خَرابَةِ الشّام السَّلامُ علیکِ أَیَّتُها المُتَحَیِّرَةُ فِی وُقُوفِکَ عَلی جَسَدِ سَیِّدِ الشُّهَداءِ
ویرانه شام درود بر تو باد ای بانوی سرگردان به هنگام توقف نمودن و ایستادنت بر بالای بدن سرور شهیدان
وَ خاطَبَتِ جَدَّکِ رَسولَ اللهِ (صَلّی الله علیهِ وَآلِهِ) بِهذا النِّداءِ
و خطاب کردی به جدّت پامبر خدا که درود خدا بر او و خانواده اش باد به این نداء:
صَلَّی عَلیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ بِالعَراءِ مَسلُوبُ العِمامَةِ وَ الرِّداءِ
که درود فرستادند بر تو فرشتگان آسمان این است حسین در بیابان که از تنش ربوده اند عمامه و عبا را
مُقَطَّعُ الأَعضاءِ وَ بَناتُکَ سَبایا وَ إِلَی اللهِ المُشتَکی وَ قالَت
اعضای او پاره پاره است، و دختران تو اسیرانند و به سوی خداست شکایت و گله و گفت
خَتَمَ لاِوَّلِنا بِالسَّعادَةِ وَالْمَغْفِرَةِ، وَلاِخِرِنا بِالشَّهادَةِ وَالرَّحْمَةِ
که پایان نخستین فرد ما (پیامبر(صلی الله علیه وآله) را سعادت و آمرزش و سرانجام آخرین فرد ما (امام حسین(علیه السلام) را شهادت و رحمت قرارداد
اِنَّهُ رَحیمٌ وَدُودٌ، وَهُوَحَسْبُنا وَنِعْمَ الْوَکیلُ
اوست پروردگار بسیار مهربان و او ما را کفایت می کند و خوب نماینده ای است
وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّد وَآلِه وَاَهْلِ بَیتِهِ الطّاهِرینَ الاْئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ
و درود و رحمت خدا بر محمد و خاندان و اهل بیت پاکش که همان امامان معصوم اند
آمینَ یا رَبَّ الْعالَمینَ.
پروردگارا دعای ما را مستجاب فرما. [1]
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه حضرت زینب کبری س🖤🖤
هدایت شده از سیدعلی
شهید گرانقدر محمد معماریان در بیستم مرداد ۱۳۴۹ در قم به دنیا آمد، در ۱۲ سالگی به بسیج پیوست ،۱۳ ساله بود که پایش به جبهه باز شد و در کربلای ۴ وقتی از بین هزار نفر نیاز به خطشکنی ۳۰۰ نفر بود، او نامنویسی کرد تا اینکه سرنوشت شهادت او در نهرخین شلمچه رقم خورد.
راوی مادر بزرگوار شهید👈جنازه محمد سه روز در نهر خین در شلمچه و سه روز هم در معراجالشهدا مانده بود تا پدرش از جبهه برگردد یک روز هم طول کشید تا کارهای تشییع و تدفینش انجام شود. کاسه سر پسرم خالی بود و فقط صورت داشت. توی کاسه خالی سرش با پنبه پر شده بود و دندانها و زبانش لابهلای پنبهها بود. نشستم کنار پیکر محمد و رویش را باز کردم. خیلی سریع بوسهای به پیشانیاش زدم و دست کشیدم روی چشمهایش و گفتم: خوش به حالت مادر حال تو که گریه کردن ندارد و به بی بی گفتم: بالاخره روزی که این همه منتظرش بودم رسید.
به پسرم گفتم: محمد جان! دیدی آخرش تو جلو زدی و رفتی؟ خودم محمد را داخل قبر گذاشتم ، دست به صورت محمد زدم و به سر و صورتم کشیدم این آخرین دیدارم با محمد بود. دستهایش را گرفتم توی دستم. بیاختیار لبخند زدم زیر لب گفتم: عزیز دلم، سربلندم کردی. پیش خدا مقام داری، دعایم کن. دلم نمیخواست از محمد دل بکنم، ولی چارهای نبود.جنازه را توی قبر گذاشتم و تلقینش را خواندم وقتی دستم را از زیر سرش برداشتم، خون تازه دستم را رنگین کرد؛ دستم را به جمعیت نشان دادم و گفتم: ببینید بعد از هفت روز خون تازه از سر محمدم جاری است اما گریه نکردم محکم و استوار همه کارهایش را انجام دادم و از قبر بیرون آمدم بعد هم روی قبر ایستادم و با استعانت از عمهام حضرت زینب (سلام الله علیها) سخنرانی کردم به این امید که خانم از ما راضی باشد.
محمد قبل از آخرین اعزام به جبهه به دامادم گفته بود که این قبر من است و دقیقا در همان نقطه به خاک سپرده شد ، شب قبل از اعزام پسرم به من گفت که اگر شهید شدم و راضی بودی، آن کفنی را که از مکه برای خودت آوردهای و با آب زمزم شستوشوی دادی، به تنم بپوشان و شال سبزی را که از سوریه آوردهای را به گردنم بیاویز. گریه نکن و اگر گریه کردی جلوی چشم دیگران نباشد. در تنهایی هر چه خواستی گریه کن.
هدایت شده از سیدعلی
شفای مادر در خواب با پارچه متبرک از حرم امام حسین (سلام الله علیه)
محرم سال ۱۳۶۵ بر اثر حادثهای از ناحیه پا به شدت آسیب دیدم و از اینکه نتوانستم به نحو شایسته در مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین(سلام الله علیه) شرکت کنم، به درگاه خداوند ابراز ناراحتی و طلب شفا کردم صبح روز عاشورا بعد از قرائت زیارت عاشورا در عالم رؤیا دیدم چند نفر از شهدا از جمله فرزندم محمد در مسجد المهدی قم به دیدار من آمدند و پسرم پس از گفتوگو شال سبزی را که از حرم سالار شهیدان آورده بود، روی پایم قرار داد از خواب که بیدار شدم در کمال شگفتی باندها را دیدم که از پایم گشوده شده و شال سبز روی پایم قرار داشت و دیگر دردی احساس نمیکردم.
کرامت امام حسین (سلام الله علیه) و شهید معماریان برای شفای بیماران👇
قطعات کوچکی از شال سبزی که بر روی پای من بسته شده بود را به برخی از مردم دادم پس از آنکه خبر این ماجرا به محضر آیتالله گلپایگانی(ره) رسید و پس از شرح آن موضوع شال خوشبوی معطر به عطر حسینی(سلام الله علیه) مورد تصدیق ایشان قرار گرفت، ایشان گفت: این امانتی در دست شما بوده و نباید آن را به دیگران هدیه می دادید پس از آگاهی از این مساله به سراغ دریافت کنندگان قطعات پارچه رفتیم اما در کمال ناباوری متوجه شدیم تمام آنها غیب شده اند.
خدا را شاکریم که این ماجرا سندی برای اثبات زنده بودن شهدا است و منزل شهید سالها پایگاهی برای آرمانهای اسلام و انقلاب قرار گرفته است.
شال مورد نظر اکنون داخل یک شیشه ۱۰ سانتی نگهداری می شود و بوی عطر مخصوص آن باقیمانده است ، آیت الله گلپایگانی کمی از تربت امام حسین (سلام الله علیه) را به من داد و گفت یک سانت از این شال را برش بزنید و در داخل بطری به همراه آب و تربت قرار دهید من نیز این کار را انجام دادم و زمانی که مردم برای رفع بیماری و مشکلات خود از من پارچه را طلب می کنند آب این شیشه را در یک بطری کوچک دیگر می ریزم و به آنها می دهم تا با نوشیدن آن شفا یابند.
شادی روح پاک و مطهرش صلوات🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بزرگواران محترم
شهادت حضرت زینب س تسلیت میگم
اعزاداریهاتون قبول حق ان شاءالله التماس دعا شبت بخیر 🥀🥀🤲✌️
هدایت شده از سیدعلی
شهید گرانقدر مهدی کبیرزاده ۱۵ مرداد ۱۳۴۸ در یزد چشم به جهان گشود ، با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان داوطلب بسیجی عازم جبهه شد و ۲۴ بهمن ۶۴ در عملیات والفجر ۸ در منطقه فاو به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
دستنوشته شهید بزرگوار👈بسم الله الرحمن الرحیم
با درود و سلام به پیشگاه مقدس یگانه منجی عالم بشریت امام زمان (عج) و نایب بر حقش، امید مستضعفان و محرومان جهان ابراهیم زمان، پیر جماران، خمینی کبیر و با سلام به شهدای به خون خفته که بار دیگر یاد کربلای حسینی را با خون خود زنده کردند و با سلام به تمامی خانوادههای شهدا، مفقودین و اسرا، این توشههای گرانبهای انقلاب و اسلام و با سلام به کفرستیزان جبهههای نور و به امید پیروزی هر چه سریعتر آنها و به دنبال آن آزادی کربلای حسینی و سپس قدس عزیز.
سلام علیکم
قبل از هر چیز به هیچ وجه خود را لایق آن نمیدانم که بخواهم نصیحتی بکنم و نه اینکه این حرفهایی که میزنم همه را خود به مرحله عمل رساندم، بلکه انشاءالله که بتوانم اول خودم و بعد بقیه از آن استفاده کنیم و به اجرا گذاریم.
از خداوند تبارک و تعالی میخواهم که نور معرفت خودش را در دلهایمان بیاندازد و ما را به صراط خودش هدایت کند و در این راه ما را استوار و مقاوم قرار دهد و در این راه پر برکت به ما صبر زیادی بدهد، صبر در عبادت، صبر در معصیت، صبر در مصیبت و باز از خداوند میخواهم که توفیق درک و شناخت خودش را به ما بدهد که اگر خدا را شناختیم دیگر به عوامل شیطانی اعتنایی نداریم و نمیتوانند درونمان تأثیر بگذارند؛ آنوقت است که دیگر هر چیزی که مینگرد خداست و مسئله مرگ و حیات برای انسان حل میشود.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
انشاءالله که خداوند توفیق اعمال صالح به ما بدهد و ما را در راه خودش مستدام بدارد.
حقیر مهدی کبیرزاده
۶۴/۱۱/۱۹ اردوگاه کارون
«خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار»
شادی روح پاک و مطهرش صلوات❤️اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم❤️