eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
14.1هزار دنبال‌کننده
59 عکس
57 ویدیو
135 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
گرچه غمدیده و بی تاب ولی برگشتم من به خاک غمت امروز معطر گشتم من چهل روز فقط همسفر شمر شدم من چهل روز فقط همقدم سر گشتم هر کجا صحبت آزار شد و کعب نی ای سپر دخترکان تو برادر گشتم چشم عباس به دور، آه نمی دیدی کاش من چهل روز پی چادر و معجر گشتم چشم واکن که ببینی قد زینب تا شد خیز از جا و ببین هم قد مادر گشتم نظر لطف خدا بود عزیز الزهرا سایه ات بر سر ما بود عزیز الزهرا هر کجا از نوک نیزه سر تو خورد زمین پا به پای سر تو خواهر تو خورد زمین دست بسته چقدَر سخت زمین می خوردیم از روی ناقه اخا، دختر تو خورد زمین نیزه ها در کف کفّار چه مستی می کرد هی تکان خورد و سر اصغر تو خورد زمین شام شد مثل مدینه، به غمم خندیدند پیش زینب، سر آب آور تو خورد زمین ما که از کوچه به جز غم نکشیدیم حسین وسط کوچه، چه بد مادر تو خورد زمین قصّه ی غربت مولا چقدَر غم دارد روضه ی چادر زهرا چقَدَر غم دارد یادمان هست همینجا کفنت را بردند گرگ ها، یوسف من پیرهنت را بردند یادمان هست همینجا به زمین افتادی نیزه ها تا لب گودال تنت را بردند سنگ هاشان به لب قاری قرآن می خورد رمقِ مانده ی ناله زدنت را بردند یادمان هست که گودال قیامت شده بود با سرِ تیغ، عقیق یمنت را بردند ناگهان بر نوک نیزه سر تو بالا رفت ده نفر زیر سم اسب تنت را بردند دختر فاطمه شد قافله سالار، حسین رفتی و زینب تو رفت به بازار حسین وحید محمدی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝ ابرگروه👇👇 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42
19305_1626958465949.mp3
734.2K
بهشتم، زمینه کربلا چقد دل نشینه کربلا از الان، چه تب و تابی دارم برا اربعین کربلا .......... راه عشق تو بی پایان بزم عشق تو طوفانی کاش منم بخری اقا مثل راهب نصرانی .......... اسم تورو اگه نبرم مى ميرم ايشالا اربعين توو حرم مى ميرم حسين ثارالله هلاکم،هلاک ِکربلا پلاکم،پلاکِ کربلا الهی، كه با لباى تشنه بمیرم،رو خاکِ کربلا .......... درد عشق تو بی درمون زخم عشق تو بی مرهم خوب و بد اومدیم امشب تا که تو بخری درهم ........... پای علم تو نشینم میمیرم خواب حرم تو نبینم میمیرم حسين ثارالله توو صبحِ، سپیده کربلا دل من، رسیده کربلا الهی، مثه حبیب و عابث بشم من، شهید کربلا ........... جنس عشق تو رؤيايى حسّ عشق تو آرامش آخرش به تو ختم میشه اون بهشتی که میخوامش ............ من از تو اگه دل بكَنم مى ميرم براى تو سينه نزنم مى ميرم حسين ثارالله امیرحسین الفت ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝ ابرگروه👇👇 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42
کی میشود بوسه دهم خاک بقیع را آن تربت نورانی و پاک بقیع را اینجا چرا تاریک و بی شمع و چراغ است اینجاچراهرگوشه اش درد است و داغ است اینجا چرا در گرد خود زائر ندارد گنبد که جای خود چرا طائر ندارد اینجا چرا بال کبوترها کبود است اینجا همیشه بوی آتش بوی دود است اینجا مگر قبر امام ذوالکرم نیست پس دور قبر او چرا صحن و حرم نیست اینجا که قبر حضرت زین العباد است او که به هر سجاده ای نور و فواد است اینجاست قبر باقر آل محمد در معرفت . در علم تمثال محمد سرچشمه ی ناب تولا جعفر اینجاست قبر رییس مذهب شیعه در اینجاست دنبال قبر فاطمه هر کس غمین است حتما کنار تربت ام البنین است پرسیدم از دل علت ویرانی اش را با غربت و با خاک غم یکسانی اش را اینجا همه میراث دار کوچه هایند یا وارث شام بلا و کربلایند ‌از مادر خود فاطمه ارثیه دارند با خاک چادر روز شب مرثیه دارند بر منبرش شیخ الائمه با قدی دال از روضه ی کوچه گریزی زد به گودال او دیده آتش را به درب آشیانه یافاطمه گفته در آتش صادقانه دیدم حسن میگوید از دیوار و از در از زخم سینه . صورت و بازوی مادر سجاد از تدفین بی غسل و کفن گفت از بوریا و غارت یک پیرهن گفت از غسل زیر پیرهن وقتی حسن گفت از اشک مولا . آستین در دهن گفت می ریخت اشکش بر سفیدی محاسن مرثیه ی اصغر شنید و گفت : محسن تا آتش مرثیه در دل زد زبانه وقت گریز روضه شد با تازیانه دختر اگر از مادرش ارثیه برده زینب شبیه مادر خود لطمه خورده در طول عمرش زینبم دو تشت دیده از دوبرادر . خون دل . راس بریده نوبت به روضه خوانی باقر رسیده میگفت پشت کاروان خیلی دویده از کربلا میگفت با سیلاب گریه همبازی ویرانه ی من شد رقیه روضه به آخر آمد و وقت دعا شد پایان آن سوگند بر خون خدا شد تا رد نسازد ذات حق دست دعا را بردند نام ساقی کرببلا را ازگوشه ی مجلس صدای ناله برخاست این ناله های مادر دلسوز سقاست مردم مرا ام البنین دیگر نخوانید شرمنده ام . از آب و آب اور نخوانید آه ای بقیع آتش زدی بر سینه هامان از غصه ی تو مات شد آیینه هامان روزی رسد بر دشمنان تو بتازیم یک صحن جامع در میان تو بسازیم آن روزها دارد عجب حال و هوایی ایوان طلای مجتبی دارد صفایی دارد حریم تو شمیم رازقی را پایین پای تو هوای عاشقی را رشک خراسان میشود صحن و سرایت کرببلا گوید سلام از کربلایت ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝ ابرگروه👇👇 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42
🏴روضه اربعین 🏴 🥀السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی الیل و نهار ولا جعل الله اخر العد منی الزیارتکم السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین 🥀 عشق حسین مارا تنها وا نمی گذارد گر خلق واگذارد او وا نمی گذارد او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم مولا به کام غرقاب مارا نمی گذارد هل من معین اورا باید جواب دادن شیعه امام خود را تنها نمی گذارد حسین جان .....حسین جان حواست باشه برا همینه که اومدی تو مجلس آقا یعنی جواب آقا رو دادی ..جواب هل من ناصرشو دادی ...همینی که لباس مشکی می پوشی شادی نمی کنی .غمگینی ..پرچمی بالا در حیاط تت نصب می کنی خرج می کنی یعنی من هستم باهات آقا جان آقا جان کاش ما اون روز تو کربلا بودیم بی بی زینب یاری می کردیم دستای زینب رو می گرفتیم تا اونقدر به خودش نزنه ای کاش اونجا بودیم بهش تسلیت می گفتیم کمکش یتیما رو جمع می کردیم ما به جاش تازیانه می خوردیم 😭 آقا جان اگه اونجا نبودیم ولی اینجا روز و شب برات گریه می کنیم 😭 حالا با حضرت زینب هم ناله بشو بگو حســین جان ....حســــین جان بگو بمیرم برا اون خواهری که چهل روز برادرشو از دست داده بگو بمیرم برا اون خواهری که بعداز چهل روز اسارت اومده بالا سر قبر برادرش ...😭 بگو بمیرم برا اون خواهری که بعداز اون همه مصیبت ..کتکش زدن 😭 بمیرم برا خواهری که تو کوچه وبازار دورش شادی کردن 😭 بجا تسلیت رو سرش خاک و خاکستر ریختن 😭 حالاحضرت زینب همه ی امانتها رو آورده بالا سر قبر برادر 😭 روضه خوان بی بی زینب هااااا 😭 ای وای ناله بزن گریه کن از قافله ی حسین عقب نمونی.... این اشکها خیلی کارا ازش بر میاد ... کفنت بوی حسین میگیره 😭 بوی زینب میگیره 😭 فشار قبر برات آسون میشه بخدا 😭 زینب (س)گفت داداش اینا چیزی نبود گلایه هام مونده 😭 حسین جان رقیه تا مدتها صدای ناله اش میومد میگفت: سوختم سوختم طاقت نیورد دق کرد 😭😭 برا همین روضه هست که امام زمان عج خون گریه میکنه 😭 برا همین روضه هست که زین العابدین فرمود الشام الشام الشام 😭 🥀داداش از دختر خرابه نشینت 🥀 🥀زمن نپرس که خجالت میکشم 🥀 داداش یادته دوتا بچه هام فرستادم میدون 😭 اخ چه خاطرات تلخی داری ای ماه صفر 😭 بی بی زینب همه حرفارو زد خیلی درد ودل کرد خیلی گریه کرد ..اونقدر ناله زد که زنان روستای اطراف همه جمع شدند اومدن کمک بی بی زینب ناله زدن گریه کردن آب رو صورت بی بی زینب ریختن 😭 گفت بخدا هرچه آب خوردم دلم خنک نمیشه 😭 آخه جگرم سوخته ..جگرم آتیش گرفته 😭 چشم بی بی زینب به رباب افتاد بمیرم برات رباب جان 😭 گفت حسین جان بلندشو ببین رباب رفته خاک رو سر خودش میریزه😭 دنبال علی اصغرش میگرده میگه خودم دیدم عزیزمو اینجا خاک کردن 😭 داداش یادش رفته که علی اصغرروبا نیزه از زمین کشیدن بیرون سر علی اصغرشو بریدن بالای نی بردن 😭😭یاحسین 😭آی گرفتارا .مریض دارا ..آی اونی که اولاد نداری صدای نالتو بلند کن بگو یا حسین 😭 کاروان کربلا سه روز تو کربلا موندن بعداز سه روز آقا زین العابدین اجازه خواست از عمه اش زینب گفت :عمه میترسم این چندتایی هم که هستن پرپر بشن آماده شدن برگردن به مدینه ..دیدن رباب جلو اومد التماس کرد خواهش کرد گفت :بزارین من همین جا پیش عزیزانم بمونم من اونجا کسی رو ندارم 😭 آی امان از غریبی و بی کسی 😭 اجازه دادن ....زنان بنی اسد گفتن باید سایه بان داشته باشی .رباب باناله گفت :سایه بان نه .... خودم دیدم عزیزانم سه شبانه روز زیر آفتاب گرم کربلا افتاده بودن 😭 بعداز مدتی که خانم رباب برگشت مدینه ازبس زیر آفتاب نشسته بودگریه کرده بود رنگ صورتش تاریک شده بود زنان مدینه دیگه اونو نمیشناختن ام البنین اومد کنار زینب گفت پس رباب کو من اونو نمیبینم 😭 یا حسین 🥀 بمیرم برا اون خواهری که داغ همه ی عزیزانش تو یه روز دید 😭 قربون دل سوخته ات برم زینب جان که چها کشیدی 😭 تسلای دل داغدیده حضرت زینب صدا بزن حسین آرام جانم ...😭 حسین روح و روانم ...😭 حسین درمان دردم ...😭 حسین دورت بگردم ...😭 حسین سالار زینب ...😭 ▪️الا لعنت الله القوم الظالمین ▪️ بگو حسین جان قربونت برم آقا جان تو راهت پیر شدم آقا😭 بگو آقا جان بیا اجر عزاداریهامون بده 😭 بیا دلای نا شادمون شاد کن 😭 بیا گره زندگیمون باز کن 😭 ان شالله که حضرت زهرا (س )از ما قبول کنه دست شفاعتش رو سرمون بکشه به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد ص 🥀 اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🥀 🥀اللهم عجل لولیک الفرج بحق مصائب حضرت زینب سلام الله علیها 🥀
الزمان (مناجات زیبا) آنقدر  که  از  ماه  زمین  فاصله  دارد از  محضرتان  دورم  و    قلبم   گِله دارد خیره  شده  چشمم   به دعای سحر تو کِی  اهل   دلی   همچو   شما  نافله  دارد عشق تو مرا گوشه نشین کرده به هر جا آواره ی    روی   تو    مگر    حوصله  دارد برسفره ی  اِطعام شما چشم  به  راهم لطفی   به   گدایت   که   امید   صِله  دارد ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝ ابرگروه👇👇 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42
4_5947450869304790480.ogg
1.43M
کلیسا شده نورانی چه میزبان چه مهمانی سر بریده رو دادن به یک راهب نصرانی واویلا حسین ...خون شدازغم دل مصطفی حسین واویلا حسین .... تو کجا دِیرِ مسیحیا حسین وای حسین .... روزا روی نی اذیت بود شبا رو خشت و تربت بود این اولین شبه جایِ سر بریده راحت بود واویلا حسین ... چرا خشکیده لب اطهر تو واویلا حسین ... معلومه تشنه بریدن سرِتو وای حسین ..... سر بریده رو تا شُست با دیده های تر راهب صدای مادرش اومد کمی آهسته تر راهب زخمیه سرش...خون میریزه از رگای حنجرش زخمیه سرش... الهی براش بمیره مادرش وای حسین کانال سبک وشعر مداحی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝ ابرگروه👇👇 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42
اوت ۰۷, 148507.mp3
3.06M
عالمی دارم با این گدایی روزی می خورم از قِبٓل تو دوری بسه می‌خوام که دوباره برگردم آقا توو بغل تو عشقت توو دلم /جاکرده حسین دنیا منو از حرم جدا کرده حسین اینکه من هنوز/توی خیمه تم یعنی مادرت منو سوا کرده حسین بی تابم یا اباعبدالله اربابم یا اباعبدالله ................... از نام تو آبرو گرفتم عشقت آقا از سرم زیاده اسمت که میاد میون روضه جاری میشه اشکام بی اراده عشق تو برام/لازمه حسین هر کیو دیدم این روزا عازمه حسین حاشا که منو/دعوت نکنی فکری برا نوکر رقیه ت نکنی سامونم یا اباعبدالله ای جونم یا اباعبدالله ..................... من هیچ کسو مثل تو ندیدم با خوب و بد گداش بسازه از وقتی که یادم میاد آقا پرچم شما در احتزازه من با نفست/سر زنده میشم لطف تو رو می بینم و شرمنده میشم نبضم با غمت/تنظیمه حسین من میام به روضه هات سراسیمه حسین آشوبم اباعبدالله محبوبم یا اباعبدالله کانال سبک وشعر مداحی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝ ابرگروه👇👇 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42
عشاق الحسین محب الحسین.کرمانشاهی.mp3
5.45M
شور مقتل حسین جان 🎙حاج امیر کرمانشاهی تاریخ مداحی ۱۳مردادماه در شهر رشت
1⃣ روضهٔ راهبی در خُلق و تقوا بی‌نظیر ترک دنیا کرده‌ای، روشن‌ضمیر راهبی از عهد عیسی، یادگار خود بزرگان جهان را در شمار عصر خود را مرد صادق بود و بس بلکه خود انجیل ناطق بود و بس گر چه بر تثلیث بودی متکی هیچ مقصودش نبودی جز یکی معتکف گردیده در صورت به دِیْر لیک در معنی، دلش مشغول سِیر بود در صورت اگر زُنّار‌ بند داشت صید معنی‌اش سر در کمند گردنش گر بود در قید صلیب هم نبود از رحمت حق، بی‌نصیب خواه باشد ز اهل مسجد یا کنشت طالب حق را بُوَد جا در بهشت طالب حق را خداوند کریم ره نماید بر صراط مستقیم پاک‌دل از خدعه و تلبیس بود دیر‌گاهی، دِیْر را قسیس بود از صفات نیکِ آن روشن‌ضمیر هر چه گویم کی بُوَد پایان‌پذیر؟ بس که دارد حالتش آشفته‌ام هر چه افزون گویمت، کم گفته‌ام کز نکویی‌های آن مرد سعید گشت عیسی، نزد زهرا روسپید مَسکن آن راهب صاحب‌مقام بود دِیْری از قضا نزدیک شام این موحد مرد رهبان، ای حبیب! سرگذشتی در جهان دارد عجیب سرگذشت او بُوَد ز اسرار عشق تا تو را روشن کند ز انوار عشق □□□ شمر دون آن قائد جیش فتن خوانْد راهب را به نزد خویشتن گفت: این لشکر که می‌بینی تمام کرده بر خود، خواب راحت را حرام هم‌ره این لشکر از بُرنا و پیر هست جمعی، مو پریشان و اسیر باید امشب را در این‌جا تا صباح سربه‌سر راحت نمایند از صلاح □□□ گفت: راهی نیست زین‌جا تا به شام گفت: نتْوان گشت وارد وقت شام گفت: از احضار من مقصود چیست؟ گفت: غیر از این مرا مقصود نیست کاین اسیران را ز روی هم‌رهی امشب اندر دِیْر خود، منزل دهی گفت راهب: هر که می‌بیند اسیر راحتش را سعی دارد، ای امیر! گفت: اینان زآن اسیران نیستند گفت: پس برگو که این‌ها کیستند؟ گفت: ز اسرار است و نتْوان کرد فاش گفت: بر من فاش ‌گو، آسوده باش گفت: راهب را چه با کار سپاه؟ گفت: دانستن نمی‌باشد گناه این از آن می‌خواست مطلب را عیان آن از این می‌کرد مطلب را نهان □□□ چون نشد آن‌جا به راهب، کشف راز رو به دِیْر خویشتن آورد باز گفت: زین سردار لشکر کی توان کرد کشف این‌چنین راز نهان؟ پس همان بهتر بُوَد کز راه خیر این اسیران را دهم منزل به دِیْر بازآمد سوی سردار سپاه تا مگر گیرد خبر زآن دین‌تباه گفت: فرمان ده که این قوم اسیر سوی دِیْر آیند از بُرنا و پیر پس اجازت داد سرخیل لئام تا اسیران را به دِیْر آمد مقام بعد از آن سرها که هم‌ره داشتند نزد راهب آن زمان بگْذاشتند تا نیابد بر اسیران راه، غیر لشکری بگْرفت پیرامون دِیْر چشم هر کس رفت اندر خواب ناز غیر آن چشمان که دانی بود باز □□□ بر اسیران آن‌چه در آن شب گذشت سخت‌تر از جمله بر زینب گذشت غیر چشم اهل‌بیت بوتراب رفته بود از چشم راهب نیز خواب هر چه اندیشید و شد در خود فرو دید مطلب هست نازک‌تر ز مو گفت: امشب این معما را مگر حل کند بر من، خدای دادگر □□□ رفت راهب در عبادت‌گاه خویش سنبل‌آسا کرد موی سر، پریش برکشید از آستین، دست دعا کرد روی دل به درگاه خدا ملتجی گردید بر دانای راز گفت: ای بی‌چار‌گان را چاره‌ساز! حُرمت پیغمبران خوش‌سرشت! حُرمت آدم که آمد از بهشت! حرمت موسی و تورات صریح! حرمت انجیل و اعجاز مسیح! حق ابراهیم و داوود شکور! هم به حق صُحْف و آیات زبور! حرمت یعقوب و زار‌ی‌های او! وآن همه چشم‌انتظاری‌های او! «ذو‌العطایا»! حق ایوب صبور! کش نبودی دل زمانی بی‌حضور بارالها! حق الیاس و شعیب! واقفم کن سربه‌سر زین سِرّ غیب سِرّ این مطلب مرا بنْما عیان تا بدانم کیستند این خاندان تا بدانم این سر ببریده کیست این‌چنین پُر خون و خاکستر ز چیست کاندر این سر هست، سِرّ دیگری کی توان از آن گذشتن، سرسری؟ □□□ بس که از سوز درون نالید زار گریه از بس کرد چون ابر بهار، رشته صبرش برون آمد ز کف کآمدی تیر دعایش بر هدف حالتی مابین بیداری و خواب گشت عارض، شد دعایش مستجاب اندر آن حالت که می‌داند خدا دید شور رستخیزی شد به پا آمدند از آسمان‌ها، قدسیان در کنار آن سر در خون، تپان گِرد آن سر، حلقه‌ی ماتم زدند پشت پا بر خاطر خرم زدند □□□ ناگه آمد این صدا بر گوش او کای گروه آسمانی! طرقوا طرقوا، حوا ز جنت می‌رسد آسیه با درد و محنت می‌رسد طرقوا کز ساحت باغ جنان می‌رسد اینک صفورا، موکنان طرقوا کز روضه‌ی خلد برین می‌رسد هاجر، فگار و دل‌غمین طرقوا کاین لحظه، مریم بی‌قرار می‌رسد از ره به چشم اشک‌بار طرقوا کآید خدیجه هم‌ کنون آید از ره با دلی، لبریز خون طرقوا، زهرای اطهر می‌رسد دل‌غمین و تیره‌معجر می‌رسد □□□ تا که زهرا در برِ آن سر رسید ناله‌های رود رود از دل کشید هر یکی از آن زنان با شور و شین گفت‌وگویی داشت با رأس حسین آن یکی گفتا که یارانت چه شد؟ دیگری گفتا: جوانانت چه شد؟ آن یکی گفتا: چه آمد بر سرت؟ دیگری گفتا: چه شد با حنجرت؟ مادرش می‌گفت کای نور بصر! منزلت بادا مبارک! ای پسر! شعر در پست بعدی👇👇👇
2⃣ پست قبلی👆👆👆 گاه در دیری و گاهی در تنور گاه داری غیبت و گاهی حضور گاه خاتم می‌دهی بر ساربان درس بخشش می‌دهی بر عاشقان روی نی، قرآن تلاوت می‌کنی کام زینب، پُرحلاوت می‌کنی بعد کشتن، این گروه خودپرست از سرت هم برنمی‌دارند دست □□□ بس که زهرا کرد بر آن سر خطاب بس که انجم‌ریز شد بر آفتاب، از گلاب‌افشانی چشم بتول در سخن آمد، سر سبط رسول گفت: کای مام گرامی! السلام! خیر‌ مقدم! ای مرا غم‌دیده مام! نیست دست ار زیب گردن سازمت باش تا سر را به پا اندازمت حال من این‌سان که دیگرگون بُوَد خود تو بنْگر، حال زینب چون بُوَد دِیْرِ راهب را مشرف کرده‌ای خود مگر بختی که رو آورده‌ای؟ گر نمی‌گشتم شهید کوفیان کی ز دین جد من بودی نشان؟ خیمه‌هایم را اگر آتش زدند تا قیامت، شعله‌اش باشد بلند گر نمی‌شد دست عباسم، قلم باز اسباب شفاعت بود، کم غم مخور کامروز حق خواهد چنین تا شوم فردا، «شفیع‌المذنبین» □□□ آن‌چه سر می‌گفت و زهرا می‌شنید راهب دل‌خسته ناظر بود و دید کم‌کم از آن حال و از آن سرگذشت کرد بر حال طبیعی بازگشت دید زآن خیل زنان و قدسیان نیست اندر دِیْرِ خود بر جا نشان عقل پس هی زد بر او کای نیک‌نام! پرده بالا رفت و مطلب شد تمام دید مطلب، مطلب دیگر بُوَد گفت: هر سِرّی است، در این سر بُوَد خاست از جا با دو چشم اشک‌بار آمد و سر را گرفت اندر کنار بوسه‌ها بر روی آن سر داد و گفت: کای مِهین‌گنجینه‌ی راز نهفت! خوب، جانا! خودنمایی می‌کنی راستی، کار خدایی می‌کنی گر به صورت هستی از پیکر، جدا نیستی در معنی از داور، جدا ظاهرت، مغلوب و باطن، غالبی عین مطلوبی که حق را طالبی چون برون هستی ز سر‌حد خیال خود بفرما، آن چه حال است؟ این چه حال؟ جلوه‌ای کردی، مرا کردی اسیر جلوه‌‌ای دیگر کن و جان را بگیر سال‌ها در کنج این دِیْرم، مقیم تا برم پی بر صراط مستقیم گفته بودند: این سر بیگانه است شد یقینم کآن سخن، افسانه است گر سر بیگانه دور افتد ز تن کی سخن گوید میان انجمن؟ در سخن بودی از این پیش، ای عزیز! کن تکلم با من دل‌خسته نیز تا بدانم از کجایی، کیستی این‌چنین آشفته‌حال از چیستی دشمنی گر با تو دارند این سپاه اهل بیتت را چه می‌باشد گناه؟ گر سرت را از جفا ببْریده‌اند از چه دیگر از قفا ببریده‌اند؟ گر خصومت با تو می‌بودش یزید پس چرا شد نوجوانانت، شهید؟ تا سر ببریده‌ات شد در سخن عهد یحیی تازه شد در چشم من □□□ ناگهان با راهب اندر انجمن آن سر بُبْریده آمد در سخن تافت نور معرفت را در دلش عاقبت، توفیق حق شد شاملش گفت کای مرد سعید پارسا! وی نکواندیشه در راه وفا! من که می‌بینی سری بی‌پیکرم آن شهید راه عشق داورم گفت: می‌دانم ولیکن در کجا؟ گفت: اندر سرزمین کربلا گفت: ای گل! از کدامین گلشنی؟ گفت: از باغ نبی گر روشنی گفت: نام آن نبی را کن بیان گفت: احمد، خاتم پیغمبران گفت: بابت کیست؟ ای شاه هدی! گفت: می‌باشد علیِ مرتضی گفت: کبْوَد مادرت؟ ای مقتدا! گفت: باشد مام من، «خیر‌النسا» گفت: گر داری برادر، گو به من گفت: نام نامی‌اش باشد، حسن گفت: گر غیر از حسن داری بگو گفت: عباس است، آن پاکیزه‌خو گفت: اخْوانت کجایند؟ ای وحید! گفت: گردیدند آن جمله شهید گفت: یارانی که داری گو به من گفت: نبْوَد غیر هفتاد و دو تن □□□ گفت: یارانت چه شد؟ ای جانِ پاک! گفت: گردیدند از کین چاک‌چاک گفت: گو تقصیر یارانت چه بود؟ گفت: حق‌گویی در این مُلک وجود گفت: باقی‌ماندگانت کیستند؟ گفت: غیر از این اسیران نیستند گفت: اینان از یتیمان تواَند؟ گفت: آری؛ لیک مهمان تواَند گفت: نبْوَد این زنان را یاوری؟ گفت: زینب می‌نماید مادری گفت: زینب از چه نامش غم‌فزاست؟ گفت: او «ام‌‌المصائب» زین عزاست □□□ گفت: حُجت بعد تو در عصر، کیست؟ گفت: غیر از سید سجاد نیست گفت: سجادت کدام است؟ ای امیر! گفت: بیمار است و می‌باشد اسیر گفت: او را چون نکشتند از جفا؟ گفت: امر حق چنین کرد اقتضا تا بمانَد زنده زین‌العابدین زآن که بی‌حجت نمی‌باید زمین گفت: ظلمی را که کردند این گروه کس نکرده است، ای شه کیوان‌شکوه! گفت: زین قوم آن‌چه می‌بینم جفا راضی‌ام بر آن‌چه می‌خواهد خدا تا خدا معشوق و تا من عاشقم در طریق عشق‌بازی، صادقم من همان روزی که بستم بار عشق برگشودم بر سر بازار عشق، لطف‌ها دیدم به هر منزل از او چون نبودم یک زمان غافل از او داشت معشوق آن‌چه از کالای ناز نازهایش را خریدم با نیاز آن‌چه بودم در جهان، مال و منال ز اقربای سال‌خورد و خردسال، هدیه کردم سربه‌سر در راه دوست فدیه دادم، بود چون دل‌خواه دوست ترکِ هستی را از آن کردم شتاب تا نباشد در میان ما، حجاب این تعیّن‌ها، حجاب عاشق است هر که را نبْوَد تعیّن، صادق است ترک سر کردم که عین او شدم تا ز احسانش حسین او شدم بین ما دیگر نمی‌گنجد حجاب کو حجابی بین نور و آفتاب؟ شعر در پست بعدی👇👇👇