eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
14هزار دنبال‌کننده
55 عکس
46 ویدیو
132 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام استاد 🔰 من سوال داشت معده که خیلی مضره چیکار کنیم که انجام نشه رفلاکس چیا نخوریم چیا انجام بدیم؟ 🔰 سلام علیکم بله، رفلاکس معده برای مداحان و کسانی که زیاد از صداشون استفاده می‌کنند، واقعاً آزاردهنده است و می‌تونه به صدا آسیب بزنه. خوشبختانه می‌شه با رعایت چند نکته از شدت رفلاکس جلوگیری کرد. ❌ غذاهایی که بهتره مصرف نکنید: ⭕️۱. غذاهای چرب و سرخ‌کرده این نوع غذاها هضم سختی دارن و باعث می‌شن دریچه معده به درستی عمل نکنه. ⭕️۲. غذاهای تند و ادویه‌دار فلفل، سس‌های تند و ادویه‌های قوی می‌تونن رفلاکس رو تشدید کنن. ⭕️3. نوشیدنی‌های کافئین‌دار و گازدار قهوه، چای پررنگ، نوشابه و نوشیدنی‌های انرژی‌زا بهتره کمتر مصرف بشن. ⭕️۴. غذاهای اسیدی مرکبات (مثل پرتقال، لیمو)، گوجه‌فرنگی و غذاهای حاوی سرکه می‌تونن اسید معده رو زیاد کنن. ⭕️۵. شکلات و کاکائو این خوراکی‌ها هم دریچه بین معده و مری رو شل می‌کنن و رفلاکس رو بدتر می‌کنن. 🔴 نکاتی که باید رعایت کنید: 🌐۱. حجم وعده‌های غذایی رو کم کنید به جای خوردن سه وعده بزرگ، وعده‌های غذایی رو به ۵-۶ وعده کوچک‌تر تقسیم کنید. 🌐۲. بعد از غذا دراز نکشید حداقل ۲-۳ ساعت بعد از خوردن غذا از دراز کشیدن خودداری کنید. اگر لازم شد استراحت کنید، به حالت نیمه‌نشسته باشید. 🌐۳. لباس‌های تنگ نپوشید لباس‌های تنگ به ناحیه شکم فشار وارد می‌کنن و می‌تونن رفلاکس رو تشدید کنن. 🌐۴. از بالشت بلند استفاده کنید هنگام خوابیدن سرتون رو کمی بالاتر از بدنتون قرار بدید تا اسید معده به سمت بالا نیاد. 🌐۵. آب گرم و عسل صبح‌ها قبل از هر چیزی، آب گرم به همراه کمی عسل بخورید. این کار به آرام شدن معده و کاهش رفلاکس کمک می‌کنه. 🌐۶. جویدن آدامس بدون قند جویدن آدامس باعث افزایش بزاق می‌شه که اسید معده رو خنثی می‌کنه. 💠اگر با رعایت این نکات همچنان مشکل داشتید، بهتره به پزشک مراجعه کنید تا داروهای لازم رو براتون تجویز کنه.
روزی که روضه های رباب آفریده شد از حجم غصه هاش کتاب آفریده شد با اشک های هاجر کرب و بلای عشق بین صفا و مروه سراب آفریده شد وقتی ترک به روی لب اصغرت نشست قاب عطش به شکل مذاب آفریده شد یک یا حسین گفت و سرشک خدا چکید اینگونه بود قطره ی آب آفریده شد وقتی ۳ شعبه هار شد و از کمان گذشت بین زمین و عرش حجاب آفریده شد کودک به روی دست پدر دست و پا که زد برقی نشست و تیر عذاب آفریده شد حسین جعفری ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
به نام خدا السلامُ علیکِ یابنت امیرالمومنین 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بانو ! به احتــرامِ تو، خَم شد قلم زِ دست تعـظیـم کـرد و نــامِ تو بر دفتـرم نشست دروصف نام وشأنِ توآنگونه ای که هست پیــدا نکرد واژه و ، بغض قلــم شکـــست بردم  دوبـاره نـامِ تو ،  بانوی قهـرمان! تا بشکفد به پایِ تو این شعر نیمه جان  بانواگرچه وصف تومقصوداین دل است اما قلــم زدن زِ تو ، بسیـار مشـکل است شعرم بدون لطف تودیگر چه قابل است باز این قلم ،به درگَهِ لطفِ تو سائل است تا باز  خـود ، مـدد کنی از بحـرِ رحمتت تا واژه واژه صف شود از بهرِ خدمتت ای آنکــه بــرده نــورِ تو تــأثیـــر آفتـــاب پنهـــان نموده بَدرِ تو رخســارِ مـاهـتـــاب ای گوهـــر نجابـت و ای مظهـــر حجــاب ای وارثِ  جلالــتِ   زهـــرا  و  بـوتـــراب هر زینبـــی که زینــت بــابــا نمـی شــود هر دختـری که دختــر زهــرا نمـی شــود پیغمبــری، پیـام تو عیــنِ رســالـت است یک خطبـه از کلام تو تفسیـر عزت است شـورِ خـطـابه های تو، آری قیـامت است سنگینی و وقـار تو ، معنـای عفـّـت است بانوی عشق و عاطفه ای نهضت آفـرین بر اوجِ این صـلابـت و صبــر تو آفـرین! ای یادگار حیدر و، چون مرد ، شــیر زن ! ای مظــهـر صبــوریِ  بانـوی  مُـمتَـحـــَن ای غمـگســار غربـت و تنهــایــیِ حســـن ای یار شــاه  بی کفـن ! ای مـادرِ مِـحَـــن داری نشــان زِ حیـدر و بانـوی بی نشـان دریا شبیـه  قطـره ، تو دریـای بیکــــران آیینــه دار طلعــت رخشــان فاطـــمـه! احیــاگـر حقـیـقـت عـرفـان فاطــــمـه! داری کَرَم ز وسـعــت دسـتان فاطــمـه زیبنـده گوهری تو به دامـان فاطـــمـه بـاری اگر تو چـادر خود را تکـان دهــی یک گوشه از کرامت مادر نشـان دهــی ای حامـیِ شهـــادت و همســنگـر شهیــد ای راوی ِ روایــتِ  ســـرخِ  ســـرِ  شهیــد وقتی که بوسه می زدی بر حنجـر شهیـد بغضت شکست بی صدا ای خواهرشهید (ای کشتهٔ فتاده به هامون حسین من) (وی صیددست وپازده درخون حسین من) همنـاله با تو ، مــادرِ پهـــلو شکســته هـم می گفت"یا بُنَــیَّ"و می ریخت دم به دم همــراهِ گریه های تو،  سیــلابِ اشک غـم می ســوخت خیمــه گاه تو از آتش ستم با عمقِ درد و فاجعه ، بانوی بی بدیل! این رنجْنامه ها شده در چشم توجمیل وقتــی که نوبــتِ  دَمِ بُــرّنــدهٔ تو شـــد دنیــا اسیــرِ خطـبــهٔ کوبـنــده تـو شـــد حیــدر ، زبان ناطق و گوینــدهٔ تو شـــد دشمن زِ خطبه های تو شرمندهٔ تو شـــد می ریخت کاخ دشمنِ دون از کلام تو آتش به قلب من زده اَلشـّامْ شــامِ  تو سجده به زیر پای تو از "کیمیا" کم است اشکم  ، کنار اشک تو در حدّ شبنـم است درشــام ، با قیـامِ تو ، غوغای ماتم است داریم هر چه ، از تو و  مـاه محرم است بنیــان گذارِ مکتــبِ  کرب و بـلا شـــدی تصــویر نـاب آیــهٔ "قالــوا بلــیٰ "شــدی 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)
❀﷽❀ «سلامٌ علی قلبِ زینبِ الصّبور» ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ سلام ای جَبَـل الصَّبر و ای صلابتِ عشق! سلام ، دختر زهـرا ! حماسـه ساز دمشق ! تویـی که آینـــه دار علــی و زِیـنِ أَبـــی ملیکــةُ  النـُجَبـــایی  عقیلــةُ  العــربــی سَلیـــلَةُ الـزّهــرا و  شَفــیقـةُ الحسنـــی تو آزمــوده به دشـت بلا به هر مِــحَنـی شدی تو سنگ صبـورِ حسن ، امامِ کَــرَم قوای قلب حسین و ستــون اهل حَــرَم عَلَـــم به دوشِ قیامِ حسیــن و عاشورا خمیــده قامتِ عشق و سپـر به تیــربلا تو تکیه گاه حسینی که ‌تکیه گاهت بود که در برابر هــر داغ ‌‌‌، ســر پنــاهت بود به ذوالفقار زبانت ، حسین ایمان داشت به خطبه های عیانت حسین ایمان داشت که داد دســـت عَلَـم را به دستِ شانهٔ تو سپــرد  اهل  حــرم  را   به  آشیــانهٔ تو شکوهِ سبـــز عَـلَم روی شانه ات گل کرد به شــانه های صبــور شمــا توسّــل کرد به گوش صبر، تو خواندی صبور تر باشد اگر چه گوشــهْ چشمـانت اشک تر باشد خمیــد قــدّ تو از غم ، وقــارت اما نه قــرارِ   قلـــبِ ولایــت مــدارت  ، اما نه بریـــدی از دل سنـــگ و سیـــاه اهریمن به عزت و به وقارت شکسته شد دشمن به «ما رَأَیْتُ» رسیدن چقدر سنگین است سری به قامت نیزه ، تمامِ عشق این است و  بوسـه بر رگ حنجــر چه سهم شیرینی چقــدر صحنــهٔ زیبــا ! فقــط تو می بینی به چـــادرت متبـــرک نمــوده ای تَــل را نشستـــه ای به تماشــا تمــام مقتــل را غزل غزل گل شعرت به قطعه پرپر شد پر از شقـــایق دلخون ، تمام دفتـر شد از  آیــه های   بلنـــد خــدا چه بنویســم از  آن معــانـیِ  بی انتـهــا چه بنویســم حسیــنِ تو شـده خورشیــدِ تا اَبَـد روشن که از درخشش نورش شکسته اهــریمــن به یاد رویِ حسینـت ،  تمام هجــده ماه شبــی نبـوده ز داغـش به لب نیـاری ، آه شبــی نبـوده ستــاره نبـــارد از چشــمت ز داغ سینــه ، شــراره نبارد از چشـــمت به  عشــق این که دوباره به شام بر گردی چگونه  در طیِ یکسال و نیم  سر کردی؟ غم سه ساله چه بوده که برده تاب تورا فقط رقیــه شنیـده ست اضطراب تو را ز  خون  دل سرِ زلفت خضاب کن زینب ! برای  یک  سفــرِ  نُو ، شتــاب کن زینب ! برای حفـــظ حــریمِ تو قـهـــرمان حرم ! گرفتــه اند به کف ، جان ، مدافعان حرم چه عاشقـــانه به دورِ ســرِ تو می گـردند برای حفــظ حــریمِ تو سـر ، سپـر کـردند کبــوتران  سپیـــدی که  بـی پــر آمده اند چه محسنِ حُجَجی ها که بی سر آمده اند   به پایِ مکتــب  ســرخِ  عقیــلهٔ   هاشــــم گذشت از تن و جان و شهیــد شد قاســم خوشا به حال شهیـــدی که نذرِ زینب شد و  راویِ غـمِ  پنهــان  و  صــبرِ   زینب شد سری به محمل عشقت ، شکسته می خواهم دلی به ماتــمِ داغــت نشــستــه می خواهم دگـــر  برای ســــرودن قلـــم کـم آوردست زمان به صبـــرِ تو   آیاتِ  محکم آوردست به "کیمیـــا" نظـــر ی کن ز چشمــهٔ کَرَمــت که زیــرِ پـــایِ تو باشــد ، مـدافـعِ حــَرَمَــت ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
❀﷽❀ تضمین ازشعر شیخ اجلّ ، سعدی شیرازی ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ می بینمش بالای نِی ، جانِ جهانم می رود سیلاب غم در غربتش از  دیدگانم می رود با دیدن سرها به نِی ،تاب و توانم  می رود ((ای ساربان آهسته ران ، کارام جانم می رود وان دل که با خود داشتم با دل ستانم می رود)) مانده به صحرا پیکرش ، اما سرش شد دور از او می تابد از  بالای نی ، بر آسمانها  نور از  او افتاده در جان جهان در اشتیاقش شور از او ((من مانده ام مهجور از او ، درمانده و رنجور از او گویی که نیشی دور از او در استخوانم می رود)) از بس جسارت دیده ام از دشمن خوار و زبون از کوفه تا شام بلا دردم  شده از حد فزون بر چشمه اشکم شده ، جاری زِ  دل ، دریای خون ((گفتم به نیرنگ و فسون ، پنهان کنم ریش درون پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می رود)) منزل به منزل می روم ، تا مقصدی بی آشیان دیگر نمانده  طاقتی بر جسم و جان کودکان بر حال  زار ما  چرا ، رحمی ندارد  ساربان؟ ((محمل بدار ای ساربان ! تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان ، گویی روانم می رود)) درگلشن زینب دگر از گل نمانده یک نشان با رفتن گلها  شده ، باغ و  بهار او ،  خزان هستم به دنبال سری ، افتان وخیزان،نیمه جان ((او می رود دامن کشان ،من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان ، کز دل نشانم می رود)) دیدم به صحرای جنون ، هر دَم ، مصیبات و مِـحَـن گشتم اسیر موجِ غم ، در غربتی دور از وطن وقت وداعِ پیکرت ، دیگر درآمد جان زِ تن ((در رفتن جان از بدن گویند  هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود)) این  روزها بر هر زبان  افتاده  نام  کربلا آنجا که دارد تربتش ، بر دردها حکم شِفا دستم به دامان تو و دریای لطفت ، زینبا! برگ برات کربلا ، روزی نما بر "کیمیا" هر دَم به یاد کربلا ، آه از نهانم می رود ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۱۴
❀﷽❀ :سلامٌ عَلیٰ ساکن کربلا ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ ســلامٌ عَلیٰ بنتِ خَیرالنـساء ســلامٌ علیٰ زینت مـرتضــا(۲) ســـلامــی به بــانـوی دشــت بلا پیـــــام آورِ نهـــضــتِ کـــربـلا ســلامی به بـانــوی صبــر آفرین ســلامی بر آن خـواهر بی قرین ســلامٌ عَلیٰ بنتِ خَیرالنـساء ســلامٌ علیٰ زینت مـرتضــا(۲) ســلامی بر آن بانــوی عـالمـــه تداعـــی‌ گــرِ مکتــب فـاطمـــه ســلامی برآن دُخت حیـدر نشان به ماننـد حیــدر به نطق و بیان ســلامٌ عَلیٰ بنتِ خَیرالنـساء ســلامٌ علیٰ زینت مـرتضــا(۲) اگــر کـربلا ، کــربـلایـی شـــده دل عــاشقـانش خــدایی شـــده اگر دم ز عشق حسیـن می زنیم اگر جان به راهـش فدا می کنیم اگر مَحـــرَمِ خیمـهٔ غــم شــدیم عــزادار مـــاه مُحـرم شــدیم دلیلـــش علمـــداریِ زینب است گــذشت و فـداکاری زینب است دلیلش همان صـولت حیدریست پیــامش نشـانی ز پیغمبــریست ســلامٌ عَلیٰ بنتِ خَیرالنـساء ســلامٌ علیٰ زینت مـرتضــا(۲) الهـــی ! به آن خواهر قد کمان به بــانــوی دلخســتهٔ کــاروان به درد آشنـــای شَــهِ عالمیــن به احیــاگر کـربــلای حسیـــن الهــــی ! به حق شَـــهِ کــربـلا به حــق شهیـــدان راه خـــدا به خون سلیـــمانیِ قهــرمــان فــدایـیِ بانوی قامت کمــــان به سـردار دلهای خونین قسم به جان برکفـانِ رهِ دین قسم که من هم فدایــیِ زینب شوم شهید همین راه و مکتب شوم ســلامٌ عَلـیٰ ســاکنِ کربلا (۴) امیری حسین ونعم الامیر(۴) ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ رقیه سعیدی(کیمیا)
به نام خدا سبک : صل الله علیک یافاطمه(تسبیحات) ‌‌‌°°°°°°°°°°°🏴🏴°°°°°°°°°°°° سلام ما بر بانوی قهرمان زینب ای سالارکاروان زینب ای دریای بیکران زینب الله اکبر این  چه  صبریه!! که در قلب بانوی کربلاست الله اکبر این چه  شورییه!! که در دشت خونین نینواست السلام ای  بانوی  کربلا(۴) در اوجِ غم کوه  استقامتی  بانو دنیای  شهامتی  بانو دریای   نجابتی  بانو ای  شور آفرین  عاشورا ای بانوی پاک و بی همتا افتاده  عَلَم  به دوش تو پرچمدار  حضرت   زهرا(س) السلام ای  بانوی  کربلا(۴) در کربلا بودی اُسوه ی  شکیبایی ندیدی   به  غیرِ   زیبایی خطبه های  تو  تماشایی سبحان الله از این بیان تو از خطبه های  بی امان تو آتش زد  بر  قلب  یزیدیان گفتار  حیدر  از  زبان  تو السلام ای  بانوی  کربلا(۴) دستایِ ما عقیله العرب به دامانت الهی جان ما به  قربانت کرم نما به این  محبانت الحمدلله  زیرِ  سایَه تیم ما رو آوردی بین عاشقات بانو ! بر ما کن یک عنایتی ماهم باشیم جزء مدافعات السلام ای بانوی کربلا(۴) ‌°°°°°°°°°°°🏴🏴°°°°°°°°°°° ✍رقیه سعیدی(کیمیا)
❃﷽❃ :به سمت گودال از خیمه دویدم من... ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ چشام به در مونده ، بیاد حسین از راه یه سال ونیم ســر شد با غصه و با آه نمــونــده از هفــت تا ، بـــرادرِ  زینب بیـــاد  دَمِ آخـــر ، بـالا ســـــرِ  زینب امان از این غربت(۴) بعدِ حسینم رفت خنده از این لبهام حسیـــن مظلومم ! ببین چقد تنهام بی تو برام دنیـــا مثــل یه زندونه گــواه تنهـــاییم چشمـــای گریونه امان از این غربت(۴) در انتـــظارم تا ، بیــــای دَمِ  آخـــر سر بزنی داداش ! به غربت خواهر امان از این غربت(۴) فقـــط برام مـــونده از تــو یه پیـــراهن رو قلبـــمه داداش به وقت جــون دادن پیـــرهن خـــونینت ، نشـــونه ای داره مـــادرمـــو هـــر بار به یــادم میــــاره غریب مادر وای(۴) چه غـــربتـــی داره برای یک خواهر ببینه تو گـــودال ، یه پیـــکر بی سر یادمه وقتـــی که ، پیکـــرتو بی سر دیدم و بوسیـــدم ، من عوضِ مادر غریب مادر وای(۴) یادم میـــاد وقتی غـــروب عاشورا خیمه هامی سوختن از آتیش اعدا رباب و می دیــدم ، چقد پریشونه بیاد شـــش ماهــه لالایی میخونه غریب مادر وای(۴) با زخمــایی که من تو کربلا خوردم چطور تو این مدت باز دووم آوردم کی این همه مدت از تو جدا بودم؟ کاشکی الان داداش تو کربلا بودم مظلوم حسینم وای (۴) ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۱/۱۱/۱۶
❀﷽❀ ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ یک ‌سـال و نیمــه که / بارونیـه  چشـام لبخنـــد پــر زده /  از  روی ایــن لبــــام  یک ‌سال و نیمه که / در خود شکسته‌ام  از بــی بــرادری / دلخـــون و خستــه‌ام یک‌ سـال و نیمـــه که / دلتنــگ کربـلام  هــر لحظـــه یاد اون / صحـرای پربلام  در احتضـارم و /  چشمم به در، حسین!  تا کــربـلا منـــو  / با خــود ببــر حسین! از من دیگـــه نخواه / تا  بی تو سـر کنم این  خــاطــراتمــو /  از  ســـر به ‌دَر کنم  یادم نمیــــره که / فـریـاد بود و جنــگ یادم نمیــــره که / گــودال بود و سنـگ نیــــزه  شکستــه‌ها / ســرها به نیـزه‌ها فـریـاد  کـودکــان / آتیــش به خیمـه‌ها فریــاد غــربت   از / لبهـــای تشنــه بود وقتی  که  حنـجرت / درگیــرِ دِشنِه بود در زیر  نیــزه ها /  یک پــاره  ‌پــاره تـن دیـدم  که غـرقِ  خـون / افتاده بی کفن بوســه زدم   بــر اون / رگ‌های حنـجرت زینـب فـــدای  اون / زخمـــای پیکــــرت   رفتــی ز داغِ تــو / یک روزه پیـــر شدم با این مصیبــت و / غربــت ، اسیـر شدم از لحـظــه‌ای که من / از تو جــدا شــدم راهــــیِ غـــــربتِ /  شــــامِ  بلا  شـــدم آه از جـســارت و / بـازار و شـــامیـان زخمــه دلم هنوز / از چــوب خیــزران دردِ  رقیــــه و /  بغــــض و بهــانه‌اش اشــکِ یتیــمی و / دفـــن شبــــانه‌اش از زندگی، داداش!/ یک روزه سیرشدم با داغِ دختـــرت / یکبــاره پیـــر شدم من گـریــه می‌کنم / هـر شـب برای تو این‌گــونه دلخوشـم /با روضـه‌های تو  یک پـر شکستــه‌ام /  بال و پـرم بده  دلتنـگتـم حسین ! / اذنِ حــــرم  بده ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ رقیه سعیدی(‌کیمیا)
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ :دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد،،، تنـــها ، رها کــردم ، (تو رو توی گودال)۳ رو پیکرت ، داداش ،(چقـد رفتم از حال)۳ چه سخـــته از تو دل کَنـدن ،حسین جانم ببـیـن از ایــن جـــدایی من پریشــــانم حسین جانم حسین جانم نِمیرم و می بَرَ نَم (به زور و جســارت)۲ نصیب خواهرت شده ،( لباس اســـارت)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رفتم ، خدا حافظ (تو ســــالار زینــب)۳ در هـــر کجا بودی (تو غمخــوار زیـنب)۳ از ایـــن دشــت بلا قامــت کـمـان رفتم به دنبـال ســــرت بـر ســـر زنـان رفتم خداحافظ خداحافظ ســرت که همراه منه (خوشه خـواهر تو)۲ که سایه داره روسَرَم،( رو نیـزه ،ســـرِ تو)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ زینـــب کجـــــا و (مجلس کـوفه و شـام)۳ مهمان نوازی شد ،( با خــاکســـتر از بام)۳ به دنــبـال سَــــرا رو نیـــــزه ها بودیم جـلوی چشـــــمای نامـحـــــرما بودیم حسین جانم حسین جانم حـرمت آل حیدر و (تو و کوفه شکستن)۲ با غُل و زنجیر و طـناب،(اسیرا رو بستن)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ با خطــبه هـا ی ما،( دل کـوفه خون شد)۳ کاخ ستمــکاران ، (چنان سرنگون شد)۳ کلامــــم یادشــــــون آورده حیـــدر رو طنیـــــن خطــــــبه های تـــــند مادر رو غریب ، مادر ، غریب ، مادر خــمیده قامت شده ام،(درست مثل مادر)۲ پر ازجراحت شده ام ،(درست مثل مادر)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ :رقیه سعیدی(کیمیا)
(بسم رب الحسین) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ آرام جانم حسین ، دین و ایمانم حسین پای عشـقــت تا ابـد می مـانم حسین(۲) تو قـــوت دلِ ، شـکســــته یا حسین تو سایهٔ سَرَمی حتی از روی نیزه ها حسین تویی که آبرو دادی با خونت به کربلا حسین (پــای عشـقــت تا ابـد می مـــانم حسین)(۲) آرام جانم حسین ، دین و ایمانم حسین پای عشـقــت تا ابـد می مـانم حسین(۲) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ زینب شد همسفــرت، بالای نیزه سرت ای کاش می شد نبینم ، چشمای ترت(۲) تو دلخوشی من ، ز کوفه تا به شام تو سرپناه اهل حرم هستی میونِ ازدحام به اون سر بریده ات داداش ، روی نیزه ها سلام (ای کاش می شد نبینم ، چشمای ترت)(۲) آرام جانم حسین ، دین و ایمانم حسین پای عشـقــت تا ابـد می مـانم حسین(۲) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ خاک تو ، خاک شفاست ، راه تو قبله نماست درگاهت جلوه ای از درگاه خداست (۲) پیچیده تو حرم ، دوباره عطر سیب دلم هوای حرمتو داره یا سید الغریب گرفته کرب و بلای زیبایت از این دلم شکیب (درگاهت جلوه ای از درگاه خداست)(۲) آرام جانم حسین ، دین و ایمانم حسین پای عشـقــت تا ابـد می مـانم حسین(۲) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شاعر : ۱۴۰۲/۵/۱۹
چیست؟ نوعی قالب ابداعی‌است که نخستین‌بار، شاعر معاصر شادروان «سید علیرضا شمس قمی» با عنوان مستزادبند در سال 1382 خورشیدی بنیان گذاردند. ، شعری است که مانند مستزاد در آخر هر مصراع، مصراعی موزون اضافه می‌شود؛ که کوتاه‌تر از طول مصراع آن شعر است و وزن آن نیز با مصراع اول یکی نیست؛ اما کامل کننده‌‌ی معنی مصراع است. این قالب شعر، حرکتی بین شعر کلاسیک و نیمایی می‌باشد و به شاعر اجازه می‌دهد که اندیشه‌ی خود را به راحتی بیان کند. نکته‌ی دیگر این‌که در این قالب، پیوند عمودی و روایی شعر باید حفظ شود و شاعر از مضمون اصلی دور نشود و هر بند در ادامه و تکمیل کننده‌ی اندیشه‌ی شاعر است؛ اما به جهت تنوع می‌توان در هر بند مستقل عمل کرد منتها بندهای دیگر به نوعی مؤید و مرتبط با بند اول نیز باشد. در مجموع قالب مستزادبند به دلیل پتانسیلی که در این قالب ابداعی وجود دارد؛ این اجازه را به شاعر می‌دهد که در بعضی از اوزان دیگر نیز بتواند به گونه‌های نوین هنرآفرینی کند. هر بند در این مستزادبند از سه مصراع تشکیل شده است که مصراع های بلند در هر بند هم‌قافیه است و مصراع های کوتاه مستزاد نیز در هر بند هم‌قافیه‌‌اند و بیتی که «بند» این قالب است ، جداگانه با قافیه‌ای مجزا و وزنی کوتاه سروده می‌شود که می‌توان گفت: (مستزادبند مثلث‌‌) است. بنابراین در هر بند «مستزادبند مثلث‌» سه نوع قافیه‌ وجود دارد.‌ ‌ ✍شاهد مثال : دردا که روزگارِ تبهکارِ کج مدار کجرو چو کژدم است بیگاه و گاه می‌کُشد از نیش زهربار چون خصم مَردم است خوش خال و خط چو مار و فسونگر چو زلف یار در آستین، گم است زاهدنمای پیر روباه شیرگیر مفعول فاعلات مفاعیل و فاعلن مفعول و فاعلن مفعول فاعلات مفاعیل و فاعلن مفعول و فاعلن مفعول فاعلات مفاعیل و فاعلن مفعول و فاعلن مفعول فاعلن مفعول فاعلن‌‌ : ا---------------------------------× ا----------* ا---------------------------------× ا----------* ا---------------------------------× ا----------* ا----------+ ا----------+ ا---------------------------------☆ ا----------• ا---------------------------------☆ ا----------• ا---------------------------------☆ ا----------• ا----------❃ ا----------❃ کامل اثر فوق را اینجا بخوانید. شادروان سید علیرضا شمس قمی