eitaa logo
مدرسه نبشتن
1.1هزار دنبال‌کننده
191 عکس
94 ویدیو
0 فایل
مجالی برای همنشینی با واژه ها (آموزش نویسندگی) ارتباط با ادمین صفحه نبشتن: @nebeshtan_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
تمام کلماتی که من در داستان‌هایم به کار می‌برم می‌توان در لغت‌نامه پیدا کرد، مسئله فقط بر سر مرتب کردن آن‌ها به صورت جملات درست است. 🗞 سامرست موام @nebeshtan
هدایت شده از مدرسه نبشتن
🔸توصیه‌هایی برای نویسنده‌های نوپا ▫️بدانید که استعداد دارید و اصیل هستید و حرف مهمی برای گفتن دارید. ▫️بدانید که کار کردن خوب است؛ کارِ با عشق و تفکر، کار آسان و جذاب است. چیزی که کار کردن را مشکل می‌کند ترس از شکست و غرور کاذب است. ▫️در دست‌نویس اول بی‌محابا و آزاد بنویسید. ▫️هر چیزی را که دوست دارید امتحان کنید: داستان کوتاه، نمایشنامه، هر چیزی. ▫️از نوشتن داستان‌های بد نترسید. برای کشف اشکال یک داستان دو داستان جدید بنویسید و سپس به داستان‌های قبلی رجوع کنید. ▫️از نوشته‌های قبلی خود شرمسار نباشید. به سراغ متن بعدی بروید. ▫️سعی کنید خودِ واقعی‌تان را پیدا کنید. ▫️خود را فقط رگ و پی و عصب و جمجمه نپندارید که فعالیتتان وابسته به نوشیدن قهوه باشد. به خاطر بیاورید که چه موجود شگفت‌انگیزی هستید. ▫️اگر همیشه از چیزی که می‌نویسید رضایت ندارید علامت خوبی است. تنها افراد بی‌مایه هستند که راحت می‌نویسند و بلافاصله از نوشته‌ی خود راضی می‌شوند. ▫️وقتی دلسرد می‌شوید به یاد حرف وان گوگ بیفتید: «اگر صدایی در درون خود می‌شنوید که می‌گوید «نقاش نیستید» شما با تمام وجود نقاشی کنید، آن صدا خاموش خواهد شد، صرفا با کار کردن.» ▫️وقتی می‌نویسید از خود نترسید. خود را کنترل نکنید، از اینکه احساساتی باشید نترسید. ▫️خود را با دیگران مقایسه نکنید: اینکه بهتر یا بدتر از سایر نویسنده‌ها می‌نویسید. بلیک گفت: «دنبال مقایسه نخواهم رفت، کار من خلق است.» علاوه بر آن، چون شما با هیچ آفریده‌ی دیگری از بدو خلقت یکی نیستید پس قابل مقایسه هم نیستید. ✅ اما چرا باید این کارها را انجام دهیم؟ چرا همه‌ی ما باید بنویسیم یا موسیقی بنوازیم و یا نقاشی کنیم یا…؟ چون پرداختن به آن‌ها آدمیان را سخی، مسرور، زنده، جسور و دلسوز می‌کند. چرا که بهترین راه شناخت زیبایی و حقیقت بیان آن است. به‌راستی، هدف از زندگی جز کشف حقیقت و زیبایی و بیان آن، یعنی شریک‌شدنش با دیگران چیست؟ (از کتاب: اگر می‌خواهید بنویسید، برندا اولند، مجید چینی‌کار، نشر فرهنگ ایلیا) @nebeshtan
هدایت شده از مدرسه نبشتن
برای آغاز نوشتن، از یادداشت روزانه شروع کنید شب هنگام، زمانی را برای خودتان اختصاص دهید. کارهای طول روزتان را مرور کنید و سعی کنید آن ها را خیلی ساده روی کاغذ بیاورید. انگار دارید برای یک نفر اتفاقات آن روز را تعریف میکنید. یادداشت روزانه علاوه بر این که شما را وادار به نوشتن می کند؛ تمرینی است برای نظم دادن به افکارتان @nebeshtan
از چاله‌ی «شلخته‌نویسی» تا چاه «وسواسی‌نویسی» نقطه‌مقابل کسانی که نثر شلخته دارند و بی‌اعتنا به نقشِ دستوریِ هر واژه و مهم‌تر از آن، مفهومِ دقیقِ هر واژه متونی می‌نویسند اغلب کژوکوژ و تأویل‌بردار و گاه سوءتفاهم‌زا، کسانی‌ نشسته‌اند که از شدتِ دقت در انتخابِ واژه‌ها و ساختن جمله‌ها و حتا در برخی موارد کاربردِ علائمِ نگارشی به ورطه‌ی وسواسی‌نویسی می‌افتند. خودِ اینان دو دسته‌اند. یک دسته آنان که در عینِ وسواسی بودن حواس‌شان جمع است که جمله و نوشته‌شان از رسایی و مفهوم بودن ساقط نشود. نمونه‌ی بارز آن برخی نوشته‌های برخی دوستان است که دقت‌ورزی در انتقال پیام و مفهوم را، احتمالاً آگاهانه، ترجیح می‌دهند به آن‌چه در نثرِ فارسی به بلاغت و سیرِ کلام مربوط می‌شود. نتیجه آن‌که در این موارد با نثری اصطلاحاً مکانیکی مواجه می‌شویم. از غذاهای ایرانی مثال می‌آورم. مثلاً قرمه‌سبزی (یا قورمه‌سبزی). نثری که هم فصیح باشد و هم شیرین و بلیغ، به قرمه‌سبزیِ جاافتاده می‌ماند؛ گوشت به‌اندازه، انواع سبزی به‌اندازه، سرخ شدن به‌اندازه، لیمو عمانی به‌اندازه، مدت طبخ به‌اندازه، ادویه به‌اندازه. و خب، اگر انواعِ قرمه‌سبزی جاافتاده داریم و هریک با طعمی متفاوت زیرِ دندان، انواع نثر شیرین و فصیح هم داریم هر یک با طعمی متفاوت زیرِ زبان. ولی نثرِ مکانیکی به قرمه‌سبزیِ خوش‌آب‌ورنگی می‌ماند که بو و طعمِ چندان خوشی ندارد. گوشت دارد درجه‌یک، سبزی دارد به‌اندازه، همه‌چیزش میزان، اما دریغ از ادویه‌ و لیموعمانیِ به‌اندازه، تا روح را هم جلا دهد در کنارِ شکم (رضا شکراللهی) @nebeshtan
«گفتم چیز خواندن را به کلی کنار گذاشته‌ای، تقریباً مثل ورزش. از مایه می‌خوری و خوف می‌شوی. خواندن بیش از هر چیز تمرین و عادت است. اگر از دست برود دوباره از سر گرفتن آسان نیست. مثل ورزشکاری که بدنش خشک شود. معلوم نیست دوباره بتواند یا لااقل به همان نرمی و آسانی گذشته بتواند.» 📖 روزها در راه؛ شاهرخ مسکوب @nebeshtan
تفاوت بیشعور با احمق! حقیقتش را که بخواهید احمق مجرم نیست، بیمار است.... یعنی: معمولاً احمق ها آگاهانه دست به حماقت نمی زنند. خیلی از آن‌ها حتی فکر می‌کنند که خردمند و دانا هستند نه احمق! احمق‌ها بیشتر از آنکه موجب تنفر بشوند، مایه ترحمند.... بی‌شعورها اما داستان شان با احمق ها فرق دارد. کسی که ساعت سه صبح بوق می‌زند، بی‌شعور است. کسی که جلو تمام زنان مسیر می‌ایستد، بی‌شعور است. کسی که در خیابان باریک دوبله پارک می‌کند، بی‌شعور است. کسی که شب، تمام مسیر را نور بالا می‌رود بی‌شعور است. این‌ها بی‌شعورند. حالا یا از نوع احمقِ بی‌شعور یا از نوع پرفسورِ بی‌شعور. احمق بودن درد ندارد. درمان هم ندارد. ربطی هم به شعور ندارد. بی‌شعوری از جای دیگری می‌آید. از خانه و مدرسه، از سرانه مطالعه، از خود شیفتگی، از بی وجدانی، از مرکز فرهنگ فاسد. بی‌شعوری واگیر دارد، هم درد دارد و هم درمان ... مشکل ما، احمق‌ها نیستند. مشکل ما، هیچ‌وقت احمق‌ها نبودند. مشکل ما، بی‌شعور‌ها هستند. یادتان باشد سواد هیچ وقت شعور نمی‌آورد. شعور یعنی تشخیص کار خوب از بد. شعور یعنی تشخیص کار درست از اشتباه. شعور را به کسی نمیشود آموزش داد؛ یک انسان می‌بایست در درون خودش طلب شعور کند تا به آن دست پیدا کند! 📖 بیشعوری، خاویر کرمنت. @nebeshtan
بزرگترین تفاوت بین نویسندگان و کسانی که می‌خواهند نویسنده شوند، نگرش آنها نسبت به بازنویسی است... بی‌میلی به بازنویسی معمولاً مشخصه آماتورها است. @nebeshtan
با سلام و ادب خدمت همراهان عزیز مدرسه نبشتن، باعث خرسندی و امتنان ما خواهد بود که با شرکت در این نظرسنجی، میزان علاقه‌مندی خود را نسبت به مطالب این صفحه اعلام بفرمایید. 🔸لطفاً برای اعلام دیدگاه خود لینک پایین را لمس کنید. متشکرم https://EitaaBot.ir/poll/azi7ur?eitaafly