#ترحیم_خوانی
#مادر
#زمزمه_پارسی
مادرِ پير و پريشاناحوال
عمرِ او بود فزون از پنجاه
زن بىشوهر و از حاصلِ عمر
يك پسر داشت شَرور و خودخواه
روز و شب در پىِ اوباشىِ خويش
بیخبر از شَرَف و عزّت و جاه
ديده بود او به برِ مادرِ پير
يك گِره بستهٔ زر گاه به گاه
شبى آمد كه ستانَد آن زر
بكُنَد صرفِ عملهاى تباه
مادر از دادنِ زر كرد اِبا
گفت: رو رو، كه گناه است، گناه!
اين ذخيرهست مرا اى فرزند
بهرِ داماديَت إنشاءالله
حمله آورد پسر تا گيرد
آن گِره بستهٔ زر خواهمخواه
مادر از جورِ پسر شيون كرد
بود از چاره چو دستش كوتاه
پسر افشرد گلوى مادر
سخت چندانكه رُخَش گشت سياه
نيمهجان پيكرِ مادر بگرفت
بر سرِ دوش و بيفتاد به راه
بُرد در چاهِ عميقى افكند
كز جنايت نشود كس آگاه
شد سرازير پس از واقعه او
تا نمايد به تَهِ چاه نگاه
از تهِ چاه به گوشش آمد
نالة زارِ حَزينى ناگاه
آخرين گفتهٔ مادر اين بود:
آه! فرزند نيفتى در چاه!😔
#يحيى_دولت_آبادى
📗امثال و حکم دهخدا، ج۱، ص ۳۸۶
🎤🎤🎤🎤
👈دعوتیدبه:کانال نوای ذاکرین
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
#کانال_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113