eitaa logo
ندای اردکان
2.8هزار دنبال‌کننده
38.1هزار عکس
16هزار ویدیو
153 فایل
کانال عمومی ارتباط با مدیر کانال: @Habibakbari1359
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش می‌شد برگردم به چند سال قبل، یکی از همان شب‌های عید که تمام فامیل، خانه‌ی مادربزرگم جمع بودیم. برگردم به یکی از آن شب‌ها که اتاق کوچکِ مادربزرگ گنجایشِ شیطنت‌های کودکانه‌ی ما را نداشت، بزرگترها از شلوغ‌بازی‌های ما سرسام می‌گرفتند و به هیچ ارعاب و تهدیدی آرام نمی‌گرفتیم. شب‌ها به محض اعلام خاموشی، با بچه های فامیل زیر یک لحاف بزرگ، جلسه‌ی محرمانه‌ای تشکیل می‌دادیم و آنقدر حرف می‌زدیم و می‌خندیدیم که کفرِ همه در می آمد، آنوقت از روی ناچاری برایمان داستان‌هایی از دیوهای شش سر و غول های افسانه ای می گفتند تا مگر بترسیم و خوابمان ببرد، معمولا هم موفق می‌شدند. من یکی ، یادم است آنقدر به شیشه‌ی پنجره ی چوبیِ اتاق، خیره می ماندم تا تصاویر مبهمی از موجوداتی ترسناک در آن تصور می‌کردم که به من زل زده بودند و به طرز وحشتناکی می‌خندیدند، جرات نمی کردم تا صبح پایم را از اتاق بیرون بگذارم، پتو را محکم می چسبیدم، نفسم را تا جایی که می‌شد حبس میکردم و از جایم تکان نمی‌خوردم تا خوابم می برد، صبح اما تمامِ ترس ها همراه با تاریکی می رفتند پیِ کارشان ،جسارت و شیطنتِ ما دوچندان می‌شد و دیگر هیچ جوره حریفمان نمی‌شدند . خلاصه که جمعمان جمع بود و برای خودمان حسابی آتش می سوزاندیم . بچه بودیم و همه چیز در عین سادگی‌اش خوب بود کاش می شد کمی هم برگشت و این روزها را نفس کشید و جان گرفت . مادر بزرگ کجاست که ببیند "زمانه" دارد انتقامِ تمامِ شیطنت های آن روزها را با عوارض و مالیاتش از ما می‌گیرد ! کجاست ببیند ما آرام و سر به زیر شده‌ایم و حالا این روزگار است که آتش می‌سوزاند و هیچ‌کس هم حریفش نیست، هیچ کس ! کاش می‌شد کمی برگشت؛ به روزهایی که همه چیز خوب بود، به شب هایی که غصه ای نداشتیم و به دنیای ساده‌ای که آدم هایش ساده بودند و دورِ هم جمع شدن‌ها حال آدم را خوب می‌کرد کاش می‌شد کمی، فقط کمی برگشت ... @neday_ardakan🔷
گاهی همه چیز را به حال خود رها کن و راه خودت را برو و در گوش روزگار بگو ؛ حال من خوبست و تو هرگز حریف حال خوب من نخواهی شد! و بخند به خوش باوری سایه‌های بخت برگشته‌ای که هنوز جسارت آفتاب را ندیده اند ... @neday_ardakan🔷
صبح ، زیباست صدایِ شیطنتِ گنجشک هایِ رویِ سیمِ برق که بی وقفه آواز می خوانند نسیمی خنک که جان را می نوازد و نبضِ اتوبان هایی که هر ثانیه تند تر می شود کاش همین لحظه در همین حال و هوا کودک می شدم ! کودکی که در اوجِ بیداریِ صبح بی هیچ دغدغه ای خواب بود و مادرش با بوسه ای تمامِ روزگارش را بخیر می کرد @neday_ardakan🔷
حوالی هفتاد سال بعد، شخص دیگری در خانه‌ای که برای داشتنش همه کار کردی و همه سختی‌ای به جان خریدی زندگی می‌کند و خیلی خوش اقبال اگر باشی، آن شخص، فرزند یایکی از نوادگان تو خواهدبود. ماشینی که برای داشتنش جنگیدی، اوراق شده، وسایلی که باحرص از آنها مراقبت کردی، کنج انبار خاک می‌خورند، مدرکی که برای گرفتنش آرامش را از خودت دریغ کردی، میان کاغذ باطله‌هاست و چیزی جز یک قاب عکس و خاطره‌ ازتو باقی نمانده. چرا حرص می‌خوری برای چیزی که باخودت نخواهی‌برد؟ خانه داشته‌باش، اما نه به قیمت از دست دادن سلامتیت، ماشین داشته‌باش، اما نه به قیمت سخت گرفتن به خودت، خانواده‌ یافرزندانت، مدرک داشته باش، اما قبل از آن درک داشته باش، شعور داشته‌ باش و ازخودت انسانیت و انصاف به جابگذار. جوری باش که سال‌ها بعد، از تو خاطره‌ی خوبی تعریف کنند. موقتی بودن دنیا را بپذیر و زندگی کن و اولویتت حفظ آرامش و دلخوشی‌هات باشد نه حفظ اموالت، اموالی که برای تو نیست، فقط مدتی در تملک توست، آن‌هم برای راحتی‌ات. چرا خودت را ناراحت می‌کنی برای چیزی که برای راحتی توست؟ چرا رنج می‌کشی برای بیشتر داشتن و بیشتر نگه داشتن؟ چرا جمع می‌کنی و استفاده نمی‌کنی؟ چرا داری و خوشبخت نیستی؟ چرا به حال خوب و دلخوشی‌های ساده و سلامتیت فکرنمی‌کنی؟! چرا خودت و داشته‌هات را با دیگران و داشته‌هاشان مقایسه می‌کنی؟ چرا آرامشت را پای حسرت و افسوس و حرص می‌بازی، چرا زندگی‌ات را به ورطه‌ی رقابت و مقایسه انداخته‌ای؟ اندوه برای موضوعی که چندان مهم نیست و ثروتی که قرار نیست تورا خوشبخت کند و نگران اتفاق بدی که احتمالا نخواهد افتاد بودن، احمقانه است. تو داری عمر و سلامتی‌ات را به چه قیمت می‌بازی؟ الان هفتاد سال بعد از این است، تمام ثروت و اندوخته‌هات در دست کسانی‌ست که برای داشتن آن نجنگیده‌اند، اما خوب بلدند چطور با آن‌ خوشبخت باشند، درحالی که توفقط می‌خواستی داشته باشی، اماخوشبختی فقط در داشتن نیست، در بلدبودن است. چه بسیار آدم‌هایی که ندارند و خوشبخت ترینند. آدمی باید خوشبخت بودن و آرامش داشتن را بلدباشد، آدمی باید بی‌خیالی و خوش گذراندن را بلدباشد. آدمی باید تاهست، خوب باشد. وگرنه داراترین هم که باشی، حرص و اندوه، از پا درت خواهد آورد. آدمی بدون آرامش و انسانیت و شعور، هیچ چیز ندارد. پس آرام باش و به احتمالات و نداشته‌ها فکر نکن حوالی هفتاد سال بعد از این، من و تو نیستیم و دنیا دردست آدم‌های دیگری‌ست همین. @neday_ardakan🔷
چای می‌ریزم، زیر باریکه‌ی نور پنجره می‌نشینم، به جنجال گنجشک‌های خیابان گوش می‌کنم، نفس عمیقی می‌کشم و خوشحالم از اینکه هستم، که کسانی را دوست دارم، که کسانی دوستم دارند، که هدف دارم، که امیدوارم... امیدوارم به رسیدن روزها، اتفاقات خوب‌تر،.... نسیم خنکی از شیار پنجره می‌دود بین موهام، یا کریمی از پشت شیشه مرا نگاه می‌کند،ومن نشسته ام در بطن سبزترین و آرام‌ترین دقایق زیستن... @neday_ardakan🔷
دوستش دارد دلم ، او فرق دارد با همه گر همه ده بار خوبند ، او ز صدها بیشتر @neday_ardakan🔷