#امام_علی علیهالسلام
#فتح_خیبر
#مثنوی
🔹انّا فَتَحنا🔹
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
یا امیرالمؤمنین، مولای عاشقها، سلام!
شاه مردان، فاتح دلهای عاشقها، سلام!
السلام ای در نگاهت موج و دریا بیقرار!
السلام ای در سکوتت کوه و صحرا بیقرار!...
جبرئیل آورده بود آیاتی از قرآن ولی
ماند تا قرآن چشمت را تو وا کردی علی!
داد زد تا شد امیر عشق بر مرکب سوار:
«لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار»...
::
ای که خود را پیش شمشیر دو دم آوردهای!
هرچه سر آورده باشی، باز کم آوردهای...
ذوالفقار است این که میچرخد، علیگویان و مست
چون نباشد مست؟ چون میگیردش ساقی به دست...
لشکری از تو فراری، آی مرحب! مرحبا!
خوب جولان دادهای دیروز و دیشب، مرحبا!
فرض کن دیروز تیغت چند تا سر را زده
فرق دارد قصه، چون امروز فاروق آمده
فرق دارد قصۀ کرّار، با اهل فرار
فرق دارد نیت آن تیغها، با ذوالفقار
فرق دارند آری! آن دلها که در دینبازیاند،
با کسی کز او خداوند و رسولش راضیاند
بنگر این شیر جوان را آمده غُرّان ز رَه
گفت: إنّی فارِسٌ، سَمَّتنی اُمّی حَیدَرَه
گفت: آری! این منم، حیدر امیرالمؤمنین
میرسم چون عاشقان بیتاب و میلرزد زمین
مرحب! آن «هل من مبارز» شد صدای آخَرَت
خوب میبینم که میچرخد اجل، دورِ سرت
گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود
اسم آنها که علی بن ابیطالب نبود
در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان!
دور، دورِ ماست دیگر، ما یلان آسمان
تیغ من در دستهایم نه، که در دستان اوست
ما رَمَیتَ إذ رَمَیتَ، تیر در فرمان اوست
این «یدالله» است، بیرون میکشد شمشیر را
دست حق است این که در چلّه نهاده تیر را
قلب حق در سینۀ من، در پسِ این جوشن است
جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن است...
بود حیران مرحب و حیدر به سویش میشتافت
تا بفهمد فرق را، فاروق فرقش را شکافت...
::
اهل خیبر! این همان محبوب دلها، ایلیاست
جانِ موسی، چشم بگشایید، این هارون ماست
پیش خود گفتید: این در را چه محکم بستهاید
در به روی فاتح درهای عالم بستهاید؟...
دل به این دیوارهای بیاثر خوش کردهاید؟
آی! حیدر میرسد، دل را به در خوش کردهاید؟...
دست حق در «چارچوب و بَستِ در» انداخت چنگ
گفت: یا زهرا و در را کند، از جا، بیدرنگ
در، میان دست حیدر، هر دو لشکر در سکوت
قلعۀ بیدر، علیگویان و خیبر در سکوت
گاه لشکر، دست حیدر را تماشا میکنند
گاه آن دیوارِ بیدر را تماشا میکنند
بَه به این مولا و در را در هوا چرخاندنش
قلعهها مسحور آن «اِنّا فَتَحنا» خواندنش...
باز کن درهای دل را حضرت مشکلگشا
عاشقان را مست کن با آن جمال دلگشا
یا علی گفتم، دلم، دستم، زبانم جان گرفت
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من پایان گرفت
📝 #قاسم_صرافان
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#اشعار_مذهبی_تخصصی_بروز #وکاربردی_نوای_ذاکرین
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 ⬅️مدیر
╚═══💫💎═╝
4_375975772029976685.ogg
125.8K
🕯🥀🍂
🥀
◈ سوره ی نور است در کنج زندان
بسته در زنجیر شد دست قرآن
✍مـتن سبـڪ و شـعر سینـہ زنـے ویـژه شـهادت امـام ڪاظم علیـہ السلام
#⃣ #سبک_شهادت_امام_کاظم
#⃣ #موسی_بن_جعفر
#⃣ #شهادت_امام_کاظم
#⃣ #واحد
#⃣ #سبک_شهادت_امام_کاظم
#⃣ #موسی_بن_جعفر
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
✅ #بند_اول
سوره ی نور است در کنج زندان
بسته در زنجیر شد دست قرآن
باب الحوائج موسی ابن جعفر
✅ #بند_دوم
سجاده ی او از خاک نمناک
در ظلمت محبوس شد ماه افلاک
باب الحوائج موسی ابن جعفر
✅ #بند_سوم
به ملاقاتش چه ظالمانه
دشمن می آمد با تازیانه
باب الحوائج موسی ابن جعفر
✅ #بند_چهارم
نوحه خوان گشته زهرای اطهر
زینت عرش است بر تخته ی در
باب الحوائج موسی ابن جعفر
✅ #بند_پایانی
یوسف زهرا افتاده در چاه
حضرت رضا آجرک الله
باب الحوائج موسی ابن جعفر
✍ #میثم_مومنی_نژاد
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#اشعار_مذهبی_تخصصی_بروز #وکاربردی_نوای_ذاکرین
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 ⬅️مدیر
╚═══💫💎═╝
.
#زمینه_امام_کاظم
#شهادت_امام_کاظم
[بند اول]
عالم سر سفرت، مهمونه آقا جان
آدم توو کار تو، می مونه آقا جان
از بس کریمی تو، یه عمره که دارم
روزی میگیرم از، این خونه آقا جان
خدا رو شکر منم گداتم
بیچاره ی تو و رضاتم
منم مثه تموم ایران
یه عمره پای سفره هاتم
کارم من الازل، از تو گداییه
کارت الی الابد، مشکل گشاییه
اون که تا کاظمین، دل ها رو میبره
باب الحوائجه، موسی بن جعفره
(یا باب الحوائج)
[بند دوم]
تا صحنتو دیدم، حالم که بهتر شد
به لطف تو آقا، غمام همه سر شد
توو هر گرفتاری، حتی توو بیماری
با گریه ذکرم یا، موسی بن جعفر شد
دلتنگ صحن با صفاتم
دخیل یه تار عباتم
همسایه ی معصومه ام من
من خاک پای بچه هاتم
ما رو الی الابد، بردی تو زیر دین
جونم فدای تو، ای شاه کاظمین
اون که تا کاظمین، دل ها رو میبره
باب الحوائجه، موسی بن جعفره
(یا باب الحوائج)
[بند سوم]
حکایت عمرت، پر از غمه آقا
بمیرم از داغت، بازم کمه آقا
توو ظلمت زندان، هر روز و هر ساعت
بساط آزارت، فراهمه آقا
زدن تو رو با تازیونه
زدن تو رو به هر بهونه
بعیده از تن نحیفت
آقا دیگه چیزی بمونه
بازم خدا رو شکر، جسمت زمین نموند
هیشکی روی تنت، مرکب نمی دووند
بازم خدا رو شکر، که دخترت ندید
خاکسترِ تنور، روی سرت ندید
(ای بی کفن حسین)
به قلم:
#وحید_محمدی ✍
.
#سبک_همه_کاره
#شهادت_امام_کاظم
#سبک_تامشکتو_توآب_زدی
✅بنداول
موسے بن جعفر هستم و
میوه ےقلب فاطمه
باب الحوائجم ولے
خودم دلم پر ازغمہ
میونِ زندونِ بلا
غریب و بی یار و ڪسم
تو زندون تنگ و نمور
ڪم ڪم می گیره نفسم
نمونده جاے سالمی
میون اعضای تنم
به زیر این زنجیر و غُل
له شده ڪلِّ بدنم
واویلتا واویلتا
✅بند دوم
از جورِ زندانبان پست
می باره اشک روونم
برای مَرگَمه دارم
خَلِّصنی یارب میخونم
می زنه باتازیونه
بربدنَ ضعیفِ من
می زه سیلی نانجیب
بربدنِ نحیف من
وقتی که میخورم زمین
می گم باحالِ مضطرم
بزن ولی نیار دیگه
رویْ لب اسم مادرم
واویلتا واویلتا
✅بندسوم
می سوزم از شرارِ زهر
آتیش گرفته پیگرم
اومد بیادم روضه ے
جد غریبْ اطهرم
بالب تشنه ڪُشتنش
میونِ اون دشتِ بلا
من بمیرم ڪه سرش و
بدجور بریدن از قفا
وقتی ڪه با شمشیرِ ڪُند
می شد ذبیحا بالقفا
من بمیرم ڪه شد سرش
زینتِ روی نیزه ها
واویلتا واویلتا
#شاعر_سبک_ساز_ڪربلایے_مجید_مراد_زاده
1737577910006_-2147483648_-210187.ogg
2.41M
#زمینه_امام_کاظم (ع)
عالم سر سفرت، مهمونه آقا جان
آدم توو کار تو، می مونه آقا جان
از بس کریمی تو، یه عمره که دارم
روزی میگیرم از، این خونه آقا جان
خدا رو شکر منم گداتم
بیچاره ی تو و رضاتم
منم مثه تموم ایران
یه عمره پای سفره هاتم
کارم من الازل، از تو گداییه
کارت الی الابد، مشکل گشاییه
اون که تا کاظمین، دل ها رو میبره
باب الحوائجه، موسی بن جعفره
......
تا صحنتو دیدم، حالم که بهتر شد
به لطف تو آقا، غمام همه سر شد
توو هر گرفتاری، حتی توو بیماری
با گریه ذکرم یا، موسی بن جعفر شد
دلتنگ صحن با صفاتم
دخیل یه تار عباتم
همسایه ی معصومه ام من
من خاک پای بچه هاتم
ما رو الی الابد، بردی تو زیر دین
جونم فدای تو، ای شاه کاظمین
اون که تا کاظمین، دل ها رو میبره
باب الحوائجه، موسی بن جعفره
......
حکایت عمرت، پر از غمه آقا
بمیرم از داغت، بازم کمه آقا
توو ظلمت زندان، هر روز و هر ساعت
بساط آزارت، فراهمه آقا
زدن تو رو با تازیونه
زدن تو رو به هر بهونه
بعیده از تن نحیفت
آقا دیگه چیزی بمونه
بازم خدا رو شکر، جسمت زمین نموند
هیشکی روی تنت، مرکب نمی دووند
بازم خدا رو شکر، که دخترت ندید
خاکسترِ تنور، روی سرت ندید
ای بی کفن حسین...
#وحید_محمدی ✍
۳ بهمن ۱۴۰۳
#شهادت_امام_کاظم
#امام_کاظم ع
#امام_کاظم_شهادت
#امام_کاظم_زمینه
.
#شهادت_امام_کاظم
#امام_کاظم علیه السلام
#زمینه
بند1⃣
شبیه دونه ی زنجیر تو شده اشک چشمام
یه بی حیا روز وشب بی امون به تو داده دشنام
گریز روضه ی تو میرسه آخرش به الشام
درسته مثل زینب شد تن تو هم کبود
تو هم بودی اسیر دست یک قوم یهود
شنیدی حرف بد اما کسی دورت نبود
چی بگم ازاسارت و
کوچه به کوچه اضطراب
چی بگم از جسارت و
زینب و مجلس شراب
یا مظلوم یا موسی بن جعفر
بند2⃣
غیر مصیبت و غم ندیدی توی این همه سال
انگاری قتلگاه تو میخواد بشه این سیاه چال
گریز روضه ی تو میرسه آخرش به گودال
تو هم مثل حسین بودی غریب و بی پناه
ولی زندون کجا و ازدحام قتلگاه
تو رو زد یک نفر اما حسین و یک سپاه
خنجر و تیر و سنگ و چوب
شمرو سنان و حرمله
از سر ظهری تا غروب
میزدنش با حوصله
یا مظلوم یا موسی بن جعفر
بند3⃣
دیگه توونی نداری و می گیری دست به دیوار
روضه های مدینه جلو چشم تو میشه تکرار
گریز روضه ی تو میرسه آخرش به مسمار
اگه تابوت برای تو شده یک تخته در
ولی این در دیگه واست نداشته درد سر
نموند از میخ در روی پر و بالت اثر
صدای ضربه ی لگد
به گوش آسمون رسید
دیوار خونه گریه کرد
از میخ در که خون چکید
یا مظلوم یا موسی بن جعفر
شعر و سبک: امیر آهمند ✍
تکیه نوکری مشهد
Shahadat Emam Kazem 1393 Mirdamad [Mohjat_Net].mp3
1.53M
#زمینه
#نوستالژی
#امام_کاظم
#سید_مهدی_میرداماد 🎤
رو خاک زندون دست و پا میزنی
با گریه رضا رو صدا میزنی
اقا برا غمت میسوزم غریب و بی کسی هنوزم
میسوزه از پا تا سرت تو لحظه های آخرت
آقا چقدر لاغر شدی شبیه زهرا مادرت
وای یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر
****
زمین میخوری لحظه ی واپسین
میگی بمیرم مادرم خورد زمین
میگی که مادرم جوون بود جوون ولی قدش کمون بود
چقدر تو روضه خوندی که صدات گرفته این شبا
چی میبینی که هی میگی نزن مادرو بی حیا
وای یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر
****
چه عاشقونه شیعه ها اومدن
به تابوتت شاخه ی گل میزدن
ولی امون ز نعل تازه با نیزه تشییع جنازه
یه مادری تو قتلگاه دلش از این غم سوخته بود
میدید که غارت میکنن پیراهنی که دوخته بود
#زمینه_امام_کاظم
#سیدمهدی_میرداماد
#شهادت_امام_کاظم 1393
548.4K
#نوحه_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#حاج_عباس_واعظی
شاعر:حاج احمد واعظی
در کنج زندان دلگیر و خسته
چون مرغ غمگین و پرشکسته
برخشت نمناک زمین
سر میگذارم
چشم انتظارم
ذکر دعایم،این است هرشب
الغوث الغوث خلصنی یا رب
من بسته بر زنجیرها
جان می سپارم
چشم انتظارم
من روزه دار و در هر شبانه
افطار کردم،با تازیانه
پیمانه هم لبریز شد
طاقت ندارم
چشم انتظارم
با یاد مادر خون شد سبویم
سندی چو می زد،سیلی به رویم
پیمانه هم لبریز شد
طاقت ندارم
چشم انتظارم
اشکهای ستاره ها...( حاج عباس واعظی ).m4a
3.22M
#مرثیه_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#حاج_عباس_واعظی
اشک های ستاره ها میریخت
کهکشان هم به گریه افتاده
از نحیفیِ پیکر خورشید
آسمان هم به گریه افتاده
جسم او ذره ذره آب شده
تازیانه چه کرده با بدنش!؟
این که افتاده گوشهی زندان
پیرُهنخالی است یا بدنش!؟
حجم بال و پرش پُر از زخم است
جای سالم نمانده در پَرِ او
قفسش بس که کوچک و تنگ است
هی به دیوار میخورد سرِ او
(السلام علی المعذب فی قعر السجون...
خدای را که بیایید و بنگرید همه...
در این قفس به جز از مشت استخوانی نیست...
انیس هر شب من حلقه های زنجیر است
مرا به جز غل و زنجیر همزبانی نیست...)
درد تا مغز استخوان میرفت
بازویش را اگر تکان میداد
میتوانست شب بخوابد اگر
درد پهلو کمی امان میداد
وای از آن دم که آرزو باشد
لحظهای آه حسرتی بکشی
غل و زنجیر فرصتی ندهند
نفسی هم به راحتی بکشی
دمِ " عجِّل وفاتی " لب او
زنده کرده است داغ زهرا را
ظاهراً عادت نگهبانهاست
بی جهت میزدند آقا را
آه! با هر تنفسش میشُد
حس کنی دردِ در جِناقش را
بشکند دست سِندی کافر...
خُرد کرد استخوان ساقش را
با هزاران عذاب جان داد و
با هزاران عذاب تشییع شد
روی یک تخته پارهای کوچک
بدن آفتاب تشییع شد
باز هم جای شکر آن باقی است
مصحفاش را بهم نریخت کسی
طرح لبهای نازنینش را
با نوک پا بهم نریخت کسی
لحظهی جان سُپردن او را
خواهرش روی تل نمیدیده
با عصا هیچ نامسلمانی
به سر و صورتش نکوبیده
احدی در پی غنیمت نیست
پیرهن از تنش کسی نَکِشید
بعد جان دادنش خدارا شُکر
مرکبی روی پیکرش ندوید
شاعر:بردیا محمدی