eitaa logo
📢 کانال ندای حق ❤️
53 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
7.1هزار ویدیو
32 فایل
『بِســـــم‌ربـــ‌ـِّ‌ الشاه‌ڪربلاعلیہ‌السلامـ♥️』 ✯اَنتَ فی قَلبی حُسین وَ اَنتَ فی قَلبی حَسن رَسم شکل قلبِ من آثار دَست #زینب ♥️ است✯ اهداف کانال پستهای مذهبی و سیاسی لطفا کانال را به دوستانتان معرفی کنید 💠تشکر
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ❀ قم معطر به بوی فاطمه هاست شهر و کاشانهء بَنِی الزَّهراست تشنهء این کویر اقیانوس مِهر مادر هنوز پا برجاست چقدر شهرتان گدا دارد! شوریِ آب قم ز اشک گداست خوش به حال کسی که یک عمر است در حریم شما کنار خداست همهء عرش و جنت الاعلی گوشه ای از حیاط صحن شماست اینکه همسایه با شما شده ایم بهترین هدیهء امام رضاست(ع) سلاام عصرتون مهدوی عیدتون مبااارک 🌹❤️☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💠 السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ 🌸 یا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ پر می‌کشد مرغ دلم یک بار دیگر تا بارگاه دختر موسی‌بن‌جعفر آنجا که می‌افتد به روی خاکْ افلاک آنجا که بر خاکش ملَک می‌گسترد پر آیینه‌های بارگاهش رشک انجم هر ذره از خاک درش خورشیدپرور در صحن او گم می‌شود غم‌های دنیا پیداست در نور حریمش لطف داور آیینۀ عصمت شد این دریای دانش زهرا تجلی کرد در این نور اطهر آمد دوباره زینب زهرانشانی شد از شعاع شمس او تکثیر، کوثر هم نور چشم احمد و جان رضا اوست هم یادگاری دارد از زهرا و حیدر معصومه است و خواهر سلطان طوس است ما را به خورشید ولایت اوست رهبر موسی و عیسی پاسبانان حریمش خیل ملائک بر درش همواره چاکر در کوی احسانش کریمان در گدایی بر خوان لطفش در دعا عالم سراسر شد از نسیم چادرش ایران گلستان از گرد خاک پای او شد خاک قم زر آن قبر نورانی که گم شد در مدینه گویا برآورده است از این سرزمین سر گفتند کارت با کریمان نیست دشوار با این کریمه کارمان دائم میسّر دیگر چه باک از هول رستاخیر ما را وقتی که او باشد شفیع روز محشر 🎋
خدایا تنهایے یعنے "بے تو ماندن" پس بہ من ایمانے بده در هر حالے هستم تو را ڪنارم ببینم در شادے و غم در تنهایے و خلوت و در "خواب و بیدارے"... شبتون بخیر و شادی💫💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐ســلام 🌸به اولین روز خرداد خوش آمدید 💐امـروزتون زیبا 🌸امیـدوارم 💐لحظات زندگیتون 🌸مدام حول محور 💐عشق, شادی, آرامش 🌸در حرکت باشه 💐و خرداد ماه براتون پراز 🌸برکت خوشبختی موفقيت 💐و سرشاراز خیر و برکت باشه 🌹🌹☺️🤲🖐
🌹شهادت سردار محمد بروجردی فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء(علیه السلام) 1 خرداد 1362 ♦️شهید محمد بروجردی در سال 1333 ش در یکی از روستاهای اطراف بروجرد به دنیا آمد. از هفت سالگی به همراه خانواده، ساکن تهران شد و در سال 1356، با هدف ضربه زدن به رژیم پهلوی، گروه توحیدی صف را تشکیل داد. او در همان سال راهی نجف گردید و از طرف حضرت امام خمینی(ره)، مأمور آگاه کردن مردم از جنایات رژیم شد و در این سنگر به ایفای وظیفه پرداخت. گروه صف به فرماندهی محمد بروجردی، به هنگام ورود حضرت امام به میهن اسلامی و روزهای پس از آن، مسؤولیت حفاظت از جان امام را بر عهده گرفت. با عزیمت امام به قم، بروجردی مسؤول زندان اوین شد. ♦️شهید بروجردی نقش مهمی در تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت و خود از فرماندهانِ اولیه آن به شمار می رفت. وی در سال 1358 ش برای فرونشاندنِ آشوب ضد انقلاب در کردستان، راهی این منقطه گردید و با اقامت چهار ساله خود در آن دیار، وضعیت این منطقه را سروسامان داد تا جایی که به مسیح کردستان شهرت یافت. ♦️شهید بروجردی در سال 1361، به عنوان فرمانده سپاه در غرب کشور، قرارگاه حمزه سیدالشهداء (ع) را تشکیل داد و عملیات های نظامی را از این مکان، هدایت می نمود. سرانجام این پاسدار غیور و فداکار، طی یکی از مأموریت های خود در نزدیکی شهرستان نقده بر اثر برخورد با مین، در 29 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد و پس از تشییعی باشکوه، در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
🌹رهبرمعظم انقلاب: من بروجردی را از یاد نمیبرم و هیچ وقت فراموش نمیکنم. غالبا هر وقت كه بحث شهدا پيش می‌آید، شهيد بروجردی جلو چشم من است. 🌹 سالروز شهادت شهید محمد بروجردی 🕊شادی روحش صلوات
قشنگ ترین قرض الحسنه واریز همیشگی لبخند  به حساب دیگران ✌️ ☀️ سلااام وقتتون بخیر و شادی دوستان بزرگوارم🌹☺️
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ . . تصمیمم رو گرفتم.. . من باید چادری بشم😊 . حالا مونده راضی کردن پدر و مادر😕 . هرکاری میشد کردم تا قبول کنن..ازگریه و زاری تا نخوردن غذا ولی فایده نداشت😐😐 . و این بحث ها تا چند هفته تو خونه ما ادامه داشت.. اوایلش چادرمو میزاشتم توی یه پلاستیک و وقتی از خونه بیرون میرفتم میزاشتم تا اینکه بابا و مامان اصرار من رو دیدن یه مقدار دست کشیدن و گفتن یه مدت میزاره خسته میشه...فعلا سرش باد داره و از این حرفها. . خلاصه امروز اولین روزیه که با چادر وارد دانشگاه میشم☺ . از حراست جلوی در گرفته تا بچه ها همه با تعجب نگاه میکنن😨 . نمیدونم ولی یه حس خوبی توش داشتم😊 و به خاطر همین هم سریع رفتم سمت دفتر بسیج خواهران. . وقتی وارد شدم سمانه که از صبح منتظرم بود سمتم اومد: . -وای چه قدر ماه شدی گلم😊 . ممنون😊 . بابا و مامانو چطوری راضی کردی؟!😯 . خلاصه ما هم ترفندهایی داریم دیگه 😂خب حالا بهمون میگی کارمون اینجا دقیقا چیه 😐 . اره..با کمال میل😊 . در همین حین بودیم که زهرا خانم وارد دفتر شد و: . -به به ریحانه جان...چه قدر چادر بهت میاد عزیزم☺ . -ممنونم زهرا جان😊 . -امیدوارم همیشه قدرشو بدونی . -منم امیدوارم..ای کاش همه قدرشو بدونن و حرمتشو نگه دارن 😒 . زهرا رو کرد به سمانه و گفت : . سمانه جان آقا سید امروز داره میره مرکز و یه سر میاد پرونده ی اعضای جدید رو بگیره..من الان امتحان دارم وقتی اومد پرونده ها رو بهش تحویل بده . -چشم زهرایی..برو خیالت راحت☺ . زهرا رفت و من و سمانه تنها شدیم و سمانه گفت خوب جناب خانم مسئول انسانی😆... این کار شماست که پرونده ها رو تحویل بدین به اقا سید😉 . یهو چشمام یه برقی زد و انگار قند تو دلم اب شد😯😊 . . اقا سید اومد و در رو زد و صدا زد: . زهرا خانم؟ اقا سید اومد و در رو زد و صدا زد: . -زهرا خانم؟! . سریع پرونده هارو برداشتم و رفتم بیرون: . -سلام☺ . سرش پایین بود و تا صدامو شنید و فهمید که صدای زهرا نیست چند قدم عقب رفت وهمونطوری که سرش پایین بود گفت: . -علیکم السلام...زهرا خانم تشریف ندارن؟!😯 . -نه...زهرا امتحان داشت پرونده ها رو داد به من که تحویل بدم بهتون😏 . یه مقدار سرشو بالا آورد و زیر چشمی یه نگاهی بهم کرد و گفت: اااا...خواهرم شمایید☺ نشناختمتون اصلا...😕 خوشحالم که تصمیمتون رو گرفتین و چادر رو انتخاب کردین☺ ان شا الله واقعا ارزششو بدونید چون هم با چادر خیلی فرق کردید و اینکه هم با چادر... هیچی.. . حرفشو خورد و نفهمیدم چی میخواست بگه و منم گفتم: -ان شا الله..ولی من یه تشکر به شما بدهکارم بابت راهنماییتون😊 . -خواهش میکنم... نفرمایید این حرفو . دستشو آورد بالا و پرونده ها رو گرفت و همچنان همون انگشتری که زهرا خریده بود تو دستش بود 😐😔 . پرونده ها رو تحویل دادم و رفت ولی من همچنان تو فکرش بودم . ... ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─
26.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤🎥 بسم ربّ المعصومه🌱 ما اسیــریم و فقیریم و یتیم، ای مهتاب دختر حضرت موسی(ع) دلِ مارا دریاب♥️✨ مصاحبه ویژه روز دختر 🌿🦋 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به رسمِ "رفاقت" برایت دعاهای خوب می کنم؛ دعا میکنم لبخندهایت از ته دل باشد، و غصه هایت سطحی و زود گذر دعا می کنم مسیر موفقیتت هموار باشد و انگیزه های صعود و پروازت، بسیار دعا می کنم هرگز در پیچ و تاب زمانه، بی پناه نباشی، هرگز دلت نگیرد، و چشم های روشنت هیچ زمانی خیس و اشک آلود نباشد! دعا می کنم عاشق کسی باشی؛ که عاشقت باشد، سلاام دوستان محترم ظهرتون معنوی التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍊ای دوست😊 🍃هر لحظه تو را 🍊غرق صفا میخواهم 🍃هر روز تو را 🍊کامروا میخواهم 🍃ازبهر تو و هرکه تو 🍊را دارد دوست 🍃آرامش خاطر از خدا میخواهم 🙏 🍊سلااام عصر تون بخیر و شادکامی 🍃حال دلتون 🍊 خوب .خوب تشکر ویژه از شما بزرگواران بابت حضور پرمهرتون که باعث افتخاریست
📌 دل مومن جایگاه من است! 🔰 مرحوم حاج اسماعیل دولابی: " اگر خداوند را میخواهید بجویید در زمین و آسمان نیابید که پیدا نمیشود! چون خود رحمانش فرمودند: زمین و آسمان وسعت مرا ندارد دل مؤمـــن جایگاه من است..."
🌱 ناراحت کردن یه آدم مثل پرت کردن یه تیر به آسمونه که نمیدونی کجای زندگیت قراره برگرده پایین و یقه خودتو بگیره...
🗓 ۴۶ روز تا عیدالله الاکبر، عید بزرگ غدیر باقی مانده است... اَلا اِنَّ اَعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْغاوُونَ، اِخْوانُ الشَّیاطینِ، یُوحى بَعْضُهُمْ اِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً ... 📚بخشی از فراز هفتم خطابه شریف غدیر
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚 🌷 اللهم 🌷 🌷 صل علیٰ 🌷 🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷 🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ 🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷 🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷 🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷 🌷 الصِّديقِ 🌷 🌷الشهید🌷 🌷صَلاةً 🌷 🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷 🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷 🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷 🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷 🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷 🌷صلوات الله علیک🌷 🌷و علی آبائك🌷 🌷وأوﻻدك🌷 💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم 💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم 💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران 💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان 💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی 💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی 💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو 💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو 💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب 💚♻️میکنی آقا قدم‌ها را حساب 💚♻️باتوعاشق‌ترشدن عشقِ منست 💚♻️عشقِ زیبای شما رزق منست
دلم گرفته🖤😥 انگار همین دیروز بود که سرکلاس میخوندم جمال زاده: آقا حاضرم🖤 بچه باصفایی بود، با اخلاق بود، اگه دیر هم میومد، که میومد میگفت: حاج آقا ببخشین... زحمت کش بود، سرکار هم میرفت، یه حیای خاصی توی چشماش داشت نمیدونم چرا دلم خیلی گرفته نمیدونم وقتی شاگردت شهید میشه باید چیکار کنی😥؟؟ رفتم توی شاد اسمش رو سرچ کردم، یادم اومد که بهم گفته بود آقا پی دی اف درس ها رو برام بفرست... من معلم درس دین و زندگی، مدیریت خانواده و سبک زندگی ات بودم محمد جان ولی امروز من ازت درس دین و سبک زندگی رو یاد گرفتم دوست دارم بلند، بلند... گریه کنم😥 صبح باید برم مدرسه، ولی از دل تنگی خوابم نمی‌بره، بغض گلوم رو گرفته، بچم روی قلبم خوابیده، میگم بلند گریه نکنم تا نترسه و از خواب نپره...شایدم باید از خواب بیدارشه و بگه بابا چرا گریه میکنی؟ منم بگم بابا جان، دست گل هایی مثل محمد جونشون رو نثار امنیت 🇮🇷ایران 🇮🇷کردند تا مردم ایران در امنیت زندگی کنند... پ.ن: 🖤 شهید محمد جمال زاده 🖤سال گذشته در هنرستان شهید محمود مافی پایه دوازدهم شاگردم بود. ایشون دیروز در سراوان به همراه پنج غیور مرد دیگه به شهادت رسیدند. 🌷ما سینه زدیم و بی صدا باریدند 🌷از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند 🌷ما مدعیان صف اول بودیم 🌷از آخر مجلس، شهدا راچیدن
سلامی گرم در طلوعی زیبا تقدیم شما مهربانان در این صبح‌هایی که نسیم بهاری ریه‌هایت را پر می‌کند در این صبح‌ها که تا چشم باز میکنی بنفشه‌ها برایت می‌رقصند در این صبح‌هائی که خداوند تو را با بوسه اول صبحش بیدار می‌کند برایت آرزو می‌کنم آرامش سهم امروز و هر روزت باشد آرزو می‌کنم شادی و خوشبختـی قرین لحظه‌هایت باشد 🌹☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📿 ذکـــــری بــــــــرای رفــــــع . فشـــــارهای زنـــــدگی 🤯 🎥 استادعالی
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ... ﺑﺮﺍی ﺷﺎﻧﻪﻫﺎی ﺧﺴﺘﻪ ﻗﺪﺭی ﻋﺸﻖ، ﺑﺮﺍیﮔﺎﻣﻬﺎی ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻗﺪﺭی عزم ﺑﺮﺍی ﺯﺧﻤﻬﺎ ﻣﺮﺣﻢ، ﺑﺮﺍی ﺍﺧﻤﻬﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺮﺍی ﭘﺮﺳﺶ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﺎ ﭘﺎﺳﺦ، ﺑﺮﺍی ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﺎﺭﺍﻥ، ﺑﺮﺍی ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ﮔﺮﻣﺎ، ﺑﺮﺍی ﺧﻮﺍﺑﻬﺎ ﺭﺅﻳﺎ، ﺑﺮﺍی ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺮﮔﺸﺘﮕﻲ ﺍﻳﻤﺎﻥ، ﺑﺮﺍی ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﻴﮕﺎنگی ﺍﻟﻔﺖ، ﺑﺮﺍی ﻋﺰﻣﻬﺎی ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻗﺪﺭی ﺭﺍﻩ... ﻋﻄﺎ ﻓﺮﻣﺎ 🌹🌺🌱 صبور باشیم ، گــــــاهــــی باید از میـان ِ بدترین روزهای زندگی عبور کنیم تا به بهترین‌هایش برسیم .🌹🌺🌱 ﻗﻠﺐ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ، ﻭ ﻣﻐﺰ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﺪ؛ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ، ﺍﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ وبهترین ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽﺩﻫﯿﻢ.🌹🌺🌱 انسان با هیچ چیزی به راحتی نابود نمی شود جز عدم آگاهی!! لطفا ذهنتان را روشن نگه دارید🌹🌺🌱 امروز اجازه دهید کلماتتان باعث قوتِ قلبِ دیگران شود... اعمالتان زنجیرهایِ گره خورده دیگران را باز كند... و محبتِ شما نمایشی از محبت خالقِ مهربان باشد.🌹🌺🌱 صداقت مهمترین قطعه ی پازل روابط شماست همیشه حقیقت را بگوئید حتی اگر صدایتان بلرزد.🌹🌺🌱 🌹🌺🌱🌹🌺🌱
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ . . .پرونده ها رو بهش تحویل دادم و رفت ولی من همچنان تو فکرش بودم😕با دیدن انگشترش سرم درد گرفته بود و بدنم سرد شده بود و همچنان خیره با چشمهام که الان کم کم داشت بارونی میشد بهش زل میردم و رفتنشو نگاه میکردم . با صدا زدن سمانه به خودم اومدم که گفت ریحانه؟ چی شدی یهو؟! . -ها؟! هیچی هیچی😕 . -آقا سید چیزی گفت بهت؟!😯 . -نه.بنده خدا حرفی نزد 😕 . -خب پس چی؟! . -هیچی..گیر نده سمی😕 . -تو هم که خلی به خدا 😐 . . خلاصه یکم تو بسیج موندم و بهتر که شدم اروم اروم سمت کلاسم رفتم و وقتی پامو گذاشتم تو میشنیدم که همه دارن زمزمه هایی میکنن😐فهمیدم درباره منه ولی به روی خودم نیاوردم😏پسرا که اصلا همه دهن باز مونده بودن😯 . اما امروز واقعا همه پسرها هم با احترام کنارم حرف میزدن و هر چیزی رو نمیگفتن و شوخی هاشون کمتر شده بود☺ . نمیدونم شایدم میترسیدن ازم 😂😂 . .ولی برای من حس خوبی بود😊 . خلاصه ولی زمزمه هاشونم میشنیدم. . -یکی میگفت حتما میخواد جایی استخدام بشه😐 . -یکی میگفت حتما باباش زورش کرده چادری بشه😑 . -و خلاصه هرکی یه چی میگفت . -ولی من اصلا به روی خودم نمیاوردم😏 . . یه مدت به همین روال گذشت و من بیشتر به چادر و نماز خوندن و مدل جدیدم داشتم عادت میکردم😊 . تو این مدت خیلی از دوستانو از دست داده بودم. و فقط مینا کنارم مونده بود.ولی اونم همیشه نیش و کنایه هاشو میزد😑 . توی خونه هم که بابا ومامان 😐😐 . همچنین توی همین مدت احسان چند بار خواست باهام مستقیم حرف بزنه و نزدیک شد ولی من همش میزدم تو ذوقش و بهش اجازه نمیدادم زیاد دور و برم بیاد..راستیتش اصلا ازش خوشم نمیومد😐..یه پسر از خود راضی که حالمو بهم میزد کارهاش.😤.و فقط اقا سید تو ذهنم بود😊شاید چون اونو دیده بودم نمیتونستم احسان رو درک کنم . تا اینکه یه روز صبح مامانم گفت: . -دخترم... عروس خانم. پاشو که بختت وا شد😄 . با خواب الودگی یه چشممو باز کردم و گفتم باز چیه اول صبحی؟😯 . -پاشو..پاشو که برات خواستگار میخواد بیاد😊 . -خواستگار؟!😲امشب؟؟؟😱😨 . -چه قدرم هوله دخترم😄😄نه اخر هفته میان☺ . -من که گفتم قصد ازدواج ندارم😒 . -اگه به حرف باشه که هیچ دختری قصد ازدواج نداره😃 . -نه مامان اگه میشه بگین نیان😕 . -نمیشه😡باباش از رفیقای باباته😐 . -عههههه...شما هم که هیچوقت نظر من براتون مهم نیست😧 . -دختر خواستگاره دیگه.هیولا نیست که بخورتت تموم شی😐 خوشت نیومد فوقش رد میکنیش . . ... ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺الهی در این ظهر زیبا 🌿🌹سایه خدا بر سرتون 🌺سلامتی بر وجودتون 🌹🌿سرسبزی در خانه هاتون 🌺سخاوت خدا در مالتون ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌼زندگیت را به ساعت الان و اکنون کوک کن خدا در اکنون است .... 🌼در گذشته هر کس خطا و لغزش هست پس نگران دیروز نباش 🌼امروزت را دریاب فقط امروز دوست من خداوند با توست ❤️سللاااام ظهر سه شنبه تون بخیر خدا قوت ☀️