تـنِ تـو آهـنگی است
و تـن من کلمهای است
که در آن مینـشیند
تا نـغمهای در وجود آیـد:
سرودهای که تداوم را میتـپد.
در نگاهت همهی مهـربـانیهاست:
قـاصدی که زنـدگی را خبر میدهد.
و در سکـوتـت همهی صداها:
فـریـادی که بـودن را
تـجربـه میکـند..🌻
#احمد_شاملو
#سلام
#روزتون_بهترین
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
طوفـانها
در رقـص عظیـم تـو
به شکوهمنـدی
نی لبکی مینوازنـد
و ترانه ی رگـــ هایت !
آفتـاب همیشه را طالـع میکند ...
بگـذار چنان از خواب برآیـم
که کوچه های شهـــر !
حضــور مرا دریابنـد ...
#احمد_شاملو
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
تو طلوع می کنی..
من گرمایت را از دور می چشم
وشهر من بیدار می شود...
#احمد_شاملو
#سلام
#صبح_تون_پرفروغ
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
و آن دم که چشمانش،
در آن خاموش، بر چشمان من لغزید
در قعر تردید اینچنین با خویشتن گفتم:
آیا نگاهاش
پاسخ پرآفتاب خواهش تاریک قلب یأسبارم نیست؟
آیا نگاه او
همان موسیقی گرمی که من احساس آن را
در هزاران خواهش پردرد دارم، نیست؟
#احمد_شاملو
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
بالاخره خواهد آمد
آن شبهایي که تا صبح در کنارِ تو بیدار بمانم؛
سرت را روي سینھ ام بگذارم
و بھ تو بگویم که
در کنارت چقدر خوشبخت هستم!
#احمد_شاملو ♥️
#شب_خوش
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
به آن چشمهای درشتِ جانداری که همیشه، تا زندهام، الهامبخش شعر و زندگی من خواهند بود، بگو که من آنها را شاد و جرقهافکن میخواستهام؛ به آنها بگو که چهقدر دوستشان دارم؛ بگو که آنها آفتاباند و من آفتابگردان و هنگامی که از من غایباند، چهطور سرگشته و بیچاره و پریشان میشوم.
✍🏼 #احمد_شاملو
📕 مثل خون در رگهای من
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
پرواز اعتماد را
با یکدیگر تجربه کنیم
وگرنه می شکنیم
بال های دوستی مان را
#مارگوت_بیکل
مترجم: #احمد_شاملو
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
گاه آرزو مي كنم زورقي باشم براي تو
تا بدان جا برمت كه ميخواهي.
زورقي توانا
به تحمل باري كه بر دوش داري،
زورقي كه هيچگاه واژگون نشود
به هر اندازه كه نا آرام باشي
يا متلاطم باشد
دريايي كه در آن ميراني.
#مارگوت_بیکل
ترجمه: #احمد_شاملو
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
آیدا جانم!
تا به امروز همهچیز را آزمودهای. میدانی که تا چه حد به روی من مسلّطی. تبسمت برای آنکه همهٔ شادیهای دنیا را در قلب من سرشار کند کافی است؛ همچنان که قهرت کافی است تا تلخی تمامی بدبختیها را به من بچشاند.
دیگر تجربه کافی است؛ شمشیر تو، از هر دو لبش بر وجود من کارگر است، اکنون هنگام آن است که این قدرت و تسلّط را در راه خوبش بهکار بزنی: در راه زندگی.
✍🏽 #احمد_شاملو
📕 مثل خون در رگهای من
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
آیدای یگانهٔ من!
حالا دیگر چنان از احساسهای متضاد و گوناگون سرشارم که اگر بپرسی هر صبح را چه گونه به شب میرسانم بیگفتوگو در جوابت درمیمانم: هیجان عظیم به دست آوردن تو، قلب مرا از شادی انباشته است... اما، تصور این که هنوز تا مدتی دیگر میباید از تو دور بمانم، قلبم را از حرکت بازمیدارد. چشمانت به من نوید و امید میدهند، اما سکوت تو مرا از یأسی کُشنده لبریز میکند... آه، چه قدر احتیاج دارم که زبانت نیز از چشمهایت یاد بگیرد؛ که زبانت نیز چون چشمهایت مهربان و نوازشدهنده شود، که زبانت نیز مانند نگاهت به من بگوید که آیدا، احمد تنهای دلتنگش را چه قدر دوست میدارد! ــ افسوس که زبان و لبان تو به قدر چشمهایت مرا دوست نمیدارند.
#مثل_خون_در_رگ_های_من | #احمد_شاملو
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
گاهی به من فکر کن
من حتّی به گاهی بودن
در فکرت هم راضیم •••
#احمد_شاملو 💌
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
این است عطر خاکستری هوا
که از نزدیکی صبح سخن میگوید
زمین آبستن ِروزی دیگر است
این است زمزمهٔ سپیده
این است آفتاب که بر میآید
تک تک ، ستارهها آب میشوند
و شب
بریده بریده
به سایههای خُرد تجزیه میشود
و در پس ِهر چیز
پناهی میجوید
و نسیم خنک بامدادی
چونان نوازشی ست ...
#احمد_شاملو
#سلام_خوبان
#صبح_تون_بخیر❤️
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
این است عطر خاکستری هوا
که از نزدیکی صبح سخن میگوید
زمین آبستن ِروزی دیگر است
این است زمزمهٔ سپیده
این است آفتاب که بر میآید
تک تک ، ستارهها آب میشوند
و شب
بریده بریده
به سایههای خُرد تجزیه میشود
و در پس ِهر چیز
پناهی میجوید
و نسیم خنک بامدادی
چونان نوازشی ست ...
#احمد_شاملو
#سلام_خوبان
#صبح_تون_بخیر❤️
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
نوبرگهای خورشید
بر پیچک کنار درِ باغ کهنه رُست
فانوسهای شوخِ ستاره
آویخت بر رواقِ گذرگاهِ آفتاب
من بازگشتم از راه
جانام همه امید
قلبام همه تپش...
#احمد_شاملو
#سلام
#صبح_تان_بخیر
#همراهان_جان❤️
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷