|⇦•چه زود بین زهرا و...
#قسمت_اول #مقتل_خوانی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج میثم مطیعی
🥀🥀🥀
روایت داره اسماء آب می ریخت؛علی غسل میداد...به بچه هاش گفته بود:آروم گریه کنید،مردم مدینه صدامون رو نشنوند.نمیدونم! شاید بچه هاش آستین به دهن گرفته بودند...بی بی وصیت کرده بود: علی! من رو از روی پیراهن غسل بده." فَاِنّی طاهِره مطهَّرَه..."شروع کرد غسل دادن...بچه هاش نگاه می کردند،گریه می کردند.خدایا هیچ مردی جلوی بچه هاش گریه نکنه...فقط بچه هاش گریه برای اهلبیت رو ببیننند ازش...هیچ مردی جلوی بچه هاش گریه نکنه...یک دفعه دست از غسل کشید.برگشت، زد به دیوار...بلند بلند گریه می کرد. یه جمله ای حاج آقای قرائتی تو روضه ها گفتند... گفتند ای کاش با شمشیر کشته بودنت،اینطور کمتر دلمون می سوخت...اما مجروحت کردند، زجرکشت کردند..."مازالَت بَعدَ ابیها مُعَصَّبَه الرَّاس..."مادرم سردرد داشت،همیشه سرش رو می بست."ناحله الجسم..."مادرم نحیف شد..."باکیه العین..."همه اش گریه می کرد.اینقدر آب شد"حتّی صارَت کَالخَیال..."مادرم مثل یک شبهی شد...
خودمونیش میدونی یعنی چی؟مادرم مرده متحرک شد..علی! خدا صبرت بده داری این بدن رو غسل میدی..."فَلَمّا هَمَمت أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ "همچینکه می خواستم بندهای کفن رو ببندم،" نادَیتُ یازَینَب! یا امَّ کلثوم! "اول دختراش رو صدا کرد..."یا حسن! یا حسین! هَلُمّوا تَزَوَّدوا مِن اُمِّکُم.."بیاید از مادر توشه برگیرید"هذاالفراق واللقاء فی الجنَّه..."شب خداحافظی رسید.دیگه دیدار به بهشت...مگه اول دختراشو صدا نکردچرا اول پسراش دویدند؟خودشون رو روی این بدن مجروح و خسته انداختند،ناله می زدند..."و اِذا بهاتفِِ نودیَ مِن السَّماء"منادی از آسمان ندا در داد:"یا ابالحسن! اِرفَعهُما عَنها" علی پسرات رو بلند کن..."فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ..."علی! فرشته های آسمون دارن گریه می کنند.بچه هاشو با احترام بلند کرد.حسنم دیگه گریه نکن بابا کنارت هست...روی سر حسینش دست کشید...دختراشو در آغوش گرفت،نوازش کرد.این طرف یک مرد تنها ایستاده،چهارتا بچه خردسال کنارش...اون طرف بدن کفن شده آماده هست...یاعلی!بچه هات رو با احترام بلند کردی.چرخ روزگار چرخید...شبها وروزها در پی هم آمد، سال ها گذشت...عصر روز دهم محرم الحرام شد. یه بابای مظلومی رو قطعه قطعه کردند. سیدبن طاووس نوشته:دخترش آمد کنار بدن پاره پاره." ثُمَّ اِنَّ سُکَینَه اِعتُنَقَت جَسَدَالحُسَین" این دختر آمد این بدن پاره پاره رو در آغوش کشید،یه عده جمع شدند گفتند:بی بی خدا بهت صبر بده؟! نه گفتند: بی بی بلند شو! اسبا میان زیر دست و پا لهت می کنند؟ نه ! "فَاجتَمَعَت عِدَّه مِنَ الاعراب "زبون نفهماشون اومدند...بیابونباشون اومدن..."حَتّی جَرّوحا عنه"اینقدر به این دختر لگد زدند...اینقدر بهش اهانت کردند...«حسییین»
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ادامه⏬⏬
|⇦•ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی...
#قسمت_اول #مقتل_خوانی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج میثم مطیعی
🥀🥀🥀
دو سه جمله میخوام مقتل بگم.این از اون مقتلاییه که باید باهاش آروم آروم گریه کرد"یُغشی عَلَیها ساعة بَعدَ ساعة"هی از هوش می رفت هی به هوش می آمد" یُغشی عَلَیها ساعة بَعدَ ساعة فی کل ساعة "دیگه کار به جایی رسید که در هر ساعت بارها به هوش می آمد؛از هوش می رفت"و حینَ تَذکُرُهُ و تذکُرُ ساعاتِ الَّتی کان یَدخُلُ فیها علیها فیَحزَنُ خُزنُها"هی یاد پیغمبر می افتاد،زمانی رو که آن حضرت برآن ها وارد می شد رو به یاد می آورد،وقتی به هوش می آمد"وَ تَنظُرُ اِلَیها الی الحسن و مَرَّةً اِلی الحُسَین"یه نگاه به حسن می انداخت یه نگاه به حسین،" وَ هما بَینَ یَدَیها" این دوتا پسر همه ش کنار مادر بودند؛نمیدونم این رو از خودم میگم؛شاید بعد از شهادت مادر،امام حسن به امام حسین گفته باشند:حسین! برادر! دیدی ما همه اش کنارش بودیم ولی لحظه ای که جان داد ما نبودیم.ما وارد شدیم،گفتیم:اسما !مادر کجاست؟ حجره رو نشون داد رفتیم نگاه کردیم،دیدیم خوابیده پارچه سفیدی روی صورت کشیده بودگفتیم:اسماء! "مایُنیم أمُّنا فی هذه الساعة "مادر ما هیچ وقت این ساعت نمی خوابید.اسماء گفت: "یَاابْنَیْ رَسولِ الله! لَیسَتْ اُمُّکما نائمه"مادر که نخوابیده" قَد فارَقَتِ الدُّنیا"همچین که امام حسن و امام حسین رو نگاه میکرد؛"فَتَقول این ابیکماالذی کان یُکرِکُما" کجاست پیغمبر،کجاست اون پدر شما که شما رو احترام می کرد؟" وَ یَحمِلُکُما مَرّة بَعدَ مَرّة "شما رو روی دوش خودش سوار می کرد" اَینَ ابوکُمَاالَّذی کانَ أشَدَّالنّاس شَفَقَةً علیکما"داشت برا پسراش روضه می خوند..کجاست پیغمبر که از همه بر شما مهربان تر بود." فَلایَدَعکما ماشیانِ علی الارض"نمیگذاشت شما روی زمین راه برید همه ا ش شما رو در آغوش می گرفت؛ حالا شما ببینید این دوتا پسربچه چه حالی بهشون دست داد.یک وقت فاطمه زهرا صدا زد:"انا لله و انا الیه راجعون"آیه استرجاع رو خوند..راوی میگه:" وَ قَدْ صَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام صَلَاةَ الظُّهْرِ"امیرالمومنین نماز ظهر رو در مسجد خوند."وَ أَقْبَلَ يُرِيدُ الْمَنْزِلَ"اراده منزل کرد؛" إِذَا اسْتَقْبَلَتْهُ الْجَوَارِي بَاكِيَاتٍ حَزِينَاتٍ"زن ها،کنیزها گریه می کردند،غصه دار بودند "فَقَالَ لَهُنَّ مَا الْخَبَرُ ؟!امیرالمومنین تا زن ها رو مشاهده کرد؛این ها از کنار بستر زهرا بلند شده بودند. به این ها فرمودند:چی شده؟ چه خبر؟"وَ مَا لِي أَرَاكُنَ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ ؟! "شما چرا رنگاتون پریده؟!" فَقُلْنَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ..."علی! اگه میخوای یه بار دیگه زهرا رو زنده ببینی،عجله کن!بعد یه حرف زدند،دل علی سوخت "وَ مَا نَظُنُّكَ تُدْرِكُهَا"بعیده بهش زنده برسی...بعیده زنده زهرا رو ببینی " فَأَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مُسْرِعاً "آقا با عجله وارد منزل شد..."حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهَا"تا وارد منزل شد؛" وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاةٌ عَلَى فِرَاشِهَا "
فاطمه زهرا در بستر افتاده بود"وَ هِيَ تَقْبِضُ يَمِيناً وَ تَمُدُّ شِمَالًا"هی از شدت درد به خودش می پیچید.یه بار به سمت راست میشد یه بار به سمت چپ." فَأَلْقَى الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ "امیرالمومنین عبا رو از دوش برداشت،"وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ "عمامه از سر برداشت."وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ "دکمه های لباسش رو باز کرد." وَ أَقْبَلَ "آمد جلو"حَتَّى أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَكَهُ فِي حَجْرِهِ "سر را آرام بلند کرد،به دامان گرفت." وَ نَادَاهَا يَا زَهْرَاءُ..."صدا زد:زهرا " فَلَمْ تُكَلِّمْهُ"جوابشو نداد" فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ"ای دختر پیغمبر!جواب نداد..."
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ادامه⏬⏬
|⇦•از آن روزی که سامان داد...
#قسمت_اول#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس حاج احمد واعظی
🥀🥀🥀
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ;
از آن روزی که سامان داد هستی کلِّ دنیا را
کسی نشناخت زهرا را، سَلامُالله عَلَیها را
سَلامُالله عَلَیها، کیست این خورشید بیپایان؟!
که روشن کرده از خاک قدومش چشم دنیا را
سَلامُالله عَلَیها، از صلاة او چه میدانیم
که خسته کرده تسبیحات او پشت مصلّیٰ را
*جان عالم به فدایت بی بی جانم
کدام نماز! نمازی که وقتی میایستاد به نماز خداوند این عالم همه بالایی ها را صدا میزد "یاملائکتی انظرو الی امتی فاطمه" نگاش کنید آنقدر به محراب و به نماز ایستاد.که به تعبیر فرزند ارجمندش پاهای مبارکش ورم کرد. اومدن پیش رسول خدا آقا جان این انواری که ما میبینیم خورشید که خورشیده ماه ماه اینا چیه با سه رنگ گوناگون سفید، زرد، قرمز، صبح، ظهر، مغرب،این چه نوریه تمام مدینه را پر میکنه ؟نوری که از در و دیوار عبور میکنه حاشیه شهرم میدیدن.همه میدیدن .فرمود: فاطمه ام به نماز میایسته نور، نور فاطمه زهرا ست .ای خدا اینا را دیدن انوار و دیدن این که میگم همه جا اگه از پشت دیوار میگه رد میشدن از اینور دیوار مشخص بود فاطمه زهرا اونور دارن رد میشن،خانه ایی که منبع نوره.. نور حضرت صدیقه کبری...*
چه خلوصی چه خضوعی چه خشوعی است تو را
که خدا فخر نماید به نماز سحرت،
سلام الله علیها سَلامُالله عَلَیها، از صلاة او چه میدانیم
که خسته کردهست تسبیحات او پشت مصلّیٰ را
*تسبیحاتی که بعد نماز میخونید فوق العاده هست.از مصادیق کسی که جزو کسانی هست که به تعبیر قرآن کریم ذاکرینند به ذکر کثیر گفتن حضرت فرمود :اونایی که تسبیحات مادر مارو میگن. حضرت فرمود: نمازی که با تسبیحات مادرم فاطمه باشه از هزار رکعت نماز برام عزیزتره..بعد این روزا میآمد اُحد خمیده آرام آرام مینشست بلند میشد دوباره چند قدم مینشست با هزار زحمت،مدینه کجا احد کجا..کنار قبر عمو جانش حمزه سید الشهدا علیه السلام مینشست گریه میکرد دردل ميکرد و اولین تسبیح، یادگار حضرت صدیقه هست که از خاک قبر عمو جانش حمزه از احد برداشت گل درست کرد و تسبیح ..*
سَلامُالله عَلَیها، آنقدَر کوریم از قدرش
که پیش شأن کوثر عقل خالی میکند جا را
تَعالَی الله ندادند از مقاماتی که او دارد
نه هاجر را، نه سارا را نه مریم را نه حوّا را
من از خاکم به تو وا مانده ادراکم تو از نوری
خدا از خاک بر دارد به اسم اعظمت ما را
خود زهرا بماند تازه باید دید در محشر
شفاعتهای گرد چادر ام ابیها را
بهارش گم، مزارش گم ،مقامش گم،
حضرت فرمود: مادر ما سرّالله اعظمه
هیچ کی جز خودشون هیچ کس تو این عالم به ذره ایی از اون مقامات، اون جایگاه، اون مرتبه رو نمیدونه.. فاطمه منت سر ما گذاشتند که بشینی بگی وای مادرم ..خوش بحال هر کسی برای این مادر گریه میکنه .به خدا هرکی به مجلس بی بی راه نداره. اگر چه ظاهرأ در بازه اما اینجوری نیست شبای احیاء همه مسجد میرن قرآن سر میگیرندعاشورا همه هیئتی اند اما فاطمیه مادریا فقط باید بیان مادرم مادرم مادرم..*
بهارش گم، قرارش گم، مقامش گم،مزارش گم
خدا رو میکند یک روز این پنهان پیدا را
*آره اون روز که میاد ، تمام همه هستند از اول تا آخر تو اون روز وانفسا، تو اون روز واویلا، تو اون روز آنچنانی، هیچ کی به هیچی مادر از بچه بچه از مادر خواهر از برادر همه از هم فراری، همه به فکر خود واویلا،ناگهان ندایی میاد یا اهل محشر "غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ" چشاتونو بندازین پایین،چه خبره؟.*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ادامه⏬⏬
|⇦•من به تلخی فراقت....
#قسمت_اول #مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده فاطمیه۱۴۰۳ به نفس حاج محمد رضا بذری
🥀🥀🥀
"السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله و مختلف الملائکه السلام علی المهدی و علی آبائه"
اشک را از چشمه سار دیدهٔ تر میکشم
دارم از اندوه تو آه مکرّر میکشم
مولای من!
من به تلخی فراقت سخت عادت کرده ام
جام زهر دوریت را شب به شب سر میکشم
مولای من !
خیمه ات را در بیابانها تصور میکنم
چادر تنهاییت را بین دفتر میکشم میکشم
آقای من!
بارها این شهر را گشتم کسی فکر تو نیست
بار عشقت را خودم بی یار و یاور میکشم
اما نفسِ من راه تنفس کردنم را بسته است
هر چه دارم میکشم از این ستمگر میکشم
معصیت مانند من پشت کسی را تا نکرد
در جوانی رنج پیری را فراتر میکشم
روح تو از دست سهل انگاریم آزار دید
روی قلبت با همین اعمال خنجر میکشم
*من درکشو ندارم که معصیتم با دل پر از مهر حضرت چه میکنه..آقا اگه غمی به دلت نشوندم ببخش آقا..اگه خاطرتو آزرم ببخش آقا..تورو به جان مادرت ببخش آقا*
غالبا سردرگمی هایم به هیات میرسد
منت اربابها را مثل نوکر میکشم
آرزو دارم ببینم خطبه خوانی تو را
در خیالاتم تو را بالای منبر میکشم
مولای من!
مستمند مهربانی توأم ردم نکن
کاسهٔ خالی خود را تا دم در میکشم
آقاجانم!
اوج خوشحالی من لمس نوازشهای توست
سر که بگذارم بروی شانه ات پر میکشم
هر زمان بد می شوم مادر درستم میکند
در گرفتاری خودم را سمت مادر میکشم
حسرت لبهای من خرمای نخل مرتضاست
سفره ام را در میان باغ حیدر میکشم
من خدا را در شبستان نجف حس میکنم
رو به ایوان طلا الله اکبر میکشم
کشتهٔ عشق حسینم کربلا دفنم کنید
لااقل بر روی نعشم خاک دلبر میکشم
*حالا آماده ای بریم سمت روضه..*
جانِ بانویی که گیر افتاد پشت در بیا
داغ او را در دلم تا روز محشر میکشم
قنفذ بی چشم و رو میگفت ای زهرا ببین
با طنابم پهلوان جنگ خیبر میکشم
"السَّلَامُ عَلَی السَّيِّدَةِ الجَليلةِ الجَمیلَةُ ذَاتَ الاَحزَانِ طَوِیلَهُ فِی مُدَّةِ القَلِیلَةِ، المَخفِیَّةِ قَبْرِهَا، الْمَمْنُوعَةِ اِرثُهِا، الْمَجْهُولَةِ قَدَّرَهَا وَ الْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا، المَقتُولَةِ وَلَدُهَا"
این قصه پایان رسیده ابتدا هم داشت
این خانه تاریک روزی سر صدا هم داشت
این زن که حالا پوستی بر استخوان ماندست
هر نیمه شب در سجده اش یا ربنا هم داشت
این حیدی که دیر شبها میرود خانه
یک روز بین خانه اش مشکل گشا هم داشت
یا للعجب اوباش زهرا را چه بد کشتند
در کوچه ای که خانم آنجا آشنا هم داشت
ثانی لگد میزد بقیه کیف میکردن
نامردِ کوچه دوستان بی حیا هم داشت
در روی زهرا ماند در را هم لگد کردند
تو فکر کن آن لحظه بار شیشه را هم داشت
مردان نمیفهمند بهتر که نمیفهمند
اوضاع زهرا پشت در فضه بیا هم داشت
* بی بی بین دیوار و در مولا رو صدا نزد دو دلیل داشت...اولیش این غربت امیر المومنین میدونست علی رو صدا بزنه دستاش بسته است نمیتونه کاری کنه..
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ادامه⏬⏬
|⇦•مادر ما روز آخر.....
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده #شام_غریبان به نفس حاج سید علی حسینی نژاد
🥀🥀🥀
"السلام علیک یا فاطمه الزهرا س یا بنت رسول الله،یا قره عین الرسول ایتها الصدیقة شهیده السیدة الجلیله ذات الاحزان الطویله فی المدت القلیله"
*به خدا هجده سال سنی نبود که مادر رو به قبله بخوابه دست به دعا برداره "الهی عجل وفاتی سریعا المجهوله قدرهاالمخفیه قبرها المکسوره ضلعها "سلام بر اون مادر پهلو شکسته "المظلومه بعلها"
*ان شاالله رزقمون بشه یه شهادتی تو حرم مادر به سر و سینه بزنیم. ان شاالله یه همچین ایامی زنده باشیم تو حرم و حریم مادر برای مادر گریه کنیم..*
امشب دلم گرفته از آن گریه میکنم
هم ناله با امام زمان گریه میکنم
*قربون اون آقا و صاحب عزایی که تک و تنها کنار یه قبر مخفی و خاکی برا مادر عزا گرفته.. قربون امام زمانی که امشب شب یتیمی و بی مادریشه کجای عالم آقا زانوی عزا بغل کردی قربونت برم.. آقا ببین شیعیان یتیمانه برا مادرت گریه میکنن..*
یا رب رسیده شامِ غریبان یاس من
رنگ غروب و فصل خزان گریه میکنم
*آخ چه خبر بود مدینه اون روز..من میخوام دلتو یه لحظه پر بدم خونهٔ مولابگم امروز چه غوغایی بود خونهٔ آقا.. روز خونه خرابیه امیرالمومنینه ..الهی هیچ خونه ای بی مادر نشه وقتی مادر از دنیا میره خونه از هم میپاشه.. وقتی مادر از دنیا میره رکن خانه خراب میشه..*
مادر ما روز آخر بسترش را جمع کرد
گاه خنده گاه گریه همچو یک شمع کرد
*مثل امروز زینب بیدار شد این مادر خودش بستر رو جمع کرده خوشحال شد دیدن این دختر دوید زیر آسمان، خدا ممنونتم نذرهای زینب قبول کردی و مادرم رو شفا دادی..*
خانه را جارو میزدلیک لب را میگزید
روی پا نه، خویش را مثل جنازه میکشید
*اینجا مدینه نیست..اینجا باید برای غربت مادر داد زد بیقراری کرد مرهم رو دل و زخم امام زمان گذاشت*
گرد و خاک خانه را وقتی به جارو میگرفت
گاه گاهی هردو دستش را به پهلو میگرفت
*میگه زینب ایستاده نگاه میکنه میدید مادر هر از گاهی دو دست رو به پهلو میگیره با زحمت غبار خانه میگیره..*
تشنه میشد مادر آب مینوشید آن نور دو عین
آب مینوشید و زیر لب میگفت حسین
*آی مردم برا مادر باید بلند گریه کرد الهی خدا مادرتو بهت ببخشه. الهی سایه هیچ مادری از سر هیچ اولادی کم نشه اگه مادر زیر خاک داری این شبا یادش کن*
*خبر رسید به مولا بچه ها حرفی نمیتونستن بزنن فقط میگفتن بابا بیا مادرمیگه دیدن امیرالمومنین هی زمین میخوره بلند میشه..الهی خبر ندن بهت خبر مرگ عزیز سخته..کار به جایی رسیده بچه ها به سر زنان تو مسجد دویدن راوی میگه دیدم امیرالمومنین هی چند قدم میره زمین میخوره .چندبار این فاصله کمو علی زمین خورد و بلند شد.میگه دوید تو خانه کنار بستر نشست..هی صدا میزنه"یا بنت رسول الله کلمینی" با من حرف بزن فاطمه..به خدا روح از بدنم مفارغت میکنه خانوم... خانوم علی داره دق میکنه با من حرف بزن من پسر عَمِّتَم علیم.. میگن تا صدای مولا رو شنید چشماشو باز کرد." وَبَکت وَبَکاء" گریه کردن هر دو با هم این اشک ها جاری شد.. میگه گذشت دیدن امیرالمومنین این دو دست رو روی سر گذاشت "انا لله و انا الیه راجعون"حالا علی با چهار تا یتیم قد و نیم قد چه کنه..*
*غربت امیرالمومنینه امشب.. باید دق بده شیعه رو..میگه بچه هاشو جمع کرد گفت: ای نور چشمان من مادر وصیت کرده "غسلنی باللیل، کفلنی باللیل، دفنی باللیل" اگه بلند گریه کنید این نامردمان میفهمن...ببینید یه دختر چهارساله امشب چطور بغضو تو گلوش نگهداشته..اسماء میگه دیدم این بچه ها آستین به دهان عربی پشت در ایستادن..*
چرا پس بوی غربت یارب از این خانه می آید
صدای شستن فردی از این کاشانه می آید
چرا در پشت درب آن حجره نشسته چهارتن کودک
صدای ناله ی هر یک ز دل جانانه می آید
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ادامه⏬
|⇦•بنامخداوند..
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ استاد حاجمنصور ارضی
🥀🥀🥀
"اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ..السَّلام عَلی مَحالِّ معرفةِ الله ِ و مَساکنِ بَرَکةِ الله"
بنام خدای ادب آفرین
بنام خداوند ام البنین
بنام زنی ماورای ادب
قلم میزنم از خدای ادب
زنی در نگاه علی محترم
پس از فاطمه با علی همقدم
به بیت ولای ،یاورش خواندن
حسین و حسن مادرش خواندن
*اونا گفتن مادر..تا وقتی از مدینه خواست بیاد بیرون صدا زد. یااماه! اجازه بده ما بریم
دید ام البنین گریه میکنه فرمود: عباس جان برو با مادرت برادرات هم برید خداحافظی کنید آرامش بهش بدید اومدن.. گریه ی ام البنین چیه؟فرمود: عباس جان به تو و داداشات میگم بدون حسین برنمیگردین...*
علمدار خیبرشکن بوده است
به شیر خدا شیرزن بوده است
نثار حسین است لبخند او
عموی رقیه است فرزند ا
ملائک قیامش سلامش کنن
امامان همه احترامش کنن
شبیه خداوند، ماه آفرین
نبوده در عالم جز ام البنین
نشستم شبی فکر کردم به او
شدم با خیالات خود رو به رو
شنیدم صدایی ز ام البنین
که میگفت باشاه دین این چنین
علی ای امیر دو دنیا علی
به عرش خدا مقتدا یا علی
خدا خانه دارد میان دلت
ملک جای خود، انبیا سائلت
علی جان!
به احمد تویی بهترین جانشین
نخی از عبای تو حبلُ المتین
تویی روز و شب همکلام خدا
بسوی توجاریست سلام خدا
سعادت درِ خانه ام را زده است
چه عشقی بدنبالم آمده است
نگین مرا اصل دانسته ای
مرا لایق وصل دانسته ای
ولی من کجا ،وصل حیدر کجا
*چه ادبی داشته خانم تازه میخواد تواین خونه بیاد*
ولی من کجا وصل حیدر کجا
مرا پیش تو شأن همسر کجا
کنارتو قلب جهان میتپد
در این خانه زهرا نفس میکشد
کنار تو حتی خَسی نیستم
پس از فاطمه من کسی نیستم
نفس میزنی در هوایم بس است
کنیز تو باشم برایم بس است
غریبی اگر یاریَت میکنم
چو مردان علمداریَت میکنم
در این راه زهراست الگوی من
فدای تو بازو و پهلوی من
من عمری به عشق تو می زیستم
کنار تو چون کوه می ایستم
سپاه تو را تقویت میکنم
برای تو یَل تربیت میکنم
جگردار و غُرنده مانندشیر
یَلانی دلاور ولی سر بزیر
به راه تو از هر که همراه تر
به چهره، یکی از یکی ماه تر
سرافراز و سرلشگر و صف شکن
ولی خاک پای حسین و حسن
در آن روزها سالهایی گذشت
ولی در فراق و جدایی گذشت
ز یَل های او قیل و قالی نماند
به جز قبرِ (خالی)خیالی نماند
*دشمن داره تعریف میکنه میگه میومد وسط بقیع حالا که نذاشتید زهرا گریه کنه هی زدیش مسخره کردین،دقش دادین من میام وسط بقیع.چهار صورت قبر درست میکرد شروع میکرد روضه خوندن باصدای بلند همه رو میریخت بهم تا دشمنم گریه کرد براش..*
چنان یاد دستِ قلم گریه کرد
که با گریه اش سنگ هم گریه کرد
خودش را در آغوش زینب کشید
در آن لحظه که این خبر را شنید
عمودی بهم ریخت در کربلا
سر نازنین ابالفضل را....
*عمود رو برای سنگ های بزرگ که خورد کنن استفاده میکردن( یاابالفضل)
چی بهتون بگم..میگه وقتی زدن کل مغز روی شونه هاش ریخته..*
عمودی بهم ریخت در کربلا
سر نازنین ابالفضل را
دلش از غم و غصه ها کَنده شد
خبر آمد و سخت شرمنده شد
خبر راوی داغی از کربلاست
در این داغ عالم بسوزد رواست
که در پیش چشم تر زینبین
زده چکمه پوشی لگد برحسین
«حسین......»
گفت زینب جون واقعا همین بوده شنیدم یکی با زانو رو سینه ی حسینم نشست
شنیدم سر جدا کرده یهو ناله زد..بی بی جان شنیدم سر بریده نشد از قفا بریدن
"یا نَحرََا مَنحُورا" حسین جان تو رو نحرت کردن...امان چکمه پوشی.. میدونی براچی داره چکمه پوش رو میگه؟ آخه منم از بنی کِلابم اونی هم که اومد رو سینه ی حسین نشست از اهل بنی کِلاب بوده من خجالت میکشم.بی بی جان کاشکی من مرده بودمو نمیشنیدم...*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
|⇦•من شنیدم مادرت...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری
🥀🥀🥀
ابتدا گفت السلامُ علیک
بنده اذن ورود میخواهم
به کنیزی زینب آمده ام
اگر از لطف خود دهد راهم
السلامُ علیکم یا حسنین
بر تو نور ذات لم یزلی
آمدم تا شوم کنیز شما
گر گذارم قدم به بیت علی
جان عالم فدایت ای زینب
بشنو از این کنیز زمزمه ای
نام من فاطمه است
اما تو بعد زهرا فقط تو فاطمه ای
من شنیده ام که مادرت
زهرا بین و دیوار و در فدا گردید
*روضه امالبنین اینه، معرفتش اینه.. میگه امشبم برای من گریه نکنید فقط برای فاطمه گریه کنید*
من شنیدم که مادرت زهرا
بین دیوار و در فدا گردید
آنقدر حامی ولایت بود
که فدایی مرتضی گردید
کاش در بین کوچه ها زده بود
جای زهرا به روی من سیلی ...
کاش امالبنین زمین میخورد
کاش میگشت روی من نیلی
بود آن کوچه خلوت و پنداشت
میرسد زور او به زور حسن
کاش میزد به روی من سیلی
تا دگر نشکند غرور حسن
*شروع کرد روضه خواندن ای کاش من فدای مادرتون میشدم من اینجا کنیز شمام..کاش در پشت در سپر بودم. امام صادق فرمودند: هر جا روضه مادر ما را شنیدین مثل اسپند رو آتیش بلند بلند گریه کنید انگار مادر خودتونه .. اگر از مادر خودت بگم آروم نمینشیند اینجا..*
کاش در پشت در سپر بودم
همچو زهرا به یاری مولا
کاش در سینه ام فرو ميرفت
میخِ در جای سینه زهرا
*از همان لحظه اول که اومد خونه امیرالمؤمنین به همه ميگفت من کنیز این خونه ام..من کنیز زینبم، کنیز حسنینم،
اعتقاد این مادر براین بود. همیشه بچه را بزرگ ميکرد ميگفت: عباس یادت باشه اگر من کنیز این خانواده ام تو هم غلام حلقه به گوش زینبی، تو غلام زینبی...نباشه یه وقت بهش بگی خواهرآ عباس تو غلام زینبی.. اینارو زینب که نمیدونه هی گوش تیز ميکرد ببینه یه روز بهش میگه خواهر یا نه.. اینا رو ابی عبدالله که نمیدونست ميگفت تو غلام حسینی، نشنوم بهش بگی داداشا..هر موقع میخوای صداش بزنی دست ادب رو سینه ات بگیر"السلام علیک یا سیدی یا مولای" حسین و اینجوری صدا بزن.. چشم مادر.. لحظه آخر که دارند از مدینه میرند ابی عبدالله گفت هر کسی میخواد با زنایی که میمونه در مدینه وداع کنه بره وداع کنه برگرده، قافله حرکت کنه. هر کی رفت سراغ هر کسی که داشت بعضیا میگن ام لیلا نیومد کربلا ..پس علی اکبر دوید تو بغل مادرش حالا هر کی هر کی رفت شروع کرد..خود خانم حضرت زینب رفت پیش عبدالله ابن جعفر عبدالله :حلالم کن بچه هاتم دارم میبرم.. هر کسی میتونست با هر کسی که میخواست وداع کنه ميرفت فقط قمر بنی هاشم اومد بره سمت مادرش ،مادرشو بغل کنه وداع کنه دید ام البنین یه قدم عقب رفت دوباره عباس یه قدم جلو اومد. بغل کنه مادرو ام البنین یه قدم عقب رفت گفت: عباس! دیگه منو بغل نکنی اینجا ها.. مگر مادر ایرادی داره گفت مگه نمیبینی حسین داره نگاه میکنه حسین مادر نداره قربونت برم.. همه ی قافله که رفتند یه پیک اومد کنار قمربنی هاشم آقا جان صبر کن مادرت ام البنین منو فرستاده کارت دارم همه قافله ایستادند، قمر بنی هاشم فرمود: من با مادرم حرفامو زدم یه عمر منو برای این لحظه بزرگ کرده چرا الان داره صدام میزنه بر گردم؟ ابی عبدالله فرمود:عباس تعلل نکن امر امره ام البنینه برو ببین مادرت چی کارت داره..سریع بر گشت سمت مدینه تا از اسب پیاده شد جانم مادر.. گفت: حالا بیا بغلم حالا بغلت میکنم. قربونت برم.. هی دست رو چشاش میکشید دست رو دستاش میکشید.عباسم! اومدی اینجا یه چیز بهت بگم عزیز دلم!داری با حسین میری مادر نکنه بدونِ حسین برگردی.. تمام کربلا این حرفا تو گوش این آقا جان داره میچرخه مادر اینطور به من گفته در لحظه همه جا باید گوش به فرمان برادرم باشم، هی میآمد ميگفت داداش سینه ام داره سنگینی میکنه همه رفتن میدان علی اکبر رفت، قاسم رفت، قربونت برم اگه بذاری دست به قبضه شمشیر ببرم امروز جنگ را برای اینا مشق میکنم.
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ادامه⏬⏬⏬
|⇦•حضرت مطلعُ الانوار....
#قسمت_اول #مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده به نفسِ حاجمحمد رضا بذری
🥀🥀🥀
" الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم.. لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ...حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ..السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِیِّ وَ عَلَی آبائِه"
روشنی بخش شب تار نیامد، چه کنم ؟
رفت عمر من و دلدار نیامد، چه کنم؟
قلب من مخزنُ الاسرار فراقش باشد
حضرت مطلعُ الانوار نیامد، چه کنم ؟
عجّل الله تعالی فرجه می خوانم
حجت مطلق دادار نیامد، چه کنم ؟
شور این سینه ی شیدا به کجا خیمه زده؟
نور این دیده ی خونبار نیامد،چه کنم ؟
«یابن الحسن یابن الحسن..»
مولای من درد بی صاحبی وغصه ی بی مولایی
وای از این دو خبر از یار نیامد، چه کنم ؟
با کلاف دلم عمریست پی اش می گردم
یوسف من سرِ بازار نیامد،چه کنم ؟
من ز هجران رخش اشک فشاندم شب و روز
گریه ام نیز که به کار نیامد،چه کنم ؟
ذوالفقار علوی منتظر خون خواهیست
وارث حیدر کرّار نیامد، چه کنم ؟
آتشِ دَر کشد شعله و مادر گوید
مرهم داغی مسمار نیامد، چه کنم ؟
روضه کرب و بلا شعر مرا جمع کند
گفت زینب که علمدار نیامد، چه کنم
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ادامه⏬⏬
|⇦•مادری آمده به استقبال...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری
🥀🥀🥀
کاروان بازگشته و حالا
مادری آمده به استقبال
مادری که نبود علقمه و
مادری که نبود در گودال
دخترِ از سفر رسیده ی او
در بساطش به غیر آه نداشت
دخترش تا که سیر گریه کند
غیر آغوش او پناه نداشت
*میگن این خانم دائماً چشمش به راه بود هی میگفت: پس چرا برنمیگردند از کربلا..تا حالا منتظر کسی بودی؟ اصلا ثانیهای نمیکشه چشمت از در بره کنار، هی میگی الان میاد، الان میاد؛ دیر نکرده؟ بنشین صبر کن الان میاد؛ دیر نکرده؟ منتظر اینطوریه دیگه، هی راه میرفت میگفت نمیدونم چه خبره ؟بیخبری بدترین درده.. یه وقت دید صدای بشیر داره میاد یعنی بشارت قافله را میده میگن خانم سریع، چادر سرش کرد رفت.ایستاد گفت بالاخره اومدند از دور داره نگاه میکنه چقدر مردای کاروان کم شدند. مگه کجارفتن؟ عباسم، حسینم کجاست؟ بشیر اومد خانم جان! تا قافله میرسه حکم بشیر اینه بشارت بده به همه. سرت سلامت خانم جان یه نگاهش کرد.. بشیر هرچه نگاه میکنم مردای کاروان نیستند. عباس کجاست؟ حسین کجاست؟ علی اکبرم کجاست؟ چرا مردان رو نمیبینم گفت خانم جان سرت سلامت گفت بذار آروم آروم بهش بگم مادر شهید شده. خانم سر سلامت عونت را کشتند کربلا میگه همون اقتدار که ایستاده بود یه نگاه کرد گفت فدای سر حسین. حسین کجاست؟ میگفت چی بگم به ام البنین؟ گفتم خانم جان سرت سلامت جعفرت هم کشتند کربلا. نگاهش را از تو چشمهام برنداشت گفت بشیر میگم فدای سر حسینم. حسینم کجاست؟ خانم جان عثمانت هم کشتند بشیر فدای سر حسین. حسین کجاست؟ گفت اگر این خبر را بهش بدم دیگه آروم میگیره نمیذاره من اینقدر من براش روضه بخونم خانم جان! عباست هم کشتند میگفت همانطور که نگام میکرد «انگار مادر را یه خبری بهش بدن چهار ستون بدنش داره میلرزد ها اما میخواد خودش رو نگه داره» گفت: بشیر از حسین چه خبر.. گفتم خانم جان از عباست نمیپرسی گفت بذار دونه دونه اشون را میپرسم بگو حسینم کجاست؟ گفت دیدم راهی ندارم شروع کردم روضه خوندن، گفتم "قتل الحسین بکربلا" میگه بچه قمر بنی هاشم تو دست ام البنین بود بچه از دستش رها شد خودش نشست رو خاکا هی رو پاهاش میزنه میگم خانم چهار تا بچهات رو بهت خبر دادم هیچی نگفتی گفت هیچی نگید بچههای من مادر دارند..آمد به سرم از آنچه میترسیدم اما حسین مادر نداره...روضه ام البنین از همین لحظه شروع شد...آی غریب مادر حسین..*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ادامه⏬⏬⏬
|⇦•یک عمر ناز کشیدن....
#قسمت_اول #مدح و توسل ویژهٔ ولادت حضرت جواد الائمه علیه السلام و حضرت علی اصغر سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج محمد رضا بذری
🥀🥀🥀🥀
یک عمر ناز یارکشیدن به ما رسید
تا کوچه ی نگار دویدن به ما رسید
از هر کسی جز تو بریدن به ما رسید
این فقر را به نقد خریدن به ما رسید
عمریست زیر دیِن تومشغول ذُمه ایم
ما مستمند کوی جوادالائمه ایم
آیینه دار نور خداوندگار عشق
طوبای سرو قامت باغ دیارعشق
روشنترین ستاره ی دنباله دار عشق
ای سومین محمد ایل و تبار عشق
امواج را به سینه ی دریا گذاشتی
پیغمبرانه پای به دنیا گذاشتی
در عمق شب چراغ به شکل قمر تویی
خورشید کائنات زمان سحر تویی
آن تحفه ای که داده خدایت خبرتویی
پنجاه سال حاصل صبر پدر تویی
یوسف ترین مسافر یعقوب ما سلام
بانی خنده های امام رضا سلام
*ازمصائب اهل بیت علیهم السلام میدونید چیه؟وقتی جوادالائمه دنیا آمد چون حضرت سن بالا صاحب فرزندشدن، اصلا طعنه میزدن به حضرت میگفتن مگه میشه امامت از نسل شما،بچه نداشته باشه..حالا حضرت صاحب اولاد شده یه عده قبول نمیکنن یه عده میگفتن این اصلا فرزند امام رضا علیه السلام نیست، خیلی عجیبه روضه اینه، گاهی فقط سیلی و تازیانه نیست، گاهی روضه ایناست...یه عده از اقوام حضرت رفتن قَیّاف آوردن،قَیَّاف میدونید چیه؟ یعنی قیافه شناس،قَیّاف آوردن این نوزاد رو ببینه آیا شباهتی به پدر داره یا نداره؟خیلی عجیبه ها امام معصوم آقا امام رضا صاحب فرزند شده رفتن قَیّاف آوردن ببینن که بچه اش هست یانه ..الله اکبر مصیبت حضرت اینه اصلا...*
از شعله های شمع شبت دودمیرسید
از چشم های چشم ترت رود میرسد
از دخل کسب و کار غمت سود میرسد
از سفره های خانه ی تو جود میرسد
ظرف گرسنگان جهان در مسیر توست
حاتم یکی ز خیل هزاران فقیر توست
سائل شدن تفاخر ایل و تبار ماست
اصلا همین گدایی توکسب وکار ماست
گرد و غبار طوس بر این کوله بار ماست
ما اهل مشهدیم خراسان دیار ماست
هرکس که سر به پنجرا فولاد میزند
ازهِجر کاظمین تو فریاد میزند
نقاره میزنند صدای فرشته هاست
آن نفخ صور صبح قیامت همین صداست
پای علیل سائل تو در پی شفاست
باب الجواد باب مراد دل گداست
یک گوشه چشم از نظرت را به من ببخش
اذن زیارت پدرت را به من ببخش
تا بی گدار پا به رکاب بلا زدم
در منجلاب معصیتم دست و پا زدم
انگار پشت و پا به همه غصه هازدم
هرگاه عمه جان شما رو صدا زدم
آقا،آقا اگر به عشق توگرم تلاطمیم
تحت دعای حضرت معصومه ی قمیم
شکر خداکه بال زدم در دیار تو
جبرئیل میشوم تا برسم به مزار تو
تَمّار گونه سر بگذارم به دار تو
ایل و تبار من به فدای تبار تو
گاهی شهید خواهر و گاهی برادریم
بیمارهای نذری موسی بن جعفریم
آقا مرا ز جمع فقیران خود مران
من را ،هم آن گدای قدیمی خود بدان
گرد گناه را بده از،شانه ام تکان
تو روضه خوان فاطمه ای روضه ای بخوان
خیلی به حال میخ کج در گریستی
آنقدر پای پهلوی مادر گریستی
بگذار ابتدای بهاران بخوانمت
بر دشت خشک لذت باران بخوانمت
گر قصد کرده ام که به جان، جان بخوانمت
باید علی اکبر سلطان بخوانمت
صحن شریف طوس همان کربلای ماست
پایین پای مَضجَع بابات جای ماست
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#اشعار_مذهبی_تخصصی_بروز #وکاربردی_نوای_ذاکرین
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 ⬅️مدیر
╚═══💫💎═╝
|⇦•#قسمت_اول ..
#دعای اُم داوود _ ویژۀ شهادت حضرت زینب سلام الله علیها _ حاج محمدرضا غلامرضازاده
🥀🥀🥀
صَدَقَ اللّٰهُ الْعَظِيمُ الَّذِى لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ ذُوالْجَلالِ وَالْإِكْرامِ، الرَّحْمٰنُ الرَّحِيمُ، الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ، الَّذِى لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ، الْبَصِيرُ الْخَبِيرُ، شَهِدَ اللّٰهُ أَنَّهُ لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لَا إِلٰهَ إِلّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ، وَبَلَّغَتْ رُسُلُهُ الْكِرامُ وَأَنَا عَلَىٰ ذٰلِكَ مِنَ الشَّاهِدِينَ
اللّٰهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ، وَلَكَ الْمَجْدُ، وَلَكَ الْعِزُّ، وَلَكَ الْفَخْرُ ، وَلَكَ الْقَهْرُ، ولَكَ النِّعْمَةُ، وَلَكَ الْعَظَمَةُ، وَلَكَ الرَّحْمَةُ، وَلَكَ الْمَهابَةُ، وَلَكَ السُّلْطانُ، وَلَكَ الْبَهاءُ، وَلَكَ الامْتِنانُ، وَلَكَ التَّسْبِيحُ، وَلَكَ التَّقْدِيسُ، وَلَكَ التَّهْلِيلُ، وَلَكَ التَّكْبِيرُ، وَلَكَ مَا يُرىٰ * پناه میارم به تو از اون چیزهایی که از من دیدی و ازش چشم پوشاندی ..* وَلَكَ مَا لا يُرىٰ، وَلَكَ مَا فَوْقَ السَّماواتِ الْعُلىٰ، وَلَكَ مَا تَحْتَ الثَّرىٰ، وَلَكَ الْأَرَضُونَ السُّفْلىٰ* هر چه قدر دور و برم رو نگاه میکنم میبینم همه گرفتارن .. یادش بخیر سال های قبل معتکفین دور هم جمع میشدیم دعا میکردیم ..* وَلَكَ الْآخِرَةُ وَالْأُولىٰ، وَلَكَ مَا تَرْضىٰ بِهِ مِنَ الثَّناءِ وَالْحَمْدِ وَالشُّكْرِ وَالنَّعْماءِ
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ جَبْرَئِيلَ أَمِينِكَ عَلَىٰ وَحْيِكَ، وَالْقَوِيِّ عَلَىٰ أَمْرِكَ، وَالْمُطاعِ فِى سَمَاوَاتِكَ وَمَحالِّ كَراماتِكَ، الْمُتَحَمِّلِ لِكَلِماتِكَ، النَّاصِرِ لِأَنْبِيائِكَ، الْمُدَمِّرِ لِأَعْدائِكَ؛ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مِيكائِيلَ مَلَكِ رَحْمَتِكَ * در روایات اومده میکائِيل مامور ارزاقِ منو و توِ .. رزقِ منو کربلا بنویس .. رزقِ منو عرفات بنویس .. رزق منو اربعین بنویس .. رزقِ منو دیدار آقاجانم بنویس ..آقاجان دیگه بیا ..* وَالْمَخْلُوقِ لِرَأْفَتِكَ، وَالْمُسْتَغْفِرِ الْمُعِينِ لِأَهْلِ طاعَتِكَ
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ إِسْرافِيلَ حامِلِ عَرْشِكَ، وَصاحِبِ الصُّوْرِ الْمُنْتَظِرِ لِأَمْرِكَ، الْوَجِلِ الْمُشْفِقِ مِنْ خِيفَتِكَ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ حَمَلَةِ الْعَرْشِ الطَّاهِرِينَ، وَعَلَى السَّفَرَةِ الْكِرامِ الْبَرَرَةِ الطَّيِّبِينَ، وَعَلَىٰ مَلائِكَتِكَ الْكِرامِ الْكاتِبِينَ، وَعَلَىٰ مَلائِكَةِ الْجِنانِ، وَخَزَنَةِ النِّيرانِ، وَمَلَكِ الْمَوْتِ وَالْأَعْوانِ، يَا ذَا الْجَلالِ وَالْإِكْرامِ *یه عده ای روزه هستن دیگه کامتون باز نمیشه .. اگه کربلا بودید چی میگفتید .. دستاتونُ بالا بیارید : الهی العفو ...
خدا رحمت کنه همه گذشتگانُ .. خیلیا سالِ گذشته بودن الان زیرِ خاک خوابیدن شاید بعضیامون به نیمۀ شعبان نرسیم شاید بعضیامون به شبِ قدر نرسیم حسین .. الهی بالحسین الهی العفو .. هر بلایی سرم میاد به خاطر گناهانمِ .. کارام جور نمیشه به خاطرِ گناهانمِ .. از رفیقام جاموندم به خاطرِ گناهامِ الهی العفو ..*
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ أَبِينا آدَمَ بَدِيعِ فِطْرَتِكَ الَّذِى كَرَّمْتَهُ بِسُجُودِ مَلائِكَتِكَ، وَأَبَحْتَهُ جَنَّتَكَ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ أُمِّنا حَوّاءَ، الْمُطَهَّرَةِ مِنَ الرِّجْسِ، الْمُصَفَّاةِ مِنَ الدَّنَسِ، الْمُفَضَّلَةِ مِنَ الْإِنْسِ، الْمُتَرَدِّدَةِ بَيْنَ مَحالِّ الْقُدْسِ
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ هابِيلَ وَشَيْثٍ وَ إِدْرِيسَ وَنُوحٍ وَهُودٍ وَصالِحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَيَعْقُوبَ وَيُوسُفَ وَالْأَسْباطِ وَلُوطٍ وَشُعَيْبٍ وَأَيُّوْبَ وَمُوسىٰ وَهارُونَ وَيُوشَعَ وَمِيشا وَالْخِضْرِ وَذِى الْقَرْنَيْنِ وَيُونُسَ وَ إِلْياسَ وَالْيَسَعَ وَذِى الْكِفْلِ وَطالُوتَ وَداوُدَ وَسُلَيْمانَ وَزَكَرِيَّا وَشَعْيا وَيَحْيىٰ وَتُورَخَ وَمَتّى وَ إِرْمِيا وَحَيْقُوقَ وَدانِيالَ وَعُزَيْرٍ وَعِيسىٰ وَشَمْعُونَ وَجِرْجِيسَ وَالْحَوارِيِّينَ وَالْأَتْباعِ وَخالِدٍ وَحَنْظَلَةَ وَلُقْمانَ؛⏬⏬⏬
🕊⚜* #قسمت_اول فراز هایی از دعای ام داوود و توسل جانسوز ویژۀ اعتکاف به نفس حاج مهدی سماواتی
🥀🥀🥀
"اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّيطانِ الرَّجيم، بسم الله الرحمن الرحیم"
" اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ ....."
"وَصِلِ اللَّهُمَّ بَیْنَنا وَبَیْنَهُ وُصْلَةً تُؤَدّی اِلی مُرافَقَةِ سَلَفِهِ"
"اللهم سرحنی عن الهموم و الغموم و وحشة الصدر و وسوسة الشیطان"
بر دیدۀ ما ضیاء بده مهدی جان
بر سینه ی ما صفا بده ، مهدی جان
*لحظات آخر اعتکافِ،دیگه سفره رو بر می چینن،یابن الحسن!، لحظات آخریه اگر قرار باشه به کسی چیزی عطا کنن،با دست با کفایت امام زمان عطا می کنن،آقای من!*
دور سر مادرت بگردان چیزی
آن را صدقه به ما بده مهدی جان
*بازم بخونیمش، لابلای صدا زدن ها هم ، حرف دلمون رو بگیم به مولامون ، یاصاحب الزمان ...
گرچه خواستۀ منو میدانی ، اما اگه سئوال کنی ، اومدی معتکف شدی حالا هم لحظات آخره چی میخوای؟ خواسته ات چیه؟ آقای من!
جواب من اینه: "وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِي" یعنی اول خواسته ام تویی آقاجانم .. شب و روز اینجا نشستم، ناله زدم، اشک ریختم، بلکه موانع کنار زده بشه، به تو برسم آقاجانم، که اگربه تو برسم، به همه چیز رسیدم، و اگر به هر چیزی برسم، بدون تو به هیچ چیز نرسیدم آقاجانم، بازم امیدوارنه تو رو میخونم ، یابن الحسن! "وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَةً رَحِیمَةً" اگه یه گوشه ی چشمی به ما بیندازی ، بار همه مون رو بستی یابن الحسن! هر کجا نشستی صداش بزن،میشنوه و کریمه، و نمیشه شخص کریمی رو صدا بزنی بشنوه و جوابت رو نده، یاصاحب الزمان .....
نبی اکرم دو نفر رو پاره ی تنش خطاب فرمود،یکی امام رضا علیه السلام،دیگری دخترش فاطمه ی زهراست،سلام الله علیها، از اینجا توی این لحظات آخریه جا داره یه سری بریم مدینه،پشت در خانه ی مادرمون فاطمه،که این گونه یادمون دادن،که آخر هر مجلسی بریم در خانۀ حبیبۀ خدا ، بگیم : مادر! هر چه کردیم،حالا چشممون به دست های توست،همون دست های نازنینی که،بمیرم،مقابل چشم علی ِ مرتضی، تو کوچه با غلاف شمشیر،از دامن علی کوتاه شد،پهلو شکسته،شش ماهه اش رو کشتن،بمیرم،اما نمیتونه ببینه ریسمان بستن،علی رو دارن می برن، محکم دامن علی رو گرفته رها نمیکنه،دیدن نمی تونن دامن علی رو از دست فاطمه رها کنن،کاری کردن،برا همیشه فاطمه رو از علی گرفتن،آه.....*
گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد
⏬⏬⏬