eitaa logo
ندای اردکان
2.7هزار دنبال‌کننده
35.7هزار عکس
15.1هزار ویدیو
146 فایل
کانال عمومی ارتباط با مدیر کانال: @Habibakbari1359
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از رسای اردکان
پروانه بود و صحبت از پرواز می‌کرد افسانه‌ای با شمعِ خویش آغاز می‌کرد... در پیله‌مردن‌کسرِ شأنش‌بود،دیدم شهدِ شهادت بر لبش اعجاز می‌کرد... ✍حسن‌کریم‌زاده‌اردکانی 📓شهد_شهادت ✓💔 •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
مستم چه‌سودی می‌برم هُشیار باشم خوابم چه فرقی می‌کند بیدار باشم... شمعم نمی‌خواهی مگر جان‌کندنم را آتش بزن تا گوشه‌ای در کار باشم... رفتن چه‌فرقی می‌کند با ماندن‌ای دل هم‌خانه چون؟ با سایه‌و دیوار باشم... بازنده‌ یِ جنگی سراسر نابرابر اصلاً خدا، رهبر، بگو سردار باشم... گیرم که بودم مدّتی سربارِ این تن کاجم! چه‌فرقی می‌کند بی‌بار باشم... مردن چه فرقی می‌کند با زنده‌مانی وقتی نفیرِ گریه‌های تار باشم... دل کنده‌ام از زندگانی ، از جوانی مردن شرف دارد، بمانم خوار باشم..؟ رسم‌است عاشق‌را به‌مسلخ می‌کشانند باید !؟ به(جرمِ عاشقی) بر دار باشم... وقتی نسنجیده مرا از خویش راندی بهتر که دور از مسلخِ دیدار باشم... رودم، اگرچه خسته‌از بی‌دادِ سنگم هیهات‌از این دل‌دادگی بی‌زار باشم... بی‌هم‌زبانم،چون‌حبابی بی‌سرانجام آموختم گنجینه‌ یِ اسرار باشم... بی‌او شبیهِ کودکی در حالِ مرگم دیگر چرا با خویش در پیکار باشم... امشب خودم را می‌کُشم آری دوباره تا اوّلین سر خطِّ هر اخبار باشم... عقلی گریزان و دلی آشفته دارم مستم چه‌سودی می‌برم هشیار باشم... ✍حسن‌کریم‌زاده 📓جرمِ_عاشقی @neday_ardakan🔷
دو تا چشمِ پلنگی داشت دل‌بر نگاهی مستی و جنگی داشت دل‌بر مرا با خود به صحرای جنون برد عجب شهرِ فرنگی داشت دل‌بر... ✍حسن‌کریم‌زاده 📓چشم_یار @neday_ardakan🔷
دستم بدهد بهانه‌ ای می‌میرم یا نامه‌ ی عاشقانه‌‌ ای می‌میرم... با دوست چنان‌خوشم،که‌از دیدارش حتّی بدهد نشانه‌ ای می‌میرم... ✍حسن‌کریم‌زاده ✓ 📓بهانه @neday_ardakan🔷
تا نور شدی مطلعِ آدینه شدی مظلوم‌تر از چهره‌یِ آئینه شدی... مشتاق شدم دربه‌درِ نور شوم درقلبِ‌‌من‌ای‌عشق نهادینه شدی... ✍حسن‌_کریم‌زاده 📓مطلعِ‌_آدینه @neday_ardakan🔷
صد پنجره انتظار دارم بی تو بر اسبِ جنون سوار دارم بی تو... باید برسم به وضعِ خود، می‌دانی!؟ با خاطره‌ات، قرار دارم بی تو..!!! ✍حسن_کریم‌زاده 📓اسب_جنون @neday_ardakan🔷
در شهرِ جنون دیار دارم بی تو با پنجره ها چه کار دارم بی تو... باید برسم به وضعِ خود می‌دانی با خاطره ات قرار دارم بی تو... ✍حسن_کریم‌زاده 📓شهر_جنون @neday_ardakan🔷
وقتِ رفتن چشمِ خود بر قامتش می‌دوختم پشتِ هر گامش چوشمع از هجرتش می‌سوختم... ✍حسن‌_کریم‌زاده 📓وقت_رفتن ✓💔 @neday_ardakan🔷
مستم، دقیقاً از لبِ چون انگبینت از طعمِ آن گل بوسه های آتشینت... از چاله‌ی زیرِ لبِ سرخ و اناریت از مردمِ چشمانِ مست و بی‌قرینت... از مرگ دیگر بعد از این ترسی ندارم مردن چه دارد ارزشی پیشِ جبینت..؟ رنگت به‌زیتون می‌کشد،طعمت به‌کندو احسنت بر، دادارِ والزیتون و تینت... مجنونم از دنیا بریدم،محضِ اکرام لیلا کنم آیا صدا یا نازنینت..؟ دنیای من پیراهنِ گلگون و نازت ای من فدای آن لباسِ چین چینت... رفتم که دل بردارم از سودای دنیا با من‌بمان تا‌خوش کنم‌دل‌در قرینت... محبوبِ من پیغمبری را باب کن باز بیرون بیاور آیتی از آستینت... از هوش رفتم در قیامِ چشم و ابروت جامی بریز از باده‌ی نوش آفرینت... ای پادشاهِ عشق، ای بانوی شرقی هستم بگو من آشنای آخرینت... میلِ وطن دارم میانِ بازوانت آباد بادا مرزهای سرزمینت... ✍حسن_کریم‌زاده ❤️پادشاهِ_عشق ✓... @neday_ardakan🔷
دیوانه ام ! دیوانه ها را دوست دارم زنجیرِ عشق و دانه‌ها را دوست دارم... باغِ خیالم کلبه ای دارد پُر احساس شمع و گل و پروانه ها را دوست دارم... احساس دارم می‌کنم عاشق شدم باز از کودکی افسانه ها را دوست دارم... سرمستی‌ ام دارد نشان از پیچِ مویی من مو به‌‌مو میخانه ها را دوست دارم... عمری‌ست در میخانه ها مأنوسِ دردم هم‌ دردیِ پیمانه ها را دوست دارم... هرشب غزل می‌ریزد از چشمم‌ چو باران هربیت‌ ازین دردانه ها را دوست دارم... دارم هوای گریه در شب های بی تو من لرزشِ این شانه ها را دوست دارم... از دوستان دارم خرابی بر حمایل زین‌‌روست من‌بیگانه‌ها را دوست دارم... عمری خرابم گرچه از هجرانِ رویت بعد از تو این ویرانه ها را دوست دارم... از عقل غیر از رنجِ بی‌حاصل ندیدم دیوانه‌ ام، دیوانه ها را دوست دارم... ✍حسن_کریم‌زاده 📓رنج_بی‌حاصل @neday_ardakan🔷
شب گذشت و یادی از شمعِ پریشانش نکرد، آن که در باغِ خیالم همچنان پروانه اوست... ✍حسن_کریم‌زاده 📓باغ_خیال @neday_ardakan🔷
رنج بی حاصل_Karaoke_2.mp3
2.93M
دیـوانه ام ! دیـوانه هـا را دوســت دارم نخجیرِ عـشق و دانه‌ ها را دوسـت دارم... بـاغِ خــیالم کلــبه ای دارد از احـــساس شمع و گل و پـروانه ها را دوسـت دارم... احـساس دارم مـی‌کنم عـاشق شـدم باز از کـــودکی افــسانه ها را دوســت دارم... سـرمستی‌ ام دارد نــشان از پـیچِ مـویی من مـو به‌‌مو مـیخانه ها را دوست دارم... عــمری‌ست در مـیخانه ها مأنوسِ دردم دُردی کــشم، پــیمانه ها را دوسـت دارم... هرشب غزل‌ می‌ریزد از چشمم‌‌ چوباران هر بـیت‌ از این دردانه ها را دوست دارم... دارم هــوای گـریه در شــب های بـی تـو مـن لرزشِ ایـن شـانه ها را دوست دارم... گـــنجینه دارِ دشـــنه‌ ی یـارانِ خــویشم یـــک رنــگیِ بـیگـانه‌ ها را دوســت دارم... عــمری خــرابم گـرچه از هــجرانِ رویت بـعد از تـو ایـن ویرانه ها را دوست دارم... پـــیرِ خـــراباتم جـــنون را مــی‌ پــسندم آبـادیِ مـــیخــانه‌ هـا را دوســـت دارم... از عـقل غــیر از رنــجِ بـی‌ حاصل ندیدم دیــوانه‌ ام ، دیــوانه هـا را دوسـت دارم... ✍حسن_کریم‌زاده 📓رنج_بی‌حاصل @neday_ardakan🔷
من دلم تنگ‌ست احوالی ندارم روبه راه چشم بر در مانده ام با خود ندارم غیرِ آه... می‌کشم افتان‌و خیزان خویش‌‌را بی‌دست‌و پا باز باران، باز آه و ناله و افسوس و چاه... پا به ماهم باز هم دردِ غزل آغاز شد باز دارد می‌رسد نوزادِ گریانی ز راه... مستم‌از بس خونِ‌دل خوردم زجامِ غم رفیق بس‌که‌در عزلت نشستم سر به‌زانو روبه‌ماه... روزگاری کوه بودم، تکیه گاهِ امنِ تو مرحبا با رفتنت می‌سازی از یک کوه کاه... کاش از یادت نمی بردی مرا ای سنگ‌دل آهِ این آیینه می‌گیرد تو را یک روز ! آه..! ✍حسن_کریم‌زاده 📓آهِ_آیینه @neday_ardakan🔷
... نحیف و زرد و حزن‌انگیز قلبم... چو برگی در هراس از بادِ هرزه گرفتارِ تبِ پاییز قلبم... شدم دیوانِ زخم و اشک و اندوه کتابی سرد و دردآمیز قلبم... به بازی می‌گرفتندم نگاران عروسک بود و دست‌آویز قلبم... چنان ویرانه‌ای بعد از چپاول خراب از غارتِ چنگیز قلبم... رفیقانم ! خداوندانِ نیرنگ به چنگِ دشمنانم نیز قلبم... خراب و خسته از نا مامردمی‌‌ها به بغضی گشته حلق‌آویز قلبم... پرم از اردکانی سرد و بی‌روح پر از پس کوچه و کاریز قلبم... تو را من دوست دارم تا قیامت برو ! تا عهدِ رستاخیز قلبم..! ندارد از حریفان انتظاری به جز پیمانه ای ناچیز قلبم... گلستانی پر از عشق و ترنّم بهاری بود و حاصل‌خیز قلبم... کنون محتاجِ یک آیینه هستم ز شوقِ دیدنت ، لب‌ریز قلبم... سکوت‌و حسرت‌و افسوس‌ قلبم ... 📓تماشاخانه‌ی_پاییز ✍حسن_کریم‌زاده ✓ 💔 @neday_ardakan🔷
آن‌قَدَر بی‌راهه دارد شهرِ تنهایی رفیق، دستِ غم‌را ول کنم من بی‌گمان گم می‌شوم... ✍حسن_کریم‌زاده 📓شهر_تنهایی @neday_ardakan🔷
دریاست و من‌چون خزه‌ای در کفِ رودم از عشق همین‌بس که‌ درین قائله بودم... از بندِ تو اندیشه‌ی آزادگی‌ام نیست چون ماهیِ آزاد که وابسته به رودم... از عطرِ دل‌انگیز و فرح‌بخشِ تو مستم مشروط شده هر نفسی با تو وجودم... در خلوتِ خود عاشقم و شاعر و نامی پیشِ نظرِ دوست ولی هیچ نبودم... آهم نرسد کاش ! به میزانِ سرایت در چشمِ همه آینه‌ها ! آتش و عودم... از غیرت و مردانگی‌ام سود نبردم هرجا به تو برخورد نوشتی که‌حسودم... پروانه صفت سوختم از رشکِ رقیبان شمعم که سرازیر به چشمم شده دودم... دنیای جدا از نظرِ دوست چه دارد ؟ هیچ‌ست و منِ هیچ درین هیچ نَسودم... تا کی به‌خدا می‌سپری حالِ مرا دوست محتاج‌ تر امروز به تقدیمِ دُرودم... شیرین‌زده عقلی که مرا با تو نمی‌خواست بعد از تو من‌او را ز سرِ خویش زدودم... اندوهِ مرا منتظرِ غم‌ زده فهمید در عشق رسیدم به‌همان نقطه که‌بودم... ✍حسن_کریم‌زاده 📓رجعت_عاشق @neday_ardakan🔷
عشق یعنی مهدیِ صاحب زمان عشق یعنی هم‌دلی با بی‌کسان. . . عشق یعنی جمعه‌ها در جمکران خواندنِ ندبه ولی از عمقِ جان. . . عشق یعنی صحبتِ پروانه‌ها عاشقی چون‌شمع‌در سوز و فغان. . . عشق یعنی غربتِ آیینه‌ها پیر گشتن پای بغضی ناتوان. . . عشق یعنی یک بغل بغضِ گلو سجده و سجاده و مهر و اذان. . . عشق یعنی من بدم امّا تو را دوست دارم تا ابد، تا پایِ جان. . . من تو را گرچه گنه‌کارم ولی دوست دارم ای امامِ مهربان. . . عشق یعنی دل‌بریدم از تو هم روزگار ای دربه‌در، بی‌خانه‌مان. . . عشق یعنی ذکرِ نابِ العجل در نماز و گریه‌های بی‌ امان. . . عشق یعنی زیرِ باران بشکُفی همچو گل در منظرِ رنگین کمان... عشق یعنی رد شدن از مرزِ تن دل‌سپردن فارغ از حدس و گمان. . . عشق یعنی منتظَر مردی غریب پادشاهِ بی‌ بدیلِ جمکران. . . ✍حسن‌کریم‌زاده 📓عشق‌یعنی 🗓قدیمی @neday_ardakan🔷