوچه با مادر میرفت. یه مرتبه گفت: "هل یصلون الی النساء" یعنی اینا میان پاشون تو خیمه ها باز میشه ؟ چون میدونه شیرخواره جاش تو دامن مادره دیگه. باز ابی عبدالله بحثو عوض کرد. گفت قاسم مرگ برا تو چجوریه؟ گفت: "أحلی من العسل" آقا کم داریما. یه جا برا ابالفضل امام حسین فرموده:" بنفسی انت." اینجا هم میگه "فداک عَمُّک". امام میگه. امام برا قاسم! چه جایگاهی باید داشته باشه قاسم؟ امام میگه "فداک عَمُّک" عموت فدات بشه. حالا این عشق و علاقه رو نگاه کن. هرکاری کرد اجازه نداد، مادرش گفت غصه نخور، من یه چیزی دارم اگر ببری به عمو نشون بدی، محاله دیگه بهت اجازه نده. این ساروق بسته رو باز کرد، یه نامه درآورد، گفت، این نامه باباته. بابات نوشته حسین جان! من نیستم کربلا یاریت کنم. عوض من دو تا بچه هام هستن. بچه هام باید فدایی راه تو بشن. دیدن قاسم داره میدوئه تو میدون. نامه تو دستشه. عمو حسین! چیه عزیز دلم؟ گفت عمو بازم اجازه نمیدی؟ بگیر خودت بخون...*ادامه⏬⏬