eitaa logo
نبــراس
612 دنبال‌کننده
617 عکس
425 ویدیو
40 فایل
﷽ 🌷 کانال رسمی دختران نبراس 🔰 همراهیم با: 💡 نوجوانان پیشران انقلاب 🎯 کنش‌گران و فعالان میدانی‌ 💠 زیر نظر مستقیم: 🏢 #سازمان_تبلیغات_اسلامی_شهر_تهران 🏅 #بنیاد_ملی_نوجوان 🧕🏻 #دختران_حاج_قاسم ‌ ➕️ راه ارتباطی با ما: @Amrabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
13.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه اسرائیل نباشه... پویش جهانِ بدونِ اسرائیل ✌️ _روشنه مشکات
نبــراس
📌«ققنوس» 🖇بخش پنجم : سلام کردم . دست پدربزرگ را گرفتم و گفتم :پدربزرگ قرار بود با هم این نهال کوچک
📌«ققنوس » 🖇بخش ششم : لبخند از روی صورتم محو شد ... او پدربزرگ نبود . بلکه امام جماعت مسجد بود . مرد قد بلند با ریش هایی به سفیدی برف ... سلام دادم و پرسیدم عمو پدربزرگم کی می آید ؟ سکوت کرد... دوباره پرسیدم .عمو پدربزرگم کی برمیگردد؟ من را در آغوش گرفت طوری که نتوانم اشک هایش را ببینم ، اما من آنها را احساس می کردم . _ پسرم پدربزرگ به آسمان ها سفر کرده نه پدربزرگ من را تنها نمی گذارد از آغوشش بیرون آمدم و گفتم پدربزرگ به من قول داده بود که وقتی فرمانده شدم با هم اسرائیل را نابود کنیم ... با اینکه به پدربزرگ قول داده بودم که گریه نکنم اما اشک هایم ناخوداگاه جاری می شد ، چون پدربزرگ معتقد بود اگر مرد از خود خللی نشان دهد و سرخم کند دشمنش او را براحتی سرنگون می کند . مدتی بعد دیگر اشک چشمانم خشک شده بود اما قلبم هنوز درد می کرد . حالا دیگر نه پدر و مادرم هستند و نه پدربزرگ و خواهرم هستند . دیگر هیچ کس کنارم نمانده . امام جماعت که تا آن لحظه خیلی سخن نمی گفت ، گفت : پسرم تو خدا را داری . او همه جا کنارت هست . علاوه بر این خانواده ات هم تو را نگاه می کنند و یاری ات می دهند ، پسرم نگران نباش . او راست می گفت من خدا را دارم . از آن روز به بعد بیشتر وقتم را در مدرسه و مسجد و بین مجاهدین و .... می گذراندم ..... 🏷ادامه دارد.... 📘نویسنده :ستایش صفرخانی 🎀هیئت دخترانه ی شهیده بنت الهدی صدر منطقه ۲۱ _روشنه _ نبراس ؛نوجوان اثر گذار به کانال نبراس نوجوان بپیوندید : @nebras_nojavan