eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
16.5هزار دنبال‌کننده
2 عکس
10 ویدیو
1 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹فتح خون🔹 ﺁﺗﺶ، ﮔﻠﻮﻟﻪ، ﺳﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﺟﺎﯼ ﻗﻠﻢ، ﺗﻔﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﭖﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺷﻌﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺑﻤﺐ ﺑﭙﯿﭽﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺷﻌﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﻠﻢ ﺑﻪ ﺭﻗﺺ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺟﻨﻮﻥ ﮐﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﺑﺸﻮﺩ ‏«ﻓﺘﺢ ﺧﻮﻥ‏» ﮐﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﺯﻡ ﺑﭙﻮﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﭙﺎﻩ ﻗﺪﺱ ﺷﻮﺩ ﻭﺍﮊﻩﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﺍﻥ ﺷﻌﺮ ﺍﮔﺮ ﻧﻌﺮﻩﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﺟﺎﻫﻠﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﻋﺼﺮ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺣﺮﻑ ﻟﯿﻠﯽ ﻭ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻧﻤﯽﺯﺩﻧﺪ ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺷﺎخۀ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻧﻤﯽﺯﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﺑﺲ ﺧﯿﺎﻝ ﺩﺭ ﺧﻢ ﺍﺑﺮﻭﯼ ﯾﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪ ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻗﺒﻠﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻧﻮﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪ ناموس زخم خورده‌ای، از بس که بی‌کسی از بس که طعنه خورده و بیت‌المقدسی ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﮔﺮﮒ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﻋﺰﯾﺰ ﺷﺪ ﯾﻮﺳﻒ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻌﺮﮐﻪﻫﺎ ﺭﯾﺰ ﺭﯾﺰ ﺷﺪ ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺳﻮﺧﺖ بر عکس معجزات خدا، «الخلیل» ﺳﻮﺧﺖ از خون گرمتان، عرق سرد می‌زنند در مسجد شکسته‌تان، نرد می‌زنند امروز اگر مقاومت غزه سرد بود میدان انقلاب، زمین نبرد بود ما داغ‌دیده‌ایم که آتش‌فشان شدیم تا مظهر مقاومت این و آن شدیم پیروز می‌شویم در آخر به سادگی با ایستادگی و فقط ایستادگی 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹چه اعجازی🔹 چه اعجازی‌ست در چشمش، که نازل کرده باران را گلستان می‌کند لبخند‌های او بیابان را بزرگان از همان اول به پایش سجده می‌کردند مدائن از سرِ تعظیم ویران کرد ایوان را... میان شانه‌هایش می‌درخشد قرص خورشیدی که روزی در تجارت‌ها بحیرا دیده بود آن را عذاب دوری از کویش، خیال دیدن رویش پریشان می‌کند نزدیک سیصد سال، سلمان را نیازی نیست هنگام فتوحاتش به شمشیری فقط کافی‌ست طولانی کند تحریر قرآن را به غیر از دوستی با اهل‌ بیت اجری نمی‌خواهد نمک از سفره‌اش برداشتی، مشکن نمکدان را ولی چندی‌ست زهرا روز و شب از گریه بی‌تاب است علی این روزها باید بسازد بیت‌الاحزان را علی، شب با چراغی خانه‌ها‌ی شهر را می‌گشت ملول از دیو و دد‌ها آرزو می‌کرد انسان را نَفَس در سینه‌ام تنگ است، از این ماجرا بگذر مجالی تا فدای نَفسِ پیغمبر کنم جان را همین کافی‌ست مقبول تو باشد بیتی از شعرم که لبخند تو زیبا می‌کند اشعار حَسّان را 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
نحن الغالبون 💠💠 🇵🇸👊🇮🇷✊🇱🇧 [﷽][﷽][﷽][﷽][﷽] نمی‌فهمند ما را عقل‌های بی‌جنون هرگز بگو سید نباشد راه ما بی فتح خون هرگز نشستن را نمی‌دانیم در سوگت به پا خیزیم که طوفان نسبتی هرگز ندارد با سکون هرگز درنگ و جنگ ما در فتنه‌ها موقوف فرمان‌ است نباشد سربلندی‌های‌ ما بی‌آزمون هرگز اَلا إنَّ الدَّعِیَّ ابن الدّعی قَد رَکَّزَ... هیهات که بی‌سر می‌‌شویم امروز اما سر نگون هرگز متون را خوانده‌ام، ما آنچنان پیروز فرداییم که حتی نامشان باقی نماند در متون هرگز چنان در خون نصرالله صهیون غرق خواهد شد که از یادش نخواهد رفت نحن الغالبون هرگز ✍🏻 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
شهید نمی‌فهمند ما را عقل‌های بی‌جنون هرگز بگو سید نباشد راه ما بی فتح خون هرگز نشستن را نمی‌دانیم در سوگت به پا خیزیم که طوفان نسبتی هرگز ندارد با سکون هرگز درنگ و جنگ ما در فتنه‌ها موقوف فرمان‌ است نباشد سربلندی‌های‌ ما بی‌آزمون هرگز اَلا إنَّ الدَّعِیَّ ابن الدّعی قَد رَکَّزَ... هیهات که بی‌سر می‌‌شویم امروز اما سر نگون هرگز متون را خوانده‌ام، ما آنچنان پیروز فرداییم که حتی نامشان باقی نماند در متون هرگز چنان در خون نصرالله صهیون غرق خواهد شد که از یادش نخواهد رفت نحن الغالبون هرگز ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🇵🇸👊🇮🇷✊🇱🇧 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
علیهاالسلام 🔹خطبه🔹 صدای لرزش مسجد به چشم می‌آمد چه می‌گذشت که رحمت به خشم می‌آمد چه مسجدی که مصلای ناسپاسی‌ها... چه مسجدی که رکب‌خوردۀ سیاسی‌ها... و منبری که پس از مصطفی مجسمه بود و پنج وعده به جای نماز، همهمه بود زنی صدای قیام زمانه شد آن روز خِمار بست و به مسجد روانه شد آن روز رسید و آه کشید و حماسه برپا کرد رسید و لب به سخن باز کرد، غوغا کرد که آیه آیۀ اعجاز در کلامش بود و بعد حمدِ خداوند، این‌چنین فرمود: قسم به امر خدا آن ارادۀ ابدی منم که فاطمه‌ام، نیست مثل من احدی فَإنَّکُم تَجِدُنَّ محمّداً نَسَبی و لا یَکونُ أباکُم و قد یکونُ أبِی مرور می‌کنم از روزهای تیره و تار تمام واقعه را ای مهاجرین! انصار! در آن زمانه که حرفی نبود از اسلام برهنه بودنتان بود جامۀ احرام در آن زمانه که گنداب نوش می‌کردید سرِ طعام، نزاعِ وحوش می‌کردید در آن زمانه که انسان نبود جز نسیان شب سیاه بشر بود و زوزۀ عصیان طلوع کرد در آن مُردگی سِراج حیات أبِی مُحَمَّدٍ المُصطفی، لَهُ الصّلوات همان که بود شب و روز مهربانِ شما جواب راسخ دشنام دشمنانِ شما امان نداد به غارتگران قافله‌ها لجام زد به دهان چموش غائله‌ها مگر که آیۀ آرامش و سکینه نبود؟! مگر که مایۀ امنیت مدینه نبود؟! دوباره بر سر حُکمش بگو و مگو کردید به جاهلیتِ دیروز خویش رو کردید.. نشسته‌اید به حکم قیام برخیزید سیوف بدر و احد از نیام برخیزید مگر که قبضۀ شمشیرتان شکسته شده؟ مگر که مرکبتان از نبرد خسته شده؟ که با سکوت شما رحلت نبی طی شد و در سقیفه‌تان مرکب علی پِی شد به مرگ می‌گذرد ماجرا پس از پدرم دلم گرفته از این طعنه‌ها پس از پدرم پدر! مپرس چرا این‌قدر شکسته شدم؟ پدر! مرا ببر از این زمانه خسته شدم! لطافت سخنان تو را نمی‌شنوم صدایِ «فاطمه جانِ» تو را نمی‌شنوم فَقَد فَقَدتُکَ فَقدَ السّماءِ رَحمَتَها فَلیتَ قبلَکَ کانَ المَماتِ صادَفَنا چه کرد خطبۀ او با مدینۀ نیرنگ! چه فایده نرود میخ آهنین در سنگ! 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
💠 بخشی از خطبۀ (علیهاالسلام) در کوفه «یا اَهلَ الکوفَةِ! سوئَةً لَکُم مالَکُم خَذَلتُم حُسَیناً وَ قَتَلتُموهُ وَ انتَهَبتُم اَموالَهُ وَ وَرِثتُموهُ وَ سَبَبتُم نِسائَهُ وَ بَکَیتُموهُ فُتُّباً لَکُم وَ سُحقاً...» تمام همهمه‌ها غرق در سکوت شدند صدای گریۀ او شهر را تکان می‌داد میان قوم عرب یک نسب‌شناس نبود؟ شکوهِ خطبه، علی را فقط نشان می‌داد نگاه کرد به تسبیح خواهرش زینب که این حماسه به او قدرت بیان می‌داد کلام دختر نهج‌البلاغه نافذ بود و درس مردی و غیرت به کوفیان می‌داد خطاب کرد: «شما تا ابد دو رو بودید، اگر خدا به شما عمر جاودان می‌داد به پاس این همه مدّت که دم تکان دادید خلیفه کاش همان‌قدر استخوان می‌داد در این معامله، کوفی سفیه بود، سفیه! که دین خویش نفهمیده رایگان می‌داد نشسته‌اید سر سفرۀ حرام آن‌قدر که نامه‌های شما نیز بوی نان می‌داد و رودهای روان را بر آن کسی بستید که اذن بارش باران به آسمان می‌داد شما به نام محمّد چقدر می‌کشتید خدا اگر به علی همچنان جوان می‌داد» و کاش خطبۀ او تا همیشه جاری بود و کاش گریه کمی بیشتر امان می‌داد 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
💠 بخشی از خطبۀ حضرت ام کلثوم(علیهاالسلام) در کوفه «یا اَهلَ الکوفَةِ! سوئَةً لَکُم مالَکُم خَذَلتُم حُسَیناً وَ قَتَلتُموهُ وَ انتَهَبتُم اَموالَهُ وَ وَرِثتُموهُ وَ سَبَبتُم نِسائَهُ وَ بَکَیتُموهُ فُتُّباً لَکُم وَ سُحقاً...» تمام همهمه‌ها غرق در سکوت شدند صدای گریۀ او شهر را تکان می‌داد میان قوم عرب یک نسب‌شناس نبود؟ شکوه خطبه علی را فقط نشان می‌داد نگاه کرد به تسبیح خواهرش زینب که این حماسه به او قدرت بیان می‌داد کلام دختر نهج‌البلاغه نافذ بود و درس مردی و غیرت به کوفیان می‌داد خطاب کرد: «شما تا ابد دو رو بودید، اگر خدا به شما عمر جاودان می‌داد به پاس این همه مدّت که دم تکان دادید خلیفه کاش همان‌قدر استخوان می‌داد در این معامله، کوفی سفیه بود، سفیه! که دین خویش نفهمیده رایگان می‌داد نشسته‌اید سر سفرۀ حرام آن‌قدر که نامه‌های شما نیز بوی نان می‌داد و رودهای روان را بر آن کسی بستید که اذن بارش باران به آسمان می‌داد شما به نام محمّد چقدر می‌کشتید خدا اگر به علی همچنان جوان می‌داد» و کاش خطبۀ او تا همیشه جاری بود و کاش گریه کمی بیشتر امان می‌داد ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
معنای انتظار اسطوره معاصری و تاریخ مبهوت اقتدار تو می‌ماند در هر ورق برای قرون بعد توصیف کارزار تو می‌ماند از فتح سومنات نمی‌خوانم تو فاتح تمامی شاماتی این سرزمین به فخر سلاطین، نه ایران به افتخار تو می‌ماند گوش فلک به غلغلهٔ جنگ است وقتی که زید و عَمرو رجزخوان‌اند بر باد می‌روند هیاهوها هوهوی ذوالفقار تو می‌ماند از کربلای شصت و یک هجری تا کربلای سیزده دی‌ماه تو در مدار حضرت خورشیدی خورشید در مدار تو می‌ماند تو جمعه رفته‌ای که بفهمانی راه ظهور غیر شهادت نیست بر تارک بلند سحرگاهان معنای انتظار تو می‌ماند ✍🏻 🏷 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
🔹دفتر هستی🔹 تویی پیداتر از پیدا نمی‌یابیم پیدا را چرا مانند ماهی‌ها نمی‌بینیم دریا را نشانت می‌دهد جنگل، بیابان، رود، کوهستان گمانم یک نفر آیینه‌کاری کرده دنیا را نسیمی می‌وزد وقت اذان از دورهای دور به آرامی نوازش می‌کند پلک سحرها را تجلّی می‌کند حتی همین بید حیاط ما اگر من هم بلد باشم تکلّم‌های موسی را تو نامت را نوشتی جای جای دفتر هستی ولی ما نابلد بودیم و گم کردیم معنا را 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
«میز‌های بی‌مذاکره» جنگ بود و ما روی مبل راحتی گرم می‌شدیم با مشاجره جنگ بود و ما فکر برد و باخت پشت میز‌های بی‌مذاکره این جنایتی که... بگذریم روزمرهٔ من و تو بود هی خبر رسید و بی‌خبر شدیم سنگ‌تر شدیم عکس‌ها عکس‌ها که رد شدیم از کنارشان کودکان و کودکان و کودکان آن‌که آن‌طرف‌تر از تو تکه‌تکه می‌شود کودک‌ است، سنگ و چوب نیست کنترل کجاست؟ خوب نیست با جنایت آشنا شود آفرین برای کودک تو خوب نیست کاش با صدای موشک خبر ما خراب می‌شدیم داعیان صلح! جنگ را سیل برده بود ما اگر که از خجالت نگاهِ کودکانِ عکس‌ها سطل سطل آب می‌شدیم ✍🏻 🏷 | |
موجیم و دوباره در خروش آمده‌ایم ما خون سپاهیم‌! به جوش آمده‌ایم سرسبزی سروهای ما پا بر جاست امروز اگر چه لاله‌پوش آمده‌ایم ✍ نابود شود به عزم جانانهٔ ایل با غرش طوفانی رعد و سجیل در منطق ما راه ندارد هرگز چیزی غیر از نبرد با اسرائیل ✍ با هستی خویش حافظ این وطنیم کابوس بزرگ جان هر اهرمنیم این است پیام ما به هنگامِ غدیر با یاریِ ذوالفقار خیبر شکنیم ✍ در گوش کرت طنین فریاد علی‌ست کابوس تو یاد خیبر و یاد علی‌ست چون ضربه زدی منتظر ضربت باش هنگام رجزخوانی اولاد علی‌ست ✍ مگر نیروی ایمان را ندیدید؟ مگر بازوی طوفان را ندیدید؟ صبوریم و به فکر انتقامیم هنوز آن روی ایران را ندیدید ✍ ما وارث ذوالفقار حیدر هستیم بی ریشه تویی و ما تناور هستیم ما قدمتمان چند هزاره‌ست، بدان ما چند هزار سال دیگر هستیم ✍ در خلسه‌ای از شهودِ عرفانِ غدیر پیش از همه رفتند به قربانِ غدیر دیدیم به خون خویش بیعت کردند یاران حسینند، شهیدانِ غدیر ✍ پیروزی ما به اذن حق نزدیک است هنگام جزا به اذن حق نزدیک است باشید مهیّای مجازاتی سخت پایان شما به اذن حق نزدیک است ✍ خون در رگ شیعه به خروش آمده است همراه علی کفن به دوش آمده است آماده‌ی خشم حیدریون باشید چون خون غدیریان به جوش آمده است ✍ 👊🇮🇷👊🇮🇷👊🇮🇷👊 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅عدد 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
گنجینه شخصی: تعبیر رؤیا از واهمهٔ گیو در آتش می‌سوخت با صاعقه‌ای دیو در آتش می‌سوخت رؤیای قشنگ کودکی شد تعبیر وقتی که تلاویو در آتش می‌سوخت ✍🏻 🏷 | خون‌خواهی هرچند دل از دست تو خونین‌جگر است چنگال تو بر غیرت ما بی‌اثر است خون‌خواهی ایرانِ مرا می‌بینی؟ مرگ از رگ گردن به تو نزدیک‌تر است ✍🏻 🏷 | ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝