#شب_پنجم
#محرم
#عبدالله_ابن_حسن_علیه_السلام
کاش فریاد بر سرش نکشد
به روی خاک پیکرش نکشد
دشمنش را بگو که حداقل
عمویش را برابرش نکشد
دست خود را دهد ز دست ولی
دست از عشق دلبرش نکشد
گرچه جانی نمانده در بدنش
منت از شمر و لشکرش نکشد
کاش می شد که حرمله در سر
نقشه ی ذبح حنجرش نکشد
بگذریم از تمام این ها ، کاش
کار به بردن سرش نکشد
#کربلایی_حمیدرضا_یوسف_نژاد
https://eitaa.com/nazre_abro
#شب_چهارم
#محرم
#طفلان_حضرت_زینب_علیهاسلام
سابق از این مگر چه کسی دیده در جهان
تابیدن و ظهور دو خورشید ، همزمان
وقت نظر به صورت چون قرص ماه شان
در پشت ابرِ شرم شود مخفی آسمان
عون و محمد از همه فرماندهان سرند
کِی داشت احتیاج بیان آنچه شد عیان؟
وقت هنرنماییِ زینب سرشت ها
افتاد باز نام علی بر سر زبان
عالم حسد برد به مقام سگی چو من
از دست این دو شاه اگر گیرم استخوان
وقتی که روی خاک بدن هایشان فتاد
شد خیمه گاه سینه زن و شد دشت روضه خوان
از بس که نیزه بر تن شان بی امان زدند
چون نیزه زار شد بدن هر دو نوجوان
تا که برادرش نشود شرمسار او
زینب به خویش گفت که در خیمه ات بمان
#کربلایی_حمیدرضا_یوسف_نژاد
https://eitaa.com/nazre_abro
#شب_سوم
#محرم
اصلا خبر داری چه آمد بر سر من؟
بازیچه ی شمر و سنان شد معجر من
تو جان من بودی و بعد از رفتن تو
جانی نمانده بی گمان در پیکر من
بر نیزه ها رفتی مقام تو رفیع است
پایین بیا، یک لحظه بنشین در بر من
الگوی دختر می شود بابا مگر نه؟
مثل سرت بابا شکسته شد سر من
دستم به پهلو دست دیگر روی بازو
این درد ها ارثیه هست از مادر من
هر لحظه می خوانم تو را: بابایِ خوبم
ای کاش می گفتی تو هم: جان!دختر من
#کربلایی_حمیدرضا_یوسف_نژاد
https://eitaa.com/nazre_abro
#شب_ششم
#محرم
#قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
نیزه پس از نیزه میان پیکرش بود
خنجر پس از خنجر میان حنجرش بود
این سو حسین ابن علی خون گریه می کرد
آن سو عزادار عزایش مادرش بود
آن گاه که بر پهلویش می خورد نیزه
تصویر زهرا پیش چشمان ترش بود
بی شک میان جسم او راهی نمی یافت
شمشیر اگر از معرفت چیزی سرش بود
قاسم به زیر دست و پای یک سپاه و
شمر لعین مشغول مدح لشکرش بود
با این همه سختی ، خدا را شکر در دشت
تنها نبود و شاه بالای سرش بود
#کربلایی_حمیدرضا_یوسف_نژاد
https://eitaa.com/nazre_abro
#مناجات
#محرم
گریه کند برای تو بی اختیار ، چشم
بخشید از این جهت به بشر کردگار ، چشم
نذر نگاه سوی تو می شد تمام شان
گر داشت نوکر تو هزاران هزار چشم
کمتر شود از آتش دوزخ هراس او
هر قدر بیشتر بشود آبدار ، چشم
لطفاً زمان مرگ قدم رنجه کن بیا
چشمش به راه توست میان مزار ، چشم
گفتند به وضوح نظر می کنی به ما
هرگاه می شود وسط روضه تار ، چشم
وقتی شنید زخم تنت بی شمار بود
خون گریه کرد پای غمت بی شمار ، چشم
می دید ذره ذره تنت را به هر کجا
در قتلگاه هر چه که می کرد کار ، چشم
زینب تمام راه نگاهش سوی تو بود
او برنداشت از توی نیزه سوار چشم
#کربلایی_حمیدرضا_یوسف_نژاد
https://eitaa.com/nazre_abro
#شب_دوم
#محرم
با کاروانت
همراه گشته لشکر سینه زنانت
اینجا جوان ها
خون اشک می ریزند در سوگ جوانت
ای آسمانم
رنگی ندارد این شب و روز آسمانت
مهمان نوازی
جایی ندارد در مرام میزبانت
روضه همین بس
شمشیر ها خورده است جسم نیمه جانت
آه ای موذن
خیمه شده دلتنگ تکبیر اذانت
زینب نداند
نیزه به دنبال چه باشد در دهانت
#کربلایی_حمیدرضا_یوسف_نژاد
https://eitaa.com/nazre_abro
#شب_اول
#محرم
نه فقط حال ما پریشان است
در عزایش رسول گریان است
خشکسالی چشم مان کافیست
وقت وقت نزول باران است
می روم روضه بعد هر روضه
رعیتی سوگوار سلطان است
من نوکر سیاه تن کردم
شاه عالم به خاک عریان است
کوفه مهمان نواز خوبی نیست
رسم این شهر قتل مهمان است
#کربلایی_حمیدرضا_یوسف_نژاد
https://eitaa.com/nazre_abro
#شب_هفتم
#محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
قرار شد برود کار بوتراب کند
فرات را سر بدخواه خود خراب کند
قرار شد برود با لب ترک خورده
هزار حرمله را از خجالت آب کند
امیدوار به این است مادر اصغر
قرار نیست کسی طفل را جواب کند
سه شعبه ای به دوراهی رسیده و باید
میان کودک و باباش انتخاب کند
چه انتخاب که با کشتن پسر ، بابا
برای دادن جان خودش شتاب کند
سه شعبه از گلوی او بزرگتر باشد
کسی بیاید و این غصه را حساب کند
نشسسته حرمله در صدر کاخ با لبخند
بدا به حالش اگر شکوه ای رباب کند
.
#کربلایی_حمیدرضا_یوسف_نژاد
https://eitaa.com/nazre_abro
#شب_هشتم
#محرم
صحبت از رفتن علی تا شد
کمر شاه کربلا تا شد
هر کجا را نگاه کرد حسین
تکه ای از علی هویدا شد
اشک بر دیده ی حسین نشست
زخم بر پیکرش که پیدا شد
چه قدر سنگ خورد سینه ی او
چه قدر نیزه بر تنش جا شد
اولین بار بود در تاریخ
پای زینب به معرکه وا شد
گریه کردیم و زخم های حسین
غیر یک زخم او مداوا شد
درد اکبر نمی شود درمان
چون فقط اکبر اربااربا شد
#کربلایی_حمیدرضا_یوسف_نژاد
https://eitaa.com/nazre_abro
#شب_نهم
#محرم
#یا_ابالفضل_علیه_السلام
در ماجرای علقمه آداب می چرخد
دور سر ساقی اگر ارباب می چرخد
مشتاق دیدار ابالفضل است و از این رو
در رود خانه سال ها مهتاب می چرخد
گم می کند از هیبت او دست و پایش را
گرد خودش تیری که شد پرتاب می چرخد
از اینکه مرد آب را اینگونه می بیند
گریه کنان حیرت زده مرداب می چرخد
غمگین ترین تصویر دنیا شکل می گیرد
وقتی که دور قبر ساقی آب می چرخد
#کربلایی_حمیدرضا_یوسف_نژاد
https://eitaa.com/nazre_abro
#شب_دهم
#محرم
#عاشورا
حیدر رسیده بود ، پیمبر رسیده بود
همراه این دو ، سوره ی کوثر رسیده بود
خواهر دوید سمت برادر ولی دریغ
آن لحظه ای رسید که لشکر رسیده بود
از خاتم حسین ، تعاریف بی شمار
به گوش ساربان ستمگر رسیده بود
کار عصا و نیزه و شمشیر شد تمام
نوبت به شمر و سینه و خنجر رسیده بود
خنجر نمی برید گلوی حسین را
به بوسه گاه حضرت مادر رسیده بود
حق داشت زینبی که به صبرش ملقب است
با قتل صبر ، صبرش اگر سر رسیده بود
هنگام ظهر کشتن آقا شروع شد
اما غروب ، کار به آخر رسیده بود
#کربلایی_حمیدرضا_یوسف_نژاد
https://eitaa.com/nazre_abro
#شب_یازدهم
#محرم
وقتی که تن حسین بی سر شده بود
دلشوره ی زینب دو برابر شده بود
از خولی و شمر دیرتر می آمد
افتادن و گریه کار خواهر شده بود
تنها نه فقط رقیه، در ظهر عطش...
از غصه ات آفتاب لاغر شده بود
در ظهر دهم حرف سر و خنجر بود
در عصر دهم صحبت معجر شده بود
ابرو به هم آورد ابالفضل...چقدر
با دیدن حرمله مکدر شده بود
با خاطره ی خنده ی معصوم علی
چشمان رباب روز و شب تر شده بود
گیسوی سه ساله کوچه پس کوچه ی شهر
بازیچه ی دختران کافر شده بود
از غربت زین العابدین این بس که
در شام ، یزید ، روی منبر شده بود
#کربلایی_حمیدرضا_یوسف_نژاد
https://eitaa.com/nazre_abro