🔳 مراسم عزاداری وفات 🔳
حضرت معصومه(سلاماللهعلیها)
خواهر شاهچراغ
و بزرگداشت شهدای امنیت و
حادثه تروریستی شاهچراغ
🎙 سخنران:
🔹️حجتالاسلام ماندگاری
🎙 مداح:
🔹️حاج محمد ابراهیمیان
🔸زمان: جمعه ۱۳ آبانماه
بلافاصله بعد از اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء
🔸مکان: مجمع عاشقان بقیع اردکان
🏳 صــادقــیــه اردکــان
🏳 مجمع عاشقان بقیع اردکان
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
🔴رهبر انقلاب در دیدار دانشآموزان به مناسبت سیزده آبان:
آمریکا ذره ذره آب میشود
خودتان را برای نظم جدید جهان آماده کنید
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
14.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥خبری در راه است
🔹سردار سلامی خطاب به آل سعود: نمیتوانید آرامش را از ملتی بگیرید و خود در آرامش زندگی کنید، آرامشتان را میگیریم. منتظر باشید طولی نخواهد کشید.
#انتقام_سخت
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
📸 رهبر انقلاب:
#فکر_این_بچه_ما_را_رها_نمیکند
🔹در حاشیه دیدار رهبر انقلاب با آرتین سرایداران که مادر و پدر و برادرش را در حادثه تروریستی شاهچراغ از دست داد: "خدا لعنت کند کسانی را مسبب این وضع شدند.
فکر این بچه ما را رها نمیکند..."
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
4.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پاسخ کوبنده به اراجیف محسن تنابنده که گفته کاش ما هم از خوشی زیاد بمیریم (اشاره به ۱۵۱ کشته جشن هالوین در سئول)
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
5.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا پلی در گجرات هنده اولش یکی دو نفر پل رو تکون میدن، بقیه یا نگاه میکنن و یا ذوق میکنن و حتی به اونا ملحق میشن و موج ایجاد میکنند، پل از آستانه تحملش عبور میکنه و متلاشی میشه ۱۴۱ نفر بخاطر حماقت چند نفر و سکوت بقیه میمیرن
ترک امر به معروف و نهی از منکر دقیقاً این کار رو با جامعه میکند
🗣 حاج بابک
#استاد_احمدی
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
2.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کجای دنیا با این جانورهای داعشی مماشت میکنن ؟
نیروهای امنیتی باید دست این وحوش قطع ،پاشون رو قلم و گردنشون رو بشکنن
فیلم بردار هم کاملا از قضیه خبر داره و دقیق فیلم میگیره
حمله با نارنجک دست ساز به سر مامور مدافع امنیت ، چهار آبان در قزوین
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شبکه cnn آمریکا از آموزش آشوبگران(دختر) ایرانی در کردستان عراق، رونمایی کرد.
همین تر.وریستا اگر در نبرد برای ذبح امنیت ایران کشته شن، با یک عکس معصومانهی دختر نوجوان، جزو قهرمانان بی گناه براندازا میشن!
باران وکیلی
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
⭕️ #داداشم_آروم_باش
آروم باش که ازین به بعد توباید برای من پدر باشی و من هم برای تو مادر😔
آغوش رایگان آغوش گرم خانواده را ازماگرفت 😭
آغوش رایگان چه بارگرانی را بردوش من و دستان کوچک تو باقی گذاشت 😭
ای کاش بیَرزد به اینکه دلهای مردمم بیدار شده باشدتا دیگر هیچ آغوشی رایگان باز نشود تا آغوش گرم خانواده ها باقی بماند 🤲
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
.
هر طلوع آفتاب قرار خوبیست
تا پنجرهی ذهن باز شود ...
تا گرما، نور، عشق
بر اتاق زیبای دل، تابیدن بگیرد ...
شاید شکرگزاریهایی باشد
که در لابهلای مشغلههای
این روزگار هزار رنگ،
مدتی است فراموش شدهاند
و به خواب رفتهاند ...
پس این قرار فرصت خوبیست
تا این سپاسهای زیبای فراموششده،
پس از مدتی خواب
دوباره بیدار شوند ...
بر ذهن بیایند ...
و بر زبانها جاری شوند ...
#سلام
#صبحتان_نیکو
#همراهان_جان
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
همدلی(empathy) با همدردی (sympathy) متفاوته.
در همدردی، رنج دیگری رو "تماشا" میکنیم و از این رو راحت اظهار نظر میکنیم؛
اما در همدلی، خودمون رو در قالب دیگری قرار میدیم و رنج رو واقعا شریک میشیم.
حاصلش میتونه یک سکوت غمگینانه باشه که فرد آسیبدیده ترجیحش میده...
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
#حکایت ✏️
در زمان های قدیم پیرزنی فقیر و تنگدست در شهری زندگی می کرد. پیرزن تنها و بی کس بود که جز یک گربه ی لاغر مردنی همدمی نداشت. پیرزن با آنکه در فقر و تنگدستی زندگی می کرد اما هر چه داشت بخشش می کرد و خدا را نیز شکر می کرد و زندگی را به سادگی می گذراند و شبها در تنهایی با گربه اش حرف می زد و هرچه داشت با آن گربه قسمت می کرد. اما گربه از زندگی در فقر راضی نبود.
روزی از روزها گربه ای چاق و چله گربه ی لاغر پیرزن را دید و با او دوست شد. گربه ی چاق وقتی فهمید که دوستش در خانه پیرزنی فقیر زندگی می کند دلش به رحم آمد و گفت:" چرا آن پیرزن بدبخت را رها نمی کنی و با من به مهمانی پادشاه نمی آیی؟"
گربه لاغر گفت: "مگر آنجا چگونه جایی است؟"
گربه چاق گفت: "آنجا از هر گونه غذاهای لذیذ وجود دارد. من هم از همان غذاها خورده ام که چاق شده ام ."
گربه ی پیرزن طمع کرد، مشتاقانه این پیشنهاد را پذیرفت و با گربه ی چاق بی ترس به آشپز خانه ی قصر شاه رفت و مقداری غذا خورد وقتی که غلامان شاه او را در حال خوردن دیدند به دنبالش آمدند و به قول معروف تا می خورد کتکش زدند.گربه ی بیچاره لقمه ای را که در دهان داشت رها کرد و پس از کتک خوردن گریخت، ولی غلامان شاه او را ول نکردند و ناگهان تیری به سمت پای گربه زدند، تیر به پای گربه برخورد کرد ولی او از ترس جان باز هم با پای خونی فرار می کرد.
آن قدر رفت تا به خانه ی پیرزن رسید و ماجرا را برای پیرزن تعریف کرد و با خود گفت: "من به جای آن که چاق شوم چلاق شدم! اگر به همان لقمه نان کم در خانه پیرزن قانع بودم این بلاها سرم نمیآمد. گوشت چرب و نرم و مفت و مجانی قصر شاده به اینهمه دردسر و خطر جانی نمی ارزد. "
برداشتی از داستانی گربه پیرزال از #بوستان
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷