eitaa logo
نذرآبرو
89 دنبال‌کننده
41 عکس
27 ویدیو
0 فایل
کانال اشعار کربلایی حمیدرضا یوسف نژاد
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کس به چشم ذوالفقار تو نگاه انداخت خود را به دست خویش در روز سیاه انداخت آن که پس از تیغ تو به اخمت نظر افکند از چاله ای در آمد و خود را به چاه انداخت خوش نور خورشیدی که شب با دیدن مویت خشنود شد با احترام از سر کلاه انداخت با شرمساری چند روز از ماه را گم شد هر دم نگاهش را به پیشانیت ، ماه انداخت الله همراه پیمبر در شب معراج مدح تو را خواند و شب شعری به راه انداخت اینکه گرفتی از گنهکاران عالم دست ما را هر از گاهی به دامان گناه انداخت https://eitaa.com/nazre_abro
نوری به شبِ تار و سیاهش ندهند در سایه ی امن حق پناهش ندهند هرکس که نداشت "مهر حیدر" در دل محشر که شود، بهشت راهش ندهند با نام علی شیعه مدد خواهد شد بی مهر علی زمانه بد خواهد شد هرکس که علی دوست بُوَد در محشر از روی پل صراط رد خواهد شد دروصفِ علی خرد فرو می ماند خاکِ قدمش به آبرو می ماند ازراهِ نجف به کعبه هرکس نرود حجّش به نمازِ بی وضو می ماند یاشاهِ نجف آبِ حیاتِ همه ای حاضر زکرم وقتِ مماتِ همه ای آورده ازآن به مرقدت نوح،پناه یعنی که سفینهء نجات همه ای یاعلی ،علی علی علی مدد یا حیدر https://eitaa.com/nazre_abro
گزارش تصویری مراسم پیشواز محرم هیئت منتظران ظهور قم https://eitaa.com/nazre_abro
کاش فریاد بر سرش نکشد به روی خاک پیکرش نکشد دشمنش را بگو که حداقل عمویش را برابرش نکشد دست خود را دهد ز دست ولی دست از عشق دلبرش نکشد گرچه جانی نمانده در بدنش منت از شمر و لشکرش نکشد کاش می شد که حرمله در سر نقشه ی ذبح حنجرش نکشد بگذریم از تمام این ها ، کاش کار به بردن سرش نکشد https://eitaa.com/nazre_abro
سابق از این مگر چه کسی دیده در جهان تابیدن و ظهور دو خورشید ، همزمان وقت نظر به صورت چون قرص ماه شان در پشت ابرِ شرم شود مخفی آسمان عون و محمد از همه فرماندهان سرند کِی داشت احتیاج بیان آنچه شد عیان؟ وقت هنرنماییِ زینب سرشت ها افتاد باز نام علی بر سر زبان عالم حسد برد به مقام سگی چو من از دست این دو شاه اگر گیرم استخوان وقتی که روی خاک بدن هایشان فتاد شد خیمه گاه سینه زن و شد دشت روضه خوان از بس که نیزه بر تن شان بی امان زدند چون نیزه زار شد بدن هر دو نوجوان تا که برادرش نشود شرمسار او زینب به خویش گفت که در خیمه ات بمان https://eitaa.com/nazre_abro
اصلا خبر داری چه آمد بر سر من؟ بازیچه ی شمر و سنان شد معجر من تو جان من بودی و بعد از رفتن تو جانی نمانده بی گمان در پیکر من بر نیزه ها رفتی مقام تو رفیع است پایین بیا، یک لحظه بنشین در بر من الگوی دختر می شود بابا مگر نه؟ مثل سرت بابا شکسته شد سر من دستم به پهلو دست دیگر روی بازو این درد ها ارثیه هست از مادر من هر لحظه می خوانم تو را: بابایِ خوبم ای کاش می گفتی تو هم: جان!دختر من https://eitaa.com/nazre_abro
نیزه پس از نیزه میان پیکرش بود خنجر پس از خنجر میان حنجرش بود این سو حسین ابن علی خون گریه می کرد آن سو عزادار عزایش مادرش بود آن گاه که بر پهلویش می خورد نیزه تصویر زهرا پیش چشمان ترش بود بی شک میان جسم او راهی نمی یافت شمشیر اگر از معرفت چیزی سرش بود قاسم به زیر دست و پای یک سپاه و شمر لعین مشغول مدح لشکرش بود با این همه سختی ، خدا را شکر در دشت تنها نبود و شاه بالای سرش بود https://eitaa.com/nazre_abro