آلینا با ابروهای شاخکِ شاپرکی شکلش، اخم ریزی کرد و چشمهای درشتش که رنگشان بین تمشک و سنجد بود به زیبایی درخشیدند و جواب داد:«گلم! ما لذت بردن رو بلد نیستیم. اگه آدم بخواد حتی از قدم زدن، سرما، گرما و... لذت میبره. ماها استادِ بهونهایم؛ فقط بلدیم بهونه درست کنیم. بهونههامون اونقدر قشنگن که خودمون رو هم باهاشون گول میزنیم. چه سیگارش باشه و چه قلیونش هر دو مثل همن. کسی نیست بگه:" اگه تفریح بود که اعتیاد اسمش نبود." اینجور تفریحهایی به بهونهی غم، ذرهذره آدم رو پودر میکنه. به قول یکی از بچهها:"سیگار و قلیون پستونکِ بچه گندههاست که وقتی تنها میشن و کسی رو ندارن به جای گریه کردن پستونکشون رو میذارن روی لباشون و آروم میشن."»
#برشی_از_رمانِ : #رقص_کال
#نویسنده : #مصطفی_باقرزاده
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷