548.4K
#نوحه_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#حاج_عباس_واعظی
شاعر:حاج احمد واعظی
در کنج زندان دلگیر و خسته
چون مرغ غمگین و پرشکسته
برخشت نمناک زمین
سر میگذارم
چشم انتظارم
ذکر دعایم،این است هرشب
الغوث الغوث خلصنی یا رب
من بسته بر زنجیرها
جان می سپارم
چشم انتظارم
من روزه دار و در هر شبانه
افطار کردم،با تازیانه
پیمانه هم لبریز شد
طاقت ندارم
چشم انتظارم
با یاد مادر خون شد سبویم
سندی چو می زد،سیلی به رویم
پیمانه هم لبریز شد
طاقت ندارم
چشم انتظارم
R26.mp356622.mp3
2.38M
#نوحه_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#حاج_احمد_واعظی
کبوتری خسته به دام صیادم
نمی رسد جایی صدای فریادم
پرپر از جور خزان
این شاخه و برگ مرا
ای خدا خدا خدا
دیگر رسان مرگ مرا
واویلا آه و واویلا
به کند و زنجیر در این سیه چالم
کسی نمی گیرد خبر زاحوالم
کاش دمی یک آشنا زند صدایم اینجا
ناگه از در بنگرد آید رضایم اینجا
واویلا آه و واویلا
منی که روح دعا،گُل مناجاتم
منی که در عالم قبله حاجاتم
روز و شب ها سال ها،اُفتاده ام به زندان
بیگنه بی هم نفس،دور از همه عزیزان
واویلا آه و واویلا
تو آگهی یارب،چه بیقرارم من
دگر زجان به لبی،رمق ندارم من
من روزه و حُرم عطش،در دل زبانه می زد
هنگام افطارم عدو،با تازیانه می زد
واویلا آه و واویلا
ای روح و ریحان من رضا( حاج عباس واعظی ).m4a
2.55M
#نوحه_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#حاج_عباس_واعظی
ای روح و ریحان من رضا
ای نور چشمان من رضا
قلبم شکسته،قلبم شکسته
ای راحت جان من رضا
عمری بود کز سنگ مصیبت
جام دلم را بشکسته اند
زندان به زندان این جا و آنجا
قلب من از غصه خسته اند
باز آ و بنگر،زنجیر کینه
بر دست و پای من بسته اند
از گردن من خون می چکد
اشک من محزون می چکد
قلبم شکسته،قلبم شکسته
ای راحت جان من رضا
تنها خدا آگه از دل من
از این دل پر غم من است
سلول در بسته باغ عشق و
این اشک من شبنم من است
تنهای تنها این کُند و زنجیر
یار من و همدم من است
هرشب دعای من این شده
ای خالق من مرگم بده
قلبم شکسته،قلبم شکسته
ای راحت جان من رضا
در سینه دارم دریایی از غم
دریای من بی کرانه است
من روزه دارم،اما به شب ها
افطار من تازیانه است
بر پشت و پهلو،بر کتف و بازو
از تازیانه نشانه است
خون شد دل پر احساس من
نیلوفری گشته یاس من
قلبم شکسته،قلبم شکسته
ای راحت جان من رضا
505.8K
#نوحه_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#حاج_عباس_واعظی
شاعر:حاج احمد واعظی
ای نور چشم ترم،ای پسرم
رضا کجایی تو
می گردد این دل و جان،باغ جنان
اگر بیایی تو
شکسته این پر من
خون شده ساغر من
بازآ بازآ و بگیر
بر زانویت سر من
نور دو چشم ترم
بیا بیا پسرم
کُند و زنجیر بلا،خصم دغا
به گردنم بسته
زنجیر گردن من،از غم من
به ناله بنشسته
همچون زهرای جوان
من با این قد کمان
می گویم من که خدا
مرگ من را برسان
نور دو چشم ترم
بیا بیا پسرم
در کُنج سینه ی من،آتش غم
زده زبانه ها
افطار روزه ی من،داده عدو
به تازیانه ها
صد آه و آوُخ من
غم بوده پاسخ من
می زند دشمن دون
سیلی ها بر رُخ من
نور دو چشم ترم
بیا بیا پسرم
بیهوده قفس را..(حاج عباس واعظی ).m4a
1.98M
#نوحه_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#حاج_عباس_واعظی
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
جز مُشتِ پری گوشه ی زندان اثری نیست
در دل اثر از شادی و امّید مجویید
از شاخه ی بشکسته،امّید ثمری نیست
گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم
امّا به سیه چال،صبا را گذری نیست
گیرم که صبا را گذر افتاد،چه گويم؟
ديگر ز من و دردِ دل من خبری نیست
امّید رهایی چو از این بند محال است
ناچار بجز مرگ،نجاتِ دگری نیست
ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی
در سینه دگر جز نفس مختصری نیست
تا بال و پری بود قفس را نگشودند
امروز گشودند قفس را که پری نیست
شاعر : استادعلی انسانی
کجایی ای رضا جانم( حاج عباس واعظی ).m4a
1.1M
#نوحه_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#حاج_عباس_واعظی
نشسته غم به دامانم
شکسته دل،به زندانم
کجایی ای رضاجانم۲
خداوندا تو می دانی
دگر از زندگی سیرم
در این سلول در بسته
میان کُند و زنجیرم
کجایی ای رضاجانم۲
بیا بابا تو هم بنشین
به محراب دعای من
ببین تسبیح ذکر من
شده زنجیر پای من
کجایی ای رضاجانم۲
به سندی گفته ام سندی
پر از خون شد سبوی من
شکنجه می کنی اما
مزن سیلی به روی من
کجایی ای رضاجانم۲
مرا سیلی زدی و من
زفرط غصه جان دادم
نشستم گوشه ی زندان
به یاد مادر افتادم
کجایی ای رضاجانم۲