#مناجات_با_خدا
نوشتم نامه ای در اوج مستی
به خلاق زمین و عرش و هستی
به آن ستار و رحمان و توانا
عزیز و قادر و منصور و دانا
به رزاق کریم خلق و انسان
عیوب بنده اش را کرده پنهان
به نقاش زمین و آسمان ها
به نور ماه و مهر و کهکشان ها
که یارب مانده ام درخلقت خویش
مر آگه ترم کن از پس و پیش
نگه دارم ز توفانهای دوران
وفا داری کنم بر عهد و پیمان
مسیر حق اگر پر رمز وراز است
نگاهت برمن اری چاره سازاست
نگیری گر الهی دست من را
بَرد ابلیس نفسم هست من را
ز بس که با خلایق مهربانی
گذشتی از خطاهای نهانی
ترحم کن بر این مسکین نالان
که عقبای خودش را کرده ویران
اگر چه در خیالم بنده هستم
ز اعمالم بسی شرمنده هستم
غرورم موجب گمراهی ام شد
بنای سستی و کوتاهی ام شد
نشستم هر کجا غیبت شنیدم
گنه را بر خودم ارزان خریدم
نگشتم نادم از اعمال خویشم
گمان کردم که از فرزانه پیشم
شدم نوکر به ارباب رذایل
بدور از نیکی و ذکر و فضایل
وسطات گر کند سقای ارباب
درون عاشقان و خیل احباب
یقین دارم به امیدی دو چندان
رسد آلام و درد سینه درمان
نباشد واسطی جز اهل عترت
کند ما را ز پیش تو شفاعت
نجات این سرا در دستشان است
تمام هستی ام از هستشان است
اگر آنان در این عالم نبودند
ستمکاران جهان را می ربودند
به پاکان داده ای ذاتی مقدس
نباشد در دو عالم مثلشان کس
به شان و حرمت والای آنان
سعادت کن نصیبم وقت پایان
#عبـــــــــــــادے_طارمـــے
@navaye_montazer
#مناجات_با_خدا
خدایا بی تو فردایی ندارم
جوابم گر کنی جایی ندارم
نگردم مست جام و هر سبویی
جز این خم خانه ماوایی ندارم
اگر چه روسیاهم پر گناهم
و در این پیشه همتایی ندارم
به زیر دفتر اعمالم ای دوست
ز دستت مهر و امضایی ندارم
تو را جان علی از من گذر کن
که جز او یار و مولایی ندارم
#عبــــــــادے_طارمـــے