بسم الله
همه چیز همان است اما هیچ چیز همان نیست!
وقتی به تکتک اجزای زندگی اربعینی نگاه میکنی، همه چیز خودش است، همانطور که همیشه بوده. آدمها، رنگها، زبانها، چهرهها، میوهها، خوراکیهای مختلف، تشکها، پتوها، کولرها، شربت ها، مادرها، پدرها، بچه ها و...
اما انگار فرقی که اربعین دارد، خود واقعی بودن همه چیز نیست.
این فیک و تقلبی نبودنها نیست؛
چون اتفاقا در زندگی اربعینی همه چیز تقلبی میشود. حتی خودت!
همانقدر که واقعی خودِ همیشگیات هستی، همانقدر هم تقلبی و جدید و متفاوت میشوی!
این حرفها مشغولم میکند، دست از سرم بر نمیدارد: چه چیز اینجا عوض میشود؟
خب مادر، مادر است دیگر! همسر همان همسر است! هندوانه و شربت همان خودشانند دیگر! قیمه که عوض نمیشود! چه میشود که انگار هیچکدام اینها در اربعین همان خود همیشگی نیستند.
چرا اینجا همهچیز فرق دارد؟
چرا مادر بودن، میزبان بودن، میهمان بودن فرق دارد؟ چرا اینجا آشنا بودنِ غریبه و غریبهگیاش حتی فرق دارد؟
رسیدم به اینکه زندگی اربعینی به همه چیز یک قید مهم میزند: حضور امام؛ برای حسین!
مادری که زائر حسین است برای تو مثل آن مادرانگی همیشگیاش نیست، تو هم در فرزند بودنت فرق داری؛ به خاطر حسین.
همسری که زائر است!
هندوانهای که قرار است زائر خسته امام نوش جان کند،
آب گوارایی که قرار است لب تشنه زائری را سیراب کند،
اصلا همان خاکهای کثیف این جاده، لباسها، آدمها همه با همان قید، یک معنای جدید پیدا میکنند.
امام به همه چیز رنگ میزند!
همین است که پول دیگر کالایی برای رقابت سرمایهداری نیست، بلکه متاعی برای تنافس و رقابت در خدمت به امام است! چه کسی بیشتر دارد نیست، چه کسی بیشتر در راه او همان دلبند همیشگیاش را خرج میکند موضوعیت دارد!
غریبهترینها میشوند آشناترینها! التماسی به تو میکند که برادرت به تو نمیکند: تو را به خدا ای غریبه، زائر حسین با لباسهای کثیفت به خانه من میآیی؟ میگذاری غذایی که به پدرم ندادم را به تو بدهم؟ لباست را بشویم؟
چطور غریبه ناگهان آشنا میشود؟ فقط چون تو زائر حسین شدی و او خادم حسین؟
ناگهان غربت میشود خانه و آبادیات!
اصلا بچه خودت وقتی زائر امام حسین است، یا در مواکب لای خدمتگزاران میدود، همان بچه همیشه نیست! همسر زائر و خادم با همسر همیشه فرق میکند!
و این راز، همان رنگ امام است که به همه چیز پاشیده شده.
همه چیز در حالی که همان است دیگر همان نیست.
چطور جامعهای تحت هجمه سرمایهداری، با فرهنگ زشت دنبال منافعت بدو، زندگی شخصیت را داشته باش به دیگران کار نداشته باش، در دنیای چند روزۀ اربعین همان دنیای زیبای پس از ظهور میشود! همانها که دست میکنند در جیب یکدیگر برای رفع احتیاج!
دنیای برادر واقعی! رحمت واقعی! زیبایی واقعی! قشنگ شدن حتی کثیفیها! زمین هم انگار با تو همراه میشود!
قرآن میگوید: { وَأَشۡرَقَتِ ٱلۡأَرۡضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ ٱلۡكِتَـٰب } آخ که زمین به نور ارباب و صاحبش یعنی امام، نورانی میشود.
چون معناها عوض میشود!
اینگونه است که زندگی اربعین، تمرین زندگی ظهور است،
مقدمهسازی است.
بگذاراتفاقا چند روز همه واقعیترین خود، تقلبیمان شویم! آشناترین خود غریبهمان را به خودمان نشان دهیم! حسین را درون خودمان پیدا کنیم و باورمان نشود که این همان ماییم! بگذار کمی ادای خود واقعیمان را درآوریم! بگذار حسینِ آشنای درونمان را پیدا کنیم هرچند باورمان نشود این همان منِ چند روز پیش و چند روز بعد است؟!
اربعین آمد تا حسین دوباره آن دختر زنده به گور کرده درونمان را از زیر خروارها خاک بیرون بکشد. او هنوز با نفس حسین زنده است!
حسین تنها عامل حیات بخش اسلام است.
او هنوز هم از همه بیشتر برای راه مهدی راهگشایی میکند.
«سلام اربعین
سلام ای بهترین جادۀ رو زمین
سلام، علتِ نجاتِ جهان
مسیرِ ظهورِ امام زمان»
بسم الله
بهشتی نیستند
این روزها مکرر به این مسأله فکر میکنم:
از ویژگیهای شهید بهشتی روشنفکری است! یعنی کسی اندکی هم آثار ایشان را بخواند متوجه این نکته خواهد شد. اما اینقدر ظرافتمندانه و هوشمندانه به اصول و بنیان های ثابت اسلامی معتقد بود که از حرفش و عملش هیچ جوره نمیتوانستند سوءاستفاده کنند! از اجتهاد بهشتی مبارزه فنی و دقیق و عملی با رگه های انحرافی متحجرانه ( اینجا به معنای دوری از عقلانیت عمیق انقلابی) بر میآمد
چون حرف او به خروج بر بنیادها و انفعال در برابر دشمن فکری مکتب امام نمیرسید. حرفهای او دشمن و دوست را جابجا نمیکرد! منحرف و خطاکار را یکی نمیکرد!
این مرز ظریفی است که واقعا کار هرکسی نیست از آب درآوردنش!
امروز برخی میخواهند به اصطلاح تحجرزدایی از افکار انقلابی کنند که سنخیت با توانمندی اجتهادی خارق العاده و هوشمندی بهشتی ندارند! لذا آخرش هم سر از صورتی بازی ، وسط بازی و بازی در پازل دشمن ضد انقلاب در تهاجم به نیروهای معتقد انقلابی سر بر می آورند.
بیهوده نبود از فرمایش امیرالمومنین علیه السلام میفهمیم : گرچه خوارج باز هم ادامه خواهند داشت اما شما عرضه مبارزه با کسی که دنبال حق است و سر از باطل در می آورد را ندارید و عملا در بازی معاویه ها و عمروعاص های زمان میفتید و سر راه یاران ناب علی علیه السلام مثل حجر و مالک و عمار را هم تندرو خواهید خواند و خلاصه این کاره نیستید!
«لما قتل الخوارج فقيل له : يا امير المومنين ! هلك القوم باجمعهم : كلا و الله انهم نطف في اصلاب الرجال، و قرارات النسا، كلما نجم منهم قرن قطع، حتي يكون آخرهم لصوصا سلابين؛ [۳] خوارج كه كشته شدند به امیرمؤمنان عرض شد: اي اميرالمؤ منين ! اين جماعت همه نابود شدند. حضرت فرمود: هرگز به خدا قسم ! كه آن ها نطفه هايي در پشت مردان و زهدان هاي زنان هستند، هرگاه شاخي از آنان برويد قطع گردد تا اين كه سرانجام از آنان عده اي راهزن و دزد برجاي ماند». خطبه ۶۰
«لا تقاتلوا الخوارج بعدي ؛ فليس من طلب الحق فاخطاه، كمن طلب الباطل فادركه؛ [۷] بعد از من با خوارج نجنگيد (خوارج را نكشيد)؛ زيرا كسي كه طالب حق باشد و به آن نرسد، همچون كسي نيست كه جوياي باطل باشد و به آن دست يابد»خطبه ۶۱
از ویژگیهای مهم دیگر شهید بهشتی اجتهاد انضمامی و حقیقیش به مسائل حکومت و سیاست و جامعه بود.
بهشتی فقیه میدان بود! نه فقط فقیهی که با چند مسأله میدان با واسطه یا حتی کارآموزی آشنا شده باشد، نه! بهشتی فقیه میدان و از آن مهمتر فقیه میداندار بود!
هیچ مسأله حیاتی از انقلاب و جمهوری اسلامی را نمیدیدی مگر اینکه بهشتی در میدان آن حضور مثمر داشت! کسی که خودش در دل میدان است و میدان دار، خودش وسط جریان انقلابی است و یکی از آنها و اساسا چون چنین است دائما مورد هتک دشمن خارجی و دنباله داخلی غرب گرا و تاریک فکر است! وقتی حرکت انقلابی ها را با آن روشنفکری عمیق عقلانی و انقلابیش اصلاح میکرد، حرف او ناصحانه و موثر و با ضمانت اجرایی بود و ساده لوحانه در دل بازی تاریکفکران، غربگرایان و دشمنان عمیق اصول و دشمنان نیروهای معتقد انقلابی نمیافتاد.
او وصله جدا و هزینه نداده از نیروهای انقلاب ، میدان نشناس نبود و میدان دار و پیشگام نیروهای انقلابی خط امام جامعه بود پس میتوانست اصلاح ناصحانه کند.
آری چنین بود که بهشتی بهشتی بود و برخی این کاره نیستند!
این کابینه!
مبارک اصولگرایان
مبارک مجلس محترم
مبارک توییت های ویژه برای حرفهای پشت پرده
مبارک رسانه های خاص از جوان تا مشرق و بیسیمچی و صابرین و...
مبارک طراحان پشت صحنه
مبارک آنکه بی کوچکترین هزینه افرادی ضعیف ، پیر ، ناکارآمد و حتی حامی رسمی فتنه را توانست وزیر جمهوری اسلامی کند، مبارک آنکه بازی زرگری راه انداخت و با یک حرکت بدون توپ ظریف به عمده آنچه خواست رسید
مبارک همه آنهایی که پدر شهید رییسی را برای افرادی هزار برابر قوی تر از اینها درآوردند
مبارک آن برادری که رقابت غیر مومنانه با شهید رییسی کرد
آن یکی برادری که عداوت میکرد
طوریکه شهید ما گاهی هم به آقا گله میکرد
مبارکه تمام رسانه های خاص ، اصحاب دفاتر، اصحاب نهادهای خاص که مملکتی را چنین دوست دارند و بزرگترین تهدید کشور را جوان مومن حزب اللهی میدانند و فتنه گر و منحرف و پیر و ضعیف دولت پزشکیان را بر حزب اللهی ها ترجیح میدهند چون با اراده مومنانه مستقل دشمنند
و البته این کابینه مبارک همه آنان که دقیقا جنبش دانشجویی ای را دوست دارند که تماشاچی چنین صحنه رقت باری باشد و سرگرم سفر اربعین و مسافرت جهادی
کسی نه با زیارت مخالف است نه جهادی با سرگرمی و مسأله نشناسی و اخته شدن و از جهان تکالیف بریدن مخالف است
إنا لله و إنا الیه راجعون
پ.ن:نوشته شده در عمود ۹۵۰ طریق کربلا
دعاگوی جریان ارادهمند انقلابی و آرزومند احیای جهان مردگان اصولگرا و دیگر انقلابی نماها