🎞 قصه بندگی١٨|
💠مناسب: #عموم_مخاطبان
در حال بستهبندی کمکهای معیشتی برای نیازمندان بودیم. او با حرارت و علاقه کار میکرد. ناگهان گلدستههای مسجد، صدای اذان را پخش نمودند. من که وضو گرفته بودم، به سمت محل نماز حرکت کردم. او را دیدم که همچنان مشغول کار است. گفتم: نماز نمیای؟ گفت: من جاش چند برابر کار میکنم. متعجب خشکم زد: یعنی چه؟ لبخندی زد: یعنی من بجای وقت گذاشتن برای چیزی که خدا بهش نیاز نداره، برای خلق خدا کار میکنم. دیگه مطمئن شدم که موضوع رو اشتباه فهمیده و باید یه مطلبی رو حتما براش توضیح بدم.
👤حجت الاسلام رحیمیان
#قصه_بندگی
#نماز
👨💻پایگاه مجازی آموزش عملی نماز
📲 @amozeshnamazmedu
📲 @parvareshi1
12.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی١٨|
💠مناسب: #عموم_مخاطبان
در حال بستهبندی کمکهای معیشتی برای نیازمندان بودیم. او با حرارت و علاقه کار میکرد. ناگهان گلدستههای مسجد، صدای اذان را پخش نمودند. من که وضو گرفته بودم، به سمت محل نماز حرکت کردم. او را دیدم که همچنان مشغول کار است. گفتم: نماز نمیای؟ گفت: من جاش چند برابر کار میکنم. متعجب خشکم زد: یعنی چه؟ لبخندی زد: یعنی من بجای وقت گذاشتن برای چیزی که خدا بهش نیاز نداره، برای خلق خدا کار میکنم. دیگه مطمئن شدم که موضوع رو اشتباه فهمیده و باید یه مطلبی رو حتما براش توضیح بدم.
#قصه_بندگی
#نماز
13.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی ١٩| رفوزهها چی میگن؟
💠مناسب: #عموم_مخاطبان
کارنامهاشو 🔖دستش گرفته بود و با خوشحالی بالا و پایین میپرید و میگفت: آخ جون من رتبه اول کلاس شدم. 😍 با لبخند بهش گفتم: امیدوارم هیچوقت رفوزه نشی. متعجب گفت: چی میگی بابا! من میگم اول شدم اونوقت تو میگی الهی رفوزه نشم. 😒 گفتم: تو به خیلی چیزا اهمیت نمیدی و حتی وقتی بهت میگم منو مسخره میکنی، 😏 مطمئنی تو کارنامه اعمالت هم بیست میگیری و اول میشی؟ به فکر فرو رفت. 🤔 گفتم: میدونی وقتی از رفوزههای اون دنیا میپرسن چرا رفوزه شدین، چی میگن⁉️ اونا میگن: ما به چهار علت رفوزه شدیم. اول...
#قصه_بندگی
#نماز
11.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی ٢٠| زنگ حساب
💠مناسب: #عموم_مخاطبان
کتاب و دفترش📚 رو با عجله جمع کرد و به سمت در کلاس رفت. گفتم: کجا؟ گفت: میرم خونه.🏠 متعجب گفتم: پس کلاس ریاضی 📐📏 چی میشه؟ گفت: نمیتونم بمونم. هیچی نخوندم. 😓 دستشو گرفتم و گفتم: بیا هنوز یک ربع وقت داریم. هرچقدر بتونم بهت یاد میدم. با استرس نشست. گفت: اخه توی یه ربع چی یاد میگیرم؟ 😢 گفتم: عجب... منو یاد قضیه زنگ حساب انداختی. هرچقدر بتونم الان بهت یاد میدم. هرچقدر هم موند، بعدا جبران کن ولی هیچوقت از زنگ حساب فرار نکن‼️ چون بلاخره پایان سال، توی امتحان باهاش مواجه میشی. آرومتر شد. گفت: قضیه زنگ حساب چیه؟ لبخند زدم و کتاب ریاضی رو باز کردم. 📖 گفتم: باشه بعد تمرین بهت میگم.😉
#قصه_بندگی
#نماز
11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی٢١| شب عروسی
💠مناسب: #عموم_مخاطبان
هردم که سرت به درد آید🤕
نالان شوی و سوی من آیی😢
تا درد سرت شفا بدادم😇
یاغی شوی و دگر نیایی😒
وصف حال جالب این شعر رو در قالب یک تمثیل و قصه بشنوید.👆
#قصه_بندگی
#نماز
10.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی ٢٢| بهترین شروع
💠مناسب: #عموم_مخاطبان
شب عروسی بود. 💐 عروس رو به داماد کرد و تقاضایی کرد. تقاضایی که بهترین شروع برای یک زندگی عاشقانه 💌 بود. عروس گفت...
#قصه_بندگی
#نماز
30.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💓 دختر نمونه حضرت معصومه 💓
کلیپ کوتاه برای دختران گل مقطع ابتدایی
#روز_دختر
#ميلاد_حضرت_معصومه
9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی٢۴| جوان خوشسیما
💠مناسب: #عموم_مخاطبان
اسم عزرائیل که میاد، لرزشی بر وجود انسان میافته. چون به یاد لحظات مرگ میافته. 😰 بنظرتون عزرائیل چه شکلیه⁉️ برخی میگن زشت و ترسناک ☠ و برخی میگن زیبا و جذابه. 😍
اما عزرائیل...
#قصه_بندگی
#نماز
11.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی٢۵| رنج و گنج
💠مناسب: #عموم_مخاطبان
🔻نگاه نگاه 👀 وضعش از ما بهتره☹️
🔺خب این بندهی خدا سالها درس خونده، حقشه.
🔻هِه... بندهیخدا😒 این شیطانم بنده نیست❗️
🔺الله اکبر😨 این چه حرفیه؟ بعدش هم هرکسی تلاش کنه، خدا نتیجهی تلاشهاش رو میده.
🔻پس من چی که صبح تا شب دعا میخونم و ذکر میگم؟ خدا نباید به منم از این نعمتها بده؟ 🙁
🔺این عالم قواعدی داره. در برابر تلاشت، پاداش میگیری. مثلا یه ورزشکار، با ذکر خوندن که بازو نمیاره تا بتونه یه وزنه سنگین رو بلند کنه. بله، ذکر یه نیروی موثر و برکته اما در کنار تلاشت! نشنیدی میگن از تو حرکت، از خدا برکت⁉️
🔻به نظر من که اصلا خدا نباید به این بینمازا چیزی بده. 😣
🔺حضرت ابراهیم علیه السلام هم فکر میکرد کسی که خدا رو قبول نداره، نباید از نعمت خدا بهرهمند بشه.
🔻جدی؟ 😳 بهم بگو... میخوام هم جواب سوالمو بدونم،هم این ماجرا رو.
#قصه_بندگی
#نماز
10.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی٢۶| جاش کجاست؟
💠مناسب: #عموم_مخاطبان
با خوشحالی بالا و پایین می پرید. گفت: نمیدونی چقدر خونشون جالب بود. 😍 با هیجان گفتم: وای بگو دیگه. خیلی با کلاس بود؟ خیلی شیک بود؟ 🤩 نشست رو زمین و گفت: نه بابا! خیلی صمیمی و خودمونی بود. 😊 گفتم: پس چیش انقدر جذاب بود؟ 😒 گفت: همین سادگی و حس راحتیش، تابلوها، گلدونها... اصلا همه چیزش، خیلی معنوی بود.😇 گفتم: اوووه دیگه زیادهروی میکنی؟ گفت: ببین حتی برای نمازش هم محراب درست کرده بود. خندیدم: مگه مسجده؟😆 گفت: نه ولی همین کار باعث شد، موقع نماز، خیلی حس قشنگی داشته باشم. 😇 فکر کن به جای این که مثل ما، هرجای خونه که رسید، یه مهر بزاره و وایسه به نماز، اومده بود با پارچههای محرابی 🔹🔸 یه گوشهی خونه، جایگاه مخصوص نماز درست کرده بود.
کم کم داشت حرفهاش برام جالب میشد.😊 پرسیدم: یعنی داشتن جای نماز، روی نماز خوندن آدم مؤثره؟ 🧐 گفت: شک نکن! قطعا داشتن یه جای مخصوص، اونم با رعایت شرایط، میتونه نماز آدم رو تغییر بده.😉
چه فکر خوبی💚 منم باید این کار رو میکردم. با هیجان پرسیدم: چه شرایطی؟😍 گفت: سه شرط داره...
#قصه_بندگی
#نماز